سلام
من پارسال یه رمانی خوندم در مورد یه دختری بود که از شوهرش جدا شده بود برادر و زن برادرش مرده بودن و اونم از دخترشون مواظبت می کرد اسم دختر بچه رو یادم نیست ولی ماشا صداش می کرد بعد طی اتفاقاتی دوباره شوهر سابقشو میبینه. بعدشم فکر کنم صاحبخونش از خونش بیرونش می کنه یاچیزه دیگه میره و خونه شوهر سابقش زندگی می کنه و دوباره بهش علاقه مند می شه آخراش می فهمه که شوهرش از بعد طلاقشون همش مواظبش بوده. یه جاییش هم بود که دختره با برادر زادش که ماشا صداش می زد میرن پارک بچه هم گم میشه. آهان یه جای دیگه هم بود که پدر شوهرش گفت حالا که تو اون خونه زندگی می کنی باید صیغه پسر من بشی اونم دوباره صیغه شوهرش میشه.
من پارسال یه رمانی خوندم در مورد یه دختری بود که از شوهرش جدا شده بود برادر و زن برادرش مرده بودن و اونم از دخترشون مواظبت می کرد اسم دختر بچه رو یادم نیست ولی ماشا صداش می کرد بعد طی اتفاقاتی دوباره شوهر سابقشو میبینه. بعدشم فکر کنم صاحبخونش از خونش بیرونش می کنه یاچیزه دیگه میره و خونه شوهر سابقش زندگی می کنه و دوباره بهش علاقه مند می شه آخراش می فهمه که شوهرش از بعد طلاقشون همش مواظبش بوده. یه جاییش هم بود که دختره با برادر زادش که ماشا صداش می زد میرن پارک بچه هم گم میشه. آهان یه جای دیگه هم بود که پدر شوهرش گفت حالا که تو اون خونه زندگی می کنی باید صیغه پسر من بشی اونم دوباره صیغه شوهرش میشه.