قواعد و اصول اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل های امروزی زبان فارسی

  • شروع کننده موضوع deimos
  • بازدیدها 282
  • پاسخ ها 13
  • تاریخ شروع

deimos

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/17
ارسالی ها
1,092
امتیاز واکنش
118,349
امتیاز
1,176
س


- سازمان سنجش = کسی که زیاد می پرسد.

- سازمان گوشت = آدم چاق و فربه

- سالار = بامعرفت، لوتی. مثال: طرف خیلی سالاره! (یعنی خیلی بامعرفت است)

- سفره الفقرا = روزنامه

- سکه رایج بلاد اسلامی= صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند.


- سوار درخت انگور = مـسـ*ـت، کسی که نوشید*نی زیاد خورده و تلو تلو می خورد.

- سوپر قلعه = نهایت دهاتی بودن

- سوسک کردن کسی = کوچک و خوار کردن طرف مقابل، با برتری زیاد کسی را مغلوب کردن

- سوتی = ضایع، سه

- سوتی دادن = ضایع کردن، خراب کردن، انجام دادن کاری بر خلاف قاعده ی معقول

- سوراخ جورابتیم = به شوخی برای نشان دادن نهایت فروتنی و چاکری در برابر دوست گفته می شود

- سه = ضایع ، مایه ی شرمندگی

- سه سوت = سریع

- سیاه بازی: حقه بازی، شارلاتان بازی

- سی جی = آدم خز موتور باز

- سیرابی = توهینی قدیمی

- سیریش = سمج، کنه

- سیستم = هر چیز الکترونیکی که به هر وسیله ای سوار می شود

- سیم های کسی قاطی کردن = دیوانه شدن، حالت عادی نداشتن.



ش


- شاسی = اشاره به قد

- شاسی بلند = قدبلند

- شاخ شدن = پر رو شدن، بدون دعوت به جایی رفتن، خود را قاطی کردن

- شاسکول = از همه جا بی خبر، هندونه، مسخره، خل

- شصت تیر = با سرعت

- شکلات = کسی که فقط تهدید می کند ولی جرات دعوا ندارد

- شلخک = همین جوری، اله بختکی

- شلغم = کنایه از آدم بی‌بخار و به دردنخور. آدم منفعل.

- شله زرد = شل و وارفته

- شلیمف = تنبل

- شوخی شهرستانی = به شوخی‌هایی می گویند که از حد شوخی می‌گذرند و به اعمال فیزیکی شدید منجر می‌شوند.

- شیرین عسل = چاپلوس، بادمجان دور قاب چین

- شیلنگ = دراز
 
  • پیشنهادات
  • deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    ص:

    - صاف شدن = تحمل فشار بیش از حد توان. مثال: این درس خیلی سنگینه، صاف شدم.

    - صفاسیتی = لـ*ـذت زیاد بردن

    ض

    - ضایع = خراب

    - ضد حال = چیز ناخوشایند

    - ضد حال زدن = حال گیری کردن

    ف:

    - فاب (فابریک) = اصل

    - فراجناحی = با همه رفیق

    - فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن

    - فر خوردن = ترسیدن

    - فضانورد = معتاد

    - فطیر = خیلی خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد

    - فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن

    - فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن

    - فنچ (فنچول) = به نشانه‌ی کوچک‌بودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانه‌ی برتری استفاده می ‌کنند.


    ق:

    - قات زدن = قاتی کردن، جوش آوردن، آشفته و عصبانی شدن

    - قُزل قورت = گرسنگی شدید

    - قُزمیت = عقب افتاده

    - قشنگ = وقتی کسی مدام در حال اشتباه کردن و دچار برداشت‌های اشتباه از چیزی باشد به تمسخر و تذکر او را با این واژه صدا می‌زنند که تاکید و هشداری باشد برای این که طرف مقابل را متوجه اشتباه بودن حرف‌هایش بکنند. مثال: قشنگ! این چیزی که تو می‌گویید معنی‌اش این می‌شود نه آن. نمونه‌ی مترادف با این واژه؛ مشنگ، هوشنگ، مجید‌جان دلبندم، پسرم و امثال آن‌ها است.

    قورباغه = ماشین فولکس

    قه ثانیه = فورا
     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    ک:

    - کاهگل لقد نمی کنم = حرف دارم می زنم، گوش کن!

    - کُردان = دروغ گو، خالی بند، مدرک جعل کن.

    - کره = خیلی با حال

    - کره خوری = خوردن غذاهای چرب و شیرین، وحشیانه غذا خوردن؛ به کار بردن بیش از حد هر چیز.

    - کره کردن = اشتهای غذا خوردن

    - کف کسی بریدن = برای نشان دادن تعجب زیاد به کار می رود. مثال: قیمتش رو بفهمی کفت می بره...

    - کف و خون بالا آوردن = خیلی تعجب کردن، خیلی هیجان زده شدن

    - کل کل کردن = لج بازی کردن

    - کم آوردن = جا زدن

    گ


    - گاگوول = نفهم، خنگ، مترادف با اسکل و یوول است.

    - گرخیدن = ترسیدن، کپ کردن، کم آوردن، قافیه را باختن

    - گل واژه = مودبانه دری وری، حرف بی محتوا و بی هدف.

    - گلابی = تنبل، ببو و پخمه.

    - گوجه زدن = تگری زدن (بالا آوردن)

    - گوشت کوب = هر چيز به دردنخور معمولا قابل حمل. مثال: اون گوشكوبتو (تلفن همراه) بده يه زنگ بزنم

    - گولاخ = به ترکی یعنی گوش و به آدم درب و داغون و نخراشیده می گویند

    - گون = کسی که هر چی بهش میگی نمی فهمه و آی کیوش (IQ) پایین است

    - گیر سه پیچ = سماجت بسیار

    ل:


    - لایی کشیدن = با ماشین به سرعت از میان دو ماشین دیگر گذشتن

    - لبگند = لبخند دارای درد و رنج. لبخند زورکی
     

    deimos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/17
    ارسالی ها
    1,092
    امتیاز واکنش
    118,349
    امتیاز
    1,176
    م:

    - مال دوره ی گروهبان یکی هیتلر = دارای افکار قدیمی، پیرمرد

    - مالیات = چاپلوسی! مثال: بابا اینقدر مالیات نده! (این قدر چاپلوسی نکن!)

    - ما هم بله = ما هم در جریانیم. ما هم تو کاریم

    - ماهی شو برو! = حرف زیادی نزن، ساکت باش!

    - مخ زدن = مخ خوردن، جلب کردن

    - مگسی شدن = عصبانی شدن

    - ملی شدن = همه در جریان قرار گرفتن، برای همه آشکار شدن

    - مماس بودن = در ارتباط بودن

    - میخ شدن = خیره شدن، گیر دادن

    - میرزا مقوا = آدم لاغر و لق لقو

    ن:

    - ناخدا = بی‌خدا، کافر، بی‌دین

    - نا فرم = بد شکل، بد جور

    - نبشی دادن = سوتی دادن، گاف دادن

    - نک و نال = ناله و زنجموره

    - نمور (نموره) = جزیی، کوچک، کمی

    ه:

    - هاگیر واگیر = گیر و دار، شلوغی و پلوغی

    - هَپَلی =کثیف، آلوده، کسی که بهداشت را رعایت نمی کند.

    - هندونه = اسکل، شاسکول، از همه جا بی خبر

    - هندونه گذاشتن = الکی حرف زدن

    - هویج = بی بخار، پخمه

    ی:

    یول = شخصی که چیزی نمی‌فهمد. گیج. مترادف تندتری برای اسکل و شاسکول است.
     
    بالا