احساس تنفّر نسبت به کودک، نشانهی وجود کشمکشی حل ناشده بین والدین و کودک، و حاکی از آن است که والدین احساس میکنند در این کشمکش بازماندهاند. این احساس در نتیجهی انجام ندادن برخی وظایف که بر عهدهی آنان است،
بیشتر والدین صرفاً تحت شرایطی خاص، تنفّر از فرزندانشان را ابراز میکنند. این شرایط عبارتند از: زمانی که با مشاوری دلسوز و فهمیده سرگرم گفتگو هستند؛ یا وقتی که به سبب تخلّفی بسیار جزئی، از کوره در رفته و عصبانی شدهاند.
احساس تنفّر نسبت به کودک، نشانهی وجود کشمکشی حل ناشده بین والدین و کودک، و حاکی از آن است که والدین احساس میکنند در این کشمکش بازماندهاند. این احساس در نتیجهی انجام ندادن برخی وظایف که بر عهدهی آنان است، از جمله مشخّص نکردن انتظارات خویش از کودک، و نیز پیامدهای ناشی از نادیده گرفتن آن انتظارات، به وجود میآید.
وجود نارضایی (1) بین والدین و فرزندان، تقریباً اجتناب ناپذیر است. فرزندان اغلب نارضایی های معقولی در مورد روش تربیتی والدینشان، و یا قولهای وفا نشدهی آنان دارند. ما معمولاً فراموش میکنیم که والدین هم میتوانند به سبب گفتار و یا کردار فرزندانشان که موجب رنجش آنها شده است، از آنان گله مند باشند. برای بسیاری از والدین دشوار است که در مورد این نارضاییها صحبت کنند. اگر نارضاییها بر طرف نشوند و یا در موردشان گفتگو نشود، ناگزیر باقی میمانند. آن دسته از والدین که تمایل ندارند و یا قادر نیستند از نارضاییهایی که از فرزندان خویش دارند، گفتگو کنند، مسلماً احساس تنفّر را در خود پرورش میدهند.
برخی از راهنماییهای ساده که به والدین کمک میکنند تا درمورد نارضاییهای خود با فرزندان خویش گفتگو نمایند، از این قرارند:
* به جای سرزنش کودک، برایش شرح دهید که بر اثر رفتار او چه پیش میآید. «وقتی تو دایم پای تلفن هستی، من نمیتوانم به کسی زنگ بزنم و کسی هم نمیتواند به من تلفن بزند».
نگویید
«تو فقط به فکر خود و دوستانت هستی.»
* به جای بر چسب زدن به منش (2) یا شخصیّت (3) کودک، دقیقاً مشخص کنید که چرا به فلان رفتارش اعتراض دارید.
«وقتی موقع آشپزی کردنم وارد آشپزخانه میشوی، حواسم پرت میشود و ممکن است چیز مهمّی را فراموش کنم. لطفاً بیرون بمان تا بهت بگویم که کی میتوانی بیایی.»
«کوری یا نفهمی؟ مگر نمی بینی که گرفتارم.»
* به جای آن که کودک را مسؤول احساسات خود بدانید، به وجود آن احساسات اعتراف کنید.
«وقتی با آن لحن با من حرف میزنی، عصبانی میشوم.»
نگویید
«وقتی جرّ و بحث میکنی، عصبانیام میکنی.»
* کودک را دعوت کنید تا در حلّ ِ مشکل، شرکت کند.
«فکر میکنی که برای مرتّبتر کردن اتاقت، چه کار میشود کرد؟»
نگویید
«تا وقتی که نتوانی اتاقت را تمیز کنی، همچنان تنبیه میشوی.»
بیشتر والدین صرفاً تحت شرایطی خاص، تنفّر از فرزندانشان را ابراز میکنند. این شرایط عبارتند از: زمانی که با مشاوری دلسوز و فهمیده سرگرم گفتگو هستند؛ یا وقتی که به سبب تخلّفی بسیار جزئی، از کوره در رفته و عصبانی شدهاند.
احساس تنفّر نسبت به کودک، نشانهی وجود کشمکشی حل ناشده بین والدین و کودک، و حاکی از آن است که والدین احساس میکنند در این کشمکش بازماندهاند. این احساس در نتیجهی انجام ندادن برخی وظایف که بر عهدهی آنان است، از جمله مشخّص نکردن انتظارات خویش از کودک، و نیز پیامدهای ناشی از نادیده گرفتن آن انتظارات، به وجود میآید.
وجود نارضایی (1) بین والدین و فرزندان، تقریباً اجتناب ناپذیر است. فرزندان اغلب نارضایی های معقولی در مورد روش تربیتی والدینشان، و یا قولهای وفا نشدهی آنان دارند. ما معمولاً فراموش میکنیم که والدین هم میتوانند به سبب گفتار و یا کردار فرزندانشان که موجب رنجش آنها شده است، از آنان گله مند باشند. برای بسیاری از والدین دشوار است که در مورد این نارضاییها صحبت کنند. اگر نارضاییها بر طرف نشوند و یا در موردشان گفتگو نشود، ناگزیر باقی میمانند. آن دسته از والدین که تمایل ندارند و یا قادر نیستند از نارضاییهایی که از فرزندان خویش دارند، گفتگو کنند، مسلماً احساس تنفّر را در خود پرورش میدهند.
برخی از راهنماییهای ساده که به والدین کمک میکنند تا درمورد نارضاییهای خود با فرزندان خویش گفتگو نمایند، از این قرارند:
* به جای سرزنش کودک، برایش شرح دهید که بر اثر رفتار او چه پیش میآید. «وقتی تو دایم پای تلفن هستی، من نمیتوانم به کسی زنگ بزنم و کسی هم نمیتواند به من تلفن بزند».
نگویید
«تو فقط به فکر خود و دوستانت هستی.»
* به جای بر چسب زدن به منش (2) یا شخصیّت (3) کودک، دقیقاً مشخص کنید که چرا به فلان رفتارش اعتراض دارید.
«وقتی موقع آشپزی کردنم وارد آشپزخانه میشوی، حواسم پرت میشود و ممکن است چیز مهمّی را فراموش کنم. لطفاً بیرون بمان تا بهت بگویم که کی میتوانی بیایی.»
«کوری یا نفهمی؟ مگر نمی بینی که گرفتارم.»
* به جای آن که کودک را مسؤول احساسات خود بدانید، به وجود آن احساسات اعتراف کنید.
«وقتی با آن لحن با من حرف میزنی، عصبانی میشوم.»
نگویید
«وقتی جرّ و بحث میکنی، عصبانیام میکنی.»
* کودک را دعوت کنید تا در حلّ ِ مشکل، شرکت کند.
«فکر میکنی که برای مرتّبتر کردن اتاقت، چه کار میشود کرد؟»
نگویید
«تا وقتی که نتوانی اتاقت را تمیز کنی، همچنان تنبیه میشوی.»