▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪

84Mahya

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2022/09/06
ارسالی ها
2
امتیاز واکنش
2
امتیاز
1
دوستان من یه رمانی خوندم توی تلگرام که دختره پدر و مادرش میرن مسافرت خارج از کشور برای درست کردن یه سری مشکلات تو شرکت خارج از کشورشون و دختره با داییش که مثه برادرشه و اسمش هم سپهره تو ایران میمونن چند روز بعد متوجه میشن که این دختررو به دلایلی میخوان بکشن دشمنای باباش . و مادر و پدرش هم نمیتونن برگردن ایران . سپهر سریع برای دختره بلیط میگیره بره شهرستان پیش فامیلاشون ... اما دختره برای اینکه امتحان مهمی داشت توی دانشگاه تصمیم گرفت که شب بره ولی سپهر خبر نداشت ... تو این بین دشمنای بابا پیداش میکنن و با ماشین میزنن بهش همون حین یه خواننده معروف میاد و این دختر رو پیدا میکنه ... میبرتش بیمارستان ولی دختره فراموشی میگیره و چیزی یادش نمیاد و این خواننده هم مجبور میشه ببرتش تو خونش و نگهش داره ... تو این بین عاشق دختره میشه و ... تا همینجاش یادمه 🥲🥲🥲🥲🥲ممنون میشم راهنمایی کنین ❤️🙏🏻
 
  • پیشنهادات
  • neginnnn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/09/07
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    2
    امتیاز
    1
    سلام! یه رمان بود پسره عاشق گل یاس یا نرگس بود فک کنم بعد هر شب باید عطر این گل را توی اتاقش اسپری میکرد. یه اتفاقی میوفته و پسره و دختره از هم جدا میشن. بعد از چند سال دختره عروسی دوستشه و برای چیدن سفره عقدش میره خونه داماد.... اونجا فردی رو میبینه که مثل عشق گذشته اش بوده و اتفاقا اون پسره هم عاشق بوی همون گل بوده. فکر میکنم پسره فراموشی گرفته بوده و دختره رو یادش نمیاد
     

    neginnnn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/09/07
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    2
    امتیاز
    1
    سلام یه پسره بود که عاشق بوی گل نرگس یا یاس بود که باید هر شب قبل از خواب این عطر توی اتاق خوابش اسپری میشده. یه اتفاقی میوفته که پسره و دختره از هم جدا میشن و بعد از چند سال وقتی که عروسی دوست دختره هست و دختر داستان قراره سفره عقد دوستش رو بچینه پا به خونه ی داماد میزاره و فردی رو میبینه که کاملا شبیه عشقش بوده و اتفاقا اون فردی رو که هم میبینه عاشق همون عطر بوده. از رمانش چیز زیادی یادم نمیاد. ممنون میشم کمک کنید
     

    Majnoon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/02/18
    ارسالی ها
    30
    امتیاز واکنش
    71
    امتیاز
    81
    سلام دوستان دنبال رمان فاصله جانبی (جلد دوم رمان به سادگیم بخند) میگردم هر جا میزنم نیست😢
     

    Anaa69

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/04/27
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    11
    امتیاز
    16
    سلام بچه ها من دنبال رمانی هستم که دختر مهماندار هواپیما است پدرش سکته میکنه به خاطر یک موضوعی مجبور میشه به صورت ناشناس بره خونه ی یکی به عنوان خدمتکار یا پرستار اونجا کار کنه چون یکی از وسایل یا امانتیای پدرش تو اون خونه بوده اون خونه هم دو تا پسر داشته که یکیشون فکر کنم محمد یا حامی بوده اسمش ممنون میشم راهنمایی کنید
     
    آخرین ویرایش:

    Banoybehesht

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/09/08
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    1
    امتیاز
    1
    سلام خسته نباشید یه رمان بود اسمش یادم نیست ممنون میشم برام پیداش کنید دختره با مادرش زندگی میکرد پدرش هم ولشون کرده بود به دختره تجـ*ـاوز شده بود اما هیچکس نمی‌دونست براش هرچی خواستگار می اومده رد میکرده یه مرده تو محله اشون بود همه بهش میگفتن دایی برادرزاده اش میخواد بیاد خواستگاری دختره که دختره به دروغ میگه کسی دیگه رو دوست داره مامانش میگه بهش بگو بیاد خواستگاریت دختره باز به دروغ میگه تصادف کرده امروز نمیتونه بیاد باید برم پیشش تو بیمارستان اما میره شب رو تو شرکتش که همون شب رئیسش میاد دختره فکر میکنه دزده باهاش درگیر میشه درست لحظه ای که می افته تو بغـ*ـل پسره همون مرده که اسمش دایی با نوچه هاش سر میرسه
     

    مهرا عظیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/08
    ارسالی ها
    138
    امتیاز واکنش
    1,849
    امتیاز
    388
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    سلام یه رمانی بود پسره برای عکاسی یا تفریح میره به روستا اونجا از یه دختره خوشش میاد اما دختره شوهر داشته شوهرش هم بخاطر این که بچه دار نمیشده طلاقش میده بعد از طلاق یه خانواده برای دختره میان خواستگاری مرده سنش زیاد بوده شب عروسی دختره خودش رو میکشه چون یه خواهر کوچیکتر داشته اونو مجبور میکنن برای ازدواج همون پسر عکاسه میاد خواهر دختره رو نجات میده باهاش عقد میکنه میبره تهران پیش پدرش و خودش میره چند سال بعد دختره دانشجوعه باباعه پسره مجبورشون میکنه با هم زندگی کنن اسمش رو کسی میدونه لطف کنه بگه
     

    Sarina.kheyri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/09/08
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    1
    امتیاز
    1
    سلام من دنبال این رمان میگردم
    از توی اتاق صدای جیغ شون میومد
    صورتم با انزجار جمع شد. شبی نبود که از اتاقش این صداها نیاد بیرون.
    هر شب یه نفر توی تختش بود. داشتم روی اجاق گاز و تمیز می‌کردم که صدای دادش تکونم داد
    _گمشو بیرون ه‌-رزه!
    در اتاق باز شد و آقا کیارش با بالاتنه ی ب‌ره‌ن‌ه اومد بیرون.
    تند نگاهم و ازش گرفتم و به کارم مشغول شدم.
    صدای دختره رو شنیدم
    _چی شد کیارش؟چرا این طوری می‌کنی؟
    _من به ساینا گفته بودم ظریف و آکبند بفرسته واسم نه انقدر گ‌-ش-ا‌د
    دختره عصبی گفت
    _چی داری میگی؟من بهترینم بین دخترای ساینا
    مات از این بی شرمی شون مونده بودم.
    _بیا این پولت بند و بساط تو جمع کن بزن به چاک حال نکردم بات.
    جز صدای قدمای دختره چیزی نشنیدم.
    خیلی زود وسایلشو جمع کرد و چند لحظه بعد صدای بسته شدن در اومد.
    آقا کیارش همون طور نیمه ب‌ره‌ن‌ه اومد توی آشپزخونه
    بدون این‌که نگاهش کنم گفتم
    _من دیگه با اجازتون برم آقا!
    نشست روی صندلی گفت
    _صبر کن!
    ایستادم اما سرم پایین بود. خیرگی نگاهش اذیتم می‌کرد
    _یه لیوان ودکا بریز برام.
    بی حرف اطاعت کردم و گفتم
    _حالا می تونم برم؟
    جواب نداد به جاش طولانی نگام کرد و گفت
    _دختری؟
    تکونی خوردم و متحیر نگاهش کردم
     

    PaRiNaZ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2013/12/24
    ارسالی ها
    458
    امتیاز واکنش
    183
    امتیاز
    211
    محل سکونت
    شمال ـ رامسر

    دختر گل فروش

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2022/09/09
    ارسالی ها
    22
    امتیاز واکنش
    12
    امتیاز
    21
    محل سکونت
    از دماوند
    بالا