اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید
***
آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمان
دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشمات پایین میان ، اما پاشونو که به زمین میزارن فدای مهربونیهات میشن …
***
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …
وقتی باد پردههای اتاق را به اهتزاز در میآورد
و مرا
عشق زمستانیات را به یاد میآورم
آن هنگام، به باران پناه میبرم تا به سرزمین دیگری ببارد
به برف، تا شهرهای دیگری را سفیدپوش کند
و به خدا، تا زمستان را از تقویمش پاک کند
چون نمیدانم بی تو، چگونه زمستان را تاب آورم