محیط‌ زیست •○● تاپیک جامع هوا فضا ، نجوم و شتاره شناسی ●○•

  • شروع کننده موضوع _sheida_
  • بازدیدها 3,416
  • پاسخ ها 94
  • تاریخ شروع

_sheida_

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/09/13
ارسالی ها
1,245
امتیاز واکنش
4,606
امتیاز
516
★ چرا زهره قمر ندارد ؟


طبق مدلی كه روز 17 مهرماه امسال در نشست سالانه انجمن نجوم امریكا ارائه شد برای برخی از ابهامات نظیر علت چرخش آرام زهره به دور محورش و نیز جهت چرخش معكوس آن توضیحاتی داده شده است. سوال مهم دیگر كه اكنون و با استفاده از این مدل می توان به آن پاسخ داد این است كه چرا زهره، همچون زمین ماه ندارد. سال ها پیش وقتی زمین ما بسیار جوان بود، به طور پیوسته با صخره های بزرگ باقیمانده از منظومه شمسی اولیه برخورد می كرد. زمین همانند یك مشت زن حرفه ای در برابر ضربات مقاومت می كرد و علیرغم فشار زیاد از پا در نمی آمد. در این بین ناگهان یك ضربه كاری جهان ما را تا مرز نابودی پیش برد.
جرمی در اندازه سیاره مریخ با زمین برخورد سختی نمود، به طوری كه باعث شد هم خودش و هم بخش بزرگی از زمین متلاشی شود و در نتیجه حجم عظیمی از صخره ها و خرده سنگ ها در مدار زمین پخش گردد. اغلب اخترشناسان معتقدند ماه از به هم آمیختن و یكی شدن این ذرات به وجود آمد.


اما اگر چنین اجرام بزرگی با سیاره ما برخورد كرده اند، پس چطور زهره، نزدیك ترین سیاره به ما، از چنین سرنوشت شومی گریخته است؟ بر اساس مطالعات جدید، چنین چیزی نبوده است. طبق نتایجی كه روز دوشنبه 17 مهرماه امسال (85) منتشر شد، سیاره زهره میلیاردها سال پیش قمری داشته كه همچون ماه زمین به وجود آمده بود.

روز دوشنبه 17 مهر در جلسه شاخه علوم سیارات انجمن نجوم امریكا در كالیفرنیا، آلكس آلمی (دانشجوی انستیتو تكنولوژی كالیفرنیا) مدلی را ارائه كرد كه دیوید استیونسون (از انستیتو تكنولوژی كالیفرنیا) ساخته بود و اشاره می كرد به اینكه زهره حداقل دو مرتبه با صخره بزرگی كه قادر به به وجود آوردن قمری همچون ماه زمین باشد برخورد داشته است.

طبق مدل آلمی و استیونسون، عدم برخورد یك جرم بزرگ با زهره در ابتدای شكل گیری منظومه شمسی تقریباً اجتناب ناپذیر بوده است. به نظر می رسد، زهره در همان اوایل شكل گیری برخورد بزرگی را تجربه كرده و در نتیجه به وجود آمدن حجم عظیمی از توده های سنگی، یك قمر به دست آورده است.

ماه زمین، در نتیجه برهم كنشهای كشندی، با خزشی آرام از زمین دور می شود، قمری كه به آرامی و به صورت مارپیچ به گرد سیاره مادرش می چرخد. اما ظاهراً قمر زهره این چنین نبوده است.

بر اساس مدل، زهره پس از حدود 10 میلیون سال دیگر بار به ضربه ای مهیب تن داده است.آن طور كه آلمی می گوید، برخورد دوم درست در جهت عكس برخورد اول رخ می دهد كه موجب معكوس شدن جهت چرخش زهره به دور محورش شده بود. جهت جدید چرخش زهره موجب شد تا زهره نیروی مداری قمرش را به وسیله نیروی كشند بیش از پیش جذب نماید‏. بنابراین قمر زهره به طور مارپیچ به گرد زهره چرخید و رفته رفته به آن نزدیك شد تا اینكه با سیاره برخورد كرد و طی این رویداد مهیج و مهلك با زهره ادغام یا تركیب شد.

آلمی میگوید: با این مدل نه تنها ما دلیل عدم وجود قمر را در مورد زهره توجیه كرده ایم بلكه به خوبی علت آهنگ كند گردش فعلی (و جهت گردش) زهره را نیز توضیح داده ایم. اگر قمر دومی در پی برخورد دوم شكل گرفته باشد، آن نیز سرنوشتی همانند قمر اول را پیدا كرده و به سمت زهره كشیده شده و نابود گردیده است.

مدل به ما اجازه می دهد كه بیش از دو برخورد را نیز در نظر بگیریم، اما احتمال اینكه زهره در برابر چندین برخورد بزرگ دوام آورده باشد پائین است. آلمی می گوید: شما می توانید این مدل را با برخوردهای متعدد درنظر بگیرید، اما فرضیه این بوده است كه برخوردها سهم ناچیزی در وضعیت نهایی سیاره داشته اند.



s541.jpg
سایت نجوم ایران
 
  • پیشنهادات
  • _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ ماه و فعالیت های آتشفشانی !
    s609.jpg


    اکثر دانشمندان معتقدند که ماه در طول میلیاردها سال گذشته هیچ فعالیت آتشفشانی نداشته اما شواهد جدیدی جود دارد که گازهای آتشفشانی به خروج از سطح قمر زمین ادامه می دهند. اکثر دانشمندان معتقدند که ماه در طول میلیاردها سال گذشته هیچ فعالیت آتشفشانی نداشته اما شواهد جدیدی جود دارد که گازهای آتشفشانی به خروج از سطح قمر زمین ادامه می دهند. داستان جدیدی که در ژورنال نیچر منتشر شده توضیح می دهد که چگونه محققین ناحیه ای را در ماه یافته اند که به نظر می آید دارای رسوبات تازه ای بوده و آثار کمی از دهانه آتشقشانی نیز در آن وجود دارد. تصویر دیگر که در حقیقت مواد معدنی سطحی را نشان می دهد، نمایان گر آن است که این ناحیه به اندازه نواحی اطراف دچار تغییرات جوی نشده است.شواهد مرسوم می گویند که ماه به مدت حداقل 3 میلیارد سال هیچ فعالیت آتشفشانی نداشته است.
    هم اکنون نگاه تازه به داده های موجود نشان می دهد که گازهای بیش تری در سطح ماه آزاد می شوند.

    نتایج این تحقیق که در نشریه نیچر به وسیله پیتر شولز و کارل پیترز زمین شناسان دانشگاه براون و ماتویو استید از موسسه علوم سیاره ای منتشر شده از سه شاهد متمایز جهت حمایت از این که گاز آتشفشانی در طول 1 تا 10 میلیون سال گذشته متصاعد شده بهره می برد. محققین بر روی یک ناحیه شبیه D به نام ساختار اینا (Ina) متمرکز شده اند که نخستین بار در تصاویر مربوط به ماموریت آپولو کشف شدند.

    سراشیبی غیر عادی این پدیده نخستین بار توسط شولتز تشخیص داده شد. شولز می گوید: «چیزی شبیه یک این نمی بایست برای مدت طولانی دوام بیاورد. این پدیده می بایست در طول 50 سال نابود گردد.» روی زمین، باد و آب به سرعت پدیده های سطحی تازه را می پوشانند. بر روی ماه که هیچ هوایی ندارد، بمباران دائمی با قلوه سنگ های کوچک نتیجه مشابهی در پی دارد. با مقایسه پدیده های ریز با ساختار اینا نسبت به سایر نواحی ماه با طول عمرهای مشخص، این گروه موفق به تعیین سن این منطقه در حدود 2 میلیون سال شد.

    کمیابی دهانه های آتشفشانی دارای آثار آستروئیدی بر روی سطح ماه در ناحیه اینا شاهد دومی برای پدیده ای به نسبت جوان را مطرح ساخت. محققین تنها دو دهانه آتشفشانی بزرگ تر از 30 متر را بر روی میدان 8 کیلومتری این ساختار پیدا کرده اند. این میزان تقریبا برابر دهانه آتشفشانی ری جنوبی در نزدیکی سایت فرود آپولو 16 می باشد. مواد سطحی که از دهانه آتشفشانی ری جنوبی خارج شده مدت های طولانی به عنوان مبنایی برای مشاهده سایر پدیده ها در سطح ماه به کار رفته و اکثر دانشمندانی که این سنگ ها را مطالعه می کنند عمر آن ها را در حدود 2 میلیون سال تخمین می زنند.

    سومین شاهد برای حمایت از فرضیه نویسندگان مقاله با استفاده از مقایسه نشانه های طیفی از رسوبات در ساختار اینا با سایر دهانه های آتشفشانی بسیار جوان به دست می آید. رسوبات سطحی ماه و طول موج های نوری که بازتاب می کنند به صورت قابل پیش بینی تغییر می کند. بازتابش کلی یا آلبدو نور کم تری داشته و نسبت نور در طول موج های 1000 نانو متر تا 750 نانومتر افزایش می یابد. بر اساس این نسبت رنگ ها رسوبات ساختار اینا به صورت غیر منتظره ای جوان بوده و احتمالا به تازگی ایجاد شده اند.

    پدیده های سطحی در اینا نشان دهنده آزاد شدن انفجاری ماگما نیست، این پدید نیز در نواحی اطراف دهانه آتشفشانی مرکزی دیده می شود. در عوض این پدیده آزادسازی سریع گازها را نشان داده که رسوبات سطحی را از بین بـرده و تغییرات آب و هوایی را کم تر می سازد. این توصیف صادق بوده چرا که در فصل مشترک دو دره – همانند بسیاری از نواحی فعال زمین شناسی زمین- قرار دارد.

    به نظر می رسد اینا تنها نباشد. نویسندگان حداقل چهار پدیده مشابه را که مرتبط با چنین سیستم هایی هستند، را تعیین کرده اند. اگر چه شواهد بسیاری وجود داشته که از نتیجه گیری نویسندگان درباره این که ماه از نظر زمین شناسی نسبت به تفکرات پیشین فعال تر بوده حمایت می کند اما تنها راه مطمئن برای حل این مساله جمع آوری داده های عینی در این باره می باشد. جفری تیلور محقق در زمینه ماه در دانشگاه هاوایی می گوید: «ساختار اینا و پدیده های مشابه دیگر اهداف بزرگ کشفیات آینده به وسیله انسان ها یا ربات ها می باشند. ممکن است این پدیده ها بهترین مکان برای برداشت تصویری خوب از فصل مشترک میان نواحی سنگی باشد.»

    شولتز می گوید، منجمین آماتور در طول سالیان نشانه های بسیاری را از سطح ماه جمع آوری کرده اند. اگر چه اکثر منجمین حرفه ای نتیجه گرفته اند که ماه غیر فعال بوده اما چنین مشاهداتی جای تردید را باقی می گذارد. کارزار رصد مشترکی شامل منجمین آماتور و حرفه ای تنها راه برای ایجاد شواهد جدیدی درباره فعالیت می باشد. آزادسازی گازی به تنهایی برای یک ثانیه یا بیش تر دوام قابل مشاهده نبوده اما غباری که بلند می کند تا 30 ثانیه معلق می ماند. با شبکه های هشدار مدرن که برای حرکت دادن یک تلسکوپ حرفه ای به مکانی برای دیدن اتفاقات بسیار مناسب هستند، رصد چنین پدیده هایی امکان پذیر می باشد.

    برنامه ژئوفیزیک و زمین شناسی سیاره ای از این تحقیق حمایت می کند. پیتر شولتز و کارل پیترز اساتید علوم زمین در دانشگاه براون هستندو ماتیو استید دانشمند محقق در موسسه علوم سیاره ای می باشد

    dezsky .blogfa.com
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ تیتان ... زیباترین و بزرگ ترین قمر !!

    تیتان زیباترین و بزرگنرین قمر زحل است. زیرا این قمر به اندازه کافی پر جرم و سرد است که این شرایط باعث شده که جو خود را در طی مدت طولانی حفظ کند.
    جو این قمر غول پیکر از هیدروژن، اکسیژن، کربن، نیتروژن تشکیل شده است که این عنصر میتواند برای مجودات زنده و تک سلولی محیطی مناسب باشد. ترکیبات جو تیتان را فضاپیمای ویجر با عبور از نزدیکی این قمر کشف کرد و جالب ترین موضوع برای دانشمند این بود که جزء تشکیل دهنده عمده جو نیتروژن و متان به مقدار ناچیز در آن وجود دارد.

    در جو تیتان مواد دیگری مانند : استیلن، سیانوژن، پروپان وجود داشت. این مواد میتوانند در سنتز کردن آمینواسیدها که اجزاء ملکولهای آلی پیچیده تری هستند نقش مهمی داشته باشد.

    جو تیتان متراکمتر از جو زمین است و دمای سطح این قمر به ۱۸۰- سانتیگراد می رسد. دانشمندان بر این باور هستند که سطح تیتان می بایست ملکولهای آلی پیش زیستی در حال بارش باشد و شاید هم میگفتند که احنامل وجودحیات در آن وجود دارد. اما همین ملکول های پیچیده ابرهای نارنجی در سطح این قمر پدید آورده اند که مانع از تأیید این چنین احتمالهایی میشود.





    رصد تیتان

    تیتان یکی از قمرهایی است که برای رصد آن دچار دردسر زیادی نخواهید شد. این قمرحتی با دوربین تک چشمی ۲۰X۵۰ قابل رویت است. تیتان هر ۱۶ روز یک بار به دور زحل میگردد و قدر آن در کنار زحل به حدود ۹ میرسد. علاقه مندان به عکاسی از تیتان و زحل، میتوانند از تلسکوپهایی با قطر شئ ۴ اینچ به بالا و یا از طریقه علاسی با وب کم با بزرگنمایی ۱۰۰ یا حتی ۵۰ برابر استفاده کنند.

    dessky. blogfa.com


    s1718.jpg
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ دایرة البروج​

    مسير حركت ظاهري خورشيد بر روي كره ي سماوي، « دايره البروج » ناميده مي شود. خورشيد در طول سال، يك بار دايره البروج را پيموده و پس از ۲۵/۳۶۵ روز به مكان ابتدايي خود باز مي گردد. در اين بين نيز از ميان ۱۲ صورت فلكي كه هر يك نمايانگر يك برج هستند، عبور مي كند و چهار فصل بوجود مي آورد، كه هر يك شامل سه برج مي باشد. فصل بهار : خورشيد در روز اول فروردين، درست در لحظه ي تحويل سال نو، وارد نقطه ي « اعتدال بهاري مي شود. اين نقطه كه در برج حمل ( بز ) قرار دارد، داراي « ميل » و « بعد » صفر مي باشد. در اين هنگام بر روي زمين ، در طول و عرض جغرافيايي صفر درجه، يعني محل تلاقي مدار « استوا » و « نصف النهار مبدأ » ، خورشيد عمود مي تابد.
    گوي سوزان منظومه ي ما، همراه با ارتفاع گرفتن در آسمان، وارد برج ثور ( گاو ) مي شود و اين، يعني فرا رسيدن ارديبهشت ماه. در نخستين روز از اين ماه، « ميل » خورشيد ۷+ درجه و ۴۹ دقيقه، و « بعد » آن ۲ ساعت مي باشد.

    برج جوزا ( دوپيكر )، در خرداد ماه پذيراي خورشيد خواهد بود. در روز يكم خرداد، « ميل » خورشيد ۱۵+ درجه و ۳۸دقيقه، و « بعد » آن ۴ ساعت مي باشد.

    فصل تابستان : ورود خورشيد به برج سرطان ( خرچنگ ) در روز اول تيرماه، يعني فرا رسيدن « انقلاب تابستاني » . نقطه اي كه در آن « ميل » خورشيد ۲۳+ درجه و ۲۷ دقيقه، و « بعد » آن ۶ ساعت خواهد بود. در اين زمان، خورشيد به بيشترين ارتفاع خود در آسمان مي رسد و ساكنان عرض جغرافيايي ۲۳ درجه و ۲۷ دقيقه ي شمالي، و طول جغرافيايي ۹۰ درجه ي شرقي، آن را درست بالاي سر خود ملاقات خواهند كرد.

    ارتفاع گرفتن خورشيد در آسمان متوقف مي شود. مادر سوزان كشور آفتاب، از اين زمان به بعد شروع به كم كردن ارتفاع خود در آسمان كرده و در مرداد ماه ، به سراغ برج اسد ( شير ) مي رود. در نخستين روز از اين ماه، « ميل » خورشيد ۱۵+ درجه و ۳۸ دقيقه، و « بعد » آن ۸ ساعت خواهد بود.

    دوشيزه ي آسمان ( سنبله ) نيز در شهريور ماه ميزبان گوي سوزان منظومه شمسي خواهد بود. در تاريخ يكم شهريور « ميل » خورشيد ۷+ درجه و ۴۹ دقيقه، و « بعد » آن ۱۰ ساعت مي باشد.
    فصل پاييز : قلب تپنده ي منظومه ي شمسي با فرا رسيدن مهرماه، به ميهماني برج ميزان ( ترازو ) مي رود تا براي دومين بار در سال، استواي سماوي را ملاقات كند. اين نقطه كه به « اعتدال پاييزي » شهرت دارد، داراي « ميل » صفر درجه، و « بعد » ۱۲ ساعت مي باشد. بنابراين در اولين روز پاييز ( يكم مهر )، در عرض جغرافيايي صفر درجه و طول جغرافيايي ۱۸۰ درجه ي شرقي، هنگام ظهر، هيچ سايه اي بر روي زمين نخواهيد يافت ، چون خورشيد در اين نقطه عمود مي تابد.

    شاهكار آسمان تابستاني، عقرب، در آبان ماه ميزبان تك ستاره ي درخشان روزهاي زمين خواهد بود. در نخستين روز آبان، « ميل » خورشيد ۷- درجه و ۴۹ دقيقه، و « بعد » آن ۱۴ ساعت خواهد بود.

    شاهزاده ي آسمان، در آذرماه به ملاقات برج قوس ( كمان ) خواهد رفت. روز يكم آذر، زماني است كه خورشيد در « ميل » ۱۵- درجه و ۳۸ دقيقه و « بعد » ۱۶ ساعت قرار مي گيرد.

    گوي سوزان منظومه ي شمسي، در نخستين روز از دي ماه، همزمان با ورود به برج جدي ( قوچ )، به كمترين ارتفاع خود در آسمان مي رسد. در اين نقطه كه به « انقلاب زمستاني » شهرت دارد ، « ميل » خورشيد ۲۳-درجه و ۲۷ دقيقه، و « بعد » آن ۱۸ ساعت خواهد بود. اگر مايل به ملاقات آن در « سرسو » هستيد، سري به عرض جغرافيايي ۲۳ درجه و ۲۷ دقيقه ي جنوبي، وطول جغرافيايي ۹۰ درجه ي غربي بزنيد.

    قلب تپنده ي منظومه ي شمسي كه انگار جاني دوباره گرفته، شروع به افزايش ارتفاع خود در آسمان كرده و در بهمن ماه، برج دلو ( ريزنده ي آب ) را ملاقات مي كند. در نخستين روز از بهمن ماه، « ميل » خورشيد ۱۵- درجه و ۳۸ دقيقه، و « بعد » آن ۲۰ ساعت خواهد بود.
    مشعل فروزان آسمان، در اسفندماه به ميهماني ماهي آسماني، برج حوت مي رود. در نخستين روز از ماه اسفند، « ميل » خورشيد ۷- درجه و ۴۹ دقيقه، و « بعد » آن ۲۲ ساعت مي باشد.
    و سرانجام… گوي سوزان منظومه ي شمسي، شاهزاده ي آسمان، گرمي بخش سياره ي ما و قلب تپنده ي كشور آفتاب، خسته از سفري يك ساله در افلاك، درست در لحظه ي تحويل سال نو، به خانه ي خويش باز مي گردد. نقطه ي « اعتدال بهاري »، خانه ي امن او، جايي است كه به « ميل » و « بعد » صفر درجه مي رسد. ما نيز شادمان از تابش عمود او در طول و عرض جغرافيايي صفر درجه، لحظه ي تاريخي ورودش به نقطه ي اعتدال بهاري را در نخستين روز از سال نو، جشن مي گيريم


    مطالبي كه درباره ي ارتفاع خورشيد در آسمان بيان شد، جملگي مربوط به نيم كره ي شمالي زمين مي باشند. اما جالب است بدانيد كه نيم كره ي شمالي و جنوبي زمين، از نظر آمد و شد فصل ها، معادل شش ماه ( دو فصل ) با يكديگر اختلاف دارند؛ بطوريكه در روز اول فرودين، خورشيد در نيم كره ي شمالي زمين در نقطه ي اعتدال بهاري، و در نيم كره ي جنوبي، در نقطه ي اعتدال پاييزي قرار مي گيرد.
    در نخستين روز از تير ماه، در حالي كه خورشيد به بيشترين ارتفاع خود در آسمان نيم كره ي شمالي زمين رسيده و در نقطه ي انقلاب تابستاني قرار مي گيرد، همزمان به كمترين ارتفاع خود در آسمان نيم كره ي جنوبي مي رسد و اين، يعني انقلاب زمستاني. در آغازين روز از ماه مهر، مردم نيم كره ي شمالي اعتدال پاييزي، و مردم نيم كره ي جنوبي، اعتدال بهاري را پيش روي خود مي بينند و سرانجام در روز اول دي ما ه، ما شمالي ها خورشيد را در كمترين ارتفاع خود در آسمان، يعني انقلاب زمستاني، و جنوبي ها آن را در بيشترين ارتفاعش در آسمان، يعني انقلاب تابستاني ملاقات خواهند كرد.

    منبع : انجمن نجوم اهواز




    s1420.jpg
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ مریخ ... سیاره سرخ !! الهه جنگ ! خونریزی !​

    مریخ چهارمین و آخرین سیاره سنگی است که بر گرد خورشید می چرخد. یونانی ها این سیاره را آرس و رومیان آن را مارس یا مریخ نام نهادند. هر دو اسم بیانگر خدای جنگ آنان است. این سیاره نزد کسانی که به آسمان می نگریستند مظهر جنگ و خون بود.این سیاره در یک مدار بیضی شکل و با سرعتی حدود ۱/۲۴ کیلومتر در ثانیه به دور خورشید می چرخد که دورترین فاصله آن از خورشید ۲۴۹ میلیون کیلومتر و در تردیکترین فاصله اش ۲۰۷ میلیون کیلومتر از خورشید فاصله می گیرد. ولی به طور متوسط ۲۲۸ میلیون کیلومتر از خورشید فاصله دارد. این سیاره همسایه بعدی زمین است که گاهی به ما نزدیک می شود و
    به حدود ۵۶ میلیون کیلومتری ما می رسد و گاهی در آن سوی خورشید به فاصله ۳۹۷ میلیون کیلومتری از ما قرار می گیرد. از جهاتی هم شبیه زمین است و یک شبانه روز آن حدود ۵/۲۴ ساعت طول می کشد. محور گردش آن نسبت به خط عمود حدود ۲۴ درجه است. هر یک سال آن معادل ۲ سال (۶۸۷ روز) زمینی است و قطر آن حدود ۶۷۹۴ کیلومتر است. به علت دوری از خورشید حداقل دمای آن به ۱۰۰ درجه زیر صفر و حداکثر آن به ۲۷ درجه سانتیگراد می رسد.

    سرعت گریز از سطح آن ۵ کیلومتر بر ثانیه است. جو آن ۲۰۰ مرتبه از جو زمین رقیق تر است و فشار این جو رقیق حدود پنج میلی بار است(فشار جو زمین بیش از ۱۰۰۰ میلی بار است).

    در جو آن گازهای دی اکسید کربن ، اکسیژن ، نیتروژن و کمی بخار آب و گازهای بی اثر وجود دارد.

    مریخ دارای کوه آتشفشانی عظیم الجثه ای است که المپیوس نام دارد. این کوه بزرگترین کوه آتشفشانی در منظومه شمسی است. وسعت المپیوس در حدود ۶۰۰ کیلومتر،ارتفاع آن ۲۴ کیلومتر و قطر دهانه آتشفشانی آن ۹۰ کیلومتر است.

    کانالهای مریخ

    تعدادی از نظریه پردازان از روی علایم موجود بر روی سیاره مریخ نماهایی از دریاهای تیره ای که بر خلاف اقلیم سرخ رنگ آن است نشان دادند. در سال ۱۸۶۰ میلادی یک کشیش ایتالیایی به نام پیترو آنجلو سچی تصاویری از مریخ به صورت رنگی طراحی کرد. او اطمینان داشت که می تواند خطوط غیر طبیعی را ببیند. او برای توصیف آنها از لغت ایتالیایی کانال برای عوارض سطح مریخ استفاده کرد.

    سال ۱۸۷۷ میلادی برای ناظران مریخ دارای اهمیت بسیاری بود. در این سال مریخ و زمین نزدیکترین فاصله ممکن را داشتند. این نخستین رویارویی نزدیک پس از ۱۵ سال بود و فرصت ایده آلی برای مشاهده نزدیک با تلسکوپهای جدیدتر را فراهم می کرد. جیووانی شیا پارلی که مدیر یک رصدخانه در شهر میلان ایتالیا بود به تهیه نقشه های مریخ علاقه داشت. او به خصوصیات مشاهده شده بر روی مریخ اسامی افسانه ای می گذاشت. شیا پارلی در سال ۱۸۷۷ میلادی کانالهایی را بر روی مریخ مشاهده کرد و نام رودخانه های مشهور نیل و فرات را بر روی آنها گذاشت. در سال ۱۸۷۹ میلادی مریخ و زمین دوباره به یکدیگر تزدیک شدند. در این زمان شیا پارلی ادعا کرد کانالهایی را مشاهده کرده است که به صورت دو خط موازی اند. ظهور این پدیده غیر طبیعی اعتقاد آنهایی را که فکر می کردند کانالها مصنوعی و ساختگی اند قویتر کرد. بعد از گذشت چند سال تعدادی از ستاره شناسان ادعا کردند که کانالها را دیده اند. لذا تعداد نقشه ها چند برابر شد. با این حال بیشتر ستاره شناسان کانالها را ندیده بودند و بسیاری از آنها درباره نظریه هایی که کانالها را توضیح می دادند تردید داشتند. بعضی از دانشمندان تصور می کردند که مریخ یک سیاره مرده است و ساکنان آن آخرین بقایا از یک نسل رو به زوال اند و منابع آبی جمع آوری شده را به سختی ذخیره و اداره می کنند. طبق این نظریه مریخیها این کانالها را ساخته بودند تا آبهای ناشی از ذوب فصلی پوششهای قطبی را به سمت شهرهای آباد خود که در دل کویر قرار داشت هدایت کنند و شهرها از طریق کانالها به یکدیگر متصل می شدند. کسانی که در مورد این نظریه تردید داشتند دلایل مختلفی برای رد آن عنوان می کردند. ولی ایده وجود کانال در مریخ توجه عموم را به خود جلب کرده بود و توسط مجلات و روزنامه های عمومی مورد حمایت قرار می گرفت.
    یکی از طرفداران سر سخت نظریه کانالها پرسیوال لاول نام داشت. او در خانواده ثروتمند و با نفوذی در شهر بستون آمریکا متولد شده بود و خواهرش یک شاعر محترم و معروفی بود. لاول در سال ۱۸۸۰ میلادی دریافت که شیا پارلی بینایی خود را از دست داده است. از آن پس او نقش یک نظریه پرداز پیشرو را در زمینه کانالهای مریخ به عهده گرفت. لاول و دوستانش هزینه ساختن رصدخانه ای را تقبل کردند و آن را به مطالعه مریخ اختصاص دادند. رصدخانه لاول در فلاگ استاف ایالت آریزونا به بهترین تلسکوپ انعکاسی ۶۱ سانتیمتری مجهز شد.

    در اواخر قرن نوزدهم میلادی تعداد کانالهای لاول چهار برابر کانالهایی بود که توسط شیا پارلی ترسیم شده بود. او این کانالها را به صورت یک شبکه به کل سیاره مریخ گسترش داد.

    لاول اعتقاد داشت که این کانالها توسط یک تمدن پیشرفته ساخته شده است. امروزه اکثر نظریات علمی ایده لاول را رد می کنند. و طبق کاوشهایی که بر سطح این سیاره انجام شده است دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که در سطح مریخ هیچ گونه حیاتی آنطوری که ما می شناسیم وجود ندارد و کانالهای مریخ هم در حقیقت چیزی جز خطای چشم نبوده است.

    قطبهای مریخ

    در سال ۱۶۶۶ میلادی جیووانی دومینیکو کاسینی ستاره شناس ایتالیایی و متصدی رصدخانه لویی چهاردهم در پاریس نواحی سفید رنگی را در قطبهای مریخ کشف کرد. بعد ها مشاهدات ویلیام هرشل این کشف را تایید کرد و مشخص شد که نواحی سفید رنگ در واقع پوششهای قطبی مریخ اند. این پوششها درست همانند پوششهای یخی زمین رشد می کنند و طی یک سال مریخی به تدریج تحلیل می روند. هرشل تصور می کرد که ساکنان مریخ در شرایطی نظیر شرایط حاکم بر زمین با چهار فصل و روزهایی تقریبا” برابر با روزهای زمین زندگی می کنند.

    طیف سنج مادون قرمز مارینر۹ مشخص کرد که دمای سیاره مریخ در استوا حداکثر۱۷ درجه سانتیگراد و در نواحی قطبی حداقل ۱۲۰ درجه سانتیگراد زیر صفر است. هنگامی که سیاره در نقطه اوج مداری خود قرار دارد در نیمکره جنوبی زمستان است که سردتر از زمستان نیمکره شمالی است. پوشش یخی زمستانی در جنوب می تواند تا عرض جغرافیایی ۵۵ درجه جنوبی امتداد یابد. هنگامی که سیاره به خورشید نزدیک می شود نواحی شمالی زمستان گرمتری دارند. در این صورت پوشش یخی زمستانی فقط می تواند تا عرض جغرافیایی ۶۵ درجه شمالی برسد.

    در تابستان زمانی که با افزایش دما دی اکسید کربن منجمد(یخ خشک) به بخار تبدیل می شود پوششهای یخی نیز ذوب می شوند. دانشمندان معتقدند که یخهای قطب جنوب از دی اکسید کربن تشکیل شده اند. این یخها بر خلاف دی اکسید کربن برفکی که پایداری کمی دارد دیر ذوب می شوند. قطر پوشش قطب جنوب در اوج گرمای تابستان نیمکره جنوبی به ۳۰۰ کیلومتر می رسد. قطر پوشش قطب شمال خیلی بیشتر است و هرگز کمتر از هزار کیلومتر نمی شود. دماهای اندازه گیری شده در قطب شمال نشان می دهد که پوشش یخی تابستانی باید از آب یخ زده تشکیل شده باشد. زیرا در این زمان دما از نقطه انجماد یخ خشک بالاتر است. به علاوه تجمع بخار آب بر روی پوشش یخی نیمکره شمالی به هنگام تابستان نشان می دهد که در این منطقه آب یخ زده وجود دارد.

    قمرهای مریخ

    در سال ۱۸۷۷ میلادی هنگامی که شیا پارلی به دقت در حال ترسیم کانالها بر روی نقشه هایش بود یک ستاره شناس آمریکایی به نام آساف هال نیز در حال مشاهده مریخ بود. او از نوعی تلسکوپ انعکاسی جدید ۶۶ سانتیمتری واقع در رصدخانه نیروی دریایی ایالات متحده در شهر واشنگتن استفاده می کرد.ستاره شناسان سالها به دنبال قمرهای مریخ بودند. یوهان کپلردر قرن هفدهم میلادی اعلام کرده بود که مریخ باید دو قمر داشته باشد. او معتقد بود که در ورای منظومه شمسی یک الگوی ریاضی نهفته است. طبق این الگو تعداد قمرهای سیاراتی که پس از زمین قرار دارند باید افزایش یابد. به این ترتیب که تعداد آنها هر دفعه باید دو برابر شود. با توجه به این که زمین دارای یک قمر است و در زمان کپلر تصور می شد که سیاره مشتری چهار قمر دارد. بنابراین طبق ریاضیات حاکم بر این تئوری مریخ باید دو قمر داشته باشد.

    آساف هال در ابتدای اوت ۱۸۷۷ میلادی مشاهدات طاقت فرسایی را برای یافتن اقمار مریخ آغاز کرد. در آن زمان نزدیکی مریخ به زمین مشکلاتی را ایجاد می کرد. مریخ آنقدر نزدیک بود که به هنگام مشاهده آن توسط تلسکوپ درخشندگی قابل توجهش اشکالاتی را در رصد این سیاره ایجاد می کرد. هال در یازدهم اوت متقاعد شد که چیزی نمی تواند بیابد. ولی همسرش به او اصرار کرد که بار دیگر نگاه کند. بالاخره در آن شب او متوجه چیزی شد. آن جرم آسمانی خیلی کوچک بود. ولی قطعا” وجود داشت. سپس آسمان ابری شد.

    در شانزدهم اوت آسمان دوباره صاف شد و هال توانست قمر مریخ را به وضوح مشاهده کند. در روز هفدهم اوت هال با پیدا کردن قمر دوم مریخ به هیجان آمد. به این ترتیب نظریه دو برابر شدن اقمار درست به نظر می رسید. دانشمندان همچنان تصور می کردند که سیاره مشتری دارای چهار قمر و سیاره زحل دارای هشت قمر است. اما آنها در سال ۱۸۹۲ میلادی قمر پنجم مشتری و در سال ۱۸۹۸ میلادی قمر نهم سیاره زحل را کشف کردند. به این ترتیب نظریه کپلر برای همیشه منسوخ شد.

    آساف هال اقمار مریخ را به صورت نقاطی نورانی و متحرک مشاهده کرد. ولی تصاویری که در سال ۱۹۶۹ میلادی توسط فضاپیمای مارینر و در سال ۱۹۷۵ توسط وایکینگ ارسال شد نشان داد که اقمار دوقلوی مریخ ظاهری بسیار ناهنجار و بی قاعده دارند. هال این اقمار را به افتخار اسبهای کالسکه خدای جنگ در افسانه یونان فوبوس (به معنای ترس) و دیموس (به معنای وحشت) نامید.

    آساف هال نتوانست اندازه اقمار مریخ را تعیین کند. اما مشاهدات بعدی نشان داد که طول قمر بزرگتر مریخ یعنی فوبوس تقریبا” ۲۷ کیلومتر است. فوبوس خیلی به مریخ نزدیک است و دریک مدار دایره ای شکل و به فاصله ۹۳۸۰ کیلومتری آن قرار دارد. نزدیکی زیاد باعث می شود که این قمر با سرعت زیادی حول مریخ بچرخد. به طوری که هر چرخش کامل آن ۷ ساعت و ۵۱ دقیقه طول می کشد.

    دیموس هم مانند فوبوس دارای یک مدار دایره ای شکل است ولی در فاصله ۲۳۵۰۰ کیلومتری مریخ قرار دارد. طول دیموس در حدود ۱۵ کیلومتر است و ۳۱ ساعت و ۵ دقیقه طول می کشد تا یکبار به دور مریخ بچرخد.فوبوس و دیموس هر دو تاریکند و به خاطر وجود دهانه های آتشفشانی شبیه شهاب سنگهای آبله گون اند. این دو قمر هم مانند قمر زمین همیشه یک روی خود را به مریخ نشان می دهند.

    کاوشهای مریخ

    بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۴ میلادی کاوشگرهای بسیاری از طرف روسها و آمریکایی ها به سوی سیاره مریخ فرستاده شدند و تعدادی از این کاوشگرها در انجام ماموریت خود ناکام ماندند و تعدادی دیگر توانستند ماموریت خود را با موفقیت انجام دهند.
    در بیستم اوت سال ۱۹۷۵ میلادی سفینه وایکینگ ۱ که توسط ایالات متحده آمریکا طراحی و ساخته شده بود به فضا پرتاب شد. نخستین هدف این سفینه کشف حیات در سطح سیاره مریخ بود.

    به دنبال آن سفینه وایکینگ ۲ در نهم سپتامبر همان سال به فضا پرتاب شد. این دو سفینه تقریبا” یک سال بعد به مریخ رسیدند و تا زمان انتخاب یک محل مناسب برای فرود در مداری در اطراف مریخ قرار گرفتند. این دو سفینه هنگامی که در جستجوی یک محل مناسب برای فرود بودند عکسهایی را به زمین ارسال کردند.

    یک ماه پس از ورود به مدار مریخ بالاخره یک محل فرود مناسب برای سفینه وایکینگ ۱ انتخاب شد. مریخ نشین سفینه وایکینگ ۱ تقریبا” ۱۰ دقیقه پس از ورود به جو مریخ به آرامی فرود آمد. محل فرود در ۴/۲۴ درجه شمال قطب مریخ واقع شده بود. ۴۵ روز بعد وایکینگ ۲ در آن سوی سیاره ۷۵۰۰ کیلومتر دورتر از وایکینگ ۱ در ۹/۴۷ درجه شمالی به آرامی فرود آمد. هنگامی که مریخ نشینها از سفینه های خود جدا شدند ابتدا سرعت آنها توسط هشت موتور از مدار خارج کننده راکت کند شد. در این مدت یک محافظ حرارتی کپسول را در مقابل اصطکاک ناشی از ورود به جو مریخ محافظت می کرد. هنگامی که سرعت فرود از ۱۶ هزار کیلومتر بر ساعت به حدود هزار کیلومتر بر ساعت کاهش یافت یک چتر باز شد. در ارتفاع هزار متری چتر دور انداخته شد و یک سری هشت تایی از موتورهای راکت مریخ نشین سرعت فرود را باز هم کاهش دادند. در این لحظه سرعت فرود هر یک از مریخ نشینها فقط ۸/۸ کیلومتر بر ساعت بود.

    هر دو مریخ نشین به دوربینهایی با قابلیت عکاسی پی در پی ،بیلهای مکانیکی و دستگاههایی جهت آنالیز شیمیایی و زیست شناسی نمونه های برداشته شده از سطح مریخ مجهز بودند. آنها تصاویر مربوط به طبیعت متروکه ،عوارض صخره ای و مناطق تپه شنی حاصل از وزش بادهای مریخی اطراف محل فرود وایکینگ ۱ را به زمین ارسال کردند. اما آنها در انجام ماموریت اصلی خود که کشف حیات در سطح این سیاره بود ناکام ماندند.

    در چند سال اخیر هم کاوشگرهای بسیاری از سوی سازمانهای مختلف از جمله سازمان ناسا و آژانس فضایی اروپا جهت کاوش سیاره مریخ به سوی این سیاره فرستاده شده اند. از آن جمله دو مریخ نورد ناسا به نامهای روح (اسپریت) و فرصت(آپورتونیتی) را می توان نام برد که در سال ۲۰۰۳ به سوی این سیاره (جهت جستجوی شواهد وجود آب در گذشته مریخ ) فرستاده شدند. که این دو کاوشگر موفق شدند اطلاعات گرانبهایی را در اختیار دانشمندان قرار دهند.

    منبع : انجمن نجوم اهواز


    s1468.jpg
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★شهاب سنگ ها

    شهاب سنگ ها اجرام طبیعی هستند که توسط جاذبه ی زمین، به سمت آن کشیده شده و پس ازعبوراز جو به سطح زمین برخورد می کنند.این اجرام می توانند شامل تکه هایی ازسیارک ها، دنباله دارها و… باشند. سقوط شهاب سنگ ها ممکن است با ظهورآتش و سپس انفجار همراه باشد. شهاب سنگ ها را معمولا به نام محلی که درآن یافت می شوند نام گذاری می کنند. بعضی از این اجرام شبیه به سنگ های آتشفشانی زمین هستند.برخی دیگر شبیه آهن- نیکلی هستند که طبق باورهای امروزین هسته ی زمین رامی سارند. با این وجود بسیاری دیگر به هیچ چیز زمینی شباهت ندارند. بعضی ازشهاب سنگ ها ممکن است بازمانده ی ماده ی اولیه ای که منظومه ی شمسی ازآن پدید آمده، باشند. بررسی این گونه شهاب سنگ ها درآزمایشگاه دانشمندان را قادر می سازد تا با بخشی ازغباراختری که منظومه ی شمسی – از جمله خورشید وزمین- ازآن پدید آمده کار کنند.سقوط شهاب سنگ ها در برخی موارد شامل هزاران قطعه سنگ است که وزن آن ها روی هم به چندین تن می رسد. چنین مواردی را ((بارش شهاب سنگی)) می نامند و به هر قطعه ی جداگانه از بارش شهاب سنگی ((پاره)) می گویند.
    سقوط شهاب سنگ تنها مختص زمین نیست؛یعنی این احتمال وجود دارد که سطح کرات وسیارات دیگر نیزمورد اصابت شهاب سنگ ها قرارگیرد. به طورمثال دربیست وسوم فروردین امسال مریخ نورد روح تصویری را از محیط اطراف خود به زمین مخابره کرد که یک شهاب سنگ را در خود جای داده بود.شایان ذکر است که این شهاب سنگ آلن هیلز نام گرفته ویک شهاب سنگ آهنی است.

    گاهی اوقات پیش می آید که شهاب سنگ بزرگی با سطح سیارات سنگی مانند زمین و مریخ ویا با سطح کراتی مانند ماه برخورد کنند.دراثر برخورد این گونه شهاب سنگ ها،روی سطح سیارات سنگی حفره ها وگودال هایی بوجود می آیند که تا حدودی به دهانه ی یک آتشفشان خاموش شباهت دارند؛به این حفره ها و گودال ها ((کریتر)) یا ((دهانه های برخوردی)) می گویند. دهانه ی برخوردی بسیار قدیمی واقع در بیابان آریزونا درآمریکای جنوبی ازاین جمله است.



    خرده شهاب سنگ ها: کوچکترین اجرامی که به زمین سقوط می کنند گویچه های کیهانی وذرات غبار میان سیاره ای هستند.

    گویچه های کیهانی، دانه های کروی کوچکی به قطر تقریبی ۱ میلی متریا کمترهستند.آن ها را درگل ولای ته اقیانوس ها،یعنی جایی که از خشکی دور است،ودریخ های قاره ی جنوب ونیز جزیره ی گرین لند یافته اند.
    ذرات غبارمیان سیاره ای شکل نامنظمی دارند واندازه ی آن ها کمتر از۰۵/۰ میلی متراست.ناسا ازاواخردهه ۱۹۷۰ به کمک هواپیماهای بلند پروازی که مدل اصلاح شده ی هواپیمایU-۲ هستند،به نمونه گیری از آن ها پرداخته است.به تازگی نیز آن ها را مانند گویچه های کیهانی در یخ های قطب جنوب کشف کردند.گویچه های کیهانی وذرات غبار میان سیاره ای((خرده شهاب سنگ))نامیده میشوند.
    ابعاد کوچک خرده شهاب سنگ ها به آنها امکان میدهد تا به راحتی گرما را شکل تابش ازخود دورکنند وهنگام عبورازجوّّ زمین ذوب نشوند،لذا شکل اولیه ی خود راحفظ می کنند.شهاب سنگ های بزرگ ازنظرکانی شناسی با خرده شهاب- سنگ ها،که احتمالابسیاری ازآن ها ازدنباله داران جدا شده اند،تفاوت دارند.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    s1885.jpg
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ پرتگاه نهایی

    شاید یکی از چالش های بزرگ اختر فیزیک در این قرون موضوع جذاب سیاهچاله ها باشد . آنسوی افق رویداد بر هیچ شخصی مشخص نیست . شاید در آن سوی آن فضایی عمیق پنهان شده باشد ، شاید این فضا آن حد بزرگ باشد که برای انسان قابل تصور نباشد . انسان از گذشته می دانسته که زمین کروی بوده و به عبارت بهتر مسطح نبوده و در واقع خمیده می باشد ، به عبارت دیگر کره ای است که لبه ندارد . ما از روی آن نمی افتیم زیرا نیروی سحرآمیز گرانش هرکس و هرچیزی را محافظت می کند تا به سطح سیارات دیگر نیافتد .پس از آنکه آلبرت اینشتن و نسبیت او پا به عرصه نهادند به این موضوع پرداخته شد که فضا خودش خمیده است. حالا ما می دانیم که سفر به دریای بیکران فضا که ما به آن جهان می گوئیم در واقع به مکانی ژرف و عمیق است و اگر مسافری بدون اطلاع به آن سفر کند ممکن است به داخلی اجرامی فوق العاده عظیم سقوط کند و زندگی را برای همیشه وداع گوید و با یک ریسک جانش را از دست بدهد . او به درونی افقی کاملا" مخفی سقوط می کند و ما هنوز به طور کامل نمی دانیم که برایش چه پیش می آید این افق وحشتناک متعلق به سیاهچاله است .


    گرانش مهلک


    یک سیاهچاله یک جسم متناقض کیهانی است . یک ستاره تاریک ، یک جسم کاملا" نا مرئی ، یک زندان برای نور . این جسم یک مرز دارد که هر چیز وارد آن شود بازگشتی نخواهد داشت ، ما این مرز را افق رویداد می خوانیم . یک کره که هر چیز وارد آن شود برای ابدیت اسیر آن می شود ، مکانی که دیگر امکان فرار از آن نیست . جایی که در آن سطح جامد وجود ندارد . در این هنگام هر چیز حتی نور مکیده می شود و فقط یک گردات ژرف گرانشی مشاهده می شود ، این اجرام بسیار بی رحم هستند و هرجیز را که به طرفشان بیاید جذب می کنند ، در واقع آن جسم را برای همیشه از آمدش پشیمان می کند . ما از مرکز که تکینگی خوانده می شود اطلاعات چندانی نداریم ولی می دانیم که در آنجا گرانشی مهلک حکم فرما است .


    چهره ی این اجرام همیشه مخفی و پوشیده است . تکینگی آنها همیشه به صورت نقطه ای است که نیروی گرانش فوق العاده ای در آن متمرکز شده است . همه ی اجرام و امواج الکترومغناطیسی و انرژی که در سیاهچاله فروافتاده اند در نقطه ای فوق العاده کوچک و فوق العاده چگال فشرده شده اند و گرانشی نا متناهی ایجاد می کنند . سیاهچاله ها عموما" گازهای میان ستاره را حریصانه قورت می دهند . فضا از وجود این اجرام متلاطم است و هم چنین زمان از جود آنها فشرده می شود تا اینکه متوقف شود . چون نور نمی تواند از افق رویداد سیاهچاله عبور کند ما آن مکان را لبه جهان فرض می کنیم .


    مختصری از داستان گرانش


    مفهوم گرانش : این نیروی نامرئی که بر زندگی ما مسلط است و ما را بروی زمین نگاه می دارد . این نیرو برای مدتها طولانی انسان های بزرگ را کشفش به مبارزه طلبیده است . حتی روزی که گالیله در بالای برج پیزا که کج است به مشاهده می پراداخت این سؤال برایش پیش آمد که چرا اجسام به سوی پائین سقوط می کنند . گالیله تعجب کرد که چرا اجرام سنگین و اجرام سبک با یک زمان یکسان به سطح زمین می رسند . همچنین از این موضوع که چرا سیارات در راهشان به حرکت می پردازند حیرت کرد . زمانی که کشفیات خود را در مورد سیارات بیان کرد او را به این جرم که در قوانین کلیسا بدعت گذاری کرده است دستگیر کردند و در دادگاه های خود محکوم کردند . این که چرا آنها این کار را کردند بحثی کاملا" مجزا است که در این مقال نمی گنجد . او سرانجام در سال 1642 در فلورانس زمانی که سعی می کرد که نشان دهد گرانش عامل این امر است درگذشت .


    در یک کریسمس چارچوب گرانش به دست دانشمند بزرگ سر ایزاک نیوتن نهاده شد . او با 28 ماه اندیشه ی پیاپی توانست حساب دیفرانسیل و انتگرال را کشف کند . سپس طبیعت نور را مورد مو شکافی قرار داد و با این تلاش ها توانست قوانین حرکت سیارات را وضع کند . هرچند که امروزه مکانیک کلاسیک که بیشتر قوانین آن به وسیله نیوتن وضع شده بود تا حد زیادی از فیزیک کنار رفته است . زیرا بعضی از کمیت ها همانند نور و جرم را مطلق می دانست و با این گونه روابط بعضی از پدیده ها قابل شرح نبودند . و سر انجام یک روز وقتی که در حال استراحت بود و فنجان چای را می نوشید مشاهده کرد که از درخت به زمین افتاد ؛ در این هنگام رشته افکاراتش قطع شد و در زمینه ی گرانش به فکر فرو رفت .


    در ذهنش این سؤال ها تداعی می شد که چرا سیب به طور مستقیم سقوط کرد ؟ آیا آن می خواهد به مرکز زمین رود ، جایی که کانون نیروی گرانش است . با این افکارات به این مووضع پی برد که هر یک از سیارات و حتی خود خورشید دارای گرانش هستند ؛ او گفت که در بین هر دو جسم دارای جرم در عالم گرانش وجود دارد در واقع او گفت که هر جسم دارای جرم گرانش دارد . هم چنین او گفت که هر چه جرم جسم بیشتر باشد گرانش آن بیشتر است . بنابراین به این سؤال پاسخ داده شد که چرا سیارات به دور خورشید می چرخند .


    در پایان آلبرت اینشتن در سال 1919 با ارائه ی تئوری نسبیت عام خود که در آن از معادلات بسیار پیچیده ریاضی استفاده کرده بود گفت که گرانش اثر هندسی جرم بر فضا اطراف خود است . به این ترتیب برای نخستین نظریه ای کامل گرانش را شرح داد .


    ستاره های تاریک


    در سال 1784 جان میشل دانشمند بزرگ ولی فراموش شده ی قرن 18 که کشیش نیز بود ؛ ( در تاریخ علم دانشمندان بزرگی مشاهده می شوند که بدون اقتضا به شغل شان کارهای فوق العاده کرده اند ؛ مثلا همین آقای میشل که مطالعاتش چندان مناسبتی با شغلش نداشت ) از سرعت گریز بعضی از اجرام تعجب کرد ( سرعت گریز حداقل سرعتی است که نیاز است تا از سطح یک سیاره یا یک ستاره جدا شویم ، در واقع سرعتی است که یتوانیم از گرانش آن فرار کنیم ) ؛ او می دانست که گرانش یک جسم به جرمش بستگی دارد ، همچنین این موضوع را می دانست که سرعت نور بسیار زیاد است ولی با این حال متناهی است . او از این موضوع تعجی کرد که خورشید با این جرم باز هم قادر نیست نور را در سطح خود نگه دارد و نور از سطح آن می گریزد ( می دانیم که سرعت نور 299792 کیلومتر بر ثانیه است که آن را 300000 کیلو متر بر ثانیه فرض می کنند و از این سرعت تقریبی بیشتر استفاده می کنند ) . میشل پاسخ به این صورت استنباط کرد که اگر خورشید در همین اندازه بود ولی جرمش 500 برابر بود نور نمی توانست از سطح خورشید بگریزد زیرا در این صورت گرانش آن بسیار می شد . چند سال بعد ریاضدان بزرگ فرانسوی لاپلاس به طور مستقل تنیجه را به طور یکسان شرح داد و بدین ترتیب مفهوم ستاره تاریک زاده شد .


    جهان حفره ها


    سیاهچاله ، این اجرام نادر و عجیب ، را می توان نتیجه ی تفکرات جوان باهوش آلمانی که در سال 1919 در دفتر ثبت اختراعات سوئیس مشغول به کار بود دانست . آلبرت اینشتن در سال 1919 تئوری نسبیت عام خود را که انقلابی عظیم در فیزیک نوین بود را ارائه کرد . آلبرت اینشتن پی بـرده بود که جهان اساسا" در مکان های متفاوت نسبت به قوانین نیوتن قابل توضیح نیست . او گفت که سه بعد از فضا نمی توانند به صورت مجزا از بعد چهارم یعنی زمان باشند . او گفت که این ها با هم پیوسته هستند و آنها فضا – زمان نامید . این ساختار همانند یک ساختار نامرئی است که در واقع وجود دارد . او گفت که فضا نمی تواند مطلق باشد ، بلکه پیوسته است . این بافت فضا زمانی می تواند خمیده شود و یا اینکه پیچ و تاب پیدا کند .


    این بافت که می تواند جالب باشد فقط در صورتی می تواند مسطح و صاف باشد که هیچ چیز در روی آن وجود نداشته باشد . اگر جسمی جرم دار در روی آن وجود داشته باشد گرانش نیز وجود دارد ؛ و هر جا که گرانش وجود داشته باشد این بافت فضا – زمان خمیده می شود . این خمیدگی این بافت برای اجرام حکم می کند که چگونه حرکت کنند ، در واقع می گوید که گرداگرد این فضا – زمان خمیده به سیر و سفر بپردازند . همانطور که در بخش گرانش گفتیم گرانش در تئوری نسبیت عام اثر هندسی جرم بر فضا ی اطراف خود است . اگر بخواهیم کمی ساده تر توضیح دهیم همین خمیدگی عامل ایجاد گرانش است .


    اینشتین برای تصور این واقعیت فرض کرد که کاغذی دارد و آن کاغذ را ساختار فضا – زمان فرض کرد . او جسمی سنگین را در روی آن ماغذ قرار داد ( آن جسم را خورشید در نظر گرفت ) و دید که در ساختار کاغذ خمیدگی و فرو رفتگی ایجاد شده است . او گفت که این فضا زمان خمیده گرانشی تولید می کند که هرچه این خمیدگی بیشتر باشد گرانش نیز قوی تر خواهد بود . سرانجام در جهان اجرامی وجود دارند که این خمیدگی را به نهایت خود می رسانند و تمام مسیرها را به سوی خود خم می کنند و این اجرام حقیقتا" سیاهچاله های کیهانی هستند .


    تولد ستاره


    برای فهم مقیاس بزرگ در جهان ما باید به مقیاس های بسیار کوچک را درک کنیم . با باز کردن زندگی یک ستاره ما می توانیم زاده شدن یک سیاهچاله را به خوبی درک کنیم .

    ستاره ها زمانی پدید می آیند که ابری فوق العاده بزرگ از غبارهای کیهانی و هیدروژن در زیر بار گرانش خود فشرده شوند . در این صورت گرانش به همراه افزایش چگالی فزونی می یابد و بدین ترتیب فضا – زمان خمیده و خمیده تر می شود . پس مدتی گاز هیروژن در هسته متراکم می شود و در این تراکم شدید اتم ها با یک دیگر برخورد می کنند و دمای آن ها رفته رفته افزایش می یابد . زمانی که دمای هسته به 10 میلیون درجه رسید ، پروتون های هیدروژن در پی واکنش های زنجیره ای هم جوشی هسته ای به هلیوم تبدیل می شوند . در هنگام این واکنش ها مقداری از جرم نا پدید می شود که تبدیل به انرژی و امواج الکترومغناطیسی همچون نور می شوند . در این صورت یک جسم که همچون یک لامپ غول پیکر کیهانی است پدید آمده است و این آغاز زندگی یک ستاره است . هر ستاره ای که ما در آسمان مشاهده می کنیم در هسته اش واکنش های عظیم هم جوشی رخ داده است تا این نور تولید شود و به ما برسد . هنگامی که ستاره همانند خورشید درخشان و نورانی می شود ، گرانش آن سعی می کند تا ستاره را هم چنان منقبض کند و در خود فرو کشد . اما واکنش های عظیم هسته ای که در هسته ی ستاره انجام می شوند انرژی عظیمی تولید می کند و همین انرژی از در هم کشیده شدن ستاره و فروریختن آن جلوگیری می کند. زمانی که ستاره مورد نظر(بسته به جرمش) سوخت خود را در چند میلیون یا چند میلیارد سال مصرف کرد و تمام هیدروژن ها به هلیوم تبدیل شدند ستاره وارد مرحله ی جدید زندگی خود می شود در این هنگام ستاره سعی می کند تا هلیوم تولید شده را به عناصر سنگین تر همانند آهن تبدیل کند ولی این واکنش ها چندان انرژی زیادی را تولید نمی کنند تا با گرانش به مقابله بپردازد . سر انجام پس از مدتی گرانش پیروز می شود و این پایان زندگی یک ستاره است . در این هنگام ستاره نسبت به جرمش می تواند به سه حالت 1- کوتوله سفید 2- ستاره نوترونی 3- سیاهچاله تبدیل شود .


    فشردگی عظیم


    سرنوشت نهایی یک ستاره به جرمش وابسته است . خورشید ما در نیمه ی عمر است ، یعنی حدود 5 میلیارد از سن خود را سپری کرده است و برای بقایای حیات به میزان پنج میلیارد سال دیگر سوخت دارد . اما در زمان های دور واقع در آینده پس از اتمام سوخت خود لایه ی بیرونی خود را به بیرون خواهد انداخت . بدین ترتیب گرانش هسته را به شدت فشرده می سازد و تا حدی این کار را انجام می دهد و به جایی می رسد که توانایی ادامه ی ادامه ی آن را ندارد . در این صورت جرمی پدید می آید که کوتوله سفید نامیده می شود . باقی مانده ی هسته یکصد هازار برابر از زمین فشرده تر است .


    بیشتر ستاره های عظیم سریع تر سوخت خود را می سوزانند و در نتیجه عمران آنها نیز کوتاه تر از حد انتظار خواهد بود . یک ستاره به جرم ده برابر خورشید ممکن است تنها میلیون ها سال عمر کند و زندگی آن به میلیارد سال نمی رسد . چنانکه فروریختن آن آغاز شود ماده ی موجود در آن زیر فشار گرانش له می شود . در این حالت هسته در حدود 50 میلیارد درجه حرارت دارد ، در چنین حرارتی هسته تنها چند ثانیه واکنش می دهد و سپس به سبک سوپر نوا منفجر می شود .


    سوپرنوا نوعی انفجار عظیم کیهانی است . در پی این واقعه ی کیهانی مقدار زیادی ماده به محیط میان ستاره ای دمیده می شود . در این گونه ستاره ها واقعا" از درون متلاشی می شوند و پی از آن اتم های هسته در زیر بار گرانش به هم می ریزند و الکترون های آنها به پروتون ها متصل می شوند و تولید ذره ی زیر اتمی دیگری به نام نوترون می نمایند . در نتیجه ستاره نوترونی پدید می آید که جرمش حدود 5/1 برابر خورشید است ولی این جرم عظیم تنها در در یک کره فشرده شده که ضخامت این سر تا آن سرش تنها 20 کیلو متر است .

    دانشمندان ثابت کرده اند که ستاره های نوترونی واقعا" وجود دارند ، زیرا آنها سیگنال های خاصی را از خود ساتع می کنند درست همانند هشدار فانوس دریایی به ساحل . یک ستاره ی نوترونی امواجی خیره کننده ساتع می کنند ؛ این امواج توسط میدان مغناطیسی عظیمش که بیش از یک ترلیون برابر از میدان مغناطیسی زمین قوی تر است تولید می شود . این چنین ستاره های نوترونی را پالسار می خوانند . همچنین ستاره شناسان با دریافت این امواج از فضای تاریک دیگر تردیدی از وجود آنها را در خود راه نمی دهند .


    پیروزی نهایی گرانش


    یک ستاره ی نوترونی در برابر فشار عظیم گرانش در برابر فشرده شدن مقاومت می کند . اما اگر باقیمانده ی هسته پس از انفجار بیش 3 برابر خورشید جرم داشته باشد ، آنگاه دیگر شرایط کاملا" متفاوت می شود . در این شرایط حتی نوترون ها از فشار بی وقفه ی گرانش نمی توانند در امان باشند . نوترون ها در بی خبری هم چنان فشرده می شوند و هسته ی ستاره در زیر بار گرانش در فضای خودش از پای در می آید و از شکل می افتد و در این صورت جرمی بسیار ترسناک می شود . یک فرم تاریک که در قلب ستاره ها قرار داشته است و حال بی وقفه حرکت می کند و از فضای اطراف خود مواد را می مکد و آن را به درخشش وا می دارد . این اجسام گرسنه همان سیاهچاله ها هستند که در آنها گرانش به پیروزی نهایی رسیده است . هر چیز که به محدوده ی جادویی آن وارد شود برایش بازگشتی نخواهد و نخواهد توانست تا بگریزد و سرانجام آین جسم قورت داده می شود .


    آن سوی تاریکی


    لبه ی سیاهچاله را افق رویداد می خوانند زیرا همه ی رویداد آن سوی آن بر ما پوشیده است و بر ما نامرئی است و فقط تا جایی ما حق مشاهده داریم که افق رویداد وجود دارد . در برخی از سیاهچاله ها ممکن شعاع افق رویداد تنها چند کیلومتر باشد . هرگاه ستاره ای در مداری دوتایی با سیاهچاله ای قرار گیرد هر از چند گاهی مقداری از گازهای خود را برای سیاهچاله پرتاب می کند و سپس سیاهچاله آنها را به وسیله ی تکینگی می رباید ؛ همانطور که گفته شد تکینگی نقطه ای است که در آن چگالی بی نهایت است ، در واقع جرم آن بی نهایت است ولی حجم آن بسیار بسیار کوچک است .


    تکینگی جایی است پایان علم است و دانشمندان تفکر در زمینه ی آن را آغاز کرده اند . در این مکان موجودیت فضا و زمان متوقف می شود و جایگزین آن جرم آشفته و خروشانی می شود که آن را اسفنج کوانتومی می نامند . دانشمندان حدس می زنند این نقطه جایی باشد که قوانین اینشتین و نسبیت و مکانیک کوانتوم شکسته می شود . این حوضه ی چیزی است که کوانتوم گرانشی نامیده می شود ، در این مکان از یافته های بسیار پیشرفته ی ریاضی استفاده می شود .


    گفته می شود که تکینگی وجود داشته است که جهان از آن آغاز شده است . در بسیاری از راه های یک ستاره به تکینگی یک سیاهچاله فرومی ریزد و این معکوس بیگ بنگ است . ما نمی دانیم که در آن سوی افق رویداد چه می گذرد شاید در آن سویش جهانی هم چون جهان ما پنهان باشد و شاید حتی این جهان نمونه ای از جهان های موازی خود باشد .


    سیاهچاله یا فیل سفید


    اینشتین خود به شخصه قادر نمی توانست باور کند که سیاهچاله های نامرئی در جهان ما واقعا" وجود دارند و آنها نتیجه معادلات خودش نیز می باشند . امروزه اما امروزه دانشمندان با شناسایی تعداد زیاد سیاهچاله در درون و بیرون کهکشان راه شیری دلیلی ارائه کرده اند که پیش بینی ها اینشتین و نسبیت او درست بوده است .


    یک سیاهچاله شکار خود را با استتار استادانه ی خود به دست می آورد ، جایی که از تاریک ترین جاهای کیهان است . برای جستجوی یک سیاهچاله اول شما باید یک ستاره ی مرئی را بیابید که در مدار یک سیاهچاله به دام افتاده است ؛ سپس شما باید چگونگی حرکت ستاره را مورد مطالعه قرار دهید . جان ویلر یک توصیف زیبا را برای رقـ*ـص این دو جسم در فضا گفته است : « مانند یک مرد سنگین که چیز سیاهی را پوشیده و نا مرئی است می تواند به راحتی یک زن را که لباسی روشن و نورانی را پوشیده است به دور خود بچرخاند . ستاره شناسان به نور ستاره ای که در مدار یار تاریک خود اسیر است توجه می کنند .

    یکی از بهترین نماینده ها برای این امر ستاره است که V404 گایگنی نامیده می شود . محاسبات نشان داده است که همدم مستتر V404 دوازده برابر خورشید جرم دارد . البته هنوز مجموع جرم آن به طور کامل مشخص نشده است . اما مدار هر سیاهچاله برای به دام انداخت یک سیاهچاله باید نامرئی باشد . یکی از این سیاهچاله ها می توانند در کمین ستاره ای پنهان شده باشد .


    جاروبرقی کیهانی


    اگر چه سیاهچاله چنان قدرتی دارد که می تواند تمام اجرام را اعم از غبار و گاز را همانند جاروبرقی به درون بکشد ولی توانایی شکار کردن را ندارد . این چیزی برخلاف اعتقادات ما است . ولی شاید اگر این مووضع را بدانیم بهتر به درک این مطلب کمک می کند . اگر ما در جای خورشید خودمان در مرکز منظومه ی شمسی سیاهچاله ای با همان جرم قرار دهیم نخواهد توانست را زمین را مدار زمین را جذب خود کند و فقط ما از نور خورشید محروم خواهیم شد .


    الیته شما می توانید از زمین خارج شوید و رویداد های جالبی را تجربه کنید شما پس از نزدیک شدن به افق رویداد کشیده می شوید و لاغر به نظر می آیید در این صورت شما می توانید پاهای خود را با طول به اندازه ی چند کیلومتر بیابید . پس از ورود به افق رویداد شما به ذرات بنیادی تجزیه می شوید و در پرده ی تاریکی از نظرها ناپدید می شوید .


    همانطور که گفته شد پس از ورود به افق رویداد شما هرگز دیده نخواهید شد ، زیرا زمان اتساع می یابد و فوتون های حمل کننده ی تصویر شما نیز در دام چنین گرانش عظیمی خود را گرفتار می بینند و بسیار تقلا می کنند تا بدن شما را ترک کنند و به بیرون روند هرچند که چنین چیزی امکان پذیر نیست یعنی از یک میلیون سال هم تلاش کند نمی تواند .


    قلب تاریکی


    بیشتر ستاره شناسان این امر را تصدیق می کنند که سیاهچاله های سنگین وزن در مرکز کهکشان هایی همچون راه شیری هستند . آخرین برآوردها نشان می دهد که این گونه سیاهچاله را فوق العاده بزرگ یا سنگین می نامند که در کیهان موجود می باشند .


    در دهه ی 1950 با تلسکوپ های نوری امواج بسیار قوی دریافت کردند و آنها را با تلسکوپ های رادیویی مورد مطالعه قرار دادند . منابع جستجو شده همچون ستاره نورانی بودند و امواج بسیار قوی که آن را با نام " جت " می شناسیم را از خود ساتع می کردند . این ها نخستین اجرامی بودند که شناسایی شدند و سپس کوازار یا منابع رادیویی شبه اختری نام گذاری شدند .


    کوازار ها در قلب فعال کهکشان فعال قرار می گیرند و گازهای بسیار داغی که به گرد آن به چرخش در می آیند با سرعتی نزدیک به سرعت نور به چرخش در می آیند و درخشنده می شوند . جت های عظیم ذرات باردار جریان هزار سال نوری هستند که به بالا و پائین فضا راه می یابند ، درست همانند محور چرخ ها در اتومبیل . و همچون موتوری که تمام فعالیت ها به طور پنهانی در آن انجام می گیرد . با این تفاوت که در مرکز کهکشان سیاهچاله بسیار کوچک و فوق العاده چگال و فشرده است . در سیاهچاله های سنگین تر گازهای در دور آنها با سرعت بیشتری می چرخند . دانشمندان با تخمین هایی که زده اند این گونه کهکشان پنج هزار میلیون برار خورشید جرم دارند .


    فرضیه ی ساخته شدن این کهکشان ها وسیاهچاله هایشان بدین صورت است که می گوید این کهکشان های از چرخش عظیم ابری از گاز به وجود می آید که همین ابری پس از مدتی تبدیل به میلیون ها و یا میلیارد ها ستاره می شود ؛ در مرکز جایی که گاز ها متمرکز شده است ماده ی کافی برای ساخته شدن میلیون ها و یا میلیارد ها ستاره وجود دارد و پس مدتی این ها دست خوش تغییراتی می شوند که توسط گرانش فرومی ریزند و سیاهچاله ای فوق العاده بزرگ را پدید می آورند . در صورتیکه همان حفره ی ایجاد شده هنوز در مرکز کهکشان ها قرار دارد و از گازها مصرف می کند . پس از مدتی که تمام ستاره ها را بلعید سیاهچاله به حالت خاموشی و آرامی فرو می رود . و نسبتا" به آرامی هسته ی کهکشان را ترک می کند . این تئوری درست است زیرا در حال حاضر سیاهچاله ها در مرکز کهکشان ها قرار دارند .


    آینده در درون سیاهچاله


    فرض کنید شما یک فضا نورد باشید و یک قدم به لبه ی سیاهچاله یا همان افق رویداد فاصله دارید . اگر کمی در زمینه ی آناتومی سیاهچاله ها مطالعه داشته اید حتما" می دانید که در نمودار پن روز راهی وجود دارد که از آن طریق می توان به سیاهچاله وارد شد و از جهانی دیگر که به جهان موازی معروف است ملحق شد . در ابتدا اگر نمودار پن روز را مشاهده کنید شاید کمی به نظرتان مشکل آید ولی در کل ساده است . شما پس از ورود به آن راه وارد سیاهچاله می شوید و پس از مدتی از یک جسم دیگر که سفید چاله نام دارد بیرون پرت می شوید ؛ کاربرد سفید چاله دقیقا" عکس کاربرد سیاهچاله است یعنی اینکه بر خلاف سیاهچاله هر چیزی را از خود می راند . شما پس از خروج از این سفید چاله وارد جهانی دیگر شده اید که ممکن است زندگی در آن جریان داشته باشد و آن زندگی شاید اندکی با زندگی ما تفاوت کند . خلاصه شما حالا در جایی دیگر به غیر از این جهان هستید .

    منبع: آسمان پارس

     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ سیاه چاله ها هم نامر ئی هم هستند !

    دکتر مارک دیکسون از رصدخانه ملی نجوم نوری تاکسون که در واقع خود بازرس اصلی این مشاهدات است گفت : این تصاویر اسپیتزر که جنبه مافوق عمیقی دارند دیدن اجرام را در فضا و زمان کاملا" آسان کرده است . جاهایی که بیشتر فاصله های کهکشانی کاذب است . از این گذشته ما اجرامی را به عینه مشاهده می کنیم که عملا" نامرئی هستند . اما تلسکوپ پرتوی ایکس چاندرا و تلسکوپ فضایی هابل از پیش در مورد وجود این اجرام اشاره هایی کرده اند . هفت جرم یافت شده توسط اسپیتزر ممکن است عضو جمعیت مفقودی از سیاهچاله های فوق سنگین باشد که فوق العاده نیرومند و نورانی هستند و در هسته کهکشان های اکتیو نزدیک ما قرار دارند . این یافته ها کاملا" با حساسیت پرتوی ایکس کشف شده اند . یعنی در واقع پرتوی ایکس عمیق ترین منابع یافته شده است .


    این یافته ها توسط داده های سه تلسکوپ بزرگ ناسا یعنی تلسکوپ فضایی چاندرا و تلسکوپ فضایی هابل و تلسکوپ فضایی اسپیتزر به دست آمده اند . هریک از این رصدخانه های فضایی در طول موج خاصی به مشاهده می پردازند . چاندرا در طول موج پرتو ایکس به کاوش می پردازد و هابل در طول موج طیف مرئی کار می کند ، همچنین اسپیتزر در طول موج فروسرخ به مطالعه می پردازد . این تلسکوپ ها اطلاعات زیادی از هریک از ابزار های خود به ارمغان می آورند . همهی این تلسکوپ فاصله ای بیش از 13 میلیارد سال نوری را در جهان رؤیت کرده اند . همه ی آنها تکه ای از آسمان جنوبی که بیشتر از 10000 کهکشان دارد را در طرحی هماهنگ مورد بررسی قرار داده اند . این پروژه به طرح تلسکوپ های بزرگ پیمایش منابع عمیق که اختصارا" GOODS می خوانند معروف است.


    تصاویر چاندرا بیش از 200 منبع پرتو ایکس را کشف کرده است و دانشمندان بر این باورند که آنها سیاهچاله فوق سنگین در مرکز کهکشان های جوان هستند . این اشعه ی ایکس حاصل فروافتادن گازهای میان ستاره ای بسیار داغ در سیاهچاله هستند . دوربین پیشرفته هابل به بررسی کهکشان هایی می پردازد که تقریبا" در گرداگرد آنها منابع اشعه ی ایکس سیاهچاله ای وجود دارد . هرچند که هفت منبع پرتو ایکس اسرار آمیز باقی مانده در کهکشان های نوری وجود نداشت . دکتر آنتون کوکموئر از موسسه تلسکوپ های فضایی بالتیمور گفت یافته های این منابع سه احتمال چشمگیر برای منشأشان دارد . ممکن است کهکشان های دور این سیاهچاله ها در ابری ضخیم از غبار پنهان باشند که تمام نور را جذب می کند یا اینکه ممکن از حاوی تعداد زیادی ستاره ی سرخ بسیار پیر باشند یا اینکه تعدادی فاصله ی زیادی از سیاهچاله های مشاهده شده داشته باشند ، شاید در حدود 13 میلیارد سال نوری . در مورد تمام نورشان به طول موج های بسیار بلند فروسرخ تغییر مکان می دهد البته به همراه انبساط جهان . دانشمندان مشتاقانه منتظر هستند که تصویر های اسپیتزر معماهای آنها را حل کند. زیرا اسپیتزر در طول موج فروسرخ رصد می کند و این صد برابر بلند تر از تحقیقات هابل در طول موج خود است . این امکان هم وجود دارد که اسپیتزر بتواند به طرز دیگری اجرام نامرئی را مشاهده کند . به راستی نخستین تصاویر اسپیتزر از این اجرام که در این سالها کسب شده است ، در واقع خبرچینی فروسرخ از نور ساطع شده گروه کهکشان هایی است که سیاهچاله های اطراف آن پرتو ایکس تولید می کنند .


    سه کهکشان کوکموئر در پرتو فروسرخ بی اندازه قرمز و نورانی هستند . داده های اسپیتزر با تصویر های جدیدی که در طول موج فروسرخ از تلسکوپ های رصدخانه ی جنوبی اروپا گرفته شده ، نشان می دهند که کهکشان های دور این سیاهچاله ها می توانند توسط غبار تیره باشند . تعداد دیگری از این اجرام هرچند رنگ های کاملا" متفاوت دارند ، حتی بیشتر چشمگیر نیز هستند . دکتر دیکسون گفت : رنگ آنها ممکن است با فاصله های بیشتر این اجرام سازگار باشد . هشدار دیگری می گوید که ممکن است مشاهدات اسپیتزر در سال های بعد ما را در تأئید نوع دیگری از این اجرام کمک کند . تابش کهکشان های پیر در فروسرخ : دکتر هوجینگ یان از موسسه تکنولوژی واقع در کالیفرنیا گفت : در دیگر داده های یکسان اسپیتزر 17 کهکشان غیر عادی که در میدان های فوق عمیق هابل مشاهده شده اند مورد بررسی قرار می گیرد . این تکه کوچک از آسمان در منطقه ی GOODS به تازگی هدف تصویرهای نوری هابل با دوربین پیشرفته اش بوده است . تصاویر نوری میدان عمیق در مارچ 2004 انتشار یافتند که پنج برابر ضعیف تر از منطقه ی GOODS هابل بودند . با این وجود اسپیتزر دو تا از هفده تا را برگزید که در نور مرئی کاملا" نامرئی بودند . در صورتی که بقیه کمی مشخص هستند . یان کهکشان هایی را جستجو می کند که دائما" در طول موج های بلند نورانی اند و به نظر می آید که از خویشاوندان خویش فاصله بیشتری دارند بنابراین ما آنها را اجرام بی اندازه سرخ می خوانیم . این تشخیص های جدید اسپیتزر از این اجرام فاصله های کاذب دورتری را در زمان نمایان می سازد زمانی که جهان تنها دو میلیارد سال سن داشت . یان گفت : این اجرام می توانند باقیمانده نخستین ستارگان باشند که در نخستین فرم کهکشان ها پای به صحنه گذاشتند . بیشتر کهکشان هایی که ما امروز مشاهده می کنیم ستاره هایشان به تدریج دوره زمانی طولانی را گذرانده اند . اما این هفده جرم به نظر می آید که شاید متعلق به قبل از زمان باشند و یا اینکه تقریبا" هم سن جهان باشند . یان گفت : شاید اگر ما آنها را به صورت مستقیم می دیدیم به این موضوع می رسیدیم که فرزند نخستین ستاره ها هستند . مشاهدات عمیق تر اسپیتزر در طول موج های بلند تر که طرح سال های بعد آن است تصمیم دارد تا بداند که آیا این اجرام قرمز هستند زیرا که پیر هستند و یا اینکه قرمز هستند زیرا نوع جدیدی از ستاره های اکتیو اند که در غبار مفقود شده اند . سیاهچاله ها در اختفا : با استفاده از داده های هابل و چاندرا تیم مگ آری پیشنهاد می کند که تجمع سیاهچاله های مخفی در طول موج مرئی حتی در نزدیک ترین جای جهان است . این سیاهچاله های مخفی تا مدتی قبل در فاصله های دور برخلاف تئوری های مشاهده جستجو می شدند . آنها گم بودند زیرا داده های پرتوی مرئی تیره و تار است درست شبیه کهکشان های معمولی و کم نور . آری گفت : با داده های جدید اسپیتزر در این زمینه اجرام فاصله دار به راحتی مرئی هستند . حساسیت زیاد دوربین فروسرخ اسپیتزر آن را چاندرا ملحق می کند . این بدان معنا است که حالا جستجوی همه ی سیاهچاله هایی که توسط بلعیدن گاز انرژی خود را به دست می آورند ممکن است . تیم آری به توسط رصدخانه به شمارش سیاهچال های فوق سنگینی می پردازد که در دو تا پنج میلیارد سال بعد از بیگ بنگ پدید آمدند . بیشتر این هسته های فعال کهکشانی در غبار پنهان هستند که در واقع نور و کمی پرتو ایکس را جذب کرده و در عوض مقداری پرتو فروسرخ پرقدرت ساطع می کنند . اسپیتزر به تحقیق در منطقه ی GOODS پرداخته جایی که شاید سه چهارم هسته ی کهکشان های به راستی تیره و تار بوده است .

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!






    DEE_sig05-001_medium-l.jpg


     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ افسانه های صورت های فلکی

    اريون يکی از شناخته شده ترين صورت های فلکی هست. حتی کسانی که ستاره شناس نيستند به راحتی ميتوانند آن را پيدا کنند.طبق افسانه ihd یونانی اریون پسر Poseidon خدای دريا و Euryale دختر شاه Crete بود.خدای دريا به او قدرت داد تا بتواند بر روی آب راه برود. در اديسه هومر او را يک شکارچی بزرگ که با يک چماق برنزی مسلح است توصيف کرده است. در آسمان دو صورت فلکی سگ بزرگ و سگ کوجک(Canis Major and Canis Minor) او را تعقيب ميکنند.در جزيره Chios اريون سعی در عشقبازی با Merope دختر شاه Oenopion را داشت ولی موفق نشد. يک شب وقتی که Merope نوشید*نی نوشيده بود سعی کرد که او را بدزدد. برای تنبيه او شاه دستور داد که چشمهای او را در بياورند و او را از جزيره بيرون کرد. او به سمت شمال به طرف جزيره ی Lemnos به راه افتاد و در آن جزيره Hephaestus يکی از دستيارهای خود را( Cedalion) به او داد تا نقش چشم او را بازی کند. او به طرف شرق جايی که خورشيد طلوع ميکند حرکت کرد به اميد اينکه طبق گفته یکی از خدایان چشمهای او شفا پيدا کند. و البته با طلوع خورشيد چشمهای او به طرز معجزه آسايی خوب شد.اریون با ستاره های Pleiades (خوشه پروین) که در صورت فلکی گاو نر قرار دارند مرتبط است.Pleiades هفت خواهر بودند که دخترAtlas وPleione بودند. طبق یک داستان اریون عاشق Pleiades شد و آنها را تعقیب کرد زیوس آنها را دزدید و در اسمان قرار داد.. جایی که هر شب اریون به دنبال آنها هست.

    داستان مرگ اریون بسيار متضاد هست.Aratus, Eratosthenes و Hyginus عقیده داشتند که عقرب در این داستان نقشی داشته است.روزی اریون لاف زد که بزرگتین شکارچی هست و این خبر به گوش خدای شکارArtemis و Leto مادر الهه شکار رسید. او میگفت که میتواند هر غولی را بر روی زمین بکشد. از این حرف زمین شروع به لرزیدن کرد و شکافی از زمین بیرون آمد که از این شکاف این عقرب(صورت فلکی Scorpius و یا کژدم) بیرون آمد و اریون را نیش زد . ولی طبق گفته Aratus اریون سعی داشت الهه ماه و شکار را بدزدد و این الهی باعث لرزش زمین و بیرون آمدن عقرب شد.طبق گفته ی Ovid اریون هنگام نجات Leto از دست این عقرب کشته شد.در این داستانها اریون و عقرب در دو حهت مخالف در آسمان قرار دارند و زمانی که عقرب در شرق طلوع میکند اریون به غرب فرار میکند. اریون بیچاره هنوز از گزیده شدن توسط عقرب میترسد.
    دب اکبر - خرس بزرگ - Ursa Major

    بدون شک يکی از مشهورترين ستاره های درون اسمان هفت ستاره دب اکبر هستند که آنها دم و قسمت پايين تنه خرس را تشکيل ميدهند و بقيه اين شکل اين خرس توسط ستاره های کم نور تر کامل ميشود. دب اکبر سومین صورت فلکی بزرگ آسمان است.در اسطوره های یونان خرس بزرگ به دارای دو شخصیت است.. یکی به عنوان معشـ*ـوقه ی Zeus و Adrasteia که Callisto نام داشت و دیگر به عنوان درختی که از زیوس موقعی که کودک بود نگهداری کرد. داستانهای بسیاری در مورد چگونگی تبدیل شدن Callisto به خرس بزرگ هست که ما به یکی از آنها میپردازیم. معمولا Callisto را دختر شاه آرکاد (قسمتی در یونان) که Lycaon نام داشت میدانند. ولی در یک داستان دیگر او را دختر پسر این شاه(Ceteus) میدانند.در این نسخه او ((Ceteus) صورت فلکی هرکول است که زانو زده و دست خود را به سمت خدا دراز کرده و به او برای تبدیل شدن دخترش به خرس التماس میکند.Callisto عضو و پیرو الهه ماه و شکار (Artemis) شد . او مانند Artemis لباس میپوشید و موهای خود را میبست. و خیلی زود به عنوان شکارچی محبوب و همراه Artemis شناخته شد. او قسم پاکدامنی و نجابت را برای Artemis خورد. یک روز وقتی Callisto در بیشه زیر سایه یک درخت دراز کشیده بود زیوس تغییر شکل داد و به او نزدیک شد(داستان کامل Ovid in Book II of his Metamorphoses) . زیوس خود را به شکل Artemis در اورد و Callisto را بغـ*ـل کرد. قبل از اینکه دختر از وحشت کاری انجام دهد خود را به شکل واقعی بر گشت و به او تجـ*ـاوز کرد.

    یک روز گرم وقتی که گروه شکار به نزدیکی رودی رسیدند تصمیم به شکار گرفتند و Artemis لباسهایش را در آورد و بقیه را به رودخانه راهنمایی کرد. و Callisto در کمال بی میلی لباسهایش را در آورد و شکم بر امده او که نشانه ی حاملگی بود نمایان شد.Artemis او را رسوا کرد و از گروه خود اخراج کرد.بدترین زمان موقعی بود که او پسری به نام Arcas به دنیا آورد . هرا همسر زیوس که شوهر خود را میشناخت و این مسیله را فهمیده بود تصمیم گرفت که انتقام بگیرد. Hera موهای Callisto را گرفت و روی زمین کشید. بعد از آن روی دستها و پاهای Callisto موهای سیاه شروع به جوانه زدن کرد و دستها و پاهای او به شکل پنجه در آمدند و در آخر به شکل یک خرس در آمد.برای ۱۵ سال او در جنگل زندگی کرد و او به شکل خرس بود ولی مغز انسان داشت.روزی گروهی را مشغول شکار دید و پسر خود Arcas را بین آنها تشخیص داد. او سعی کرد به پسرش نزدیک شود ولی Arcas ترسید. او سعی کرد که خرس را متواری کند ولی در همان هنگام زیوس یک گرد باد فرستاد که هر دوی آنها را به آسمان برد و Callisto را به دب اکبر تبدیل کرد وArcas را به صورت فلکی Boötes تبدیل کرد.(در بعضی از داستانها او به خرس کوچک تبدیل شد)

    Cancerسرطان -

    طبق افسانه های يونان قديم صورت فلکی خرچنگ توسط هرا Hera در آسمان قرار گرفت. هرا قسم خورده بود که هراکلس ( هرکول در اسطوره های روم) را بکشد ولی هر بار بخاطر قدرت هرکول شکست ميخورد.(هرکول فرزند زيوس با Alcmene بود )


    هرکول يک گـ ـناه بزرگ انجام داده بود و برای بخشايش بايد از ۱۲ مرحله سخت را پشت سر ميگذاشت که يکی از آنها جنگيدن با مار ۹ سر به نام هيدرا بود. در هنگام جنگ بين هيدرا و هرکول الهه هرا خرچنگ را ميفرستد تا که به هرکول صدمه بزند ولی هرکول با يک ضربه پا پوست خرچنگ را ميشکند و اورا از بين ميبرد. به خاطر اين خدمت هرا نقش اورا در آسمان قرار ميدهد.

    Hydrَa




    مردم يونان عقيده داشتند که روی بدن زيوس عکس اين مار ۹ سر قرار دارد.

    مردم شهر Lerna توسط اين مار نه سر فنا ناپذير قتل عام شدند. سرهای اين مار اگر قطع ميشد به جايه آن سر جديدی در ميامد. و اگر کسی به او نزدکی ميشد از نفس زهرآگين او ميمرد. او در زير يک درخت در نزديکی يک مرداب زندگی ميکرد.اين صورت فلکی يکی از دوازده کاری بود که هرکول بايد برای مورد عفو واقع شدن انجام ميداد. او با کمک برادر زاده خود Iolaus اين کار را انجام داد به طوری که زمانی که هرکول يکی از سرها را قطع ميکرد Iolaus جای سر را داغ ميکرد و اجازه نميداد سر جديدی درست شود. زمانی که هرکول اين جانور را کشت و خبر پيروزی خود را به شاه Eurytheus داد شاه به او گفت که اين يک پيروزی واقعی نيست چون از برادر زاده خود کمک گرفته است





    برج دلو - Aquarius

    حمل کننده آب



    حدمتکار المپيوس

    او پر کننده جام خدايان بالای کوه المپيوس بود. اسم اصلی او Ganymede است و معمولا در حا ل ريخت آب از کوزه حود به دهان ماهی جنوبی است نشان داده ميشود.

    دزديده شدن در کودکی

    او سر شاه کروس بود بعد از اينکه شهر تروی نام پرفت. داستان او در مورد فزنديست که از والدينش ربوده ميشود.

    او در يک روز که از گله گوسفند پدرش نگهداری ميکرد ربوده شد. در يک داستان اين Eos خدای سپيده دم بود که او را دزديد. او اشتياق زيادی نسبت به مردان جوان داشت . بعد زيوس اين پسر را از او دزديد.

    دزديده شدن توسط عقاب

    در بيشتر داستانها اين زيوس بود ه دستور داد تا اين کودک چوپان را بدزدند. و بعضيها ميگويند که اين خود زيوس بود که به شکل عقاب تغيير شکل داد و کودک را دزديده بود. او به بالا کوه المپيوس رفت تا جام خدايان را از شهد در جشنها پر کند.

    در مصر

    يکی از داستانها اين است که صورت فلکی دلو در مصر شکل گرفت و او خدای رود نيل است.. با اين شکل که اودر حال پر کردن جام است نشان دهنده خوده رود نيل است.

     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ★ امواج گرانشی

    در سال ۱۶۶۵ سر ايزاك نيوتن قانون جاذبه ي عمومي را وضع كرد و درست ۲۵۰سال بعد دانشمند همه ي دوران فيزيك آلبرتاينشتين قوانين گرانش را توسعه داد و اصلاح كرد . در سال هاي نيوتون فضا و زمان مطلق فرض مي شد و دانشمندان آن زمان فكر مي كردند كه با اين قوانين نيوتني مي توان تمام
    پديده هاي فيزيك را شرح داد . ولي پس مدتي مشخص شد كه واقعا" اين چنين نيست . در سال ۱۹۰۵ آلبرت اينشتين فضا و زمان را پيوسته فرض كرد به طوري كه يك بافت را به وجود مي آورند درست همانند تار و بود قالي كه در هم جفت مي شوند .
    اين بافت داراي خواصي است كه جالب به نظر مي رسد ؛ مثال در حضور ماده و انرژي خميده مي شود و مسير هر چيز را كه در حركت باشد و از كنار آن بگذرد تغيير مي دهد . براي درك بهتر يك سطح ارتجاعي را در نظر بگيريد كه اگر جسم جرم داري بروي آن قرار گيرد خميده مي شود و به داخل مي رود . براي مثال اگر پرتوي نوري از كنار ستاره ي نوتروني به جرم ۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و شعاع ۱۰۰ متر بگذرد در مسير آن ۴۶ درجه انحنا ايجاد مي شود .
    با تكيه بر اين نكته ي ساده از نسبيت عام مي توانيم امواج گرانشي را شرح دهيم . اينشتين كه خود خالص نسبيت خاص و عام بود پيش بيني كرده است كه اجرام بزرگ سماوي چون ستاره ها و يا ستاره هاي نوتروني در بافت فضا - زمان انحنا ايجاد مي كنند و با حركت خود موجب مي شوند تا اختلالاتي در اين بافت ايجاد شود . اين اختلالات كه عمدتا" بر اثر حركت اجرام سماوي پديد مي آيند امواجي را در فضا - زمان ايجاد مي كنند كه اصطلاحا" به آنها امواج گرانشي مي گويند .

    از اين جهت به اين امواج گرانشي مي گويند كه تعريف گرانش در نسبيت به شرح زير است اثر هندسي جرم بر فضا - زمان اطراف خود را گرانش مي گويند در نسبيت عام گفته مي شود كه اين امواج قادر هستند با سرعت نور منتشر شوند . اگر قصد داريد اين امواج را تصور كنيد سنگي را در نظر بگيريد كه به درون استخري رها مي شود مسلما" اين سنگ امواجي را ايجاد مي كند كه مي توانند تا مسافتي زياد حركت كنند .

    براساس نسبيت عام حركت هرجسم جرم داري اين امواج را توليد مي كند ؛ ولي مولد هاي عمده ي اين امواج را مي توان در سيستم هاي دوتايي اجرام سنگين همانند سيستم هاي دوتايي ستاره ي نوتروني و يا سياهچاله و ستاره ي نوتروني هستند . البته دو اخترفيزيك دان به نام هاي ژوزف تيلور و راسل هالس براي كار بروي سيستم هاي دوتايي ستاره هاي نوتروني و تأثير آنها بر امواج گرانشي در سال ۱۹۹۳ جايزه نوبل را دريافت كردند . در واقع سيستم هاي دوتايي شاهدي قوي بر وجود اين امواج هستند . البته سيستم هاي دوتايي مشتمل بر سياهچاله و ستاره ي نوتروني مي توانند امواج قوي توليد كنند

    دوره ي مداري اين اجرام بين هزاران ثانيه تا چند سال متغيير است . اين اجرام مي توانند به دو سرانجام با يكديگر برخورد كنند . در اين صورت امواجي قوي و عظيم منتشر خواهد شد كه
    ممكن است تعدادي از آن ها به زمين ما برسد و ما آنها را دريافت كنيم هر چند كه تا كنون اين امواج به طور مستقيم دريافت نشده اند اولين تلاش ها براي دريافت امواج گرانشي در سال ۱۹۶۰ توسط ژوزف وبر انجام شد . او براي آشكار كردن اين امواج استوانه به قطر ۶۰ سانتي متر و طول ۵/۱ متر ساخت كه بالغ بر ۱۰۰۰ كيلوگرم جرم داشت . در وسط اين استوانه سيمي به حالت پيچ خورده در محفظه اي خلاء به صورت معلق قرار داشت و در سطح آن كريستال هايي پيزوالكتريك به چشم مي خود اگر امواج گرانشي به اين استوانه برخورد مي كرد ارتعاشات و فشارهايي ايجاد مي كرد كه باعث مي شد اين كريستال ها جريان كمي را ايجاد كنند .
    همانطور كه مي دانيم پيزو الكتريك ها در اثر فشار و ارتعاش برق توليد مي كننداين استوانه به صورتي طراحي شده بود كه بر اثر بزرگ ترين ارتعاش پاسخ مي داد زيرا اين استوانه در هر حال بر اثر گرما در نوسان خواهد بود . سرانجام در سال ۱۹۶۹ وبراعلام كرد كه اين امواج را با موفقيت به ثبت رسانده است و اين حاكي از آن بود كه موجي گرانشي به زمين برخورد كرده است . با اين وجود بيشتردانشمندان حرف او را نپذيرفتند . ولي دليلي هم نداشتند تا نظر او را رد كنند .

    اكنون امواج گرانشي توسط آنتن تداخل سنج ليزري ، فضايي ايالات متحده ي آمريكا در صورت وجود دريافت خواهند شد . اين آنتن به اختصار ليزا ناميده مي شود ما سعي مي كنيم تا امواج گرانشي حاصل از بيگ بنگ را دريافت كنيم . اگر اين امواج به طور مستقيم دريافت شوند تحولي عظيم در اختر فيزيك رخ خواهد داد . همانطور كه گفته شد اين امواج در نسبيت عام آمده اند . با اين وجود هم چنان اشكالاتي نظري دارند اين مشكل همان اشكال هميشگي است كه ناسازگاري نسبيت با مكانيك كوانتوم است همانطور كه مي دانيد با حركت يك جسم جرم دار در فضا زمان ميزان انحناي فضا زمان تغيير مي كند و در نتيجه گرانش متحول مي شود . در نتيجه امواج گرانشي نيز تغيير مي كنند و همچون فضا - زمان پيوسته فرض مي شوند در اين صورت سه تا از چها تا نيروي بنيادي كوانتومي خواهند بود ولي گرانش اينگونه نخواهد بود . اگر امواج گرانشي را كوانتومي فرض كنيم باز هم با پيوستگي فضا - زمان ناسازگاري دارد تنهاي راه ممكن براي حل اين مشكل اين است كه فضا - زمان را نيز كوانتومي فرض كنيم اين مقدمه ي كوتاه از امواج گرانشي بود
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    9Z3_einstein.jpg

    81F_2blacksuns.jpg
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا