همونطور که در جریانی کلی در این باب تفکر کرده و دست به دامان ذهن خسته و پیرم شدم تا شاید فرجی بشه یه جرقهای بزنه و یه چیزی بترکه و نوشتنم بیاد.
میدونی همیشه وقتی به تو فکر میکنم یاد خنگ بازیام میوفتم.:NewNegah (1):
اولین بار که اومده بودم پروت یادمه سر فرق ویلگول و نقطه ویلگول داشتیم بحث میکردیم و والا هر کی بود یکی میزد تو سر خودش یکی میزد تو سر من. آخرم منو دست به سر میکرد؛ اما ما فرق داشتیم.
من یه هفته دیگه میخواستم امتحان ویرایش بدم و از اون موقع داشتم تمرین میکردم و این برات عجیب بود و این برای من عجیب و جالب بود که با تمام حرصهایی که بهت میدادم و کلی غلطهای ویرایشی و خنگ بازی تو بازم مصمم بودی که یه چیزی میتونه توی کلهی پوکم جا بشه. هی بگذریم که چهقدر تو پروت ولو بودم و هر شب اگه یه متن نمیفرستادم تو پروت یا گفت و گو میاومدی سراغم (اسم اولین خصوصیمون اگه گفتی چی بود؟ ها ها هاآزمون کنکور خخخ ویرایش رو به کنکور تشبیه کرده بودم؛)) که انگار تو هم عادت کرده بودی
پروت شده بود خونهی دومم، چادر زده بودم واسه خودم.
هرکی میاومد پروت جای تو جواب میدادم؛)
گذشت و گذشت البته حرص دادنهای من ادامه داشت تا این که برای اولین بار توی تل خواستم بیام پیویات یادمه به جای این که بگم سلام، یه استاد خلاف قوانین ویرایشی نوشتم.(استاااااااااااااااااااد کمکککککککککک)
و راستش داستان صمیمیت ما از آنجا آغاز شد.
تو که دیگه مطمئن شده بودی گیر یه احمق افتادی هی چشم خرگوشی میاومدی؛ اما کی بود که توجه کنه. ابهتی که توی نگاه داشتی و مثل چی ازت حساب میبردم توی تل کم و کمتر شد.
یادش بخیر چه شبایی که تا چهار صبح با هم حرف نمیزدیم تا تو بیدار بمونی و ویرایش کنی. منم که همش چرت میزدم.
چهقدر قشنگ بود، نه؟ چه جالب بود اون موقعها وقتی دارم فکر میکنم یه لبخند گنده میاد روی صورتم، ازونا که لپامو برجسته میکنه. اون موقعها فقط دوست بودیم؛ اما الان بهترینها هستیم. (الان بهتینا با دیوار تاپیک یکیم میکنه) گفتم بهتینا وای یادته زریان منو بهتینا کل مینداختیم سر تو. من حسود غیرتی تو هر صحبتتون خروس بیمحل میشدم. چه کیفی میداد کرم ریختن.Hapydancsmil
من متن خوشگل مشگل میفرستادم، بهی میومد توش با هم حرف میزدین. از گوشام بخار بلند میشد.o_O
چهقدر خوب بود. چرا الان اونجوری نیست؟
انجمن ما رو با هم دوست کرد. نه فقط ما رو خیلیا رو. راستش هر چهقدر هم بدی کرده باشه، ما بهش مدیونیم.
من کلی دوست مجازی پیدا کردم که از دوستای واقعی بهترن. دوستایی که هر لحظه با هر حرکتشون دوستی رو زیر سوال میبرن؛ اما شما عالی هستین. شاید درواقعیت ایجوری نباشه؛ اما همینش لـ*ـذت بخشه.
گور بابای اون گاوی که گفته دوست مجازیام مگه دوسته:/
گل راضی بلبل راضی گور بابای توی ناراضی.
یکی نیست بگه اخه ورزا تو سر پیازی یا ته پیاز:/
بگذریم.
استاد زریان
من تمام چیزیایی که بلدم رو مدیون تو و مهربونیات و ناراحتیاتم.:aiwan_light_give_rose::aiwan_light_give_rose:
به جرئت میگم که زیر دست تو ویراستار شدم.
بهترین دوستم، دوستت دارم.
خلاصه خیلی میخوامت زریانکم.
فدایی داری داداچ
دوستار همیشگی تو
حرص درار تکدانت
عشق فروغت
داماد کوزتت
مینول توپولو
تولدت مبارررررررررررکککککککککککک
گور بابای قوانین ویرایش ما که انصراف دادیم. دوست دارم تایپک تولد دوستم آزاد باشم. کسی ناراضیه ساعت پنج زیر پل بعد دعوا میریم چایی بزنیم تو رگ
این صدای حقیر را پذیرا باشید.
به یاد ویسای تل
صدام گرفتهاست
اصلا اعتماد به نفسم بالاست دوست دارم:|
هر کی توهین کنه همون قراره زیر پل میبینمش
اهنگم چون اون رو دوست داشتی گذاشتم وگرنه تکراری بود؛)
تولدت مبارک:aiwan_light_tender:
هردومون توی یه روز متولد شدیم و فقط تفاوت سال داریم... برام خیلی جالب بود.
امیدوارم سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی کنی و هیچ وقت احساس ناراحتی نکنی:ura:
❤چه لطیف است حس آغازی دوباره،
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز…
روز میلاد…
روز تو!
روزی که تو آغاز شدی!
تولد مبارک❤
❤تولدت مبارک مبارک مبارک باشه زهرا خانوم گل(:❤