☆ مطالب خواندنی مجله نگاه☆

  • شروع کننده موضوع YASHAR
  • بازدیدها 9,527
  • پاسخ ها 161
  • تاریخ شروع

تنهای تنها

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/02/08
ارسالی ها
5,564
امتیاز واکنش
7,530
امتیاز
681
محل سکونت
خطه خورشید

داستان آموزنده «نگران تر از خودش نباش»

fun1927.jpg





شیوانا همراه کاروانی از راهی می گذشت. در این سفر با مردی تاجر هم سفر بود که به قصد تجارت با تنها پسرش سفر می کرد.

مرد تاجر بسیار دقیق و پرکار بود و به هر آبادی که می رسیدند بخشی از اجناس خود را به تناسب وضعیت مالی اهالی به آنها عرضه می کرد و از آنها جنس هایی که مناسب می دانست می خرید و به راه خود ادامه می داد. اما برعکس مرد تاجر، پسر او بسیار خوش گذران و تنبل بود و در هر استراحت گاهی به دنبال خوشـی‌ و عشرت خود می رفت و موقع حرکت بخش زیادی از وقت مرد تاجر به یافتن پسرش و سروسامان دادن به شکل و ظاهر او تلف می شد.

یک شب شیوانا و مرد تاجر و پسرش با جمعی دیگر گرد آتش نشسته بودند و استراحت می کردند. مرد تاجر با گله مندی به شیوانا گفت: “شما که تجربه دارید به این پسر من نصیحت کنید که تجربه و مهارت تجارت در عمل به دست می آید و این سفر بهترین تمرین برای یادگیری شگردهای ریز تجارت است. او متاسفانه وقتش را به بازیگوشی تلف می کند و اصلا گوشش به حرف های من بدهکار نیست!؟”

شیوانا نگاهی به پسر انداخت و گفت: “او را همین الان با حداقل توشه و پول، تنهایی به شهر خودت برگردان و بقیه راه را تنها سفر کن!” چشمان پسر تاجر از ترس گرد شد و مرد تاجر هاج و واج به شیوانا نگاه کرد و در حالی که سعی می کرد پسر ترسیده و هراسان خود را آرام کند گفت: “چه می گويید!؟ این چه نصیحتی است؟! می گويید او را دست خالی بفرستم و هیچ کاری برای او انجام ندهم؟ او دچار زحمت زیادی خواهد شد و چه بسا هرگز سالم به مقصد نرسد؟”

شیوانا با تبسم گفت: “مگر این همه شب و روز که نازش را کشیدی و تر و خشکش کردی در رفتار او تاثیری گذاشته است. مادامی که کسی خودش طالب خوشبخت شدن نباشد، اگر همه آدمهای اطراف او هم تلاش کنند باز او خوشبخت نخواهد شد و همان مسیر بدبختی و فلاکت خودش را ادامه خواهد داد.

او تا به خودش نیاید هیچ کاری از دست تو ساخته نیست. هرگز برای کسی بیشتر از خودش نگران نباش که فایده ای ندارد و تلاش و زحمتت بی جهت هدر می رود. باز هم می گویم تنها راهی که این پسر به خود می آید و نتیجه کار زشت خود را می فهمد این است که تو جلوی ضربه ها و عوارض رفتار ناپسند او را نگیری و بگذاری خودش به طور مستقیم عواقب کارهای نازیبای خودش را ببیند. این تنها نصیحتی است که از من ساخته است.”

مرد تاجر دیگر چیزی نگفت. روز بعد پسر تاجر اولین کسی بود که برای کمک به پدرش و عرضه محصولات به آبادی سر راه پیشقدم شده بود. او با جدیت کار می کرد و اصلا آن جوان عیاش و خوشگذران روز قبل نبود.


مرد تاجر در یک فرصت نزد شیوانا آمد و گفت: “نمیدانم صحبت های دیشب شما چه تاثیر عجیبی داشت که از امروز صبح این پسر طور دیگری شده است و از من هم بهتر کار می کند.”

شیوانا تبسمی کرد و گفت: “حالا قضیه فرق می کند. اکنون مقابل تو پسری است که خودش می خواهد خوشبخت شود و برای این کار تلاش می کند. پس وظیفه توست که به او کمک کنی تا به خواسته اش برسد. اکنون او بیشتر از تو طالب خوشبختی و سعادت خودش هست و به همین دلیل زحمات و از خودگذشتگی های تو اکنون دیگر بیهوده نیست. اما به خاطر بسپار که هرگز برای کسی بیشتر از خودش نگران نباشی!”

 
  • پیشنهادات
  • تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    خواندن نامه عاشقانه در نزد معشوق


    fun1920.jpg



    معشوقی، عاشق خود را به خانه دعوت کرد و کنار خود نشاند. عاشق بلافاصله تعداد زیادی نامه که قبلاً در زمان دوری و جدایی برای یارش نوشته بود، از جیب خود بیرون آورد و شروع به خواندن کرد. نامه‌ها پر از آه و ناله و سوز و گداز بود، خلاصه آنقدر خواند تا حوصله معشوق را سر برد. معشوق با نگاهی پر از تمسخر و تحقیر به او گفت: این نامه‌ها را برای چه کسی نوشته‌ای؟ عاشق گفت: برای تو ای نازنین! معشوق گفت: من که کنار تو نشسته‌ام و آماده‌ام تو می‌توانی از کنار من لـ*ـذت ببری. این کار تو در این لحظه فقط تباه کردن عمر و از دست دادن وقت است.

    عاشق جواب داد: بله، می‌دانم من الآن در کنار تو نشسته‌ام اما نمی‌دانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوری و جدایی احساس می‌کردم اکنون که در کنار تو هستم چنان احساسی ندارم؟ معشوق می‌گوید: علتش این است که تو، عاشق حالات خودت هستی نه عاشق من. برای تو من مثل خانه معشوق هستم نه خود معشوق. تو بسته حال هستی. و ازین رو تعادل نداری. مرد حق بیرون از حال و زمان می‌نشیند. او امیر حالها ست و تو اسیر حالهای خودی. برو و عشق مردان حق را بیاموز و گرنه اسیر و بنده حالات گوناگون خواهی بود. به زیبایی و زشتی خود نگاه مکن بلکه به عشق و معشوق خود نگاه کن. در ضعف و قدرت خود نگاه مکن، به همت والای خود نگاه کن و در هر حالی به جستجو و طلب مشغول باش.
     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    ضرب‌المثل‌های نهج البلاغه


    fu9222.jpg




    1. مفهوم ضرب‌المثل«حوضی برایشان از آب پر سازم که تنها خود بتوانم آبش را بکشم» یعنی چه و برای چه کسانی فرموده است؟

    مفهوم ضرب‌المثل این است که: «نقشه‌ای برای آن‌ها(طلحه و زبیر) طرح کنم که راه فرار از آن را نداشته باشند.»
    این ضرب‌المثل را برای طلحه و زبیر فرموده است که خواهان خون عثمان بودند و جنگ جمل را به راه انداختند.



    2. مفهوم ضرب‌المثل«گوسفند تک رو طعمه گرگ می‌گردد» یعنی چه و به چه مناسبتی حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ ذکر کرده‌اند؟

    مفهوم ضرب‌المثل این است که: «از تنهایی و پراکندگی بپرهیز که انسان تنها طعمه شیطان می‌شود.» وقتی که حضرت راجع به اشتباهات خوارج سبک مغز سخن می‌گفت این ضرب‌المثل را بیان فرمودند.



    3. ضرب‌المثل«خاشاک در چشم و استخوان در گلو» یعنی چه، و به چه مناسبت حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ ایراد فرموده‌اند؟

    این ضرب‌المثل را پیرامون غصب خلافت فرموده‌اند که حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ در مقابل این غصب صبر و بردباری را پیش گرفتند که همچون خاری در چشم و استخوانی در گلو او را ناراحت می‌کرد.



    4. معنای ضرب‌المثل«ذمه من گرو سخنانی است که می‌گویم و تمام آن‌ها را ضمانت می‌کنم» چیست و به چه مناسبتی ایراد شده است؟

    منظور و مقصود حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ این است که: در راستی گفتارم تردیدی نیست و باطل و نادرستی در آن راه ندارد. این ضرب‌المثل را آن حضرت هنگامی که مردم مدینه با او بیعت کردند فرمود.



    5. ضرب‌المثل«شیری می‌خواهند از مادری که از شیردان باز ایستاده» به چه معنا است و در چه موردی ایراد شده است؟

    معنای ضرب‌المثل این است که: طلحه و زبیر توقع دارند من هم مانند عثمان از مال فقرا و مسلمانان هر چه می‌خواهند به ایشان بدهم(لکن من چنین نخواهم کرد).
    این ضرب‌المثل را در توبیخ کسانی ایراد می‌کند که توقعات بی مورد از آن حضرت داشتند.



    6. حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ جمله«شما برای تیراندازی نشانه و برای خورنده لقمه و برای حمله کننده شکارید» را درباره چه کسانی فرموده و منظور آن حضرت چه بود؟

    درباره اهل بصره. منظور آن حضرت این است که: شما به خاطر کم فهمی و نادانی، لشکر بیگانه(اصحاب جمل) را به شهر خود راه دادید که شما را هدف تیر خودشان قرار داده، و اموالتان را خورده و گرفتارتان ساخته‌اند.


    7. مفهوم ضرب‌المثل«من بینی و چشم این کار را زده‌ام» چیست و در چه موردی گفته شده است؟

    این ضرب‌المثل بجای ضرب‌المثل فارسی است که می‌گویند: «من همه طرف این کار را زیر و رو کرده‌ام» یعنی این کاری که می‌خواهم انجام بدهم تصمیم نهایی من است. این ضرب‌المثل را حضرت در مورد جنگ با معاویه بیان داشته است و آن را حتمی می‌داند.


    8. مفهوم ضرب‌المثل«تربت ایدیکم» یعنی«دست‌های شما به خاک آلوده باد» یعنی چه و در مورد چه کسانی گفته شده است؟

    یعنی خداوند شما را به فقر و پریشانی مبتلا سازد و خیر و نیکی نبینید. این ضرب‌المثل را حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ خطاب به اهل کوفه فرموده است هنگامی که در جنگ با اهل شام سستی و سهل انگاری ورزیدند.
     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    ضرب المثل کرمانی: هر قِرونی زیر هزار من سنگ است!



    fu9208.jpg





    قِران واحد پول دوره ی قاجار بود که در گویش مردم کرمان تا اواخر دوره ی پهلوی نیز به کار می رفت. هرچند که واحد پول تبدیل به ریال شده بود ولی مردم به هر ریال می گفتند یک قِران. «قِران» سکه ای بود که از فلز نقره ضرب می شد. کرمانی ها این واحد پول را «قِرون» می نامیدند.



    بنابراین یک ریال را «یک قِرون» دو ریال را «دو قِرون» و… می نامیدند.
    این ضرب المثل در گفتگوی پدرها و مادرها با فرزندانشان به منظور عادت دادن فرزندان به قناعت و دریافت درکی صحیح از اقتصاد خانواده به کار می رفت. هرگاه پدری مقداری پول برای تأمین هزینه های فرزندش به او می داد، همزمان با پرداخت پول، می گفت: این پول ها را بجا و به موقع و در راه درستی خرج کن. قدر آنها را بدان، زیرا هر قرونی از زیر هزار من سنگ به دست آمده است.



    با توجه به اینکه در ترکیب این ضرب المثل از واژه ی «سنگ» استفاده شده است، به نظر می رسد سده ها و حتی هزاره ها را پشت سر نهاده باشد. شاید پس از اینکه انسان ها، عصر حجر و غارنشینی را پشت سر نهاده و وارد مرحله ی کشت و زرع شدند و با پدیده ای به عنوان «مازاد بر مصرف» رو به رو شدند و در نهایت «ترازو» را اختراع کردند، امکان دارد این ضرب المثل هم از همان زمان ها وارد زبان مردم شده و در هر دوره ای با کمترین واحد پول آن دوره بیان می شده است.



    حال چرا هزار من(سه هزار کیلو) سنگ؟ نیاکان ما، مدنیت و شهرنشینی را از دهکده های کوچکی آغاز کردند که با استفاده از آب رودخانه ها و چشمه ها در آنها به کشت غلات مشغول شدند. بدیهی است که برای احداث زمین های کشاورزی، ناچار به جا به جا کردن سنگ ها و ریگ ها بودند. هنگام شخم زدن زمین هزاران تن سنگ و خاک جا به جا می شد و به هنگام آبیاری، باز هم سنگ و خاک جا به جا می شد. آنها به تجربه دریافته بودند که پول یا به معنی عام تر، ثروت در زیر سنگ نهفته است و بایستی با زحمت کشی و سخت کوشی آن را به دست آورد.



    رفته رفته که شهرنشینی گسترش می یافت، بازار و ترازو به عنوان عناصر اصلی اقتصاد وارد زندگی مردم شد و هر کاسبی برای فروش کالایش، مجبور بود روزانه صدها و بلکه هزاران کیلو سنگ را در کفه های ترازو جابه جا کند تا رزق و روزی خانواده اش را به دست آورد. در این حالت نیز، پول از زیر سنگ به دست می آمد و عدد «هزار» در ضرب المثل مورد نظر ما، گویای بزرگی و اهمیت کار و ارزش پول است.



    در پی بزرگ شدن جوامع و به هم پیوستن روستاها، مردم برای حل و فصل اختلافات و دفاع از خود در مقابل دزدان و غارتگران به پادشاهان نیاز پیدا کردند و شاهان برای احداث کاخ ها و مجسمه ی خود و نزدیکانشان به کوه کاف ها، سنگبرها و سنگتراشان احتیاج پیدا کردند و در نتیجه مشاغلی از این دست در جامعه پیدا شد که هزینه ی زندگی آنها از طریق جابه جا کردن سنگ های بزرگ تأمین می شد و لذا باز هم، پول در زیر سنگ نهفته بود.



    با وارد شدن انسان به عصر آهن و فلزات دیگر، حرفه ی معدن کاری به جمع حرفه هایی پیوست که انسان ها ناچار بودند، روزانه با جابه جا کردن هزاران کیلو سنگ، قرص نانی در سفره ی خانواده بگذارند اما همین نان هم از زیر سنگ بیرون می آمد.
    در شهرها و روستاهای کویری ایران، ایرانیان دست به اختراع شگفت انگیز «کاریز» زدند که بعدها به سایر نقاط دنیا نیز صادر شد. عده ای شامل: آب شناس، کاریزکن و کارگران ماهر با بیرون آوردن هزاران تن سنگ از چاه ها و کاریزها، توشه ی زندگی را فراهم می کردند.



    مردم برای تهیه ی نان، ابتدا غلات را با سنگ به آرد تبدیل می کردند ولی پس از مدتی «دست آس» را اختراع کردند. دست آس از دو سنگ دایره شکل تشکیل می شد که سنگ زیرین ثابت بود و سنگ بالایی که متحرک بود، دسته ای چوبین و سوراخی در وسط داشت که گندم را از آن سوراخ بین دو سنگ وارد می کردند و با چرخاندن سنگ بالایی، گندم ها به آرد تبدیل می شد. عده ای به این حرفه مشغول بودند و درآمدشان از زیر سنگ به دست می آمد. افرادی هم که این سنگ ها را از کوه جدا می کردند، پول را از زیر سنگ بیرون می آوردند.



    رفته رفته که شهرها بزرگتر می شد و کشورها پدید می آمد و برای تعیین قلمرو و کسب ثروت و قدرت بیشتر، لشکرها و ارتش ها پدید آمد، دیگر «دست آس» پاسخگو نبود و بار دیگر ایرانیان با استفاده از قدرت آب و باد، دست به اختراع «آب آس» یا آسیاب و «بادآس» زدند که به صورت شبانه روزی مقدار زیادی گندم و دیگر غلات را به آرد تبدیل می کردند.



    در این فن آوری شگفت انگیز، سنگ بزرگی بر روی سنگی دیگر می چرخید و آرد تولید می شد. بنابراین صاحبان حرفه ی آسیاب بانی، نان خود و افراد خانواده را از زیر سنگ هایی به دست می آوردند که صدها کیلو وزن داشتند. با این وصف برای اینکه نان افراد جامعه تأمین شود، از ابتدا تا انتها، همه با سنگ سر و کار داشتند حتی نانواها که نان را روی سنگ می پختند.



    حال بگذریم از اینکه چوپان ها و دامداران نیز با «سنگ کهنی» و پرتاب سنگ، دام ها را هدایت می کنند و سازندگان آرامگاه ابدی نیز با تراشیدن سنگ قبر، درآمد کسب می کنند. ماده ی اولیه ی بسیاری از کالاهای مورد نیاز ما، اعم از پوشاک و لوازم خانگی و حتی وسایل مربوط به فن آوری های جدید نیز از زیر سنگ به دست می آید و این ضرب المثل هنوز هم مصادیق اولیه خود را از دست نداده است. مهم این است که بچه ها از کودکی متوجه شوند که پول به سختی به دست می آید و باید با قناعت و هرس کردن برخی از آرزوهای دور و دراز و پرهیز از هوا و هـ*ـوس، همیشه آبرومندانه زندگی کنند. چون به تعبیر امروزی «هر تومانی زیر هزار من سنگ است!»



    به هر حال این سنگ در فرهنگ ما چنان اهمیتی دارد که زن کرمانی می گوید:«مرد اگر سنگی به خانه بیاره، بهتر از اینکه ننگی بیاره.»
    جناب فردوسی توسی هم جامعه را به دو دسته تقسیم کرده، دسته ای اهل فرهنگ و دسته ی دیگر اهل سنگ:

    (… یکی داستان/ بگویمت از گفته ی باستان/ پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ/ همان از درِ مردِ فرهنگ و سنگ) منظور داستان بیژن و منیژه است که هم برای صاحبان حرفه های فرهنگی مناسب است و هم برای پیشه وران و جنگاوران و دلاوران و مردم کوچه و بازار.



    مهدی اخوان ثالث در شعر کتیبه حکایت گروهی را روایت می کند که قصد دارند راز تخته سنگ بزرگی را که روی آن نوشته است:«کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند» و این گروه عرق ریزان موفق می شوند سنگ کوه پیکر را بچرخانند اما با حیرت مشاهده می کنند بر آن روی این تخته سنگ هم نوشته شده:«کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند!» هرچند شاعر برداشت دیگری از این سخن قدیمی دارد ولی به گمان حقیر، هدف جابه جا کردن سنگ و به دست آوردن پول بوده که در طول زندگی بشر ادامه داشته است.
     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    ضرب المثل های خارجی زیبا


    fu9201.jpg



    مردی که تبسم کردن نمی‌تواند نباید وارد هیچ دکانی شود.
    مثل چینی


    هر وقت که شادی تو ناراحتی دیگران را به‌وجود آورد، منتظر انتقام باش.
    مثل فرانسوی



    بی‌رفیق شجاع، شجاعت ممکن نیست.
    مثل آلمانی


    خون شهدای یک قرن، چشمه‌ای است که نسل‌های قرون دیگر را سیراب می‌کند.
    مثل آلمانی


    تدبیر، ارزنده‌تر از زور است.
    مثل آفریقایی


    درستکاری، بهترین سیاست است.
    مثل انگلیسی


    مادامی‌ که از رودخانه بیرون نیامده‌ای، سربه‌سر تمساح مگذار.
    مثل آفریقایی



    آدمی نباید با دست برهنه مار بگیرد.
    مثل‌یوگسلاوی


    اگر نمی‌خواهی سگ تو را گاز بگیرد، با دمش بازی مکن.
    مثل آفریقایی



    اگر عیوب خودمان را به خاطر داشته باشیم، عیوب دیگران را از یاد می‌بریم.
    مثل عربی



    برای فرار از دود، وارد آتش مشو.
    مثل آ‌ذربایجانی



    از درخت سکوت، میوه آرامش آویزان است.
    مثل عربی


    اگر می‌خواهی عاقل شوی، بنشین و گوش کن.
    مثل آفریقایی


    انسان باید با دیگران کم و با خودش زیاد حرف بزند.
    مثل دانمارکی


    تو اربـاب سخنانی هستی که هنوز نگفته‌ای، ولی حرفهایی که زده‌ای اربـاب تو هستند.
    مثل عربی



    جواب ندادن هم جوابی است.
    مثل دانمارکی


    دهان، پاها را حمل می‌کند.
    مثل ایتالیایی



    سکوت، کلامی است بدون صرف انرژی.
    مثل هندی


    کسی که سکوت می‌کند از خطر برحذر است.
    مثل آفریقایی
     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    لحظه‌هایی که دلت می‌خواهد کش بیایند!!


    fu9264.jpg



    در زندگی لحظه‌هایی هست که دلت می‌خواهد مثل پنیر پیتزا کش بیایند، طولااانی! تمام نشود.
    مثل وقتهایی که کسی از دست پختت تعریف میکند حتی اگر به آن غذا آلرژی داشته باشد.



    مثل وقت‌هایی که بوی خاک باران خورده می‌پیچد توی هوا و دوست داری ریه‌ات اندازهٔ جنگل‌های گیلان باشد برای فرو دادن آن همه عطر...!



    مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمی‌آید گوشی را بگذاری؛ انگار که ته‌ماندهٔ صدایش هنوز توی سیم تلفن هست!



    مثل چشم‌هایی که وادارت می‌کنند سرت را بیندازی پایین و زمین را نگاه کنی، گویی که مغولی شمشیرش را گذاشته روی گردنت!



    مثل خداحافظی‌ها. وقتی که هی دلت نمی‌آید بروی و می‌گویی: کاری نداری؟ دیگه خداحافظ...؛ واقعاً خداحافظ...!



    مثل لحظه هایی که دیرت شده، ترافیک امانت را بریده انگشترت را در انگشت میچرخانی، دستت را میگیرد و تو را به ارامش دعوت میکند.



    مثل گم شدن ماشینی در پیچ خیابان وقتی که می‌خواهی تا آخرین لحظه بدرقه‌اش کنی.
    این‌ها از آن دسته حسرت‌های خوشایند زندگی هستند.
    من فکر می‌کنم فقیر کسی نیست که پول ندارد یا کفش پاره می‌پوشد. فقیر کسی است که در زندگیش از این دست لحظه‌های کش‌دار ندارد.
    همین لحظه‌هایی که وقتی یادشان میفتی، تهش با خودت میگویی کاش تمام نمی‌شد...!


     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    Please, ورود or عضویت to view URLs content!





    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    Please, ورود or عضویت to view URLs content!





    Please, ورود or عضویت to view URLs content!





    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     
    بالا