آخرِ شب اگر آهنگى برايتان
بيخود و بى جهت ارسال ميشود،
به خودتان بگيريد.
تك تكِ كلمه هايش را
يك نفر،ساعتها،جان كَنده
تا هم غرورش را نگه دارد
هم حرفِ دلش را بزند.
علي قاضي نظام
ببین عزیز من؛
یه تفاوتی هست میان بیان گزاره منطقی و گزاره عاطفی!
شما یک بار بگی «مجموع زوایای داخلی مثلث ۱۸۰ درجه است» من میفهمم و تکرارش اشتباهه،
اما وقتی میگی «دوستت دارم» فک کن خنگم!
هی بگو!
هی بگو!
جواد_داوری
خیال تو بَرَم می دارد و می بَرد...
تا سواحل دور...
تا جنگل های باران خورده ی بلوط...
وَ بوی هیزم های خیس...
می بَرد به سرزمین دوستت دارم ها...
من در آغـ*ـوش توام...
این جا همه چیز روبراه است...
و جز عشق خبری نیست...
راستش از یک جایی به بعد
کار از اشتیاق به احتیاج میکشد!
من به خندیدن اش به ژست شعر خواندن اش به بودن اش... مشتاق که نه! محتاجم!
آدم ها از یک جایی به بعد به بودن با هم به عاشقانه های پیش پا افتاده و تکراری شان، مشتاق که نه! محتاجند.