دلنوشته کاربران آن نیمه دیگر من | DENIRA کاربر انجمن نگاه دانلود

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

روزي در اين شهر...
دختركي ساده...
اسير عشق مي شود...
دخترك ساده..
نمي داند چه در انتظار اوست...
عشق درد دارد...
قلب را مي سوزاند ..
دخترك شاد شهر...
هميشه شاد بمان...
غمگين مشو...
مردمان اين شهر...
فقط منتظر قطره اي اشك...
از ريختن چشمان تو هستند...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

ما را به خاطرات گذشته هم نسپرد...
ما را به باد سپرد...
بادي كه روزي يك نسيم ملايم بود...
و بعد از فراموشي ما در ذهن او...
طوفان شد...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

بی تو گرفته و غمگین...
دل سپردم به دست سنگین سرنوشت...
آه که عجب دست سنگینی دارد....
تمام تنم را کبود کرده است...
درد نبودن تو نیز کم بود...
حال سیلی های دست سنگین سرنوشت..
مرا از پای در اورده است...
تو در کنارم نیستی...
و من مانده ام...
و دست سنگین سرنوشت....
و نبودن تو...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

گیسوان بافته ام در دست باد است...
حال باد نقش دست های تو را باز می کند...
اصلا باد نقشش چیست؟
حال که تو نیستی...
نقش موهای من چیست؟
بگذار نباشند این تارهای اضافی...
وقتی که دست تو اینجا نیست...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

مانند كودكي شده ام...
كه با اشتياق به دنبال عروسك خود مي گردد..
و آن را در دستان كودكي ديگر اسير مي بيند..
حيران و سرگردان به تو خيره شده ام...
و تو شب چشمانت را سپرده اي به سبزي چشمان روبه رويت...
اي كاش كه در همان كودكي مي ماندم...
اي كاش...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

ميازار دلم را...
اين دل توان غم ندارد...
اين دل توان سردي ندارد...
آهِ دلِ شكسته دامن گير است...
آزار نده دلِ شكسته مرا...
كه خوشي ندارد...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

در كوچه و پس كوچه هاي اين شهر پرسه مي زنم...
چه اهميت دارد كه نصفه شب شده؟
وقتي كه در آن خانه كسي انتظار مرا نمي كشد...
وقتي كه آن خانه بعد از رفتن تو ديگر چيزي ندارد...
چه اهميت دارد كه الان نصفه شب است و هوا تاريك يا سر ظهر است و گرما سوزان؟
فرقي ندارد به حالِ دلِ خستهِ من...
بي تو انگار آن خانه جهنم است...
قلبم را مي سوزاند و آتش مي زند و خاكستر مي كند...
بهتر است در همين خيابان بمانم...
شايد سردي هوا...
آتشِ قلبم را خاموش سازد..​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

امروز...
خنده دار است که بگویم خوب بود...
نه خوب نبود...
دل بی قرار که خوب بودن حالی اش نمی شود...
به چه کسی بگویم دردم را؟
وقتی که درمان ندارد...
بریدم از دوست و رفیق..
تمام شد تاریخ انقضای اعتمادم...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

صدای خنده های تو...
آرامش می بخشد به قلب خسته و دیوانه و درمانده ام.
معتاد چشمان زیبایت شده ام.
اعتیاد آوردند صدای قهقه های بلندت.
چه کنم که ضعیفم و سست.
با یک اشاره از سوی تو...
چشم می بندم روی تمام افراد جز تو...​

[/HIDE-THANKS]

 

[DENIRA]

[HIDE-THANKS]

بی جان تر از آنم که مقابله کنم با عشقت...
قلبم را آتش می زند...
روحم را آنقدر درگیر تو کرده است که نمی دانم کیستم..
از کجایم...
گرمای دستان تو قلبم را از تپش می اندازد...
و عشق از سیاهی چشمانت شروع می شود...
و پایانش همراه با مرگ من است...​

[/HIDE-THANKS]