دیگه تحویل نمیگیرم حرف مردمو
در دردسر پلمپ
بی تفاوتم انقد زیاد که حس نمیکنم طعم بد الکلو
نمیکنه نگاهی جذبم
نمیکشه به جایی مغزم
نمیدونم چرا ریلکسم
..............
من بریدم از همه آدمای دورم
لازم نی بزنی دست به اره
تو چشماتو ببندو ترمز نگیر
من فرمونو میچرخونم سمت دره
تو یه لحظه ی چشم بهم زدن
همه ی اون خاطره ها میشه تموم فقط یه قول بهم بده
اگه نرفتم خودت دستتو فشار بدی زیر گلوم
چون من احتیاج دارم به یه خواب سنگین
یه بیهوشی محض به یه راه فرعی
به یه دوز بالا از مورفینو اغما
به یه تراژدی به یه داستان غمگین
به یه بازی که فک نکنم به نباختنش
به اون زندگی ایده عالی که نساختمش
به یه فرار از خود لعنتیمو فردایی که از امروزم یه نواخت تره