اشعار کاربران ازدحام تنهایی هایم

mahsa delphi71

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/01/04
ارسالی ها
249
امتیاز واکنش
2,466
امتیاز
451
سن
31
محل سکونت
جنوب
مانند فرشته‌ها سر نهاده‌ای بر بالین خواب/صورت زیبایت در خواب،غرق نور مهتاب
آنجا که آسمان ناز ماهش را می‌فروشد به زمین/تو آن ستاره‌ای که بر زمین کرده کمین
نگاه معصومت را آسوده‌ بسته‌ای بر بیداری/در بی‌خبری ندانی از ظلم‌ها و گرفتاری
خواب بمان تا وقت سحر از افق مشرق زمین/الهی، چشم بگشای و جز خوبی عالم نبین
دنیا دگر انگار در آن نفس‌ها تنگ شده است/جدار شیشه‌ای جنسش از سنگ شده است
چه قرن‌ها که از نسل آدم نگذشته و ما دلخوشیم/به نا چار احساس خویش را می‌کشیم
آه ای کودک من، در سرای بی‌خبری خفته بمان/اینگونه در خواب خواهی ماند در امان
 
  • پیشنهادات
  • mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    فردایم را گم کرده‌ام در خاطرات دیروز.
    نمی‌دانم چند وقت گذشته است، تنها می‌دانم که ساعتیست به گوشه‌ای زل زده‌ام و فراموشی مرا در خود غرق کرده است.
    به دیوار خیره می‌شوم، دیواری که روزی به رنگ سفید بود، ولی اکنون...
    مگر می‌شود خود را سبک کرد با پاشیدن رنگ‌ها به دیوار...
    این دیوار، زندان من است، یک سلول انفرادی، که درونم را در آن حبس کرده‌ام.
    دیوار، نماد اسارت روح من است. انتظار می‌کشم در واپسین لحظات...
    انتظار یافتن فردا‌ها و سفید شدن این دیوار هفت رنگ...
     

    mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    نور از پشت شیشه می‌تابد و من هنوز بیدارم/شب را تا طلوع سر کرده‌ام با فکر یارم
    در دل هزاران بار گفته‌ام دلی دارد از سنگ/شیشه‌ی قلب مرا بشکسته آینه‌ی هفت رنگ
    آن مغرور خود خواه که تا دید من شدم عاشقش/رفت و بگذاشت جای در ذهن من خاطرش
     

    mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    اشک‌ها و لبخنده‌ها محصول احساس آدمیت است...
    دلی را گر برنجانی، حاصلش بغض است و اشک
    لبی را گر مسرور کنی، حاصلش لبخند است و شادی
    دل‌های شکسته، آه‌ها در آن نهفته، نشکن دلی، مبادا آهی دامانت را بگیرد
    لبخند‌ها، مرهم درد‌هاست و استحکام قلب‌ها...
    بیایید به هم دیگر لبخندها را هدیه دهیم، بدون مزد و منت
    دل شکستن و مغرور گشتن، حاصلی جز غم ندارد
    گر دلی برنجانی و گر نیز لبخندی به لب آوری در این دنیای فانی، حاصلش یا آه است، یا دعا
    عاقبت به آغـ*ـوش خاک باز می‌گردیم و طعمه‌ی مور؛

    ما می‌مانیم و کوله باری از آه‌هاو دعا‌ها و یک دنیای ابدی...
     
    آخرین ویرایش:

    mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    چه حال عجیبیست،قلبم انگار مرده است/از فراق یارم،وجودم سرماخورده است.
    چه احساس غریبیست،حال که او رفته است/نه تکه‌ای از درونم،گویی وجودم را بـرده است
    چه غریب شد دلم،انگار تمام عالم بودی تو/ریشه‌ این قلب ناتوان،دگر سالخورده است
    حال و احساسم دگر خسته‌اند و نایی ندارند/حال عجیبیست،قلبم انگار مرده است
     

    mahsa delphi71

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/04
    ارسالی ها
    249
    امتیاز واکنش
    2,466
    امتیاز
    451
    سن
    31
    محل سکونت
    جنوب
    با نخ احساس، رویا می‌بافی
    با پرواز‌های بلند، در اوج آسمان خیالت
    پر می‌کشی بر ابرهای امید
    کنارحوض نقاشی، نقش‌های یک رویا و خیال، در دل آرزو‌های محال، محال‌ها می‌سازی و بر قایق کاغذی، سوار بر آب حوض، در دل تنهایی، سفری به نا کجا‌ها، آن‌جا که دگر جای کسی خالی نیست.
    سفر به اعماق یک درون، یک ذهن پر از رویا...
    سفر به یک رویای پر ازدحام، ازدحامی پر از تنهایی...
     
    بالا