- نام رمان
- رمان لنسلوت (جلد سوم رمان ولهان)
- نام نویسنده
- ❤Ava20
- جلد
- جلد سوم
- ژانر
-
- تخیلی
- وحشت
- نام ویراستار
- niloofar.zng -Fatemeh Ashrafi -Zahra Nasiri- Sara0413
- سطح رمان
- پرطرفدار
خلاصه
گاهى فشار زندگى بهقدرى زياد ميشود كه حتى خواستار فراموشى ميشويم؛ فراموشىهايى كه خيلى بهتر از بهيادداشتنها هستند. زندگى زيباست؛ اما زيبايى بهآسانى بهدست نمىآيد و بايد بهايى پرداخت كرد. همانند زندگى مردى كه زيبايى زندگى را به دست آورد و در عوض، بيشتر چيزهايى كه داشت را از دست داد. شخصيت دوستداشتنى ما از نعمت پدربودن محروم و به ذلت زندگى در زمين محكوم شد، زمينى كه حال بعضى از انسانهايش خونخوارتر و ظالمتر از حيواناند. گاهى زندگى سختتر از آنى ميشود كه بتوانى كنترلش را در دست بگيرى. باشد كه الله پاک هيچكس را رها و لعنت نخواهد كرد.
سخن نویسنده:
سلام دوستان و دشمناى خودم اميدوارم حالتون خوب باشه
اگه حوصله دارين بايد بگم جلد سوم رمانمو شروع ميكنم
از همه جيگرايى كه تو جلد اول و دوم با من همراه بودن و
بهم انرژى دادن خيلى ممنونم و بايد بگم واقعا مديونشونم
و از بقيه كه نصفه ول كردن هم يكم ممنونم
دوستداران كاموس بايد بگم تو اين جلد همه چيز هست هم
ناراحتى هم غم و هم خوشحالى
و بايد به دوستانى كه اخر جلد دوم براشون خيلى گنگ بوده و
چيزى ازش نفهميدن بگم كه ناراحت نباشين همه چيز تو جلد سوم
با جزئيات توضيح داده ميشه و شما ميتونين جواب همه ى
سوالاتتونو تو جلد سوم بگيريد
با تشكر
قسمتی از متن رمان:
لجوجانه، كولهاش را محكم كوبيد روى زمين و گفت:
– من نميخوام برم. اونجا هيچ جاش شبيه به يه جاى قشنگ براى تعطيلات نيست.
كيهان، كلافه، پيراهن سفيدش را در چمدان انداخت و برگشت.
– استيف دارى اذيتم ميكنى. ما فقط براى يك ماه داريم ميريم اروپا.
خود را كوبيد روى مبل که صداى
.