shaghiw.79

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/26
ارسالی ها
1,379
امتیاز واکنش
18,362
امتیاز
806
سن
23
محل سکونت
ساری
com.zohaltech.app.essentialwords_512x512.png
11800000.gif
نام کتاب آموزشی: 504
مدرس: شقایق(shaghiw.79)
ناظر:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

زبان/ سطح: انگلیسی / پیشرفته
طراح جلد:
توضیحات: در این تاپیک، سعی دارم کتاب ۵۰۴ که پایه‌ی تمامی امتحانات برای گرفتن مدرک هست رو قرار بدم.

سخن مدرس: ۵۰۴ دارای ۵۰۴تا لغات مهمه که با دونستنش کمک بزرگی برای حرف زدن و نوشتن به شما میشه.
همچنین امتحانات FCE,...از این کتابه.
11800000.gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    Lesson one•
    ترک کردن ، ترک کردن بدون قصد بازگشت ، دست کشیدن از^_^Abandon


    desert; leave without planning to
    come back; quit

    :Examples
    a. When Roy abandoned his family, the police went looking for him.
    b. The soldier could not abandon his friends who were hurt in battle.
    c. Because Rose was poor, she had to abandon her idea of going to college.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. وقتی ” روی ” خانواده اش را ترک کرد پلیس به جستجویش پرداخت.
    ب. سرباز نتوانست دوستانش را که در جنگ آسیب دیده بودند ترک کند.
    پ. چون ” رز ” فقیر بود از فکر رفتن به دانشگاه دست کشید.

    ***

    تیز ، مشتاق ، شدید ، حساس^_^Keen
    sharp; eager; intense; sensitive

    :Examples
    a. The butcher's keen knife cut through the meat.
    b. My dog has a keen sense of smell.
    c. Bill's keen mind pleased all his teachers.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. چاقوی تیز قصاب گوشت را قطعه قطعه کرد.
    ب. سگ من حس بویایی قوی دارد.
    پ. ذهن مشتاق بیل معلمانش را راضی کرد.

     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    هراسان از اینکه شخصی را که دوست دارید ممکن است
    دیگری را ترجیح دهد ، خواستن آنچه شخص دیگری دارد ، حسود^_^Jealous


    afraid that the one you love might prefer someone else; wanting what someone else has


    :Examples

    a. A detective was hired by the jealous widow to find the boyfriend who had abandoned her.
    b. Although my neighbor just bought a new car, I am not jealous of him.
    c. Being jealous, Mona would not let her boyfriend dance with any of the cheerleaders.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. بیوه زن حسود کاراگاهی را استخدام کرد تا دوستش را که از او جدا شده بود پیدا کند.
    ب. با اینکه همسایه ام به تازگی ماشین جدیدی خریده به او حسادت نمی کنم.
    پ. مونا حسود است و اجازه نمی دهد دوست پسرش با هیچ یک از معرکه گیرها برقصد.

    ***

    توانایی گفتن سخن مناسب ، تدبیر ،
    کیاست^_^Tact

    ability to say the right thing


    :Examples
    a. My aunt never hurts anyone's feelings because she always uses tact.
    b. By the use of tact, Janet was able to calm her jealous husband.
    c. Your friends will admire you if you use tact and thoughtfulness.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. خاله ام هرگز احساسات کسی را جریحه دار نمی کند چون که او همیشه باتدبیر است.
    ب. ژانت توانست با استفاده از تدبیر شوهر حسودش را آرام کند.
    پ. اگر تدبیر و دقت داشته باشید دوستانتان شما را ستایش خواهند کرد.
     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    سوگند به اینکه چیزی درست است ، دشنام ، سوگند

    ^_^Oath


    a promise that something is true; a curse

    .

    :Exaples

    a. The President will take the oath of office tomorrow.

    b. In court, the witness took an oath that he would tell the whole truth.

    c. When Terry discovered that he had been abandoned, he let out an angry oath.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. فردا رئیس جمهور سوگند اداری می خورد.
    ب. شاهد در دادگاه سوگند یاد کرد که حقیقت محض را بگوید.
    پ. وقتی تری فهمید که او را ترک کرده اند از روی عصبانیت دشنام داد.

    ***


    خالی ، پر نشده^_^Vacant


    empty; not filled


    :Examples

    a. Someone is planning to build a house on that vacant lot.

    b. I put my coat on that vacant seat.

    c. When the landlord broke in, he found that apartment vacant.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. کسی قصد دارد روی آن قطعه زمین خالی خانه بسازد.
    ب. من کت خود را روی نیمکت خالی گذاشتم.
    پ. وقتی صاحب خانه در را شکست و وارد شد با آپارتمان خالی مواجه شد.

     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    سختی ، دشواری^_^Hardship

    something that is hard to bear; difficulty

    :Examples

    a. The fighter had to face many hardships before he became champion.
    b. Abe Lincoln was able to overcome one hardship after another.
    c. On account of hardship, Bert was let out of the army to take care of his sick mother.

    ترجمه مثال‌ها:
    الف. جنگجو پیش ازآنکه قهرمان شود مجبور بود با سختی زیادی مواجه شود.
    ب. آبراهام لینکلن قادر بود مشکلات را یکی پس از دیگری از میان بردارد.
    پ. برت بدلیل مشکلاتش اجازه یافت ارتش را ترک کند تا از مادر بیمارش مراقبت نماید.

    ***
    شجاع ، کسی که برای خانم ها احترام نشان می دهد ، زن نواز^_^Gallant


    brave; showing respect for women


    :Examples
    a. The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
    b. Many gallant knights entered the contest to win the princess.
    c. Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. خلبان سوگند دلیرانه یاد کرد دوستش را نجات دهد.
    ب. شوالیه های شجاع زیادی برای رسیدن به شاهزاده به رقابت پرداختند.
    پ. ” اد” آنقدر برای زنان احترام قائل است که همیشه جای خود را در مترو به خانم ها میدهد.



     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    حقایق ، اطلاعات^_^Data

    facts; information

    :Examples
    a. The data about the bank robbery were given to the F.B.I.
    b. After studying the data, we were able to finish our report.
    c. Unless you are given all the data, you cannot do the math problem.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. شواهد مربوط به سرقت بانک به اف. بی. آی. داده شد.
    ب. پس از بررسی اطلاعات توانستیم گزارش خود را تمام کنیم.
    پ. اگر همه داده ها را نداشته باشید نمی توانید مسئله ریاضی را حل کنید.

    ***
    به چیزی عادت نداشتن ، نامانوس^_^Unaccustomed

    not used to something

    :Examples
    a. Coming from Alaska, Claude was unaccustomed to Florida's heat.
    b. The king was unaccustomed to having people disobey him.
    c. Unaccustomed as he was to exercise, Vic quickly became tired.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. چون کلود اهل آلاسکا بود به گرمای فلوریدا عادت نداشت.
    ب. پادشاه به داشتن مردمی که از او سرپیچی کنند عادت نداشت.
    پ. از انجا که ویک به تمرین عادت نداشت خیلی زود خسته شد.
     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    مردی که ازدواج نکرده است ، مجرد^_^Bachelor

    a man who has not married


    :Examples
    a. My brother took an oath to remain a bachelor.
    b. In the movie, the married man was mistaken for a bachelor.
    c. Before the wedding, all his bachelor friends had a party.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. برادرم قسم خورد که مجرد باقی بماند.
    ب. در این فیلم آن مرد متاهل با فردی مجرد اشتباه گرفته شد.
    پ. پیش از مراسم عروسی همه دوستان مجردش جشن گرفتند.

    ***
    صلاحیت داشتن ، واجد شرایط بودن^_^Qualify

    become fit; show that you are able

    :Examples
    a. I am trying to qualify for the job
    which is now vacant.
    b. Since Pauline can't carry a tune, she is sure that she will never qualify for the Girls' Chorus.

    c. You have to be over 5'5" to qualify as a policeman in our town.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. سعی می کنم برای شغلی که در حال حاضر بلاتصدی است واجد شرایط بشوم.
    ب. از آنجا که پائولین لحن رسائی ندارد مطمئن است که صلاحیت لازم برای گروه کر دختران را پیدا نخواهد کرد.
    پ. قد شما باید بلندتر از ۵.۵ فوت باشد تا صلاحیت پلیس شدن در شهرمان پیدا کنید.
     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    Storry of lesson

    My brother, the Gentleman


    The story of Sir Walter Raleigh who spread his cloak on the ground to keep Queen Elizabeth from thehardship of crossing a muddy puddle can qualify that nobleman for an award as a man of tact and good breeding.My brother Kenny, a bachelor with a keen interest in history, was impressed by that anecdote and thought he might demonstrate his excellent upbringing in a parallel situation.
    Accordingly he decide to abandon his subway seat in favor of a woman standing nearby.
    Although unaccustomed to such generous treatment, the young woman was pleased to accept Kenny's kind offer.However, her jealous boyfriend swore an oath under his breath because he thought my brother was flirting with his girlfriend.
    I don't have any data on the number of young men who get into similar trouble as a result of a gallantgesture, but it's probably one in a thousand.Poor Kenny! He pointed to the now vacant seat.
    برادرم این مرد محترم
    .
    داستان " سر والتر رالی" که شنل خود را روی زمین پهن کرد تا ملکه را از دشواری عبور از گودالی گل آلود دور نگه دارد می تواند این مرد شریف را بعنوان مردی با درایت و با تربیت شایسته پاداش کند.برادر مجردم "کنی" که علاقه شدیدی به تاریخ دارد تحت تاثیر این داستان قرار گرفت و فکر کرد که او هم می تواند در شرایط مشابهی تربیت عالی اش را نشان دهد.در نتیجه تصمیم گرفت در مترو صندلی اش را به نفع خانمی که کنارش ایستاده بود ترک کند.خانم جوان گر چه به چنین رفتار سخاوتمندانه ای عادت نداشت با خوشحالی پیشنهاد مهربانانه "کنی" را پذیرفت.اما my friend حسود آن خانم زیر لب ناسزایی گفت زیرا فکر می کرد که برادرم دارد با دوست دخترش ل*ـاس می زند.در مورد تعداد افراد جوانی که در نتیجه چنین برخوردهای جوانمردانه ای دچار مشکلات مشابهی می شوند اطلاعی ندارم اما احتمال آن یک در هزار است.بیچاره "کنی" او حالا به صندلی اشاره کرد که خالی بود.
     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    □تلفظ کلمات درس اول□
    1.[a·ban·don || ə'bændən]
    2.[kɪːn]
    3.[jeal·ous || 'dʒeləs]
    4.[tækt]
    5.[əʊθ; pl.əʊðz]
    6.['va·cant || 'veɪkənt]
    7.[hard·ship || 'hɑrdʃɪp /'hɑː-]
    8.[gal·lant || gə'lɑnt /'gælənt ,gə'lænt]
    9.[da·ta || 'deɪtə]
    10.[ˌənəˈkəstəmd]
    11.[bach·e·lor || 'bætʃələ]
    12.[qual·i·fy || 'kwɑlɪfaɪ /'kwɒ-]
     

    shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    lesson two

    جسد ، معمولاً مربوط به شخص▪Corpse


    a dead body, usually of a person

    :Examples
    a. When given all the data on the corpse, Columbo was able to solve the murder.
    b. The corpse was laid to rest in the vacant coffin.
    c. An oath of revenge was sworn over the corpse by his relatives.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. زمانی که تمامی حقایق درباره جسد مشخص شد، کلومبو توانست جنایت را کشف کند.
    ب. جنازه در تابوت خالی آرمیده است.
    پ. خویشاوندان بالای سر مرده سوگند یاد کردند، انتقام او را بگیرند.

    ***

    پنهان کردن▪Conceal

    hide

    :Examples
    a. Tris could not conceal his love for Gloria.
    b. Count Dracula concealed the corpse in his castle.
    c. The money was so cleverly concealed that we were forced to abandon our search for it.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. تریس نمی توانست عشق خود به گلوریا را پنهان کند.
    ب. کنت دراکولا جنازه را در قلعه خود پنهان کرد.

    پ. پولها آنقدر ماهرانه پنهان شده بود که مجبور شدیم از جستجو دست بکشیم.
     
    بالا