زري بافي چيست؟ زري يعني پارچهي ساخته شده از زر (طلا). پارچهاي كه پودهاي آن از طلا است زري يا زربفت پارچه اي ظريف و بسيار گران بهاست كه چله يا تار آن از ابريشم خالص است و پودهاي آن ابريشم رنگي و يكي از پودها، نخ گلابتون است كه مي تواند زرين يا سيمين باشد.
تاریخچه زری بافی
راجع به زری بافی ایران نیز مانند قالی از دوران خیلی قدیم اطلاع زیاد در دست نیست ولی شواهد زیاد موجود است. در مورد تاریخچه زری بافی باید گفت که بافت پارچههايي كه درمتن و نقوش آنها، نخهاي گلابتون به كار گرفته شده بنا به روايات تاريخي به دو هزار سال پيش ميرسد.
هردودت مورخ مشهور يوناني نوشته است : روميان به خاطر زيبائي و اشتهار زربفتهاي سنتي ايران همه ساله مبالغ هنگفتي ميپرداختند. فيلوسترات نيز گفته است : اشكانيان، خانه هاي خود را با پردههايزري يراق دار كه از پولكهاي نقره و نقوش زرين ، تزئين شده بود مي آراستند. بدون شك بافتن پارچههاي زربفت، مانند قالي و گليم از زمان هخامنشيان در ايران مرسوم بوده است زيرا در بسياري از نقوش برجسته تخت جمشيد، شوش و حتي پاسارگاد، نقوشي در حاشيه هاي لباس شاهنشاهان و درباريان به چشم مي خورد كه حاكي از اين است كه لباس آنها از پارچه هاي زربفت بوده،به علاوه در حاشيه لباده و حاشيه آستينها و يقه لباس، قطعاتي از طلاي ناب به شكل شير، مرغ، ستاره با گل پنجپر و يا نقوش هندسي مانند مثلث و غيره ميدوختند و بسياري از اين قطعات طلا، امروزه در موزه ايران باستان و موزه هاي ديگر دنيا موجود است كه متعلق به عهد هخامنشي ميباشد.
نساجی ایران در این دوره به ویژه در بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف مشهور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. اسکندر مقدونی با همه دشمنیش با ایرانیان، بنا به نوشته های هرودوت و پلوتارک از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد. پس از نابودی هخامنشیان، و در دوره اشکانیان دیگر آن شکوه و بزرگی در صنایع و هنرها ، به ویژه در بافندگی، بوجود نیامد ... تنها چند تکه از پارچههای ابریشمی در سرزمین لولان در چین پیدا شده که در آن روزگار آخرین مرز ایران در شرق دور بوده است.
از دوره ساسانيان نيز در كليساها و موزههاي خارج از ايران، نمونهاي متعدد زري موجود است. بسیاری از تاریخدانان بر این باور هستند که این دوره، دوره شکوفایی و طلایی هنر و تمدن ایران بوده است. بسیاری از بافتههای این دوره در کلیساها و موزههای غرب، به یادگار مانده است.
زريهاي دوره ساسانيان به قدري مورد توجه بود، كه از تمام نقاط دنيا خواستار آن بودند و وقتي كسي به ايران مسافرت ميكرد، بهترين هديه اي كه مي توانست به ميهن خود ببرد يك قطعه زري بود.
پس از یورش تازیان به سرزمین ایران، شیرازهی فرهنگ و تمدن ایران از هم گسیخت به ویژه در زمینهی بافت پارچههای زربفت. این وضعیت اسفبار در ایران ادامه داشت تا زمان سلجوقیان.دروران سلاجقه را باید دوران شکوفایی دوبارهی هنر ایران دانست. از آن دوره حدود ۵۰ تکه پارچه باقی مانده است که اوج هنر در آنها دیده میشود. در این دوره پیچیدهترین نقشهها بافته میشد.
پس از سلجوقیان، هنر رو به خاموشی گرایید و یورش مغولان از خاور دور به ایران، همه چیز و همه کس را تا لبهی پرتگاه نابودی پیش برد. در دوران مغولان کشتار و ویرانی چون شبحی تار بر ایران سایه انداخته بود و باالطبع هنرمندان هم نه مجالی برای خودنمایی داشتند و نه حکومت چنینی چیزی میخواست. هر چند که در اواخر حکومت مغولان اوضاع اندکی رو به بهبود رفت اما هیچگاه شکوه دوران پیشین، تکرار نشد.
پارچههای زربفت تن پوش پادشاهان، وزیران، بزرگان، درباریان به کار میرفت
فن زري بافي در دوران صفويه به منتهاي كمال خود رسيد. به حقيقت بايد گفت دوران صفويان، اوج شكوه و بلندي هنر و تمدن ايرانيان بوده است كه پس از اسلام مانند آن ديده و شنيده نشده است. و امروز اگر کسی به کارگاههای زری بافی هنرهای زیبای کشور مراجعه کند، با دیدن دستگاههای زری بافی آن کارگاههای که نمونه ای از دستگاههای قدیم است توجه خواهد کرد تا چه حد فن زری بافی در عهد صفوی تکمیل شده بود.
آنان دوباره نام ايران را در انديشهها زنده كردند. پارچههايي كه در دوران شاه عباس بافته ميشد، در همهي تاريخ مانند ندارد. شاه عباس در اصفهان كارگاهي بهنام كارگاه شاهي ساخته و از هنرمندان زريباف ميخواهد تا در آنجا كار كنند. اين كارگاه به شكل انحصاري براي دربار شاهي پارچههاي بسيار نفيس ميبافت و نام آن شهره ي آفاق گشته بود. از اين دوران هم نمونههاي بسياري باقي مانده كه حتي امروز، ديگر كسي نميداند كه آن استادان زبردست، اين پارچهها را بافتهاند!!
با سقوط صفويان به دست افغانها، چراغ هنر ايران هم رو به خاموشي گراييد. افشاريه و زنديه و قاجاريان هم هيچ كاري براي نجات آن انجام ندادند.
در دوران پهلوي ديگر كسي خبري از بافت پارچههاي زربفت و مخملين و گرانبها نداشت. تنها برخي خانوادهها پنهاني در خانه خود پارچههايي بافته و پس از كهنه كردن آن به نام پارچه عتيقه، به قيمت گزاف آن را ميفروختند... كاشان يكي از شهرهايي بود كه از آغاز در بافت پارچههاي گوناگون شهره بود. استاد محمد خان نقشبند اين هنر را دوباره زنده مي كند و فرزندانش راه پدر را ادامه ميدهند. در دوران پهلوي به دليل نياز دربار براي لباسهاي زربفت چه براي پوشش و چه براي هديه دادن، بار ديگر بافت پارچههاي زرباف رونق گستردهاي گرفت به ويژه در زمان تاجگذاري كه لباسهاي دربار بايد از اين پارچههاي بافته ميشد..... .
با ورود ماشين هاي بافندگي و آسان شدن فن بافت در اوايل دوره پهلوي، اين هنر تقريباً به جز در چند زيرزمين خانه هاي سنتي كاشان، يزد و اصفهان، در جاي ديگري وجود نداشت. تا اينكه خبر بافت پارچههاي زربفت در كاشان به گوش رضاشاه ميرسد و همزمان با گشايش مدرسه صنايع مستظرفه قديم يكي از استادان بزرگ اين رشته به نام محمد طريقي از كاشان به تهران منتقل شد و اين رشته رو به نابودي را در شرايط سخت گسترش داد و شاگردان بسياري تربيت كرد، تاجايي كه در سال 1352 در تهران اساتيد متخصص در رشته بافت زري و مخمل به بيش از هفتاد نفر رسيده بودند. اما اكنون استاداني كمتر از تعداد انگشتان دست در اين رشته فعاليت دارند.
پس از انقلاب چون كسي نيازي به اين لباسها نداشت كم كم بافت آنها محدود شد و حتي صادرات آن هم قطع گرديد. بسياري از استادان رفته رفته بازنشسته شده و بسياري هم چهره در خاك پنهان كردند. بسياري از دستگاههاي بافت، ديگر بافندهاي ندارد و دير يا زود ميشنويم كه اين هنر ارزشمند و باشكوه ايران، پس از قرنها براي هميشه نابود گشت و تنها بايد در موزههاي كشورهاي غربي نمونههاي آن را ببينيم اكنون تنها در كارگاه زريبافي سازمان ميراث فرهنگي كشور در تهران و هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان و ميراث فرهنگي كاشان، نمونههایي از انواع زري و مخمل بافته ميشود.
تاریخچه زری بافی
راجع به زری بافی ایران نیز مانند قالی از دوران خیلی قدیم اطلاع زیاد در دست نیست ولی شواهد زیاد موجود است. در مورد تاریخچه زری بافی باید گفت که بافت پارچههايي كه درمتن و نقوش آنها، نخهاي گلابتون به كار گرفته شده بنا به روايات تاريخي به دو هزار سال پيش ميرسد.
هردودت مورخ مشهور يوناني نوشته است : روميان به خاطر زيبائي و اشتهار زربفتهاي سنتي ايران همه ساله مبالغ هنگفتي ميپرداختند. فيلوسترات نيز گفته است : اشكانيان، خانه هاي خود را با پردههايزري يراق دار كه از پولكهاي نقره و نقوش زرين ، تزئين شده بود مي آراستند. بدون شك بافتن پارچههاي زربفت، مانند قالي و گليم از زمان هخامنشيان در ايران مرسوم بوده است زيرا در بسياري از نقوش برجسته تخت جمشيد، شوش و حتي پاسارگاد، نقوشي در حاشيه هاي لباس شاهنشاهان و درباريان به چشم مي خورد كه حاكي از اين است كه لباس آنها از پارچه هاي زربفت بوده،به علاوه در حاشيه لباده و حاشيه آستينها و يقه لباس، قطعاتي از طلاي ناب به شكل شير، مرغ، ستاره با گل پنجپر و يا نقوش هندسي مانند مثلث و غيره ميدوختند و بسياري از اين قطعات طلا، امروزه در موزه ايران باستان و موزه هاي ديگر دنيا موجود است كه متعلق به عهد هخامنشي ميباشد.
نساجی ایران در این دوره به ویژه در بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف مشهور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. اسکندر مقدونی با همه دشمنیش با ایرانیان، بنا به نوشته های هرودوت و پلوتارک از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد. پس از نابودی هخامنشیان، و در دوره اشکانیان دیگر آن شکوه و بزرگی در صنایع و هنرها ، به ویژه در بافندگی، بوجود نیامد ... تنها چند تکه از پارچههای ابریشمی در سرزمین لولان در چین پیدا شده که در آن روزگار آخرین مرز ایران در شرق دور بوده است.
از دوره ساسانيان نيز در كليساها و موزههاي خارج از ايران، نمونهاي متعدد زري موجود است. بسیاری از تاریخدانان بر این باور هستند که این دوره، دوره شکوفایی و طلایی هنر و تمدن ایران بوده است. بسیاری از بافتههای این دوره در کلیساها و موزههای غرب، به یادگار مانده است.
زريهاي دوره ساسانيان به قدري مورد توجه بود، كه از تمام نقاط دنيا خواستار آن بودند و وقتي كسي به ايران مسافرت ميكرد، بهترين هديه اي كه مي توانست به ميهن خود ببرد يك قطعه زري بود.
پس از یورش تازیان به سرزمین ایران، شیرازهی فرهنگ و تمدن ایران از هم گسیخت به ویژه در زمینهی بافت پارچههای زربفت. این وضعیت اسفبار در ایران ادامه داشت تا زمان سلجوقیان.دروران سلاجقه را باید دوران شکوفایی دوبارهی هنر ایران دانست. از آن دوره حدود ۵۰ تکه پارچه باقی مانده است که اوج هنر در آنها دیده میشود. در این دوره پیچیدهترین نقشهها بافته میشد.
پس از سلجوقیان، هنر رو به خاموشی گرایید و یورش مغولان از خاور دور به ایران، همه چیز و همه کس را تا لبهی پرتگاه نابودی پیش برد. در دوران مغولان کشتار و ویرانی چون شبحی تار بر ایران سایه انداخته بود و باالطبع هنرمندان هم نه مجالی برای خودنمایی داشتند و نه حکومت چنینی چیزی میخواست. هر چند که در اواخر حکومت مغولان اوضاع اندکی رو به بهبود رفت اما هیچگاه شکوه دوران پیشین، تکرار نشد.
پارچههای زربفت تن پوش پادشاهان، وزیران، بزرگان، درباریان به کار میرفت
فن زري بافي در دوران صفويه به منتهاي كمال خود رسيد. به حقيقت بايد گفت دوران صفويان، اوج شكوه و بلندي هنر و تمدن ايرانيان بوده است كه پس از اسلام مانند آن ديده و شنيده نشده است. و امروز اگر کسی به کارگاههای زری بافی هنرهای زیبای کشور مراجعه کند، با دیدن دستگاههای زری بافی آن کارگاههای که نمونه ای از دستگاههای قدیم است توجه خواهد کرد تا چه حد فن زری بافی در عهد صفوی تکمیل شده بود.
آنان دوباره نام ايران را در انديشهها زنده كردند. پارچههايي كه در دوران شاه عباس بافته ميشد، در همهي تاريخ مانند ندارد. شاه عباس در اصفهان كارگاهي بهنام كارگاه شاهي ساخته و از هنرمندان زريباف ميخواهد تا در آنجا كار كنند. اين كارگاه به شكل انحصاري براي دربار شاهي پارچههاي بسيار نفيس ميبافت و نام آن شهره ي آفاق گشته بود. از اين دوران هم نمونههاي بسياري باقي مانده كه حتي امروز، ديگر كسي نميداند كه آن استادان زبردست، اين پارچهها را بافتهاند!!
با سقوط صفويان به دست افغانها، چراغ هنر ايران هم رو به خاموشي گراييد. افشاريه و زنديه و قاجاريان هم هيچ كاري براي نجات آن انجام ندادند.
در دوران پهلوي ديگر كسي خبري از بافت پارچههاي زربفت و مخملين و گرانبها نداشت. تنها برخي خانوادهها پنهاني در خانه خود پارچههايي بافته و پس از كهنه كردن آن به نام پارچه عتيقه، به قيمت گزاف آن را ميفروختند... كاشان يكي از شهرهايي بود كه از آغاز در بافت پارچههاي گوناگون شهره بود. استاد محمد خان نقشبند اين هنر را دوباره زنده مي كند و فرزندانش راه پدر را ادامه ميدهند. در دوران پهلوي به دليل نياز دربار براي لباسهاي زربفت چه براي پوشش و چه براي هديه دادن، بار ديگر بافت پارچههاي زرباف رونق گستردهاي گرفت به ويژه در زمان تاجگذاري كه لباسهاي دربار بايد از اين پارچههاي بافته ميشد..... .
با ورود ماشين هاي بافندگي و آسان شدن فن بافت در اوايل دوره پهلوي، اين هنر تقريباً به جز در چند زيرزمين خانه هاي سنتي كاشان، يزد و اصفهان، در جاي ديگري وجود نداشت. تا اينكه خبر بافت پارچههاي زربفت در كاشان به گوش رضاشاه ميرسد و همزمان با گشايش مدرسه صنايع مستظرفه قديم يكي از استادان بزرگ اين رشته به نام محمد طريقي از كاشان به تهران منتقل شد و اين رشته رو به نابودي را در شرايط سخت گسترش داد و شاگردان بسياري تربيت كرد، تاجايي كه در سال 1352 در تهران اساتيد متخصص در رشته بافت زري و مخمل به بيش از هفتاد نفر رسيده بودند. اما اكنون استاداني كمتر از تعداد انگشتان دست در اين رشته فعاليت دارند.
پس از انقلاب چون كسي نيازي به اين لباسها نداشت كم كم بافت آنها محدود شد و حتي صادرات آن هم قطع گرديد. بسياري از استادان رفته رفته بازنشسته شده و بسياري هم چهره در خاك پنهان كردند. بسياري از دستگاههاي بافت، ديگر بافندهاي ندارد و دير يا زود ميشنويم كه اين هنر ارزشمند و باشكوه ايران، پس از قرنها براي هميشه نابود گشت و تنها بايد در موزههاي كشورهاي غربي نمونههاي آن را ببينيم اكنون تنها در كارگاه زريبافي سازمان ميراث فرهنگي كشور در تهران و هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان و ميراث فرهنگي كاشان، نمونههایي از انواع زري و مخمل بافته ميشود.