- عضویت
- 2018/02/17
- ارسالی ها
- 1,092
- امتیاز واکنش
- 118,349
- امتیاز
- 1,176
رَوی
آخرین حرف قافیه را گویند، مانند حرف را در "در" و "زر"
زشت و زیبا
زشت و زیبا همان "مدح شبیه به ذم" است که به آن "تحویل" هم میگویند. این صنعت به گونهایست که در اثنای مدح با استفاده از کلماتی چون وَ اِلّا، اما، جز، لیکن، ولی، مگر، ... سخن را در مدح چنان بیاورند که شنونده در آغاز آن را مذمّت بپندارد و هنگامی که بیت یا کلام پایان میپذیرد، معلوم شود که مدح و ستایش است. مانند:
همی به فرّ تو نازند دوستان، لیکن
به بینظیری تو دشمنان کنند اقرار
زنگی گری
این اصطلاح در یکی ازسال های دهه ی ١٩۳٠م به وسیله ی امه سزر (شاعر و درام نویس فرانسوی اهل مارتینیک) و شاعر و سیاستمدارسنگالی لئوپولد سدارسنگور باب شد و به بینش و رویکرد نویسندگان آفریقایی و به ویژه آفریقایی های فرانسوی زبان درسال های اخیر باز می گردد.
درادبیات نماینده ی نوعی زیبایی شناسی در بازیافت و نگهداشت فرهنگ و حساسیت های سنتی آفریقایی است. اندیشه ی زنگی گری پس از انتشار "بازگشت به زاد بوم" (١٩۳٩م) و به دنبال آثار سنگور رواج عام یافت.
سجع متوازی
سجع متوازی آن است که در آخر دو جمله، کلماتی قرار گیرند که در وزن، عدد و حرف رَوی (قافیه) یکسان باشند. مثل: انیس و جلیس.
مثالهایی از گلستان سعدی:
سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند.
هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.
سکته عروضی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب "فرهنگ عروضی" آمدن یک هجای بلند به جای دو کوتاه و افزودن یک مصوت کوتاه را به صامت، برای آن که تبدیل به هجای کوتاه شود، سکته خوانده است (سکته ی حرکتی). به گفته ی وی ادبای پارسیگوی هند نیز– هر چند از بحث هجا استفاده نمیکردند– همین عقیده را داشته اند. آنان به دو اصطلاح سکتهی حرفی و سکتهی حرکتی اعتقاد داشتند. منظور از سکتهی حرکتی همین دو موردی است که در بالا اشاره شد و منظور از سکتهی حرفی این است که شاعر در مواردی (مثلن در پایان افاعیل پنج هجایی) حرفی زاید بر تقطیع بیاورد. مانند حرف "ل" در کلمهی "سال" در بیت زیر:
اگر چه صد سال ز بیخودیها به خاک راهت فتاده باشم
چو باز پرسی حدیث منزل ز شوق گویم لَبثتُ یوما
سلامه الاختراع
سلامةالاختراع همان ابداع است. ابداع در لغت به معنی طرز نونهادن و نوپدید آوردن و ایجاد و اختراع و خلقت و آفرینش آمده و در علم بدیع آن است که شاعر و نویسنده، مضمون تازه و نو و معنی لطیف و متین و نیکو در نظم و نثر خود بیاورد. و دارای برخی محسّنات لفظی و معنوی شود. ابداع، شامل هر دو نوع صنایع لفظی و معنوی میشود.
آخرین حرف قافیه را گویند، مانند حرف را در "در" و "زر"
زشت و زیبا
زشت و زیبا همان "مدح شبیه به ذم" است که به آن "تحویل" هم میگویند. این صنعت به گونهایست که در اثنای مدح با استفاده از کلماتی چون وَ اِلّا، اما، جز، لیکن، ولی، مگر، ... سخن را در مدح چنان بیاورند که شنونده در آغاز آن را مذمّت بپندارد و هنگامی که بیت یا کلام پایان میپذیرد، معلوم شود که مدح و ستایش است. مانند:
همی به فرّ تو نازند دوستان، لیکن
به بینظیری تو دشمنان کنند اقرار
زنگی گری
این اصطلاح در یکی ازسال های دهه ی ١٩۳٠م به وسیله ی امه سزر (شاعر و درام نویس فرانسوی اهل مارتینیک) و شاعر و سیاستمدارسنگالی لئوپولد سدارسنگور باب شد و به بینش و رویکرد نویسندگان آفریقایی و به ویژه آفریقایی های فرانسوی زبان درسال های اخیر باز می گردد.
درادبیات نماینده ی نوعی زیبایی شناسی در بازیافت و نگهداشت فرهنگ و حساسیت های سنتی آفریقایی است. اندیشه ی زنگی گری پس از انتشار "بازگشت به زاد بوم" (١٩۳٩م) و به دنبال آثار سنگور رواج عام یافت.
سجع متوازی
سجع متوازی آن است که در آخر دو جمله، کلماتی قرار گیرند که در وزن، عدد و حرف رَوی (قافیه) یکسان باشند. مثل: انیس و جلیس.
مثالهایی از گلستان سعدی:
سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند.
هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.
سکته عروضی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب "فرهنگ عروضی" آمدن یک هجای بلند به جای دو کوتاه و افزودن یک مصوت کوتاه را به صامت، برای آن که تبدیل به هجای کوتاه شود، سکته خوانده است (سکته ی حرکتی). به گفته ی وی ادبای پارسیگوی هند نیز– هر چند از بحث هجا استفاده نمیکردند– همین عقیده را داشته اند. آنان به دو اصطلاح سکتهی حرفی و سکتهی حرکتی اعتقاد داشتند. منظور از سکتهی حرکتی همین دو موردی است که در بالا اشاره شد و منظور از سکتهی حرفی این است که شاعر در مواردی (مثلن در پایان افاعیل پنج هجایی) حرفی زاید بر تقطیع بیاورد. مانند حرف "ل" در کلمهی "سال" در بیت زیر:
اگر چه صد سال ز بیخودیها به خاک راهت فتاده باشم
چو باز پرسی حدیث منزل ز شوق گویم لَبثتُ یوما
سلامه الاختراع
سلامةالاختراع همان ابداع است. ابداع در لغت به معنی طرز نونهادن و نوپدید آوردن و ایجاد و اختراع و خلقت و آفرینش آمده و در علم بدیع آن است که شاعر و نویسنده، مضمون تازه و نو و معنی لطیف و متین و نیکو در نظم و نثر خود بیاورد. و دارای برخی محسّنات لفظی و معنوی شود. ابداع، شامل هر دو نوع صنایع لفظی و معنوی میشود.