shaghiw.79

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/26
ارسالی ها
1,379
امتیاز واکنش
18,362
امتیاز
806
سن
23
محل سکونت
ساری
تاریک و دلگیر ^_^Dismal

dark and depressing


:Examples
a. When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day.
b. I am unaccustomed to this dismal climate
c. As the dismal reports of the election came in, the senator's friends tactfully made no mention of them.
ترجمه مثال‌ها:
الف. زمانی که هوا گرفته است تمام روز را در رختخواب می مانم.
ب. به این هوای گرفته عادت ندارم.
پ. هنگامیکه گزارش مایوس کننده انتخابات رسید،دوستان سناتور از روی تدبیر اشاره ای به آن نکردند.

***
خیلی سرد^_^Frigid

very cold


:Examples
a. It was a great hardship for the men to live through the frigid winter at Valley Forge.
b. The jealous bachelor was treated in a frigid manner by his girlfriend
c. Inside the butcher's freezer the temperature was frigid.
ترجمه مثال‌ها:
الف. برای انسان بسیار سخت است که تمام طول زمستان خیلی سرد را در درخ فورج سپری کند.
ب. دوست مرد مجرد حسود با او به سردی برخورد کرد.
پ. دمای داخل فریزر قصابی بسیار سرد بود.

 
  • پیشنهادات
  • shaghiw.79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    1,379
    امتیاز واکنش
    18,362
    امتیاز
    806
    سن
    23
    محل سکونت
    ساری
    اقامت داشتن در_Inhabit
    live in
    :Examples
    a. Eskimos inhabit the frigid part of Alaska.
    b. Because Sidney qualified, he was allowed to inhabit the vacant apartment.
    c. Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. اسکیمو ها در منطقه قطبی آلاسکا زندگی می کنند.
    ب. چون سیدنی واجد شرایط بوداجازه یافت تا در آپارتمان خالی اقامت کند.
    پ. هر ساله بیشتر جنایات بر علیه کسانی است که در مناطق زاغه نشین شهرمان سکونت دارند.

    ***
    بدون قدرت احساس ، کرخت_Numb
    without the power of feeling;
    deadened
    :Examples
    a. My fingers quickly became numb in the frigid room.
    b. A numb feeling came over Mr. Massey as he read the telegram.
    c. When the nurse stuck a pin in my numb leg, I felt nothing.
    ترجمه مثال‌ها:
    الف. انگشتانم در اتاق خیلی سرد به سرعت بی حس شدند.
    ب. در حالی که آقای ماسی تلگراف را می خواند، بی حس شد.
    پ. زمانی که پرستار سنجاقی را در پای بی حس من فرو کرد، چیزی احساس نکردم.
     
    بالا