- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
«رقـ*ـص مرگ» و داستان بیهویتی
آسیبپذیری انسان معاصر در دنیایی سرشار از آشفتگی
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]آسیبپذیری انسان معاصر در دنیایی سرشار از آشفتگی
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
![125101_3355001272_320_213.jpg](http://theater.ir/cache/2/attach/201601/125101_3355001272_320_213.jpg)
در نگاه اول به اجرا تا حدودی مشخص میشود که خاسب به عنوان طراح و نویسنده اثر نمایشی خود، این بار نیز انسان را همانند تعدادی دیگر از آثار خود بهعنوان مرکز و محور طرح نمایشی خود قرار داده، بیهویتی و آسیبپذیری او را در دنیایی سرشار از آشفتگیها به چالش کشیده و با بهرهگیری از عناصر نمادین تشکیلدهنده انسان مانند آب، باد، خاک و آتش از یک سو و روح، جسم، جان و انرژی از سوی دیگر، انسان را در کوران گذر از سیاهی و تباهی و رسیدن به آگاهی و نور، مورد بررسی قرار داده است.
[/BCOLOR]مسعود موسوی
وقتی دیالوگ از یک اجرا حذف میشود و تنها راه برای القای مفاهیم یک متن از طریق بدن بازیگران و ترکیببندی فیزیکی آنان است، بدیهی است که کارگردانی که به این شیوه اجرایی عمل میکند باید در گام نخست از بازیگرانی متبحر و کارآزموده از نظر فیزیکی و مهارتهای بدنی بهره ببرد. در گام دوم امکانات فنی لازم را برای فضاسازیهای بصری این گونه نمایشها در اختیار داشته باشد و در گام سوم هم میزان آشنایی مخاطبان خود را با این گونه تئاتری بررسی، ارزیابی و شناسایی کند و بر اساس سطح دریافتی تماشاگر، موضوع، ایده و طرح اولیه خود را انتخاب و در ادامه هم ترکیببندیهای اجرایی را سنجیده و درست طراحی کند. در غیر این صورت با وجود تمامی تلاشهای کارگردان و عوامل اجرایی، تماشاگران بدون هیچ دستاورد محتوایی و با دهها سوال بیپاسخ، سالن را ترک میکنند.
با این مقدمه که مطرح کردن آن از نظر نگارنده ضروری بود به اجرای نمایش «رقـ*ـص مرگ» به طراحی، کارگردانی و بازیگری یاسر خاسب در سیوچهارمین جشنواره تئاتر فجر میپردازیم.
اگر فردی حداقل آشنایی را با تئاتر در کشورمان داشته باشد و سبک و سیاق کارگردانان فعال در این حوزه را بشناسد، قطعا خواهد دانست که یاسر خاسب، کارگردان مبتکر و جسور ما، یکی از اولین افرادی بود که به شیوه تئاتر فیزیکال علاقه نشان داد و آن را ترویج و راه را برای دیگر علاقهمندان به این شیوه تئاتری هموار کرد. او برای آموزش بازیگران در این زمینه، در کارگاههای آموزشی و دانشکدههای معتبر هنری سراسر کشور نیز به تربیت چهرههایی مستعد در این حوزه اقدام کرده است. خاسب این بار با نمایشی تحت عنوان «رقـ*ـص مرگ» در جشنواره تئاتر فجر حضور یافته و کاری مشترک بین ایران و آلمان را با بهرهگیری از یک بازیگر آلمانی به نام مایکل اولفیگ و تعدادی از بازیگران ایرانی به روی صحنه آورده است. در نگاه اول به اجرا تا حدودی مشخص میشود که او به عنوان طراح و نویسنده اثر نمایشی خود، این بار نیز انسان را همانند تعدادی دیگر از آثار خود بهعنوان مرکز و محور طرح نمایشی خود قرار داده، بیهویتی و آسیبپذیری او را در دنیایی سرشار از آشفتگیها به چالش کشیده و با بهرهگیری از عناصر نمادین تشکیلدهنده انسان مانند آب، باد، خاک و آتش از یک سو و روح، جسم، جان و انرژی از سوی دیگر، انسان را در کوران گذر از سیاهی و تباهی و رسیدن به آگاهی و نور، مورد بررسی قرار داده است.
در این اجرا همچنین جسم بهعنوان نمادی از انسان خاکی اسیر بیماری سرطان به عنوان نمادی از پلیدی و ناپاکی شده است و در این مسیر تلاشهای روح و جان او نیز که هر کدام برای خلاصی انسان نمادین از بیماری تلاش میکنند فایدهای دارد، او هر لحظه از روشنایی و رهایی بیشتر فاصله گرفته و به دنیای تیره و تار بیماریهای جسمی و روحی و روانی بیشتر فرو میرود. همانند انسان دنیای معاصر که او نیز به دلیل روی آوردن به سمت دنیایی مادی و ماشینی اصالت خود را از دست داده و بیهویت و بیانگیزه به شکل اجتنابناپذیری در ورطه ناامیدی، افسردگی و اضمحلال بیشتر فرو میرود. در این میان عدم وحدت بین جسم و جان نیز موجب اتلاف انرژی بیمار شده و رها شدن انسان نمادینِ اجرا را از بیماری کشندهاش مشکل و مشکلتر میکند. در این بین حضور یک مار به عنوان نمادی از درمان و مداوا از یک منظر و به مثابه رشتهای نمادین از منظر دیگر که میتواند ابعاد بیرونی و درونی انسان را به هم پیوند دهد و زمینه ایجاد وحدت و مقابله انسان با بیماری جسمی و روحی را فراهم کند، موجب میشود که کم کم سرطان از جسم او خارج شود و پاکی، شفافیت و زلالی جای آن را بگیرد. تمامی مسائل فوق، مجموع مفاهیمی است که ظاهرا باید توسط عوامل اجرایی نمایش به تماشاگر انتقال یابد.
یاسر خاسب در جایگاه کارگردان نمایش «رقـ*ـص مرگ»، با طراحی صحنه بسیار خاص و پیچیده تلاش کرده است تا تماشاگر ضمن کسب لـ*ـذت بصری متوجه تمامی نکات مهم و کلیدی طرح اجرایی شود و با دستاوردی مثبت و ارزنده سالن اجرا را ترک کند، اما در این کار ناکام مانده و ایدههای اولیه عالی و بکر او با توجه به نکات مطروحه در بخش اول این مکتوب در زمینه «مشخصههای نمایشهای فیزیکال» به بار نمینشیند و اغلب تماشاگران به دلیل گویا نبودن فرمهای اجرایی و ترکیببندیهای نهچندان رسا و شفاف، متوجه مفاهیم فوق در اثر جدید نمایشی او نمیشوند و صرفا با کنجکاوی و لـ*ـذت ناشی از دیدن کاری غیرمتعارف از او و نمایشاش خداحافظی میکنند. در این نمایش، پردیس زارع، ساناز نجفی و احمد مطوری در کنار بازیگر آلمانی مایکل اولفیگ و همچنین خود یاسر خاسب مجموعه بازیگرانی هستند که اجرا را شکل میدهند و الحق هم که تلاشی قابل تحسین از خود نشان میدهند، اما این جذابیت کار بازیگران مانند دیگر جذابیتهای اجرا همانند طراحی صحنه هوشمندانه و طراحی و ساخت موسیقی بسیار زیبا و کاربردی و تا حدودی هم طراحی حرکات بدنی بازیگران در سایه عدم درک و تفهیم معانی موجود در متن و طرح اجرایی توسط مخاطبان، کمرنگ شده و متاسفانه به شکل کامل و جامع به بار نمینشیند.
وقتی دیالوگ از یک اجرا حذف میشود و تنها راه برای القای مفاهیم یک متن از طریق بدن بازیگران و ترکیببندی فیزیکی آنان است، بدیهی است که کارگردانی که به این شیوه اجرایی عمل میکند باید در گام نخست از بازیگرانی متبحر و کارآزموده از نظر فیزیکی و مهارتهای بدنی بهره ببرد. در گام دوم امکانات فنی لازم را برای فضاسازیهای بصری این گونه نمایشها در اختیار داشته باشد و در گام سوم هم میزان آشنایی مخاطبان خود را با این گونه تئاتری بررسی، ارزیابی و شناسایی کند و بر اساس سطح دریافتی تماشاگر، موضوع، ایده و طرح اولیه خود را انتخاب و در ادامه هم ترکیببندیهای اجرایی را سنجیده و درست طراحی کند. در غیر این صورت با وجود تمامی تلاشهای کارگردان و عوامل اجرایی، تماشاگران بدون هیچ دستاورد محتوایی و با دهها سوال بیپاسخ، سالن را ترک میکنند.
با این مقدمه که مطرح کردن آن از نظر نگارنده ضروری بود به اجرای نمایش «رقـ*ـص مرگ» به طراحی، کارگردانی و بازیگری یاسر خاسب در سیوچهارمین جشنواره تئاتر فجر میپردازیم.
اگر فردی حداقل آشنایی را با تئاتر در کشورمان داشته باشد و سبک و سیاق کارگردانان فعال در این حوزه را بشناسد، قطعا خواهد دانست که یاسر خاسب، کارگردان مبتکر و جسور ما، یکی از اولین افرادی بود که به شیوه تئاتر فیزیکال علاقه نشان داد و آن را ترویج و راه را برای دیگر علاقهمندان به این شیوه تئاتری هموار کرد. او برای آموزش بازیگران در این زمینه، در کارگاههای آموزشی و دانشکدههای معتبر هنری سراسر کشور نیز به تربیت چهرههایی مستعد در این حوزه اقدام کرده است. خاسب این بار با نمایشی تحت عنوان «رقـ*ـص مرگ» در جشنواره تئاتر فجر حضور یافته و کاری مشترک بین ایران و آلمان را با بهرهگیری از یک بازیگر آلمانی به نام مایکل اولفیگ و تعدادی از بازیگران ایرانی به روی صحنه آورده است. در نگاه اول به اجرا تا حدودی مشخص میشود که او به عنوان طراح و نویسنده اثر نمایشی خود، این بار نیز انسان را همانند تعدادی دیگر از آثار خود بهعنوان مرکز و محور طرح نمایشی خود قرار داده، بیهویتی و آسیبپذیری او را در دنیایی سرشار از آشفتگیها به چالش کشیده و با بهرهگیری از عناصر نمادین تشکیلدهنده انسان مانند آب، باد، خاک و آتش از یک سو و روح، جسم، جان و انرژی از سوی دیگر، انسان را در کوران گذر از سیاهی و تباهی و رسیدن به آگاهی و نور، مورد بررسی قرار داده است.
![125108_1713036542_1000_667.jpg](http://theater.ir/cache/2/attach/201601/125108_1713036542_1000_667.jpg)
در این اجرا همچنین جسم بهعنوان نمادی از انسان خاکی اسیر بیماری سرطان به عنوان نمادی از پلیدی و ناپاکی شده است و در این مسیر تلاشهای روح و جان او نیز که هر کدام برای خلاصی انسان نمادین از بیماری تلاش میکنند فایدهای دارد، او هر لحظه از روشنایی و رهایی بیشتر فاصله گرفته و به دنیای تیره و تار بیماریهای جسمی و روحی و روانی بیشتر فرو میرود. همانند انسان دنیای معاصر که او نیز به دلیل روی آوردن به سمت دنیایی مادی و ماشینی اصالت خود را از دست داده و بیهویت و بیانگیزه به شکل اجتنابناپذیری در ورطه ناامیدی، افسردگی و اضمحلال بیشتر فرو میرود. در این میان عدم وحدت بین جسم و جان نیز موجب اتلاف انرژی بیمار شده و رها شدن انسان نمادینِ اجرا را از بیماری کشندهاش مشکل و مشکلتر میکند. در این بین حضور یک مار به عنوان نمادی از درمان و مداوا از یک منظر و به مثابه رشتهای نمادین از منظر دیگر که میتواند ابعاد بیرونی و درونی انسان را به هم پیوند دهد و زمینه ایجاد وحدت و مقابله انسان با بیماری جسمی و روحی را فراهم کند، موجب میشود که کم کم سرطان از جسم او خارج شود و پاکی، شفافیت و زلالی جای آن را بگیرد. تمامی مسائل فوق، مجموع مفاهیمی است که ظاهرا باید توسط عوامل اجرایی نمایش به تماشاگر انتقال یابد.
یاسر خاسب در جایگاه کارگردان نمایش «رقـ*ـص مرگ»، با طراحی صحنه بسیار خاص و پیچیده تلاش کرده است تا تماشاگر ضمن کسب لـ*ـذت بصری متوجه تمامی نکات مهم و کلیدی طرح اجرایی شود و با دستاوردی مثبت و ارزنده سالن اجرا را ترک کند، اما در این کار ناکام مانده و ایدههای اولیه عالی و بکر او با توجه به نکات مطروحه در بخش اول این مکتوب در زمینه «مشخصههای نمایشهای فیزیکال» به بار نمینشیند و اغلب تماشاگران به دلیل گویا نبودن فرمهای اجرایی و ترکیببندیهای نهچندان رسا و شفاف، متوجه مفاهیم فوق در اثر جدید نمایشی او نمیشوند و صرفا با کنجکاوی و لـ*ـذت ناشی از دیدن کاری غیرمتعارف از او و نمایشاش خداحافظی میکنند. در این نمایش، پردیس زارع، ساناز نجفی و احمد مطوری در کنار بازیگر آلمانی مایکل اولفیگ و همچنین خود یاسر خاسب مجموعه بازیگرانی هستند که اجرا را شکل میدهند و الحق هم که تلاشی قابل تحسین از خود نشان میدهند، اما این جذابیت کار بازیگران مانند دیگر جذابیتهای اجرا همانند طراحی صحنه هوشمندانه و طراحی و ساخت موسیقی بسیار زیبا و کاربردی و تا حدودی هم طراحی حرکات بدنی بازیگران در سایه عدم درک و تفهیم معانی موجود در متن و طرح اجرایی توسط مخاطبان، کمرنگ شده و متاسفانه به شکل کامل و جامع به بار نمینشیند.