❖ شــایعات

  • شروع کننده موضوع kiya dokht
  • بازدیدها 15,704
  • پاسخ ها 192
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
سوژه اول؛ انتقال انرژی مقدس از راه پا!

این عکس‌ها فقط نوعی روش درمان عجیب در هندوستان است.

693847_572.jpg

باور کنید که این کودکان به عنوان زیر پایی استفاده نشده‌اند و در حال شکنجه و یا به قتل رسیدن هم نیستند. (حداقل نفس عمل این نیست) از نظر فرهنگ پدر و مادر و کسی که روی کودک ایستاده است آن‌ها در حال لطف و نجات این کودکند. شخصی که روی کودک ایستاده (Jamun Yadav) با بیش از ۵۰ سال سن ادعا می‌کند که می‌تواند انرژی مقدس را از طریق پاهای خود به کودک منتقل کند!

693848_816.jpg

البته از این رسوم عجیب و غریب و خشن در هندوستان کم نیست. مثلاً مراسمی که نزدیک به ۵۰۰ سال است اجرا می‌شود و در آن کودکان خود را از برجی به بلندای ۵۰ پا پرتاب می‌کنند و خانواده های کودکان با پارچه‌ای آن‌ها را در پایین می‌گیرند و بر این باورند که به کودکانشان سلامتی بخشیده می‌شود که کم هم مرگ و میر نداشته است! یا کتک زدن به قصد کشت جهت درمان سرطان!
متأسفانه این گونه روشهای درمانی همگی ریشه در فقر و خرافه و کم سوادی دارد.

[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
سوژه دوم؛ اعراب به ما آموختند که ...!

مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخورده‌اید:

"اعراب به ما آموختند که آنچه را که می‌خوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته می‌شود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمه‌ی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه می‌شمارند و انسان را با کلمه‌ی «تن» می‌شمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را به خوبی می‌شناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان می‌باشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن می‌گوید. آیا بیشتر از این می‌شود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمی‌فهمد که به کسانی احترام می‌گذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته‌اند و هنوز با استفاده‌ی همین کلمات به ریشش می‌خندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز می‌شمارند» و …"

۱- در مورد غذا، همان‌طور که با جستجو در لغت‌نامه‌ی دهخدا متوجه می‌شویم، معنی اصلی این واژه، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم می‌دهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژه‌ی غذاء به این نتایج در ویکی‌پدیای عربی، مترجم گوگل عربی به انگلیسی و جستجوی عکس گوگل و سایر سایتهای عربی رسیدیم. در همه‌ی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.

اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینه‌ی ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها» معرفی کرده‌اند:

«نخست باید بدانیم کلمه‌ی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هم‌وزن نِساء تلفظ می‌شود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ می‌کنیم و البته ذال را نیز زاء می‌گوییم یعنی غَذا می‌نویسیم و غَزا تلفّظ می‌کنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ می‌شود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان می‌گوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونه‌ی دیگر تلفظ می‌کنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژه‌هایی که به تاریخ سپرده شده‌اند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن می‌توان آن‌ها را دید. پس اینکه برخی می‌گویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خوانده‌ایم و از این دخل و تصرف‌ها در واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی بسیار است …»

693855_488.jpg

۲- اما داستان استفاده‌ی اعراب از واژه‌ی «نفر» فقط برای حیوانات؛

واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده می‌کنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.

روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همان‌طور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است.

ضمناً «تن» واژه‌ای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب می‌کنند!

۳- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحه‌ی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُک‌هایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دست‌مایه‌ی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بی‌سواد و حرف گوش کن تدریس می‌شد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ می‌کرده؟!

اینجا هم مختصری از نظریه‌ی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس (که لزوماً مورد تأیید ما نیست):

«واژه‌ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ "پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه‌ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس می‌کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‌کند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ می‌کنند و پارس نمی‌گویند. ئه و سه گـه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‌کند…» متن کامل:

۴- در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیده‌اند که این ضرب‌المثل ساخته‌ی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالب‌تر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان می‌آید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بی‌سواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده می‌کنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفته‌اند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفته‌ی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است)

بهر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.

حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» می‌گوید: این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمد‌علی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.

محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابـ ـطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و خوش‌بودن در پایان مراسم شاهنامه‌خوانی را ریشه‌ی این ضرب‌المثل می‌داند.

[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
سوژه سوم؛ حسین پناهی، مگسی را نکشته است!

"مگسی را کشتم!

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می‌چرخید به خیالش قندم
یا که چون اغذیه‌ی مشهورش، تا به آن حد گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!"

693863_343.jpg

بسیاری از شما لااقل یک بار این شعر را خوانده و حسین پناهی را تحسین کرده‌اید! یا وصیت نامه‌ی مشهور او:

«قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره‌ی انگشت‌نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم…»


اما سایت رسمی حسین پناهی که توسط سینا پناهی (پسر ایشان) اداره می‌شود اعلام کرد:

اشعار و وصیت‌نامه‌ی زیر متعلق به حسین پناهی نیست و هیچ سنخیتی نه با شخصیت و نه با نوع نگارش و محتوای آثار ایشان ندارند:

[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
وصیتنامه‌ی قبر مرا نیم متر عمیق‌تر حفر کنید. اشعار: مگسی را کشتم، پشت چراغ قرمز، از آجیل سفره‌ی عید، رخش گاری کشی می‌کند، صفر را بستند، من تعجب می‌کنم، بهزیستی نوشه، با اجازه‌ی محیط زیست، گـ ـناه شیرین است، اکسیژن!
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

بخشی از این اشعار متعلق به اکبر اکسیر (نویسنده و شاعر) است.

693864_637.jpg

اکبر اکسیر


سوژه چهارم؛ دکتر حسابی عکسی با اینیشتن نداشته است


هر از چند گاهی عکسی از پرفسور اینشتین با شخصی دیگر منتشر می‌شود و ادعا می‌شود که ایشان دکتر حسابی هستند. برای تنویر افکار هم‌وطنان عزیز عرض می‌کنیم که دکتر حسابی تا کنون هیچ عکسی با اینیشتن نداشته‌اند. اگر هم روزی عکسی در این زمینه پیدا شود، مطمئناً باید توسط متخصصین و مجامع علمی بررسی و صحت و سقم آن مشخص گردد.


693868_910.jpg

کورت گودل و انیشتن


تا اینجا دو عکس مختلف را به ایشان نسبت داده‌اند که اولی متعلق به کورت گودل (به آلمانی: Kurt Gödel) (زاده‌ی ۲۸ آوریل ۱۹۰۶ در شهر برنو در پادشاهی اتریش-مجارستان، درگذشته‌ی ۱۴ ژانویه ۱۹۷۸ در شهر پرینستون، ایالت نیوجرسی آمریکا) ریاضی‌دان، منطق‌دان و فیلسوف اتریشی بود.

برای نمونه این عکس در بسیاری از سای ها با تیتر "پروفسور حسابی در کنار انیشتین" منتشر شده است.

عکس زیر نیز به دکتر حسابی منسوب شده است:

693869_184.jpg

بهرام اوغلو و اینیشتن


این عکس نیز متعلق به بهرام کورشون‌ اوغلو (Behram Kurşunoğlu) (فیزیک‌دان ترک – زاده‌ی ۱۹۲۲، درگذشته ۲۰۰۳) می‌باشد.

عکس دیگری نیز از اینیشتن و کورت گودل که باز در فضای مجازی منسوب به دکتر حسابی شده است

693870_751.jpg


این عکس را حتی خود پسر دکتر حسابی رد کرده اند و البته انتشار این شایعه را به بدخواهان نسبت داده اند.
[/BCOLOR]
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ برج آزادی تهران به رنگ پرچم فرانسه!

    پس از موج خبری و رسانه ای که در پی اتفاقات تروریستی روزهای گذشته در پاریس اتفاق افتاد، بسیاری از بناهای معروف جهان در راستای همدردی از مردم پاریس و محکوم کردن این فجایع تروریستی، با تکنیک های نورپردازی به رنگ پرچم فرانسه در آمدند که در لینک زیر شاهد آنها هستید:

    همدردی سراسر جهان با «پاریس» +عکس
    در بحبوحه همین اخبار و عکس ها بود که عکسی از برج آزادی تهران در شبکه های اجتماعی دست به دست میشد، عکسی که در آن برج آزادی تهران هم به رنگ پرچم فرانسه در آمده بود! عکسی که هنر دست فتوشاپ کار های خوش ذوقمان بود و هیچگاه واقعیت نداشت. تنها چند دقیقه تفکر و تحقیق درباره روابط دیپلماتیک ایران با کشور فرانسه هر کسی را اقناع می‌کند که وقوع چنین اتفاقی در برج آزادی غیر ممکن است.

    701206_757.jpg



    سوژه دوم؛ مهران مدیری برای «فیتیله‌» نامه نوشت؟!

    طی روزهای اخیر و در پی حواشی پیش‌آمده برای برنامه «فیتیله»، دل نوشته‌ای به نقل از مهران مدیری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که نگارش این متن توسط این هنرمند تکذیب شد. نامه ای با متن زیر که شاهدش هستید:

    "در تمام سالهای طولانی که خنده را به لب ما و بچه هایمان نشاندید، کسی برای تقدیر از شما بیانیه ای صادر نکرد.

    هر چه برای خوشحالی بچه ها، خاک صحنه خوردید و زیر پروژکتورهای داغ استودیوها خیس عرق شدید،
    هر چه به کودکان سرزمینم، در قالبهای شاد و متنوع، از خدا و دین و اخلاق و انسانیت و آزادگی و جوانمردی و وطن دوستی آموختید،
    هر چه بخاطر لبخند معصومشان، لباس نوزاد و پیرزن به تن کردید، گاو و الاغ و مرغ و خروس و سگ و گربه و … شدید،
    کسی از شما قدردانی نکرد، به چشم کسی نیامد.

    در سفرهای دور و دراز از جاده های صعب العبور به مناطق محروم، برای نوازش و تشویق کودکان مستعد اما محروم و بی چیز،
    کسی همراهتان نشد.

    نجات آن اعدامی اهل بم، بخاطر نامه ای که دختر هشت ساله اش برایتان نوشته بود و دوندگی های شما را کسی ندید.

    دلجویی تان از خانواده های داغدار بچه های قربانی در آن ورزشگاه لعنتی که دلیلی جز سوء مدیریت مسئولین و مدیران مربوطه نداشت،
    حضور مداومتان در آسایشگاه بچه های معلول ، کودکان سرطانی، اهدای خون ، برنامه های کوچک و بزرگ نیکوکاری،…

    هیچکدام از اینها چیزی نبودند که به چشم مسئولین و ایضا، بسیاری از ما مردمان این آب و خاک بیاید و تحسینی و تشکری را بدرقه ی خستگی هاتان کند…

    701217_295.jpg

    اما، تنها یک اشتباه کافی بود تا سیل پیامها و لعن و نفرین ها و خط و نشان کشیدن ها را به سویتان سرازیر کند،
    رگ غیرت و تعصب قومی و نژادی را ، بر گردن جماعتی برآورد و سیل جمعیت را به خیابانها بکشاند،
    سوژه ی طراز اول بحث گروههای مجازی و بهانه ی انتقام کشی اهل سیاست و صاحبان قدرت شوید،
    و پذیرش اشتباه و عذرخواهی صادقانه تان را هم نه کسی ببیند و نه کسی بشنود و نه کسی بپذیرد…

    من نگران شما هستم، عموهای دوست داشتنی فیتیله ای!
    اگر چه فرزندان من دیگر آنقدر قد کشیده اند که کمتر پای برنامه تان بنشینند،
    و خودم آنقدر این روزها گرفتار شده ام که کمتر بیاد آورم که؛
    نظاره ی عمیق ترین شادی ها و قهقهه ی کودکانم را ، حین تماشای فیتیله ی زیبای شما تجربه کرده ام!
    که بهای این خاطره را، سپید شدن موی شما پرداخته،

    دستتان را می بوسم
    و دعا می کنم در این روزهای سخت، در روزگاری که خطای انسان جایزالخطا را کسی برنمی تابد،
    و تاوان تعصبات و انتقام کشی ها را ، نه مدیران صاحب قدرت، که همان اهالی هنر و اندیشه ی زیردست و خاک صحنه خورده می پردازند،
    که رسم مروت و انصاف از میانمان رخت برنبندد،
    و ما و بچه های ما را از ادامه ی حضورتان در قاب تصویر محروم نکند…"

    701216_587.jpg

    وفا ملک‌زاده - روابط عمومی پروژه‌های مهران مدیری - در گفت‌وگویی با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا اعلام کرد: دل نوشته‌ای که به نقل از مهران مدیری در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود، توسط ایشان نوشته نشده است و آن را تکذیب می‌کنم.

    طی روزهای اخیر برخی هنرمندان با نگارش یادداشت‌هایی در صفحه‌های شخصی خود به حاشیه‌های ایجادشده درباره برنامه فیتیله واکنش نشان دادند. در این میان دل‌نوشته‌هایی هم به نقل از برخی چهره‌ها همچون علی دایی و مهران مدیری دست به دست در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخید که تکذیب شدند.

    هنوز انگیزه افرادی که چنین نامه ای را به مهران مدیری نسبت داده اند مشخص نیست. هر چه که هست آن فرد کوچکترین شناختی نسبت به شخصیت و ادبیات و قلم مهران مدیری نداشته است و احساسات مردم را فضای خیلی خوبی برای موج سواری رسانه ای دیده است.

    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه سوم؛ این تصویر حضرت محمد (ص) نیست

    داستان نقاشی که بحیرای راهب از حضرت محمد (ص) در سفری که ایشان به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت کشیده، سال‌هاست همراه با خود تصویر در ایران منتشر می‌شود. مردم به آن عشق می‌ورزند و در تابلوهای زرین بر دیوار خانه و مسجد و زیارتگاه می‌آویزند. اما آیا باید آن را باور کرد؟!

    701223_642.jpg

    دو محقق به نام‌های Pierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demont در در مقاله‌ای استدلال‌های خاص خود را ارائه و تلاش کردند تا نشان دهند اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد.

    نام اصلی مقاله: The Story of Picture ; Shiite Depictions of Muhammad

    تاریخچه‌ی یک تصویر؛ توصیفات شیعه از محمد

    خلاصه ای از مقاله:

    «شیعیان ایران سابقه‌ی دیرینه‌ای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد (ص) و خود ایشان دارند. از اواخر دهه‌ی نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد (ص) در ایران چاپ شده است که در آنها او به صورت جوانی خوش‌چهره تصویر گردیده و اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله (ص).

    نویسنده‌ی مقاله اما در سال ۲۰۰۴، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس Lehnert و Landrock، تصادفاً موفق به کشف ریشه‌ی این پوستر ایرانی شد و آن عکسی بود که Lehnert بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته بود و سپس در اوایل دهه‌ی بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود. عکس‌های لنرات و لندراک نه تنها بیابان، تپه‌های شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان می‌داد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهره‌ای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولاً مطابق سلیقه‌ی مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم آمیز از شرق داشتند. پوستر عکس‌های این دو بعدها بسیار در اروپا پرفروش شد. می‌توانید مجموعه‌ی آلبوم آنها را در سایت تخصصی شرکت لنرات و لندراک (L&L) ببینید. در این آلبوم، عکس فوق در مجموعه‌ی تونس و الجزایر قابل مشاهده است.

    701224_391.jpg

    هیچ شکی نیست که عکس فوق به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه در عنوان این عکس نام این نوجوان احمد ذکر شده، که این خود به تنهایی می‌تواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آن‌را به عنوان مدلی از حضرت محمد (ص) انتخاب نموده‌اند.

    قبل از جنگ جهانی اول، تصویر احمد در مجله‌ی نشنال جئوگرافیک (National Geographic) در ژانویه‌ی سال ۱۹۱۴ و تحت مقاله‌ای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود «عربی با یک گل». در دهه‌ی بیست، کارت پستال‌های تونسی L&L بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهه‌های هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از حضرت محمد (ص) به عکس داده‌اند.


    سوژه چهارم؛ نامه‌ی منتسب به امیرکبیر

    نامه امیرکبیر به ناصرالدین شاه واقعی نیست

    نامه‌ی منتسب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه اولین بار به صورت رسمی توسط خسرو معتضد در برنامه "پلی به گذشته” معرفی شد و سپس در بسیاری از سایت های خبری و شبکه های اجتماعی دست به دست شد. برای نمونه آنرا در سایت خبری تابناک ببینید.

    701248_791.jpg

    متن نامه به شرح زیر است:

    "قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ی همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده‌بودم به توصیه‌ی عمه‌ی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره‌ی امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.

    زیاده جسارت است، تقی!"

    اما روزنامه‌ی اعتماد به قلم نصرالله حدادی آن را به دلایل زیر جعلی و فاقد اعتبار می‌داند:

    ۱- این سند در هیچ یک از کتب معتبری که درباره‌ی امیر فقید نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامه‌هایی که تا به امروز از او به چاپ رسیده مشاهده نشده است.
    ۲- هیچ شباهتی بین خط اصلی امیر، با این سند جعلی وجود ندارد.

    701249_302.jpg

    گراور دست‌خط امیرکبیر در نامه‌ای درباره دارلفنون

    ۳- امیر حتی در روزگار تبعید نیز نامه‌ی عتاب آلود و تهدیدآمیز و ملامت انگیز به شاه ننوشت، چه رسد هنگامی که در اوج قدرت بود.
    ۴- نامه فاقد تاریخ است و اکثر نامه‌های امیر – آن هم در صورت صحت – در شرایط خلاف رأی همایونی رای جستن، چگونه قید تاریخ ندارد؟
    ۵- استفاده از علاماتی مثل نقطه، ویرگول و… در مکاتبات عهد قاجار و به خصوص در دوران امیر مرسوم نبوده است.
    ۶- نام شاهزاده‌ی معزول اولاً مغشوش نوشته شده و می‌توان آن را موثق‌الدوله، مؤیق‌الدوله و مویق‌الدوله خواند که چنانچه موثق‌الدوله درست باشد، دو نقطه‌ی زیر آن برای چیست؟
    ۷- با تمام جست‌وجویی که در میان کتاب‌های معتبر عصر قاجار به عمل آمد، به چنین نامی- حتی موثق الدوله – برنخوردم.
    ۸- امیر همواره همسر دومش و خواهر ناصرالدین شاه را ملک زاده خانم خطاب می کرد و در مراسلات از او نام می برد و هیچ‌گاه در هیچ یک از مراسلات او به شاه، حتی هنگام گله از عزت الدوله، او را «همشیره‌ی همایونی» خطاب نمی‌کرد.
    ۹- امیر همواره نامه‌هایش را با رقم مهر «میرزامحمدتقی خان»، «محمد تقی بن محمد قربان»، «المتوکل علی الله محمدتقی»، «عبده الراجی محمدتقی» و «لا اله الا الله الملک الحق المبین محمدتقی» ممهور می‌ساخت و دیده نشده که در مراسلاتی که از او باقی مانده، «تقی» مهر و امضا کند.

    اما جعل این اسناد به چه منظور است؟

    نویسنده‌ی مقاله معتقد است: پاسخ این سؤال می‌تواند دلایل گوناگون داشته باشد. درباره‌ی سند مورد اشاره شاید جاعل قصد آن داشته تا چهره‌ی دیگری از امیر ارائه داده و اصلاً هم در ظاهر امر سوءنیت نداشته باشد و از سر شیفتگی دست به چنین کاری زده باشد، اما همواره این‌چنین نیست و گاهی برای انحراف تاریخ، منظور حلیت یک چهره‌ی سیـاس*ـی و مخدوش کردن چهره‌ی مقابل آن باشد.

    خسرو معتضد اما در مصاحبه ای با عصر ایران بدون ارائه دلایل بیشتر گفت: من تحقیق کرده ام و می گویم سند درست است اما برخی می خواهند خودنمایی کنند و در این سند تشکیک می کنند.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ روزی به نام «روز کوروش» در هیچ تقویم بین‌المللی نیست

    چند سالی‌ست که از روز ۲۹ اکتبر میلادی برابر با ۷ آبان خورشیدی، چه در دنیای مجازی و چه در دنیای واقعی و حتی سیـاس*ـی ایران، به عنوان روز جهانی کوروش بزرگ یاد می‌شود. گویا اولین بار در اوایل دهه‌ی ۸۰ خورشیدی «انوشیروان کیهانی‌زاده» روزنامه‌نگار روزنامه‌ی شرق و تاریخ‌نویس این نشریه، در ستونی به نام «روزنامک» به این مسئله اشاره کرد. ایشان مدعی شده بود که این روز در تقویم بین‌المللی به نام (sirius day) و جهت بزرگداشت یاد و نام کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی، نام‌گذاری شده است. کمپین بین‌المللی نجات آثار پاسارگاد نیز در سال ۲۰۰۶۶ در اقدامی این روز را روز کوروش نامیده است. اما آیا روز کوروش یک نام‌گذاری بین‌المللی است؟

    708891_746.jpg

    سایت یونسکو: ۲۹ اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست

    مهم‌ترین روزهای بین‌المللی سال: ۲۹ اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست

    سایت سازمان ملل: از ۲۴ تا ۳۰ اکتبر، «هفته‌ی خلع سلاح» نام گرفته است

    ممکن است در وبسایت‌های گمنام یا مجهول اثری از این روز بنام کوروش بیابید اما نام‌گذاری این روز توسط هیچ ارگان بین‌المللی انجام نشده و این وبسایت‌ها مستند نیستند.

    پیگیری علاقمندان به نام‌گذاری این روز در تقویم‌های جهانی و بین‌المللی می تواند مفید باشد اما باور به اینکه این روز در تقویم‌ جهانی به همین روز شناخته می‌شود اشتباه است.


    سوژه دوم؛ کلیسایی با استخوانهای مسلمانان یا مسیحیان؟


    آیا واقعا کلیسایی با استخوانهای مسلمانان ساخته شده است؟ داستان زیر مدتی است که در میان شبکه های اجتماعی، ایمیلها و حتی سایت های خبری دست به دست می شود:

    708931_965.jpg

    "در شهر سدلک واقع در جمهوری چک، کلیسایی هست که از چوب ،آجر و فلز درست نشده، بلکه از استخوان‌های مسلمانان درست شده است!

    در سال ۱۲۱۸ پاپ وقت، برای نشان دادن غرورش، دستور داد این کلیسا را از استخوان‌های مسلمانانی که برای ساخت این کلیسا کشته شده بودند،درست کنند. در ساخت این کلیسا استخوان حدود چهل هزار مسلمان به کار رفته است!"

    اما واقعیت چیست؟

    از استخوان هیچ مسلمانی بنا به دستور پاپ وقت (اسم ندارد؟) و از سر غرور او برای ساخت این نیایشگاه استفاده نشده است. اصلاً این کلیسای کوچک از استخوان ساخته نشده، بلکه در تزئینات داخل آن، استخوان اجساد کشته شده از طاعون و جنگ‌های محلی، به کار رفته است.

    ابتدا و پیش از پرداختن به این امر، بهتر دیدیم به تعریف چند واژه‌ی مورد استفاده در متن که احتمالاً برایتان ناآشناست بپردازیم:

    استودان (ossuary): به جایگاه نگهداری استخوان اطلاق می‌شود. استودان، حفره‌هایی است که به صورت‌های منظم و چهارضلعی یا بدون ترتیب و ساده‌تر در درون سنگ کوه ایجاد شده، استخوان‌های مردگان را در آن ‌نهاده و دهانه‌ی آنرا می‌بستند.

    استودان سدلک (Sedlec Ossuary): یک کلیسای کوچک کاتولیک، ساخته شده در پایین گورستان کلیسای همه‌ی قدیسان (All Saints) در سدلک، واقع در حومه‌ی کوتناهرا (Kutna Hora) در کشور چک می‌باشد. این نیایشگاه به سبک گوتیک ساخته شده و با بیش از ۴۰۰۰۰ عدد استخوان انسان، تزئین شده است. سالانه بیش از ۲۰۰۰۰۰ توریست از این مکان بازدید می‌کنند.

    جلجتا: تپه‌ای بیرون شهر قدیمی بیت‌المقدس، که مسیح را در آن‌جا به صلیب کشیدند.

    708932_850.jpg

    تاریخچه‌ی این کلیسا:

    در سال ۱۲۷۸«هنری» راهب بزرگ کلیسای صومعه سیسترسی سدلک، به فرمان «شاه اوتاکار دوم»، پادشاه بوهم به سرزمین مقدس (موعود) فرستاده شد. وی در هنگام بازگشت از زیارت، مقداری از خاک «جلجتا» را با خود به ارمغان آورد و آن‌را به عنوان تبرک در این گورستان پاشید. این عمل او باعث شد که گورستان سدلک به محلی محبوب برای دفن مردگان در اروپای مرکزی مبدل شود. در اواسط قرن چهاردهم با گسترش مرگ سیاه یا طاعون در اروپای مرکزی (بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۱۸ در آنجا بخاطر طاعون بخاک سپرده شدند) و هم چنین در خلال جنگ‌های محلی مثل جنگ‌های Hussite هزاران نفر در این گورستان به صورت دسته‌جمعی به خاک سپرده شدند.

    در حدود سال ۱۴۰۰ میلادی، یک کلیسای گوتیک در مرکز این گورستان بنا نهاده شد و سرداب و همچنین شیروانی کلیسا بعنوان «استودان» برای به امانت گذاشتن استخوان‌های یافت شده در گورهای دسته جمعی کشف شده در هنگام ساخت کلیسا، مورد استفاده قرار گرفت. بر طبق روایات، بعد از سال ۱۵۱۱ استخوان‌های انباشته شده، توسط یک راهب نیمه‌کور به صورتی مرتب در کلیسا چیده شد.

    708933_582.jpg

    بین سال‌های ۱۷۰۳ تا ۱۷۱۰ میلادی، ورودی جدیدی ساخته شد و تعمیراتی در بنا صورت گرفت.

    در سال ۱۸۷۰ میلادی منبت‌ کاری به نام فرانتیشک رینت (František Rint) از سوی خانواده‌ی شوارتزنبرگ(Schwarzenberg) استخدام شد تا کلیسا را با استخوان‌ها تزئین کند؛ که این تزئینات تا به حال در این کلیسا موجود است. گفته شده است که در تزئینات این کلیسا از استخوان‌های ۴۰٬۰۰۰ انسان استفاده شده است.

    708934_732.jpg

    در سال ۱۹۷۰، فیلم‌ساز چکJan Svankmayer یک فیلم مستند ۱۰ دقیقه‌ای در مورد آن ساخت. می‌توانید فیلم را از اینجا ببینید.

    ضمناً دوستان می‌توانند به تاریخ جنگ‌های صلیبی نیز مراجعه کنند. آنطور که پیداست در آن برهه از تاریخ، جنگی در این منطقه رخ نداده است!


    سوژه سوم؛ لورل و هاردی در سن پیری و عکسهای نامربوط


    احتمالا همه شما تصویری که منسوب که پیری لورل و هاردی است را دیده اید.

    708935_485.jpg

    عکس منسوب به پیری لورل و هاردی

    در حقیقت این عکس منبع مشخصی ندارد و لورل و هاردی در سالهای پایانی عمر قیافه ای متفاوت داشته اند.

    این عکس احتمالا یکی از آخرین عکسهای این دو کمدین معروف باشد. تاریخ عکس مربوط به ۱۹۵۶ و یکسال پیش از درگذشت اولیور هاردی می باشد.

    708936_893.jpg

    عکس واقعی از پیری لورل و هاردی

    یکی از خوانندگان عزیز نیز عکس ذیل را از تقویم سینمایی مجله ی فیلم سال هفتاد و دو برایمان ارسال کردند که با عکس بالا تطابق دارد:

    708937_289.jpg

    عکس واقعی لورل و هاردی در مجله فیلم

    اولیور هاردی در ۷ آگوست ۱۹۵۷ در ۶۵ سالگی درگذشت و پس از مرگ هاردی، استن لورل به صورت رسمی از حرفه بازیگری کناره گیری کرد اما به علت بیماری زیاد نتوانست در مراسم درگذشت هاردی شرکت کند و گفت "الیور درک می‌کند”.

    لورل آخرین سالهای عمر خود را در آپارتمان کوچکی در اوشیناهتل در سنت مونیکا سپری کرد و وقت خود را به جواب دادن به نامه‌ها و تلفن‌های طرفدارانش می‌گذراند.
    سرانجام وی نیز در ۲۳ فوریه ۱۹۶۵ در سن ۷۴ سالگی چند روز پس از حمله قلبی در گذشت و در بخشی از وصیت نامه خود نوشته بود "اگر کسی در مراسم درگذشت من گریه کند دیگر با او صحبت نخواهم کرد”.

    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه چهارم؛ ماری که در سر یک کودک زندگی نمی کند!​
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    باز هم گاف بزرگ از سوی بخش علمی یک خبرگزاری. عکس فتوشاپ شده یک پسر که ماری در سرش زندگی میکند سوژه خبرنگاران تیزبین این
    [/BCOLOR]خبرگزاری[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شده است!
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    متن خبر را بخوانید:
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    "به گزارش خبرنگار علمی باشگاه خبرنگاران؛ این مار از کودکی در سر این کودک زندگی می کند و آنها به قدری به هم وابسته هستند که نه مار حاضر به بیرون آمدن از سر پسر بچه است و نه بچه علاقه دارد مغز او را برای خارج کردن مار از سرش جراحی کنند."
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این مار همیشه در سر این کودک زندگی می کند و این پسر بچه هیچ علاقه ای به اسباب بازی هایش ندارد و ترجیح می دهد که تمام زمان را با این مار سپری کند و بازی کند."
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    708941_597.jpg
    [/BCOLOR]​

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)][/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عکس فوق مربوط به یک اردوی دانش آموزی است، می توانید کل عکس‌های این اردو را در اینجا ببینید.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عکس اصلی را از اینجا مشاهده کنید:
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    708942_985.jpg
    [/BCOLOR]​

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شاید لازم است کارمندان رسانه‌های مشهور هم اندکی جستجوی گوگل یاد بگیرند!
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ تصویر و حدیث منتسب به امام حسین (ع)

    به تازگی و همزمان با ایام سوگواری سیدالشهداء حدیثی جعلی و تصویری بدون سند به امام حسین(ع) منسوب و در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

    متن حدیث جعلی منتسب به امام حسین(ع)!

    715284_458.jpg

    در این حدیث جعلی از قول امام حسین (ع) این طور آورده شده است: «ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی‌ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر است و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی‌ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی گماشت».

    یکی دیگر از مطالب منتشر شده در این زمینه ماجرایی از چگونگی ترسیم تصویر امام حسین‌(ع) توسط یک نقاش مسیحی و نگهداری این تصویر در موزه لوور پاریس است!

    715285_977.jpg

    تصویر منتسب به امام حسین(ع)!

    واقعیت ماجرا چیست؟

    به گزارش خبرگزاری فارس این روایت کاملاً جعلی بوده و دروغی است که به اهل‌بیت (ع) منتسب شده است. همچنین پیش از این نیز منسوب کردن تصاویر و نقاشی‌ها به اهل بیت(ع) از سوی مراجع تقلید بدون اعتبار و بدون سندیت عنوان شده است. در این خصوص گفت‌و‌گویی داشتیم با حجت‌الاسلام و المسلمین علی سعیدیان کارشناس مذهبی.

    حجت‌الاسلام و المسلمین سعیدیان با تأکید بر اینکه روایت فوق روایتی جعلی است که در کتب‌ ما نیامده است اظهار داشت: حتی روایتی شبیه به این را نیز نداریم، این روایت اصلاً‌ وجود ندارد.

    وی گفت: تصاویری که به اهل‌بیت‌(ع) منتسب می‌شود برگرفته از تخیلات نقاش است و هیچ کدام از این تصاویر از منظر شرع مقدس و علما نه تنها مورد تأیید نبوده بلکه ترسیم و انتشار آن نیز صحیح نیست ولی اگر تصویری منتسب به اهل بیت(ع) شد توهین به آن جایز نیست.

    این کارشناس مذهبی در خصوص تصویر منتسب به امام حسین (ع) در موزه لوور پاریس اظهار داشت: تصویر فوق اصلاً قابل استناد نیست ما در مباحث تاریخی این موضوع را نداریم؛ سفیر روم در ماجرای کربلا حضور داشته که او نقاش نبوده است، در منابع تاریخی شیعه و سنی هم نیامده است فردی درخواست کرده باشد با سر مبارک سیدالشهدا (ع) تنها گذاشته شود. در ماجرای راهب مسیحی هم، ‌اصلاً موضوع نقاشی از سر مبارک حضرت اباعبدالله (ع) مطرح نشده است.

    وی با بیان اینکه هیچ کدام از مراجع تقلید تصویرهای منتسب به اهل‌بیت (ع) را تأیید نمی‌کنند، افزود: این تصویر ریشه روایی و تاریخی ندارد، در ضمن هیچ روایتی هم نداریم که تأیید کند تصویرهایی که منتسب به اهل بیت‌(ع) است سندیت دارد.

    این استاد دانشگاه بیان کرد: در دین ما ظاهر، صورت حتی دیدار اهل بیت (ع) خیلی مورد تأکید نیست مهم این است که ما وظیفه خود را نسبت به اهل‌بیت(ع) انجام بدهیم.


    سوژه دوم؛ شوی جنجالی چادر در برج میلاد

    تصاویری از انواع چادرهای عربی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که با استناد به آن اینطور ادعا می‌شود که چادرها توسط مانکن‌های ایرانی در برج میلاد به نمایش گذاشته شده و پوشش نامناسب مانکن‌ها جنجال بپا کرده است.

    715558_588.jpg

    برگزاری نمایش انواع مدل‌های چادر توسط مانکن‌های ایرانی در برج میلاد صحت ندارد و تصاویر فوق پیش از این از سوی سایت‌های تبلیغاتی با عنوان انواع مدل‌های چادر و لباس‌های اسلامی منتشر شده است.

    715559_320.jpg

    در زیر تصویر مانکنی را مشاهده می‌کنید که در مطلب جعلی فوق ادعای ایرانی بودن آن و برگزاری نمایش زنده لباس در برج میلاد توسط وی مطرح شده، اما حقیقت این است که این مانکن در کنار نمایش چادرهای عربی، لباس بلندی را نیز بدون حجاب اسلامی به نمایش گذاشته که پیش از این تصاویرش در سایت‌های تبلیغاتی منتشر شده است. نمونه های اصلی این شوی لباس را در این لینک ملاحظه میکنید.

    715560_235.jpg


    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه سوم؛ کشف اجساد قوم عاد و ثمود در عربستان!​
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    برخی از مطالب غیرموثق در فضای مجازی پس از تکذیب‌های مکرر همچنان در حال بازنشر است؛ یکی از این مطالب جعلی مربوط می‌شود به کشف اجساد قوم عاد و ثمود در عربستان سعودی؛ در این مطلب جعلی با استناد به تصاویر زیر این طور ادعا می‌شود که: «در یک حفاری گاز طبیعی در عربستان سعودی اجسادی از قوم عاد و ثمود پیدا شد. طول دست این اجساد به بلندی یک درخت است».
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    331608_334.jpg


    331609_659.jpg


    331610_584.jpg
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اما واقعیت ماجرا چیست؟
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کشف اجساد قوم عاد و ثمود در عربستان با استناد به تصاویر فوق صحت ندارد. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد تصاویر منتسب به اجساد قوم عاد و ثمود متعلق است به مسابقه‌‌ای که پیش از این با موضوع خلاقیت و مهارت در رشته‌های ویرایش عکس و طراحی پوستر از سوی یک موسسه برگزار شده است. تصاویر مشابه منتشر شده در سایت این موسسه را در ادامه مشاهده می‌کنید:
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    331611_506.jpg


    331612_331.jpg


    331613_127.jpg


    331614_346.jpg


    331645_254.jpg


    331646_128.jpg
    [/BCOLOR]​

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بر اساس آنچه در تفاسیر آمده است قوم عاد از نسل سام بن نوح و بسیار درشت اندام و نیرومند بوده‌اند؛ سرزمین عادیان حاصل‌خیز و سرسبز بوده و آنان با نیروهای خدادادی خود به آباد ساختن آن پرداخته و در کوه‌ها و جاهای مرتفع کاخ‌ها و بناهای بسیار مستحکم و شگفت‌انگیزی ساخته‌اند که به تعبیر قرآن مانند آنها در هیچ جایی ساخته نشده است(فجر/8).

    قدرت بسیار و پیشرفت قوم عاد سبب طغیان و استکبار آنها شد به گونه‌ایی که دعوت پیامبر خویش را نپذیرفتند و گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است(فصلت/ 15) تا بتواند ما را عذاب دهد؟!

    قوم عاد بت‌پرست بودند خداوند، هود(ع) را به سوی آنان فرستاد تا آنها را از عذاب خداوند بترساند اما قوم عاد، هود را سفیه پنداشتند (اعراف/66؛ هود/54) و از پرستش خدای یگانه سر باز زدند و به دین پدران خود چسبیدند و استکبار ورزیدند و هود را تهدید کردند در نتیجه عذاب خداوند که باد و طوفان سختی بود بر آنان نازل شد و همه جز هود(ع) و پیروان اندک او نابود شدند. قصۀ قوم عاد در سوره‌های مبارکه «الحاقه، اعراف، احقاف، هود، مؤمنون، شعراء و فصلت» به روشنی آمده است.

    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه چهارم؛ آخرین قسمت کارتون میگ میگ و گرگه و افسردگی پسر دیوید بکهام؟​
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آیا در آخرین قسمت کارتون میگ میگ (Roadrunner/بیپ بیپ)، بالاخره گرگ (Coyote/کایوتی) این پرنده پرسرعت را شکار می کند و آن‌را می‌کشد؟ آیا این قسمت به خاطر افسرده شدن پسر دیوید بکهام ساخته شده است؟ آیا کسی پول هنگفتی برای ساخت آخرین قسمت این سریال به کمپانی وارنر بروز پرداخت کرده است؟

    بر خلاف ادعای شایعه: فیلم مشهور به «آخرین قسمت میگ میگ»، در واقع اولین قسمت کارتون میگ میگ است!

    در اینترنت فیلمی منتشر شده است که عالبا با عنوان آخرین قسمت میگ میگ معرفی می‌شود و در آن گرگ سرانجام موفق می‌شود این پرنده سریع را شکار کند. اما با اندکی دقت در اواخر این فیلم متوجه می‌شوید که کیفیت انیمیشن ناگهان افت می‌کند و حرکات بسیار مصنوعی می‌شوند.

    در حقیقت این فیلم حاصل کپی و دستکاری قسمت اول مجموعه میگ میگ (Road Runner) است که در سال 1948 ساخته شد. فردی با دستکاری آن، بخش‌های مربوط به شکار شدن میگ میگ را به آن اضافه کرده است. این موضوع با مقایسه فیلم جعلی با نسخه اصلی کارتون مشخص است. (خودتان مقایسه کنید: نسخه کارتون اصلی میگ میگ، نیز در کنار فیلم جعلی در بخش ویدیویی گذاشته شده است)

    سایر منابع مفید:

    داستان فسمت اول کارتون میگ میگ (Fast and Furry-ous)
    اطلاعات کارتون میگ میگ و لیست قسمت‌ها

    بر خلاف ادعای شایعه: پول هنگفتی بالای ساخت آن داده نشده است!

    به دلایل زیر می‌توان به یقین گفت پول هنگفتی برای این کارتون داده نشده است: (خب، اگر هم کسی پول زیادی خرج کرده سرش کلاه رفته است!)

    1) کپی‌برداری از قسمت اول: چه دلیلی روشن‌تر از این که اگر واقعا پولی بابت ساخت این قسمت خرج شده، حاصلش کپی قسمت اول میگ میگ است؟ چرا داستان مجزا و جدید که ندارد هیچ، داستان قبلی را بی هیچ هدفی تکرار کرده است؟

    2) کیفیت پایین: کیفیت انیمیشن جعلی حتی از کیفیت یک کارتون دهه چهل میلادی نیز پایین‌تر است و ارزش «پول هنگفت» را ندارد.

    3) وجود کارتون‌های مشابه: این تنها کارتونی نیست که در آن موفق شدن گرگ به تصویر کشیده شده است.

    درست است که: در سری کارتون اصلی، گرگ یکبار موفق می‌شود میگ میگ را بگیرد.

    در انتهای قسمت 42 این کارتون با عنوان (Soup or Sonic)، گرگ سرانجام پای پرنده را می‌گیرد. اما قبل از این اتفاق، گرگ آنقدر کوچک شده است که مانند حشره‌ای در برابر یک پرنده غول‌پیکر هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد.

    گرگ (کایوتی) به سمت دوربین بازگشته و تابلویی را نشان می‌دهد که «خب، باهوش‌ها، شما همیشه می‌خواستید من بگیرمش. حالا چه کار کنم؟»

    715572_663.jpg

    (گرگِ کوچک شده در کنار پای بزرگ میگ میگ)

    مشخص نیست که سازنده کارتون جعلی چه کسی است و در حال حاضر نمی‌دانیم چه کسی کارتون جعلی «آخرین قسمت» را سرهم کرده است.

    توضیحات تکمیلی

    در وب فارسی شایع است که پسر دیوید بکهام از شکست‌های پی در پی گرگ افسرده شده بوده، و به همین علت دیوید بکهام پول هنگفتی را به شرکت وارنر بروز (Warner Bros) پرداخت کرده است تا قسمت پایانی سریال، با موفقیت گرگ در گرفتن و کشتن میگ میگ ساخته شود.

    اما خارج از وب فارسی ارتباطی بین دیوید بکهام با این انیمیشن وجود ندارد، و جستجو به دنبال کلمات دیوید بکهام و نام سریال هیچ نتیجه‌ای را بازنمی‌گرداند. در عوض داستان طور دیگری روایت می‌شود:

    اینکه یک میلیونر ژاپنی از شکست گرگ به ستوه آمده و با پیشنهاد پول کلان، (از شرکت وارنر بروز) تقاضای ساخت قسمت نهایی این انیمیشن را کرده است. قسمتی که به صورت رسمی برای عموم و نمایش روی تلویزیون منتشر نشد.

    با توجه به آنچه گفتیم، هیچ یک از این داستان‌ها حقیقت ندارند.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

    سوژه دوم؛ با معکوس کردن رمز کارت عابر بانک، پلیس خبر می‌شود؟
    آیا وارد کردن رمز کارت عابربانک به صورت معکوس معنای خاصی دارد؟ آیا با زدن رمز کارت از آخر به اول، خودپرداز پول را پرداخت کرده و همزمان پلیس را خبر می‌کند؟
    بر خلاف ادعای شایعه: وارد کردن رمز عابر بانک به صورت معکوس (از آخر به اول) هیچ کاری انجام نمی‌دهد. در شایعه پیشنهاد می‌شود که اگر سارقان فرد را وادار کردند از حسابش پول برداشت کند، رمز کارت را برعکس وارد کند. شایعه ادعا می‌کند که با این کار پول پرداخت می‌شود (تا سارقان به ماجرا مشکوک نشوند) اما پلیس نیز در جریان قرار خواهد گرفت. این ادعا صحت ندارد: دستگاه‌های خودپرداز فاقد چنین امکانی هستند.

    منبع: خبرگزاری البرزنیوز، تالار گفتگوی بانک ملی

    درست است که: زمانی چنین ایده‌ای مطرح شد، ولی هرگز پیاده‌سازی نشد.

    در سال 1994 این ایده به ذهن فردی به نام جوزف زینگر رسید و وی این اختراع را به نام خود ثبت نمود. پس از این، تلاش‌های او برای فروش اختراعش به بانک‌ها بی‌ثمر بوده است. حتی تلاش‌هایی برای اجبار بانک‌ها به خرید اختراع، از طریق وضع قانون نیز ره به جایی نبرده است. (داستان به نقل از MSNBC)

    720953_814.jpg

    دلایلی که بر علیه این ایده مطرح می‌شود چنین است:

    1) وارد کردن صحیح رمز در شرایط عادی برای برخی افراد مشکل است، چه برسد به اینکه در شرایط استرس‌زایی مانند سرقت، آن را به صورت معکوس وارد کنند.

    2) اگر فرد در (برعکس کردن و) وارد کردن رمز تعلل کند ممکن است سارق به وی مشکوک شود و آسیب برساند.

    3) برخی رمزها متقارن هستند و نمی‌توان آنها را برعکس وارد نمود. (مثلا 1221)

    4) از زمان وارد کردن رمز و دریافت وجه تا رسیدن پلیس احتمالا سارق فرار کرده است.

    بنابراین مراقب خودتان باشید و به ادعاهای مطرح شده در این گونه شایعات اعتنا نکنید.

    سوژه سوم؛ کوه پردیس (جم) نزدیک‌ترین نقطه‌ی زمین به خورشید نیست!
    به احتمال زیاد متن زیر یا متن های مشابه را در شبکه های اجتماعی و برخی سایت ها دیده اید:
    "کوه پردیس: نزدیک‌ترین نقطه‌ی زمین به خورشید
    نام این کوه باستانی پردیس است در حومه شهرستان جم از توابع عسلویه استان بوشهر و در نیمه های راه بندر کنگان به فیروز آباد شیراز قرار دارد.

    نکات قابل توجهی که در این کوه باستانی وجود دارد:

    قله این کوه نزدیک ترین نقطه زمین به خورشید است چون بالاترین ارتفاع در نزدیکی خط استواست.

    720961_975.jpg

    آتشکده فوق العاده باستانی که در قله کوه قرار دارد ، محل تولد و غسل تعمید پدر جمشید جم است. مغناطیس فوق العاده قوی کوه در جهان زبانزد است و اگر در فاصله ۵۰ تا ۱۰۰ متری کوه یعنی تقریبا انتهایی ترین نقطه مشخص اسفالت با ماشین توقف کنید و ترمز دستی را بخوابانید ، ماشین بجای سر پائینی به نرمی به سمت کوه کشیده می شود که البته همین مغناطیس برای رانندگان نا آشنا بسیار دردسر ساز بوده و تا کنون تعداد زیادی از خودروها بی اختیار با کوه تصادف کرده اند. پوشش گیاهی منطقه نوعی خار بیابانی گرمسیری منحصر به فرد است که خواص دارویی فراوان دارد و عسل حاصله از منطقه تماما” پیشخرید چند کارخانه داروسازی بزرگ جهان است یکی از ترکیبات اصلی مسکن Advil که یکی از بهترین قرصهای شناخته شده برای ناراحتی های اعصاب و دردهای میگرنی است از همین عسل تهیه می شود. این منطقه خرمایی ویژه نیز تولید می‌کند که به نام خرمای خصه معروف است و کاملا در شیره خود غرق می‌شود، یعنی یک کاسه آن ظرف ۳ ساعت پر از شیره می‌شود و اندازه این خرما اندازه آلبالوست و به جهت همان خواص دارویی تماما برای ساخت قندهای رژیمی برای بیماران دیابتی صادر می‌شود. در لایه‌های زیرین این کوه معدن عظیمی از آب خنک و فوق‌العاده سالم وجود دارد، آن هم اطراف عسلویه!"

    *این شایعه متأسفانه پا از صفحات فیس‌بوک، تلگرام و ایمیل‌ها فراتر گذاشته و در سایت‌های داخلی نیز بازتاب داشته است.
    بر خلاف ادعای شایعه، کوه پردیس (جم) نزدیک‌ترین نقطه‌ی زمین به خورشید نیست. حتی اگر ادعای شایعه را پذیرفته و نزدیکی به خط استوا را ملاک قرار دهیم، کوه پردیس(جم) هم از کوه چیمبورازو (Chimborazo) کوتاهتر است و هم نسبت به آن از استوا دورتر. مکان جغرافیایی کوه پردیس (پوزه پدری) به نقل از کمیته‌ی یکسان‌سازی نام‌های جغرافیایی سازمان نقشه‌برداری کشور: عرض ۲۷°۴۸’۱۶” شمالی و طول ۵۲°۱۷’۱۹” شرقی. ارتفاع «دقیق» کوه پردیس مشخص نیست، اما می‌دانیم که ارتفاعش قطعاً از دماوند (۵۶۱۰ متر) کمتر است. و در مدار ۲۷°۴۸’ شمالی قرار دارد. ارتفاع کوه چیمبورازو بیشتر است (۶۲۶۸ متر) و در نزدیکی استوا(۱°۲۸’ درجه جنوبی) قرار دارد. جالب‌تر آنکه کوه اورست با ارتفاع فوق‌العاده‌ی ۸۸۴۸ متر در مدار ۲۷°۵۹’ قرار دارد که فقط اندکی از کوه پردیس شمالی‌تر است.
    حتی اگر نقشه‌ی نمایش ارتفاعی بندر کنگان تهیه شده توسط سازمان نقشه برداری کشور(سال ۱۳۸۷) را ببینید، ارتفاعات نزدیک به محل این کوه (در غرب جم) حداکثر ۱۴۰۶ متر هستند. کوه دیگری در شرق نقشه قرار دارد که از کوه پردیس جنوبی‌تر است و ارتفاعش ۱۵۵۹ متر نوشته شده است. بنابراین حتی در همان منطقه، کوه پردیس از این لحاظ شاخص نیست.

    اما تعیین نزدیکترین نقطه‌ی زمین به خورشید ساده نیست: چرخش زمین به دور خورشید، بیضوی است و فاصله‌ی آن با خورشید در طول سال عوض می‌شود. به علت تمایل محور چرخش زمین، خط استوا نیز نسبت به خورشید مایل است و در طول سال مناطق مختلف زمین به خورشید نزدیک می‌شوند. به علاوه، زمین کاملاً گرد نبوده و نزدیک استوا برجسته‌تر است.

    720962_305.jpg

    برخلاف ادعای شایعه، دکتری به نام Tim Hopkins یا مشابه آن در کالج ایمپریال لندن وجود ندارد. البته Imperial Medical College هم وجود ندارد، ولی احتمالاً منظور دانشکده‌ی پزشکی Imperial College واقع در لندن است. درهرحال اگر از امکان جستجوی افراد در این کالج استفاده کنید، نزدیکترین نتیجه، فردی به نام Timothy Hopkins است که یک دانشجوی کارشناسی رشته فیزیک است.

    برخلاف ادعای شایعه، داروی ادویل (Advil) از عسل تهیه نمی‌شود. ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی آدویل، ایبوپروفن (ibuprofen) نام دارد. این ماده به صورت شیمیایی از ماده‌ای به نام isobutylbenzene (نام دیگر: ۲-methylpropylbenzene) بدست می‌آید که خود از مشتقات نفت خام است.

    برخلاف ادعای شایعه، عبارت ANTI-HIV mountain فقط در همین شایعه پیدا می‌شود. جستجوی گوگل به دنبال این عبارت چیزی به جز همین شایعه را برنمی‌گرداند. نه در تایمز و نه هیچ کجای دیگر.

    مشخص نیست که این کوه دارای خواص مغناطیسی هست یا خیر. اگرچه اظهار نظر قطعی درباره‌ی این ادعا ممکن نشد، اما به احتمال زیاد این مطلب نیز صحت ندارد.

    محتملاً ادعای مغناطیسی بودن، ناشی از نوعی خطای چشم است که به Gravity Hill مشهور است. در این پدیده که به علت پنهان شدن افق به وجود می‌آید، انسان در تشخیص شیب جاده دچار اشتباه شده و سرپایینی را سربالایی تصور می‌کند. گاهی این خطای چشم آنقدر قوی است که حتی اگر علت آن را بدانید باز هم تعجب آور است. این پدیده، در بسیاری از نقاط دنیا گزارش شده است و اتفاقاً معمولاً به نیروی مغناطیسی یا نیروهای ماوراءالطبیعه ربط داده می‌شود. برای اطلاعات بیشتر در این باره می‌توانید مقاله‌ی «فیلیپ گیبز» از دانشگاه کالیفرنیا را بخوانید.

    وجود منابع آب زیرزمینی آشامیدنی سالم در مناطق گرمسیر عجیب نیست، این پدیده از نظر زمین شناسی طبیعی است و در مناطق گرم و خشک و بیابان های سوزان سیستان و بلوچستان و استان کرمان هم نمونه های فراوانی وجود دارد.


    سوژه چهارم؛ خطرات لامپ های کم مصرف شکسته
    درباره خطرات ناشی از شکستن لامپ‌های کم مصرف در شبکه‌های اجتماعی بسیار خوانده‌اید. باید گفت بخشی از این خطرات واقعیت دارند. لامپ‌های کم مصرف محتوی مقادیری جیوه و ترکیبات مضر برای انسان هستند. طبق مطالعات انستیتو محیط زیست امریکا میران جیوه این لامپ‌ها در صورت شکستن به اندازه خوردن یک وعده ماهی است و نمی‌تواند برای انسان سالم و بالغ خطر چندانی داشته باشد، اما از آنجایی کهممکن است برای کودکان و افراد بیمار مضر باشد، باید پس از شکستن لامپ اقدامات لازم را انجام دهیم.

    721030_458.jpg
    برای محافظت از افراد خانواده پس از شکستن این لامپ‌ها:
    • افراد و حیوانات خانگی از اتاق خارج شوند.
    • سیستم تهویه مطبوع خاموش شود تا بخار مواد پخش نشود.
    • پنجره‌های اتاق گشوده شود تا آلودگی به بیرون هدایت شود.
    • خرده‌های لامپ و مواد اضافه با جاروی دستی زدوده و در پلاستیک دربسته بازیافت شود.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ مکالمه با موبایل در حال شارژ باعث انفجار نمی‌شود!
    شایعه:
    "به مادر، پدر، خواهر و برادرانی که به اینترنت دسترسی ندارند بگویید…

    چند روز پیش شخصی در حال شارژ کردن موبایلش در کنار تختش بود. در همان حال کسی با موبایلش تماس گرفت. او در حالی‌که موبایل به برق وصل بود به آن جواب داد. پس از چند ثانیه جریان برق به موبایل که به پریز برق وصل بود منتقل می‌شود و این جریان قوی به مرد جوان منتقل می‌شود و او با شدت بسیار به زمین پرتاب می‌شود. پدر و مادر او از صدای مهیبی که شنیده بودند با شتاب به اتاق او می‌روند و او را بیهوش روی زمین با ضربان ضعیف قلب و انگشتان سوخته پیدا می‌کنند. او به سرعت به بیمارستان منتقل می‌شود اما متأسفانه وقتی رسیده بود بیمارستان مرده بود. موبایل یک اختراع بسیار مفید مدرن است. اما ما باید مراقب باشیم که می‌تواند وسیله‌ی مرگ هم باشد اگر بی احتیاطی کنیم. هرگز از موبایل زمانی که به برق یا کامپیوتر وصل است استفاده نکنید. هرگز!!"

    725173_478.jpg

    واقعیت:

    بنظر می رسد که این ایمیل، از روی خبری که در ۱۱ آگوست ۲۰۰۴ در چاوارای هند اتفاق افتاده است شکل گرفته است. طبق این گزارش که در دو نشریه هندی منتشر می شود، K. Viswajith هنگامی که تلفنش در حال شارژ بوده است به تماس آن پاسخ می دهد و به دلیل برق گرفتگی می میرد.

    در این گزارش، هیچ گونه اطلاعاتی درباره نوع تلفن و دلیل این اتفاق ذکر نشده است و با در نظر گرفتن اینکه هرگز حوادث مشابهی در مطبوعات به چاپ نرسیده است، منطقی است اگر نتیجه گیری کنیم که حتی در صورتی که اگر آنچه در گزارش نشریه های هندی در سال ۲۰۰۴ گفته شده است صحت داشته باشد، آنچه رخ داده است، بعلت وجود مشکلی در تلفن آن شخص بوده است و نمی توان از آن نتیجه گیری عمومی کرد.

    این داستان که از ۲۰۰۷ شروع شده، ترکیبی از بخش‌های دروغ و راست است! در واقع در موارد نادر ممکن است باتری تلفن همراه (مدل های قبل از ۲۰۰۴) منفجر شود، اما این اتفاق ممکن است هر زمان بیفتد و ربطی به استفاده از تلفن همراه در حال شارژ ندارد!
    سایت اسنوپز
    ویکی انسرز (Wiki answers)
    اول: تلفن همراه در حال شارژ قابلیت استفاده دارد و منفجر نمی‌شود، برق منتقل نکرده و آتش نمی‌گیرد.
    دوم: در موارد اندکی گزارش شده که باتری‌های تلفن همراه در مدل‌های قدیمی منفجر شده یا آتش گرفته (در گزارش سایت اسنوپز مدل های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ که بیشتر آنها نوکیا بوده). گرچه این انفجار یا حریق، خطر جدی نداشته و این اتفاق هم ربطی به استفاده از تلفن همراه در هنگام شارژ ندارد.
    سوم: شارژر موبایل عملاً یک آداپتور است که برق ولتاژ قوی شهری را به ولتاژهای بسیار پایین (برای نمونه ۵ ولت) تبدیل می‌کند و این ولتاژ برای انسان خطری ندارد.
    چهارم: اگر چنین خطراتی وجود داشت مسلماً در کاتالوگ‌های تلفن همراه به آن اشاره می‌شد!


    سوژه دوم؛ داستان دوستی کوسه و ماهی‌گیر واقعیت ندارد

    شایعه:
    "ماجرای عشق عجیب کوسه به مرد ماهی‌گیر. یک مجله‌ی فرانسوی در شماره‌ی اخیر خود داستان عاشقانه‌ی جالبی را نقل می‌کند.
    آرنولد پوینتر، ماهی‌گیر اهل جنوب استرالیا ماده کوسه‌ی سفیدی را که در تور ماهی‌گیری به دام افتاده بود، از مرگ حتمی نجات می دهد. این موضوع اکنون مشکلی برای ماهی‌گیر به وجود آورده. ماهی‌گیر می گوید دو سال است که این کوسه مرا تنها نگذاشته، همیشه به دنبال من می‌آید. حضور او همه‌ی ماهی‌ها را فراری می‌دهد. من دیگرنمی دانم چه کار باید بکنم؟ خلاص شدن از دست یک کوسه‌ی ۵ متری، به خصوص با وجود قوانین سازمان‌های حفاظت از محیط زیست کار ساده ای نیست. ولی ظاهراً رابـ ـطه‌ی احساسی دو طرفه‌ای بین ماهی‌گیر و کوسه به وجود آمده. ماهی‌گیر می‌گوید: «هر وقت من قایقم را متوقف می کنم، به قایق نزدیک می شود، به پشت روی آب شناور می‌ماند تا من شکم و گردنش را نوازش کنم، سپس سر و صدا می‌کند، چشمانش را برمی‌گرداند و باله‌هایش را با خوشحالی به آب می‌زند!»"

    725175_443.jpg
    نمونه‌ای از تکثیر آن در خبرگزاری‌ها
    اما واقعیت داستان چیست؟
    این داستان را برای اولین بار یک نشریه‌ی فرانسوی به نام «Le Magazine des Voyages de Pêche» به عنوان دروغ آوریل در سال ۲۰۰۶ منتشر کرد. عکس‌ها نیز متعلق به وقایع دیگری هستند که به صورت مجموعه پشت سر هم قرار داده شدند تا داستان را باورپذیرتر کنند.
    عکس بالا متعلق به عکاسی به نام Thomas P. Peschak می‌باشد که در ساحل آفریقای جنوبی آن را گرفته است.
    برای توضیحات بیشتر سایت عکاس را ببینید.

    725174_343.jpg
    سایر عکس‌ها که در آن مردی در کنار یک کوسه‌ی سفید دیده می‌شود متعلق به Michael Scholl بنیان‌گذار بنیاد مطالعاتی‌ای به نام White Shark Trust در آفریقای جنوبی می‌باشند.
    725176_639.jpg


    725177_664.jpg


    725178_597.jpg


    725179_802.jpg



    سوژه سوم؛ داستان دروغین دوچرخه ی نوه و افتتاح KFC
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شایعه:

    "سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه‌اش آمد و گفت : بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه می‌خری؟ او نوه‌اش را خیلی دوست می‌داشت. گفت: حتماً عزیزم! حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی می‌گیرد و حتی در مخارج خانه هم می‌ماند. شروع کرد به خواندن کتاب‌های موفقیت. در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت‌هایتان را روی کاغذ بنویسید. او شروع کرد به نوشتن تا اینکه دوباره نوه‌اش آمد و گفت: بابا بزرگ داری چه کار می‌کنی؟ پدربزرگ گفت: دارم کارهایی که بلدم را می‌نویسم. پسرک گفت: بابا بزرگ بنویس مرغ‌های خوشمزه هم درست می‌کنی. درست بود! پیرمرد پودرهایی را درست می‌کرد که وقتی به مرغ‌ها می‌زد مزه‌ی مرغ‌ها شگفت‌انگیز می‌شد. او راهش را پیدا کرد. پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد، اما صاحب آنجا قبول نکرد. دومین رستوران نه، سومین رستوران نه، او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند. امروزه کارخانه‌ی پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد. اگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند، باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند."

    گویا این داستان مشابه خارجی هم ندارد و ساخته‌ی هم‌میهنان عزیزمان است. با یک سرچ ساده با موضوع «سرهنگ ساندرز» یا «سرهنگ ساندرس» ده ها بلاگ و سایت را خواهید یافت که این شایعه را منتشر کرده اند!

    725181_533.jpg

    واقعیت:

    ساندرز معروف در ۱۸۹۰ متولد شد و مشاغل مختلفی را از جمله فروشندگی، کارمندی بیمه، کار در مزرعه و پمپ بنزین انجام داد. در ۴۰ سالگی یعنی سال ۱۹۳۰۰ کارش را با یک رستوران کوچک بین راهی در اتاقکی در یک پمپ بنزین شروع کرد و از ابتدا خودش سر آشپز و صاحب امتیاز بود. او به زودی معروف شد و در سال ۱۹۳۶ فرماندار ایالت به او لقب افتخاری کلنل داد (به همین دلیل او را به نام سرهنگ ساندرز می‌شناسید!) در ۱۹۳۷ یک متل شیک در کنار مجموعه رستورانش ساخت. در ۱۹۴۰ اولین دستور مرغ کنتاکی را خلق کرد و نه سال بعد در اوج شهرت با همسرش کلودیا ازدواج کرد. سرهنگ ساندرز در سال ۱۹۸۰ میلادی در زمانی که حدود ۶۰۰۰ شعبه در سراسر جهان داشت، بر اثر سرطان درگذشت و پرچم‌های ایالت کنتاکی ۴ روز تمام به احترام او به حالت نیمه افراشته درآمد.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ ثبت امپراطوری پارس در گینس واقعیت دارد؟​
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بارها در مورد بزرگترین امپراتوری تاریخ از ما سوال شده است و حرف و حدیث‌هایی در این باب منتشر شده است
    [/BCOLOR].[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    طبق وبسایت گینس بزرگترین امپراتوری تاریخ با توجه به درصد جمعیت؛ متعلق به هخامنشیان بوده که به "امپراتوری پارس" شناخته می‌شود. این امپراتوری بنا به تحقیقات (در زمان خودش) شامل حدود ۴۹.۵ میلیون از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان و بالغ بر ۴۴ درصد جمعیت جهان بوده است.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

    731301_184.jpg

    امپراتوری پارس توسط کوروش بزرگ در ۵۵۰ سال پیش از میلاد بنیان نهاده شده و شامل آسیای مرکزی، خاورمیانه، حاشیه مدیترانه، افریقای شمالی و حتی بخش‌هایی از اروپا می‌شده است.

    این رکورد در وبسایت گینس به عنوان "بزرگترین امپراتوری جهان با توجه به جمعیت" ثبت شده است.


    سوژه دوم؛ "پومپه دیوس" سردار ایرانی ارتباطی به ناسزای "دیوث" ندارد!
    از ناسزای "دیوث" تا "دیوس" سردار ایرانی. دوباره توطئه ای برای تخریب افتخارات آریایی کشف شد!
    متن شایعه که حالا به پیامرسانهای تلگرام، وایبر و وآتس اپ هم رسیده است به این شرح است:
    "اعراب ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺙ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ "ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ" ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻭاﻗﻌا ﺩﯾﻮﺙ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ؟؟؟
    ﺍﺻﻶ‌ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﺩﯾﻮﺙ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪﻩ؟؟؟
    ﺍﺻﻶ‌ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﺩﯾﻮﺙ ﮐﯽ ﺑﻮﺩﻩ؟؟؟
    دیوث ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻋﺮﺏ ﻫﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ ﻟﻐﺖ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ آﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺤﺸﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﯽ "ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ" است، ﯾﺎﺩ ﮐﻨﯿﻢ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩیوث ﻧﺎﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ بوﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ جنگ هاﯼ ﭘﯿﺎﭘﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩ.
    ﻟﻄﻔﺂ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺑﮕﺬﺍﺭید!!!"

    731310_737.jpg
    برای یافتن واقعیت این داستان کافی است نگاهی به لغت نامه دهخدا بیندازید. توطئه ای در کار نبوده است. ناسزای "دیوث” ریشه ای عبری یا سریانی دارد.
    اما "پومپه دیوس" از سرکردگان پارتی در زمان ارد اول پادشاه اشکانی (و نه ساسانی) بوده است که اصلا عمرش کفاف شرکت در جنگ با اعراب را نمی داده است و به احتمال زیاد حتی روح اعرابی که در آن زمان به ایران حمله کردند از وجود او بی خبر بوده است! چه برسد به اینکه چنین انتقامی بخواهند بگیرند.

    سوژه سوم؛ ارتباط آنفولانزای منشر شده در کرمان با گودبرداری های این شهر!

    ابتدا متن شایعه:

    "انفولانزا دروغ است!!
    مسعولین محترم چرا راستشو نمیگید؟؟؟

    گود برداری زیرگذرهای کرمان که باعث شده به قبرستان جزامیان قدیم نفوذ کنه باعث شده که گازهای سمی خارج شده وجان هموطنان مارا بگیرد. چرا شهرهای دیگر انفلونزا نمیگیرند؟؟؟ چرا تا حالا کسی بخاطر این بیماری نمرده بود؟؟؟
    طبق منابع مشهود سه تن از اقازاده ها كشوري براي تجسس در قبرستان قديمي كرمان دست به اكتشاف زده باعث تكثير مرض جذام بين كارگران حفار شده اند و براي لاپوشاني و عدم محاكمه انقال وسيع جذام دست به شايعه انفولانزا خوكي زده اند! حال انكه دكتر دهقان معاون بيمارستان كرمان عنوان كرد زخم هاي سر باز كرده بر تن تني چند از مراجعه كنندگان جذام است نه انفولانزا!
    مسعولین دروغهایتان را کم کنید به فکر راه چاره و محاكمه سه تن اقازاده بخاطر گسترش شيوه جذام باشيم نه شستن دست و روي خود"

    731315_921.jpg

    این شایعه که هر بار با ردش در شبکه های اینترنتی مدلی جدید پیدا می کند و برمی گردد هیچ مبنا و منبع صحیحی ندارد. مشخص نیست شایعه سازان این داستان چه کسانی هستند و دقیقا زیرگذرهای احداثی کدام منفعت ایشان را زیر سوال بـرده اند که اینهمه اصرار دارند ترس مردم از بیماری را به این مساله گره بزنند.

    در نسخه قبلی آدرس دقیق گود برداری ها و حتی عمق گودبرداری (50 متر) داده شده بود که با مشخص شدن دروغ بودن در این نسخه صرفا در یک خط به آن پرداخته شده است.

    اما همچنان بزرگترین قسمت اشتباه داستان را عوض نکرده اند. ربط دادن آنفولانزا به جذام!

    جذام یا خوره (به انگلیسی: Leprosy)، بیماری که همچنین با نام بیماری هانسن شناخته می‌شود، بیماری مزمن است که توسط باکتری مایکوباکتریوم لپره و مایکوباکتریوم لپروماتوسیس ایجاد می‌شود.

    در ابتدا، عفونت‌های ناشی از این بیماری علائمی ندارند و به مدت ۵ تا ۲۰ سال به این صورت باقی می‌مانند.علائم این بیماری شامل گرانولوما دستگاه عصبی پیرامونی، دستگاه تنفسی، پوست، و چشم‌ها می‌شود. این علائم ممکن است باعث ناتوانی در حس درد و در نتیجه از دست دادن بخش‌هایی از دست و پا در نتیجه آسیب‌های مکرر شود. احساس ضعف و ضعف چشم همچنین ممکن است در بیمار ایجاد شود.

    نکته دیگر اظهار نظر دکتر دهقان معاون بیمارستان کرمان!! است. یک اسم کلی آن هم معاون بیمارستان کرمان؟ چنین مطلبی واقعیت ندارد و در هیچ منبع خبری یافت نشد.


    سوژه چهارم؛ جایزه حماقت داروین!

    جایزه داروین نوعی جایزه کنایه‌آمیز است که به افرادی اعطا می‌شود که با مرگ یا عقیم‌کردن خود (توسط کارهای ابلهانه)، خود را از مسیر تکامل انسان‌ها خارج می‌کنند و به این ترتیب به مرغوبیت ژن انسان‌ها در طی فرایند تکامل کمک می‌کنند. با راه‌اندازی وب‌گاه در سال ۱۹۹۳ و سلسله کتاب‌هایی در سال ۲۰۰۰ توسط وندی نورث‌کات این جایزه حالتی رسمی‌تر یافت. وندی نورتکات دانشمند امریکایی بیولوژی مولکولی در سال ۱۹۸۵ جایزه داروین را بنیانگذاری کرد که فقط به احمقانه‌ترین رفتاری که موجب مرگ شوند اختصاص می‌یابد. این جایزه بلافاصله در میان دوستداران طنز سیاه در سراسر جهان طرفداران بی‌شماری پیدا کرد. در میان برندگان هستند افرادی که تلاش کرده‌اند ترقه را در مقعد خود نگه‌ دارند، کسانی که نشتی گاز را با فندک تست کرده‌اند و آنهایی که هـ*ـوس کرده‌اند روی تاسیسات برق فشار قوی ادرار کنند.

    731323_298.jpg

    برندگان این جایزه از طریق نظر سنجی اینترنتی انتخاب می‌شوند که بیانیه این جایزه به این شرح است:

    «با الهام از چارلز داروین، جوایز داروین یاد و خاطره افرادی را که با ایثار جان خودشان از مجموعه ژن‌های ما پاسبانی کردند گرامی‌ می‌دارد. برندگان جایزه داروین خودشان را با غیرعادی‌ترین کارهای ابلهانه از بین بـرده و به این‌ترتیب امکان بقای درازمدت گونه انسان‌ها را بالا بردند.»

    اصل انتخاب طبیعی داروین در فرگشت، فرایندی است که در طی نسل‌های پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی می‌شود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش می‌دهند و در واقع گونه‌هایی باقی می‌مانند که از نظر سازگاری با محیط بیشترین توانایی را دارند. این توانایی البته در انسان باهوش به جنبه شعور او برای یافتن راهی برای ادامه بقا نیز بستگی داشته است. کسانی که دست‌اندرکار این جایزه هستند به مجموعه ژنهایی تحت عنوان «ژنهای اختلال در قضاوت»* اشاره می‌کنند. آنها می‌گویند «کسانی که به نحو احمقانه خودشان را به کشتن می‌دهند دارای چنین ژنی هستند و با مرگ آنها ژن حماقت از میان ذخیره ژنی بشر حذف می‌شود و شانس بشر برای بقا افزایش می یابد!».

    در میان برندگان سال‌های گذشته موارد جالبی هست:

    • پنجره‌سازی که برای ضمانت شیشه‌های نشکن خودش را به شیشه کوبید و از طبقه ۲۶ به بیرون پرت شد.
    • مردی که به علت تشنگی مایع شیشه‌شور خورد و فکر کرد با ادرار دفع خواهد شد.
    • زوجی که تصمیم گرفتند روی یک صخره عکس سلفی بگیرند و برای بهتر شدن عکس عقب رفتند و ده‌ها متر سقوط کردند.
    • پسری که از روی یک پل ادرار کرد و وقتی کارش تمام شد به جای اینکه به سمت خیابان برود به سمت دره رفت.
    برنده سال 2013

    یک مرد ۴۳ ساله در خانه دوستش یک شیشه سُس سالسا دید که مایعی عجیب داخلش بود. او فکر کرد که احتمالاً نوشیدنی الکلی باشد و چند جرعه از آن نوشید اما متوجه شد که اشتباه کرده و بنزین نوشیده. او برای تمدد اعصابش یک سیگار روشن کرد و … بوم!

    برنده سال 2014

    یک جوشکار که تصمیم گرفت یک تانکر گاز مایع را جوشکاری کند. شدت انفجار به قدری بود که بقایای او را در فاصله ۴۰۰متری یافتند.

    نامزدهای سال 2015

    • شخصی که آلت تناسلی خود را در یک رینگ تیتانیوم فرو کرده بود و دو روز تقلا کرد تا آن را خارج کند و از فرط خجالت به پزشک مراجعه نکرد. او بر اثر شدت جراحات وارده در روز سوم و هنگام ورود به اورژانس درگذشت.
    • دو هلندی که در ایستگاه قطاری در روتردام هلند شرط بستند که روی ریل قطار بخوابند و قطار از بالای سرشان عبور کند. یکی از آنها بلافاصله روی ریل خوابید و دیگری که ترسیده بود خودش را به کنار سکوی سوار شدن کشید و به دیوار چسبید. اما قطار با سرعت ۱۳۰ کیلومتر از چیزی که آنها فکر کرده بودند پایینتر و پهن‌تر بود. هر دو آنها در دم جان سپردند.
    • یک زوج که یک شب گرم در لندن هـ*ـوس کردند که روی تراس همبستر شوند. مرد جوان در میانه راه خانم را روی نرده گذاشت و هر دو از طبقه ششم سقوط کردند.
    • یک مرد اهل پاکستان که تصمیم گرفته بود کابل برق فشار قوی را با اره بریده و بدزدد.
    • مردی که صوفی پاکستانی به او قبولاند که انسان شریفی است و می‌تواند او را بکشد و زنده کند، این مرد توسط «صوفی محمد» به قتل رسید و صوفی محمد نتوانست قسمت دوم ماجرا که قولش را داده بود به انجام برساند.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ نصب پرچم داعش در کرمانشاه؟!​
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتازگی تصویری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که اینطور ادعا می‌کند: « پرچم داعش بر روی پل لب آب استان کرمانشاه به اهتزاز در آمد و اول بامداد پرچم توسط نیروی انتظامی پایین آورده شد. هنوز فرد خاصی در این رابـ ـطه دستگیر نشده. رسانه‌های تلویزیونی در مورد اهتزاز این پرچم سکوت کرده‌اند و هنوز خبری از آن را رسانه‌ای نکرده‌اند. بنا به ضبط دوربین‌های مداربسته اطراف پل، این پرچم ساعت 3 بامداد برافراشته شده است».
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    734775_442.jpg

    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    واقعیت
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نصب پرچم داعش در استان کرمانشاه صحت ندارد. تصاویر فوق نیز مربوط می‌شود به خودکشی نافرجام یک دختر 18 ساله در کرمانشاه در سال گذشته که تصاویر آن را در زیر مشاهده می‌کنید:
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    734776_585.jpg
    [/BCOLOR]​

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    734777_908.jpg


    واقعاً نمیتوان تصور کرد که در ذهن شایعه سازانی که دست به چنین اقداماتی میزنند، چه میگذرد! حداقل ای کاش پیش از اقدام برای شایعه سازی ، اندکی در کار با فتوشاپ و برنامه های گرافیکی هنر کسب کنند تا جرمشان در شایعه پراکنی خلاصه شود و توهین به قدرت بینایی مردم به اتهاماتشان اضافه نگردد!


    سوژه دوم؛ آیا هک کردن تلگرام ممکن است؟


    احتمالا بار ها با پیام تبلیغاتی با مضمون هک کردن اکانت تلگرامِ شخص مورد نظرتان مواجه شده اسد، پیام هایی جذاب و وسوسه کننده که ممکن است شما را به کلیک کردن روی لینک ها موجود در پیام ترغیب کرده باشد!

    نمونه ای از این پیام ها:

    737792_105.jpg


    این ادعا دستمایه تحقیقات یکی از متخصصان ایرانی امنیت وب (آقای هوشمند) شده است و حالا ایشان نتایج تحقیقاتشان را در سایتشان منتشر کرده اند. نتایجی که نشان میدهد امکان هک کردن نرم افزار تلگرام خیلی خیلی پایین است و این اپلیکیشن به این راحتی قابل هک نیست و تا حالا نمونه موفقی از هک تلگرم به صورت مستقیم دیده نشده است. هک‌ها اکثرا با استفاده از فریب کاربر و گرفتن دسترسی به اکانت بوده و یا نصب یک بدافزار روی گوشی. گسترش ترس و استفاده از بخش پلید آدم‌ها برای پولدار شدن انگیزه و هدف اصلیِ موجود در پشت این پیام هاست.

    مطلب کامل را می توانید در سایت ایشان با استفاده از لینک انتهای مطلب بخوانید اما خلاصه کلام:

    1- با بررسی مشتخصات ثبت کننده این دامنه‌ها به یک اسم رسیدم که پشت این سایت‌ها و نمونه‌های دیگری است. س . الف که با آدرس ایمیل Eghtesadefarsi سایت رو ثبت کرده. هرچند سعی کرده با اسم تقلبی john loo و با آدرس امریکا این دامنه رو ثبت کنه اما فراموش کرده که ایمیل هم می‌تونه اطلاعات زیادی از هویت فرد رو لو بده.

    2- جناب آقای س. الف ظاهرا شغل شریفشون فروش هک همه چیز هست. از تلگرام تا کلش آو کلنز.

    737798_619.jpg


    3- تحقیقات من نشون می‌ده که اصولا کار ایشون بالا بردن بازدید تقلبی از سایت‌ها و درآمد از این راه است. و تمام ادعا های هک و افزایش جم در کلش آو کلنز و غیره دروغ می باشند

    ایشان برای اینکه شما را برای بازدید از سایتهایش بکشاند از این مطالب منتشر می کند.

    مطلب کامل را در سایت آقای هوشمند بخوانید.


    سوژه سوم؛ فرش ایرانی یا کاشی های رومی!

    شایعه کشف و پیدا شدن فرش ۱۴۰۰ ساله ایرانی در ترکیه در پیج‌های مختلف می‌تازد. شایعه ای که با دستمایه قرار دادن غرور ملی و تحـریـ*ک حس افتخار به تاریخ کشور، دستمایه گروه های تلگرامی و پیج های فیسبوکی قرار گرفته است.
    737810_744.jpg


    اما عکس فوق مربوط به فرش نیست و نوعی از هنر موزائیک مربوط به یونان باستان است.
    تصاویر نزدیکتر نشان می‌دهد که نوشته‌ها رومی ست و ربطی به شاهزاده ایرانی ندارد:
    737811_180.png

    شهر «زوگما» مربوط به دوره اسکندر و حدود ۳۰۰سال قبل از میلاد و به واسطه کاشی‌های موزاییکی معروفش در وبسایت‌های توریستی ترکیه شناخته می‌شود.
    737812_239.jpg



    سوژه چهارم؛ سید محمد شریفی در برابر جاشوا بل!

    ابتدا شما را به خواندن متن شایعه دعوت میکنیم:
    "یکی از صبح‌های سرد دی ماه ، مردی در متروی تهران ویولن می‌نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریباً دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند. بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود. ۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد. ۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد. سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.۱۰ دقیقه بعد: پسربچه‌ی سه‌ ساله‌ای در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید. چند بچه‌ی دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه‌ی پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند. ۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه دادند. ویولینست در مجموع ۱۴۵۰۰ تومان کاسب شد. یک ساعت بعد: مرد نواختن موسیقی را قطع کرد.هیچ‌کس متوجه قطع موسیقی نشد. بله. هیچ‌کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است؛ یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا. او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید نواخته بود. تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسرتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط ۱۰۰ هزار تومان بود. این یک داستان واقعی است. روزنامه‌ی همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد. سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از و نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست نداریم، … از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده ایم؟؟؟"
    737834_829.jpg

    اما واقعیت چیست؟
    واقعیت تقریباً همان است! با این تفاوت که این اتفاق در واشینگتن افتاده! روزنامه‌ی «واشینگتن پست» مجری آن بوده و نوازنده، شخصی است به نام «جاشوا بل» که او را در عکس می‌بینید. او آن روزحدود ۱۵۰ دلار درآمد داشت، درحالی که سه روز قبل در تالار اپرای بوستون هر صندلی برای گوش دادن به نوارندگی گروهش ۱۰۰ دلار قیمت داشت. ویولون او به قیمت ۳/۵ میلیون دلار خریداری شده و …
    شایان ذکر است که با بررسی‌های آنلاین، نوازنده‌ای به نام سید محمد شریفی نیافتیم!
    [/BCOLOR]​
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ فیلم اعدامِ شهید شیخ نمر واقعیت دارد؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    فیلمی که با عنوان گردن زدن شیخ نمر در فضای مجازی منتشر شده به رهبر شیعیان عربستان اختصاص ندارد.

    پس از به شهادت رسیدن شیخ نمر باقر النمر رهبر شیعیان عربستان توسط رژیم سفاک آل سعود فیلم کوتاهی در فضای مجازی منتشر شده که ادعا می شود لحظه گردن زدن رهبر شیعیان را به تصویر کشیده است.

    743822_115.jpg

    صحنه ای از ویدئویی که به اعدام شیخ نمر منتصب شده است

    واقعیت

    در حالی منتشر کنندگان فیلم فوق ادعا می کنند این فیلم مربوط به گردن زدن شیخ نمر اختصاص دارد که سخنگوی وزارت کشور عربستان در روز های گذشته در نشستی خبری اعلام کرد که احکام اعدام در داخل زندان‌ها اجرا شده نه در ملأعام و لحظه اجرای حکم نیز فیلم‌برداری نشده است.

    743823_901.jpg

    شهید شیخ نمر


    سوژه دوم؛ اولین ملکه زیبایی جهان ایرانی نبود!
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    احتمالاً در روز های اخیر بار ها با این عکس و متن در شبکه های اجتماعی مواجه شده اید. متنی که ادعا دارد این خانم اولین ملکه زیبایی جهان بوده و نکته اساسی اش این است که ایشان اهل ایران هستند!
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    743829_959.jpg
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    متن شایعه
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    "این خانم اولین ملکه زیبایی ایران بوده، در سال 1896 توسط مجله ایلوستراسیون فرانسه که برای نخستین بار مسابقه زیباترین ملکه دنیا را برگزار می کرد، (مابس) به عنوان نخست ملکه زیبایی جهان انتخاب شد. مابس خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود.مابس در سال 1326 در روستای چلکی در شهرستان ایذه به خاک سپرده شد تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد."
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اما ماجرا چیست؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تصاویر منتشر شده مربوط به یک رقصنده فرانسوی اتریشی تبار با نام "کلئو دومرود" می باشد و هیچ ارتباطی با ایران ندارد! در بالای برخی تصاویر منتشره نیز نام او درج شده و با اندک دقتی قابل مشاهده است.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    743832_909.jpg
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نخستین مسابقات زیبایی چون Miss World و Miss International و Miss Universe در سال های 1951، 1952 و 1960 برگزار شده است و کسانی که این عناوین را کسب کرده اند هیچ کدام از ایران نبوده اند!
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مسابقات مشابه در ایران با نام "دختر بهار" در سال 1965 میلادی (1344) توسط مجله "زن روز" و بصورت رسمی از سال 1345 با نام "دختر شایسته" برگزار شد و تا پیش از انقلاب اسلامی ادامه داشت.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ایجاد پیشینه ی جعلی برای حضور بانوان ایرانی در مسابقاتی که با فرهنگ، غیرت، و دیانت مردم ایران سازگاری نداشته و تنها در سالهای پایانی حکومت پهلوی دوم انجام شده، برای عادی سازی این موارد و استحاله باورها و اعتقادات مردم ایران اسلامی است.


    سوژه سوم؛ خودروی داعش در زنجان!

    پیام و تصویری شوکه کننده که شاید به تلگرام شما هم ارسال شده باشد! با این متن که: "خودروی داعش در ایران. نیرهای داعش در زنجان مستقر شدند!!" تصویر یک ونِ نقره ای با پلاک ترکیه و لوگوی محمد رسول الله که منتسب به گروه تروریسیتی داعش است و در کنار ماشین های ایرانی قرار گرفته است. اما واقعیت ماجرا چه بود؟

    743833_331.jpg

    واقعیت:

    این خودرو متعلق به داعش نیست بلکه متعلق به گردشگران ترکیه است که با دو دستگاه "ون" وارد زنجان شدند. فرمانده انتظامی استان زنجان ضمن بیان موارد ذکر شده، شایعه حضور داعش در زنجان را تکذیب نموده است و بیان کرده درج عبارت محمد رسول الله در پشت خودرو، موجب این تصور اشتباه در ذهن مردم شده است.

    743834_743.jpg

    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه چهارم؛ کشف مومیایی جواهرنشان دیاکو، پادشاه ماد در سنندج!

    باز شایعه و دروغی دیگر از کسانی که عرق ملی و حس افتخار تاریخی ایرانیان را فضایی خوبی برای موج سواری رسانه ای و دروغ پراکنی خود میدانند! این بار مومیایی جواهر نشان پادشاه ماد در سنندج کشف شده است!

    متن شایعه

    "ﺩﺭ ﺣﻴﻦ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺗﻌﺮﻳﺾ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺴﻴﺮ ﺷﻬﺮﮎ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺎﺩ – ﺳﻨﻨﺪﺝ، ۵ ﻗﺒﺮستانی ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ با تابوت‌های طلا، و مردگانی به قدمت ۳ هزار سال کشف شدند. به گزارش هجرت؛ ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮﻱ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﻲ‌ﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ، ﻗﺪﻣﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ ﺭﺍ ۳ ﻫﺰﺍﺭﺳﺎﻝ ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭼﻤﺒﺎﺗﻤﻪﺍﻱ ﺩﻓﻦ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺍﺷﻴﺎﺋﻲ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﻴﺰﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺟﻨﮕﻲ، ﺩﺳﺖ ﺑﻨﺪ ﻣﻔﺮﻏﻲ ﻭ ﮐﺎﺳﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺳﻔﺎﻟﻲ ﻧﻴﺰ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﻋﻴﻨﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺎﺕ ﺍﺑﺘﺪﺍﻳﻲ ﮐﺸﻒ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺭﻫﺎ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﺮﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﻳﮏ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻳﻦ ﺟﺴﺪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺳﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻻﻳﻪ‌ﻱ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮﺏ ﻭ ﺳﺎﺭﻭﺝ ﻭ ﻻﻳﻪ‌ﻱ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﺁﻥ ﻃﻼﮐﺎﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

    743836_369.jpg

    ﻃﻮﻝ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﻱ ﻃﻮﻝ ﺟﺴﺪ ﻣﻲ‌ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺟﺴﺪ ﻳﮏ‏(ﻳﺎ ﺩﻭ‏) ﺟﻌﺒﻪ‌ﻱ ﻃﻼﻳﻲ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺤﺘﻮﻳﺎﺕ ﺍﺷﻴﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻃﻼ، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻳﮏ ﻧﻴﺰﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ ﺳﻴﻨﻪ ﻭ ﻣﻴﺎﻧﻪ‌ﻱ ﺑﺪﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ شیء، ﻳﮑﻲ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﺎﻫﻲ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻋﻘﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺭﻭﻱ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﮐﻠﻤﺎﺗﻲ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻴﺨﻲ ﺣﮏ ﺷﺪﻫ ﺎﺳﺖ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺟﺴﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺩﻳﻮﺍﺭﻩ‌ﻱ ﺗﺎﺑﻮﺕ، ﺗﺼﻮﻳﺮﻱ ﺣﮏ ﺷﺪﻩ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ.ﻧﮑﺘﻪ‌ﻱ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺴﺪ، ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺴﻢ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺟﺴﺪ ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ‌ﻱ ﻣﻮﻣﻴﺎﻳﻲ‌ﻫﺎﻱ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﭼﻪ‌اﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻘﺎﻁ ﺁﻥ ﮐﺎﻣﻼً ﺳﺎﻟﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻧﺪ.ﺗﺼﺎﻭﻳﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﻣﺤﻠﻲ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺨﺶ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺎ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﻣﻠﯽ ﻭ ﺷﺒﮑﻪ‌ﻱ ﻣﺤﻠﻲ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺨﺶ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ۵۰۰ ﻣﺘﺮﻱ ﺗﭙﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺯﺍﮔﺮﺱ ﺳﻨﻨﺪﺝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻠﻲ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻣﻴﺎﻳﻲ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺩﻳﺎﮐﻮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺩ ﺑﺎشد "

    واقعیت ماجرا چیست؟

    کشف گورستانی در حسن آباد سنندج در سال 87، ریشه شایعات بسیاری شد که گاهگاهی با متنها و تصاویر جدید، مجددا منتشر می شوند! جزئیات متن شایعه صحت ندارد و هیچ مومیایی یا جواهری در این گورستان کشف نشده است. ایرانیان هیچگاه سنت مومیایی کردن را نداشته اند!

    743835_444.jpg

    عکس واقعی خبرگزاری مهر از جسد تاریخی کشف شده در جاده حسن آباد - سنندج

    تصاویری که با متن شایعه منتشر شده، متعلق به بقایای اجسادی است که در سال 1578 میلادی در یک شبکه از مقبره های تودرتو، زیر خیابانی در شهر رم ایتالیا کشف شد! این اسکلتها را شهدای مسیح، نگهبانان مسیحیت یا مقبره و... نیز نامیده اند که پس از مرگ با لباسهای گرانقیمت و جواهرات بسیار پوشش داده شده و در وضعیتهای مختلف قرار داده شده اند. برخی از آنها در وقایع تاریخی مختلف و خصوصا در اصلاحات پروتستان به برخی کشورها چون آلمان و فرانسه نیز ارسال شده اند.
    [/BCOLOR]
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوژه اول؛ جنگی که فقط 3 ساعت طول کشید!

    این روز ها با مطرح شدن امکان رقم خوردن مجادلات نظامی بین ایران و کشور های عربی منطقه، متنی در حال دست به دست شدن در شبکه های اجتماعی است که هدفی جز گمراه کردن مردم و تزریق حس بدبینی به آن ها ندارد. شما را به خواندن متن (یدون دستکاری) این شایعه دعمت میکنم:

    متن شایعه

    " جنگی که فقط ۳ ساعت طول کشید! سحرگاه یکشنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۳۵۲ است. سردار قادسیه، امیر سپاه تازیان کینه جوی ایرانزمین، حمله عظیم و گسترده ای را به نیت اشغال استان خوزستان به داخل خاک ایران آغاز می کند. محمدرضاپهلوی، درمسکو مهمان شوروی است. ناگهان به ستاد ارتش شاهنشاهی ایران و دولت خبر میرسد ارتش عراق به ۳ جزیره‌ ایرانی‌ تنب بزرگ ،کوچک و ابوموسی‌ و همچنین به قسمت‌های دیگر نواحی مرزی کشورمان در جنوب تهاجم آورده است. . در مسکو نیمه شب است. در تهران آفتاب تازه در حال طلوع است که بلافاصله جلسه ای بین بزرگان ارتش و دولت برگزار میشود. هنوز بسیاری از افسران ارشد ستاد و ژنرال های فرماندهی ستاد مشترک در خواب هستند. رئیس ستاد ارتش تیمسار ارتشبد بهرام آریاناست. ارتشبد آریانا: وقت دفاع از میهن و دادن جوابی سنگین به دشمن متجاوز است. صدام باید بداند دست به عملی‌ بسیار احمقانه زده است چون ارتش ایران نمینشیند تا تماشا کند که او بیاید هر کاری دلش می‌خواهد بکند. این ایران کنونی ما، ایران ۱۳۰۰ سال پیش نیست؛ ما به اعراب باج نمی دهیم... واحد‌های ارتش ایران مانند سیلاب وارد عراق شده، چندین لشکر زرهی و مکانیزه عراق را در هم کوبیده و هر مقاومتی را از بین میبرند... ساعت ۹ صبح است. فقط ظرف ۳ ساعت، بصره شهر دوم و استراتژیک عراق فتح می شود!! هدف بعدی مستقیما بغداد است!! زره پوش‌ها، تانک‌ها، کماندوها و سربازان دلیر ایرانزمین با سرعتی برق آسا و باور نکردنی در راه بغداد هستند!! پشتیبانی نیروی هوایی‌ شگفت آور است! درمدّت کوتاهی نیروی دریایی‌ و تمام جان بر کفان ارتش ایران وارد عمل میشوند. با نظمی شگرف و با قدرتی چون شیر، بغداد، پایتخت دشمن تازی، را هدف دارند. . در بغداد افسانه ای وجود داشت که دیوار دفاعی هوایی‌ بغداد همان است که در مسکوی شوروی وجود دارد. اگر هر غریبه ای به هر صورت وارد آسمان بغداد شود در بیرون این دیوار نابود میگردد! ارتشبد محمد خاتم فرمانده نیروی هوایی‌ ایران بی شک از برترین خلبانان عصر خویش است اجرای نمایش هوایی او و گذر از زیر پلی که شاه ایران و مهمانان خارجی او برروی آن پل نشسته بودند زبانزد تمام مردان آن دهه ها است. ارتشبد خاتم خود شخصاً لباس خلبانی به تن می کند. هواپیمای فانتوم او از پایگاه هوایی بوشهر غرش کنان بلند می شود، هدف: بغداد، عراق!! فانتوم مسلح فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران، با شجاعتی بی نظیر در باند فرودگاه بغداد می‌نشیند، و دوباره اوج گرفته غرش کنان بلند می شود. این حرکت دراصطلاح نظامی تاچ کردن نامیده میشود و بد‌ترین اهانت به نیروی هوایی‌ یک کشور بیگانه است. در راه بازگشت به ایرانزمین، ارتشبد خاتم دیوار صوتی را برفراز کاخ صدام حسین می شکند و وحشتی عظیم در دل او ایجاد می کند. . شاه که خبر به گوشش رسیده، با نگرانی از مسکو به ارتشبد آریانا تلفن می کند و پس از پرس و جو از اوضاع، به او می گوید: بزودی تو را در تهران می بینم... ارتشبد آریانا به شاه چنین پاسخ می دهد: اعلیحضرت ۲۴ ساعت دیگر تشریف بیاورند بغداد با هم ناهار خواهیم خورد!!! شاه پاسخ می دهد: دست نگهدارید، بغداد را اشغال نکنید، نمی خواهم جنگی شروع شود که جوانان کشورم کشته شوند . فردای آن روز محمدرضا پهلوی، طی بیانیه ای در تهران اعلام می کند: پنجمین ارتش قدرتمند جهان در حالی وارد عمل شد و تجـ*ـاوز را دفع کرد که اکثر افسران ارشد ستاد و ژنرال های فرماندهی ستاد مشترک در تهران هنوز در خواب بودند!! منبع:خاطرات حسین فردوست "

    750732_424.jpg

    پاسخ شایعه

    این مطالب نه در کتاب خاطرات فردوست و نه هیچ منبع دیگری یافت نشد! بجز اصل درگیری مرزی، سایر مطالب متن صحت ندارند! از دی تا اسفند ۱۳۵۲ نبردهای جدی میان ایران و عراق روی داد که درگیری ۲۱ بهمن ۵۲ بزرگترین آنها بود. درگیری در ۳ ساعت به اتمام نرسید و ایران به تقابل زمینی با متجاوزین بسنده کرد. حملات هوایی و داستان پرواز افسانه ای ارتشبد خاتمی صحت ندارد!

    هیچ درگیری در جزایر ۳ گانه گزارش نشده و درگیری ۲۱ بهمن در حوالی رضا آباد در استان ایلام رخ داد، نه خوزستان یا هرمزگان! برخلاف ادعای متن، این تجـ*ـاوز دفع نشد و روزهای بعد ادامه یافت! تا شروع جنگ تحمیلی این تجاوزات بارها تکرار شد! حتی پس از برقراری آتش بس در ۱۷ اسفند، در آستانه ورود هیئت سازمان ملل، در روزهای ۱۴ و ۱۷ و ۲۷ اسفند نبردهای شدیدی روی داد! شاه تنها ۲ سفر در سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۴۴ به شوروی داشت و در سال ۵۲ و بروز درگیری مرزی در مسکو نبود!

    در زمان این نبرد، رئیس جمهور عراق احمد حسن البکر بود، نه صدام! صدام با کودتا علیه او در ۱۹۷۹ به قدرت رسید. بصره یا هیچ شهر دیگری در آن نبردها توسط ایران اشغال نشد. دولت عراق تنها ایران را متهم به ورود ۳ مایلی به داخل خاک عراق نمود! ارتشبد بهرام آریانا در اردیبهشت ۱۳۴۸ از ریاست ستاد ارتش برکنار و در تیرماه همان سال بازنشسته شد! در سال ۵۲ ازهاری ریاست ستاد ارتش بود!

    کلکسیونی از دروغ های ریز و درشت در این متن پشت سر هم ردیف شده اند تا حس وطن دوستی شما را تحـریـ*ک کنند و شما را گمراه سازند، پس حواستان به هر پیامی که بدستان میرسد، باشد.


    سوژه دوم؛ کشف حجاب نتیجه امام خمینی(ره)!

    احتمال اینکه در چند روز اخیر با این پست و عکس مواجه شده باشید وجود دارد. پستی که همزمان با فعالیت های سیـاس*ـیِ خانواده امام (ره) در انتخابات های پیش رو شروع شده است و در جهت تخریب این خانواده است و توسط گروه های تند رو و مخالف برخی جریان های سیـاس*ـی مدیریت میشود. شاید جنجال برانگیز ترین این پست ها، تصویری با عنوان "کشف حجاب نتیجه امام" بود که خیلی سر و صدا کرد. این دروغ را هم برایتان تحلیل کرده ایم.

    متن شایعه

    "دختر نعیمه اشراقی نوه امام کشف حجاب کرد!!!

    اینم عکسش.... بدون شرح!!! "

    750752_537.jpg

    پاسخ شایعه

    تصویر منتشر شده جعلی و محصول نرم افزار های ویرایش عکس می باشد! تصویر اصلی متعلق به یک مجموعه تصویر از مدل های لباس خارجی است.

    750753_598.jpg

    "نعیما طاهری"، نتیجه ی دختری امام خمینی (ره) و فرزند خانم نعیمه اشراقی است که چهره او از یکی از تصاویر منتشر شده در اکانت فیسبوک مادرش بریده شده و به وسیله نرم افزار های ویرایش تصویر با تصویر اصلی آمیخته شده است.

    750754_985.jpg

    نعیما طاهری


    سوژه سوم؛ بنی آدمی که در سازمان ملل پیدا نمی شود!
    برای ایرانیان نام سازمان ملل آنقدر که با سعدی همراهی و پیوستگی دارد با هیچ یک از دبیران کل ادوار مختلف این سازمان پیوند نخورده است. سال‌هاست که می‌شنویم ابیات مشهوری از سعدی با خط نستعلیق طلاکوب بر سر در سازمان ملل نصب شده است. بدیهی است که سازمان ملل یک دفتر و ساختمان ندارد و ساختمان‌هایش لزوماً هم یک در ندارند و خود اصطلاح «سردر سازمان ملل» به خودی خود عجیب و غریب هست. در ارجاعات دقیق‌تر آمده که منظور، تالار ملل، مقر اصلی سازمان در نیویورک است. اما ماجرا وقتی عجیب‌تر می‌شود که هرچه قدر تلاش کنید از این سردر معروف، عکسی در اینترنت نمی‌یابید.

    750850_713.jpg

    بر اساس تحقیقات گروه گمانه؛ هیچ اثری از این شعر نه‌تنها در سردر سازمان ملل، بلکه در هیچ کجای شهر نیویورک دیده نمی‌شود. به عنوان مثال، ساسان والی‌زاده در قسمتی از کتابش با نام «سفر به نیویورک، رسانه‌ای به نام احمدی‌نژاد» به شکل مستقیم به جست‌وجو برای یافتن این شعر در سفرش به سازمان ملل اشاره و بیان می‌کند: «به محض آنکه می‌خواستم از زیر سردر سازمان ملل (راستی اینجا چندین ورودی دارد، سردر اصلی کدام است؟!) عبور کنم، چشمان کنجکاوم را به میله‌ها، ستون‌ها و دیوارهای کناری دوختم، شاید چند واژه در دری بیایم یا حداقل مفهوم شعر سعدی را به یکی از زبان‌های بین‌المللی، اما هرچه جستم هیچ نیافتم.»

    کاووس حسن‌لی – مؤسس مرکز سعدی شناسی ایران – در گفت‌وگویی وجود هرگونه لوح یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد رد کرد و گفت: «متأسفانه الآن طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچ‌کس باور نمی‌کند و مردم واقعاً فکر می‌کنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شده است، حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»

    750851_211.jpg

    جالب‌تر اینجاست که این نکته در متون غیر فارسی زبان هم مورد اشاره قرار گرفته است! سایت آمازون در معرفی کتاب گلستان و سعدی شیرازی، این سه بیت معروف را نوشته و گفته است که این اشعار بر سرسرای سازمان ملل نقش بسته است. همین موضوع در چندین و چند گزارش از رسانه‌های معتبر جهانی هم مورد اشاره قرار گرفته است؛ از جمله در پاراگراف چهارم این مطلب هافینگتن پست.

    اما سرچشمه‌ی این شایعه کجاست؟ احتمالاً در سال‌های ابتدایی افتتاح سازمان ملل، در نمایشگاهی عمومی از طرف ایران لوحی با این مضمون در آنجا نصب شده و در مدت کوتاهی برداشته شده باشد و همین باعث شده در طول چند دهه، این اشتباه شگفت‌آور در دهان همه‌ی نویسندگان، سخنرانان و مردم کوچه بازار بچرخد.

    سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی، دکتر ظریف (سفیر و نماینده‌ی سابق ایران در سازمان ملل متحد) گفت: «فرش بسیار نفیس ایرانی، کار استاد محمد صیرفیان، هنرمند اصفهانی و استاد بنام هنر فرش ایران در مقر سازمان ملل نصب شد. شعر معروف سعدی شاعر بزرگ ایرانی (بنی‌آدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند) با طلای ناب در وسط آن نقش بسته است و ترجمه‌ی انگلیسی این شعر نیز توسط نمایندگی دائم کشورمان تهیه و در کنار فرش نصب گردیده تا هر بیننده‌ای را مبهوت عظمت فرهنگ و تمدن ایران و خرد و حکمت ایرانیان نماید.» ایشان در اردیبهشت ۱۳۹۱ گفته‌های پیشینشان را تأیید کرده‌اند.

    750853_711.jpg

    به هر ترتیب تلاش‌ها برای پرس و جو از مسافران و ساکنان آمریکا و حتی روزنامه‌نگاران درباره‌ی بررسی صحت و سقم وجود این سردر به جایی نرسید. هرچند که فرهنگ ایرانی در ساختمان سازمان ملل بی نماینده است، دو فرش بسیار نفیس ایرانی در چشم‌اندازهای زیبایی از مقر سازمان ملل خودنمایی می‌کنند و همچنین مدلی از استوانه‌ی کوروش به نمایش گذاشته شده است که البته برخلاف ادعای ایران دوستان افراطی، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را از روی آن ننوشته‌اند! بلکه یکی از اسناد تاریخی است که برخلاف جو غالب دوران خود، اثری از خشونت و ظلم ندارد و بر آزادی و انسانیت تأکید می‌کند. عکس زیر نیز متعلق به سردر غرفه‌ی ایران در اکسپوی شانگهای ۲۰۱۰ می باشد و ربطی به سازمان ملل ندارد

    750852_752.jpg

    شعر سعدی و این پیام جهان‌شمولش هم آن قدر بزرگ و شنیدنی هست که بود و نبودش بر سر در سازمان ملل توفیر چندانی نکند. همان طور که در سخنرانی چهره‌های مشهور جهانی مانند دبیر کل یونسکو و رییس‌جمهور آمریکا نیز راه یافته است. همچنین این شعر به همراه تعدادی پیام و آواهایی طبیعی به عنوان "پیام زمین به ساکنان فضا" از کاوشکر وویجر برای ساکنان ناشناخته فضا پخش می‌شود.

    750854_936.jpg

    اما سؤال اصلی، چرایی و چگونگی ترویج و تقویت یک ادعای نه چندان موثق و مستند آن هم در طول سالیان سال است، به طوری که به یکی از باورهای بدیهی و رایج مردم ایران بدل می‌شود.


    سوژه چهارم؛ چگوارا و جان لنون با هم گیتار نمی‌زدند!

    چندی است این عکس در فضای تلگرام و شبکه های اجتماعی دست به دست می شود.

    750856_466.jpg

    هرچند کسانی که کمی اطلاعات از زندگی چه گوارا و یا جان لنون داشته باشند به راحتی حدس می‌زنند که این عکس واقعی نیست. در حقیقت چه گوارا در سال ۱۹۶۷ کشته شده است و البته جان لنون این عکس هم شباهتی به جان لنون دهه‌ی ۶۰ ندارد. به هر حال عکس واقعی، متعلق به جان لنون (John Lennon) عضو سابق گروه Beatles و وین تکس گابریل (Wayne tex Gabriel) عضو گروه Plastic Ono در سال ۱۹۷۲۲ در یک استدیو ضبط موسیقی است.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    750857_851.jpg
    [/BCOLOR]​
     
    بالا