مترو- دخترک گل فروش با پای برهنه اینجا ایران است کشوری ثروتمند با مردمی فقیر!
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #41 مترو- دخترک گل فروش با پای برهنه اینجا ایران است کشوری ثروتمند با مردمی فقیر! آخرین ویرایش: 2017/07/20
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #42 خوب است که مردانه وار بزرگ میشوم اما اگر در بزرگی دلم کمی کودکی خواست چه کنم ؟ #فرزانه صباحی آخرین ویرایش: 2017/07/20
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #43 نود درصد اونایی که تو خونه سالمندان هستند بچه هاشون تحصیل کرده و موقعیت اجتماعی خوبی دارند! پس علاوه بر اصرار به مهندس و پزشک شدن بچه هامون ، اول "انسان" تربیت کنیم ...!
نود درصد اونایی که تو خونه سالمندان هستند بچه هاشون تحصیل کرده و موقعیت اجتماعی خوبی دارند! پس علاوه بر اصرار به مهندس و پزشک شدن بچه هامون ، اول "انسان" تربیت کنیم ...!
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #44 آن دختر سر چهار راه گل میفروخت ارزان...! هیچ کسی نمی خرید!! آن یکی تن میفروخت گران...! همه می خریدند...!!
آن دختر سر چهار راه گل میفروخت ارزان...! هیچ کسی نمی خرید!! آن یکی تن میفروخت گران...! همه می خریدند...!!
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #45 صدقه کمکی به فقیران نمیکند ، بلکه برای آرام کردن وجدان خودمان است ! آنها نه به صدقه ، بلکه به عدالت نیازمندند ! آخرین ویرایش: 2017/07/20
صدقه کمکی به فقیران نمیکند ، بلکه برای آرام کردن وجدان خودمان است ! آنها نه به صدقه ، بلکه به عدالت نیازمندند !
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/19 #46 سخن ها دارم و گفتن ندارم غمی نان هست مرا سخن ندارم نوشت قسمت ز روزگار ما تلخ همه دارند ولیکن مــن ندارم #عصمت مددی آخرین ویرایش: 2017/07/20
سخن ها دارم و گفتن ندارم غمی نان هست مرا سخن ندارم نوشت قسمت ز روزگار ما تلخ همه دارند ولیکن مــن ندارم #عصمت مددی
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/20 #47
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/20 #48
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/20 #49 کودکانی هستند که شب با دیدن کارتون میخوابند ... و کودکانی نیز هستند که شب در کارتن میخوابند !! آخرین ویرایش: 2017/07/20
D Dead Man کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/12/30 ارسالی ها 15,015 امتیاز واکنش 27,631 امتیاز 1,051 2017/04/20 #50 تقدیم به کودکان کار میشنوی باز از کوچه های تنهایی صدای هق هق گریه دختری به گوش میرسد... به دنبال صدا میروم... خیلی برایم آشناست همه جا در تاریکی شب فرو رفته است و من هراسان و لرزان به دنبال صدای گریه میدوم از کوچه پس کوچه های زیادی عبور میکنم و در بن بست آخرین کوچه دختری را دیدم که زانوها را در بغـ*ـل گرفته و سر در گریبان فرو بـرده است... صدای ناله و زجه اش تارو بود بدنم را میلرزاند رو به رویش روی زمین نشستم میخواستم صدایش بزنم اما نمیدانستم کیست دستم را آرام روی موهایش کشیدم و او آرام سر بلند کرد... آری من میشناختمش همان دخترک گل فروش سر چهار راه بود که چند روز پیش دیده بودمش همانی که یکی از راننده های ماشین محکم توی سـ*ـینه اش کوبید و او درون آب گل آلود افتاد از سرما مثل ماهی که از آب گرفته باشن روی دست روزگار بال بال میزد با یاد آوری آن صحنه منم لرزیدم... از خواب پریدم... اما هنوز صدای هق هق گریه ای به گوش میرسید... #فاطمه_محمدی آخرین ویرایش: 2017/07/20
تقدیم به کودکان کار میشنوی باز از کوچه های تنهایی صدای هق هق گریه دختری به گوش میرسد... به دنبال صدا میروم... خیلی برایم آشناست همه جا در تاریکی شب فرو رفته است و من هراسان و لرزان به دنبال صدای گریه میدوم از کوچه پس کوچه های زیادی عبور میکنم و در بن بست آخرین کوچه دختری را دیدم که زانوها را در بغـ*ـل گرفته و سر در گریبان فرو بـرده است... صدای ناله و زجه اش تارو بود بدنم را میلرزاند رو به رویش روی زمین نشستم میخواستم صدایش بزنم اما نمیدانستم کیست دستم را آرام روی موهایش کشیدم و او آرام سر بلند کرد... آری من میشناختمش همان دخترک گل فروش سر چهار راه بود که چند روز پیش دیده بودمش همانی که یکی از راننده های ماشین محکم توی سـ*ـینه اش کوبید و او درون آب گل آلود افتاد از سرما مثل ماهی که از آب گرفته باشن روی دست روزگار بال بال میزد با یاد آوری آن صحنه منم لرزیدم... از خواب پریدم... اما هنوز صدای هق هق گریه ای به گوش میرسید... #فاطمه_محمدی