الهه.م

.
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/03
ارسالی ها
816
امتیاز واکنش
61,009
امتیاز
966
سن
26
محل سکونت
مشهد
#پست_چهل_و_یکم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

-‌ولی من هنوز دلواپسم. ولی دلم همیشه به تو قرصه. تو محکمی، کاردونی، اما من یه چیزی ته دلم هست که مدام اینجا آشوب به پا می‌کنه. دلیلش رو نمی فهمم اما وقتی که زیاد میشه...
برای یک لحظه یاد تو می‌افتم. تا چهره‌ات توی ذهنم نقش می‌بنده، عین آب روی آتیش دلم ‌میشی. تو وسط دلهره‌های من، امید تازه‌ای، جون دوباره‌ای آقا.
نویسنده: @SHahRAshOB
رمان بسیار جذابی که به اجتماعی خون‌ها پیشنهاد میشه :)
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
پ.ن: برای تبلیغ رمانتون کافیه بهمون پیام بدید.
 
  • پیشنهادات
  • الهه.م

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    816
    امتیاز واکنش
    61,009
    امتیاز
    966
    سن
    26
    محل سکونت
    مشهد
    #پست_چهل_و_دوم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    خون! خون را هرکسی انتخاب نمی‌کند، اما ای کاش می‌شد انتخاب کرد که چه کسی باشیم. من! منی که قدرت در وجودم شعله می‌کشد، قدرت من و شعله های آتشی که از وجودم به سمتت شعله می‌کشد بین راه‌های ضعیف، ناتوان و بی طرف را هم خاکستر می‌کند و خاکسترش را هیچکس در آب دریا نخواهد انداخت، اما صدای زجرکش شدنشان را نجماها و ستاره ها به سمتم شلیک می‌کنند، و من! آن بی طرفی هستم که سوخته اما نمرده نیمی از وجودم خاکستر است و با این خاکستر شمشیری خواهم ساخت برای فروکردنش در آن قلبی که خونش را نمی‌خواهی!
    نویسنده: @❤Ava20
    اگر تخیلی خون هستین، حتماً باید آوا رو بشناسین. قلمش کلیشه ها رو می‌کُشه.

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پ.ن: برای تبلیغ رمانتون، فقط برامون پیام بذارید.
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,895
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    #پست_چهل_و_سوم
    Negar_۲۰۲۰۱۰۲۷_۱۲۳۹۰۳.png

    به متن روی جلد کتاب خیره شدم و آرام زمزه اش کردم:
    _ به نام خدا و دیگر هیچ، تنها انسان باش و دیگر هیچ.
    خودکار را در دست گرفتم و اولین صفحه را خالی گذاشتم و در دومین صفحه از دفترچه آبی رنگ نوشتم:
    چشمان او لشکر هیتلر بود و قلبِ من لهستان بی دفاع!
    با لبخندِ محوی یک خط پایین تر ادامه دادم:
    دخترک، لیوان قهوه اش را روی میز گذاشت و با لبخند رو به او لب زد:
    عشق کشکه.
    وارث مغرور عمارت دست هایش را در جیبش گذاشت و پوزخندی زد. به چشمان پرستارِ سرخوش خیره شد و گفت:
    عشق کشکه، زندگی هم آش؛ آش که بدونِ کشک مزه نداره. داره؟

    @یلدا علیزاده
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    _در همین نزدیکی است_
    #پست_چهل_و_چهارم
    01 copy.jpg

    @Hanie.sun

    "-گاهی فکر می کنم خدا هم از من بدش میاد. فکر می کنم من رو نمی بینه یا پیرمرد کاری کرده تا اون منو نبینه. ولی دو دقیقه بعدش با خودم میگم اگه خدا حواسش نبود که من الان مرده بودم.
    دیگه کنار پنجره نمیرم. نمی خوام با دیدن مناظر اطراف و حس کردن هوای آزاد، امید الکی بشینه تو دلم. البته منکر این نمیشم که بین این روز های تموم نشدنی، ساعاتی هست که به خیال دخترونه ام اجازه پرواز در آسمان مرد غریبه رو میدم. انگار در همان یک روز محبت کردنش، چشم دلم را هم باز کرده است."



    اگه شعارتون خوب خوندنه، اینو از دست ندید!
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    قلمت از دیدِ خواننده ها پنهان مونده؟
    بهمون پیام بده :)
     

    🍫 Dark chocolate

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/06
    ارسالی ها
    2,828
    امتیاز واکنش
    38,895
    امتیاز
    1,056
    سن
    23
    محل سکونت
    °•تگرگ نشین•°
    #پست_چهل_و_سوم

    Negar_۲۰۲۰۱۰۲۹_۱۵۱۶۰۶.png
    یک فنجان چای خاصیت عجیبی دارد.
    گاهی خستگی هایت را در دل داغش ذوب می کند و گاهی هم بهانه ای می شود تا کنار کسی که دوستش داری بنشینی و در سکوت جرعه جرعه دوستت دارم های بی صدایت را سر بکشی.
    اصلا چای که باشد تنور صحبت گرم می شود و البرز و گلی به بهانه ی نوشیدن چای قدری با فاصله روبروی هم ایستادند و همراه عطر گلهایی که در هوا چرخ می خورد، با لبخندی پنهان چای می نوشیدند.

    @افسون امینیان



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    _بسم الله_
    #پست_چهل_و_چهارم
    24 copy.jpg
    @*Romi*

    "- حداقل مثل یه آدم بزرگ رفتار کن نه یه بچه.

    -میدونی که آدم ها تا خودشون نخوان اخلاقشون عوض نمیشه، حتی ممکنه یه نفر اخلاق شش سالگیش روش بمونه.تو که مطلقا یه ذره هم عوض نشدی، لجباز و حرف گوش نکن!
    -اما مطلقا پسرای زیادی اخلاق بچگیشون مثل تو بوده، اونا چی؟
    -اونا به این نتیجه رسیدن که بزرگ شدن یعنی جدی و بداخلاق بودن، یعنی تغییری که باید بکنن اینه که خوش رویی و شوخیاشونو کنار بزارن تا بتونن یه آدم بزرگ بشن اما اگه واقعا تاوان بزرگ شدن اینه من ترجیح میدم یه نوزاد خوش خنده باقی بمونم تا یه بزرگ بداخلاق."


    نخونی ضرر کردی!
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!




    اینجا، انتخاب کن، انتخاب شو!
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    الهه.م

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    816
    امتیاز واکنش
    61,009
    امتیاز
    966
    سن
    26
    محل سکونت
    مشهد
    #پست_چهل_و_پنجم

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    حالا دیگه آزاد شده بود، هر چند که توی چهره اش هیچ حس آزادی وجود نداشت! انگار که هنوزم توی قفس بوده باشه، حس خفگی داشت! درست شبیه یه زندانی شده بود، که بعد سال ها انتظار آزاد شده؛ اما چون مدت ها پیشونیش رو به میله ها چسبونده، جای میله ها هنوز رو پیشونیش باقی مونده...مثل یه ننگ!
    نویسنده: @zahramousavi
    اگه تراژدی‌خون هستی، این رمان رو از دست نده:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پ.ن: برای تبلیغ رمانتون برامون پیام بذارید.
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    _بسم الله_
    #پست_چهل_و_ششم
    14 copy.jpg
    @HananehKH

    "- می دونی؟ حالا که نگاهم بهته، می فهمم که دوست داشتنت مثل آب خوردن می مونه. اولش که تشنه ای با میـ*ـل آب رو می خوری؛ اما هر چه بیشتر از خوردنش می گذره، بیشتر به بی مزه بودنش پی می بری. تا جایی که حتی به تلخی می زنه."

    کسانی که عاشقانه می خوانند، از دست ندهند.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    پ.ن: رمانت دیالوگ قشنگ داره؟ برامون بفرست.
    برنامه هامونو دنبال کنید.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

     

    الهه.م

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/03
    ارسالی ها
    816
    امتیاز واکنش
    61,009
    امتیاز
    966
    سن
    26
    محل سکونت
    مشهد
    #پست_چهل_و_هفتم

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    من انقدر خسته بودم که می‌ترسیدم موقع زل زدن به چشماش، یه جایی پلک بزنم و دیگه چشمام رو باز نکنم و به خواب ابدی برم! مهم تعداد ضربه هایی نبود که تو این مدت خوردم، مهم این بود که از چه کسایی خوردم! آرش، بلاخره بعد ضربه های نصفه و نیمه و بزدلانه اش، امروز ضربه ی کاری رو زد!
    بلاخره دیدمش کسی رو که هم بنزین ریخته بود، هم آتش زده بود! و هم سوخته بود!
    نویسنده: @zahramousavi


    این رمان رو از دست ندید:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پ.ن: برای تبلیغ رمانتون کافیه برامون پیام بذارید :)
     

    White Moon

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/13
    ارسالی ها
    4,744
    امتیاز واکنش
    20,639
    امتیاز
    863
    _یا منتهی کل شکوی_
    #پست_چهل_و_هشتم

    27 copy.jpg
    @Reyhun
    "- جمانه رو دوست دارم. از ریشه‌ی تو میاد حافظ. مگه نه؟ یه اسم عربی، مثل حافظ.

    چیزی زمزمه می‌کند که چشم‌هایم را درشت کرده و دلم را در خود فشرده می‌کند. چشم‌هایش تکان می‌خورند. می‌فهممت تو را دخترک! من هم خواهان تکمیل جمله‌ی تو‌ام. و گویی جمله‌اش را آرام ادامه داده است:(( مثل حافظ؛ برای حافظ.))
    - امیدوارم دوستش داشته باشی. به سرگرد رفیعی می‌گم شناسنامه‌ات رو با همین نام بگیره.
    لبخند می‌زند.
    - برای همین پرسیدی اسمم رو؟
    سکوت می‌کنم.
    - حضرت حافظ! خوشحالم که دلم رو اینطور شکستی. دل شکستن دلبرانه‌ای بود.

    لبخندم عمق می‌گیرد. تا این حد برایش بزرگ جلوه می‌کنم که مرا اینگونه لقب می‌دهد؟"


    عاشقانه ای متفاوت بخوانید!
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    دیالوگ قشنگ داری؟
    برامون بفرست :)


     
    آخرین ویرایش:
    بالا