افت قدرت محمدرضا پهلوی !

  • شروع کننده موضوع FATEME078
  • بازدیدها 76
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

FATEME078

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/08
ارسالی ها
1,311
امتیاز واکنش
31,597
امتیاز
873
سن
25
محل سکونت
تهران
در اوج اقتدارگرایی و تمركز قدرت، در اواخر صدارت اقبال، بر اثر مجموع تحولات و تنش‌های داخلی و خارجی، فضای سیـاس*ـی ـ اجتماعی كشور دستخوش دگرگونی‌هایی شد.



از یك سو ساختار سیـاس*ـی حكومتی، تمركز و انحصار مطلق را از دست داد و با نوعی توزیع قدرت، هم در قوه مجریه قدرتی دوقطبی شكل گرفت و هم قوای دیگر كم وبیش اقتدار و اعتباری یافتند. از سوی دیگر، با احیا و فعالیت دوباره ساختارها و نهادهای سیـاس*ـی غیرحكومتی، تعدد و تنوع كانون‌های قدرت شكل گرفت. این دوره زودگذر مصادف با اواخر دهه‌ 30 و اوایل دهه 40 بود. گستره این سال‌ها متفاوت ارزیابی می‌شود و ما آن را به سال‌های 1339 تا 1342 مربوط دانسته‌ایم.

224245202511957614814832101145131151187130207.jpg


سلطه بلامنازع شاه در راس هرم سلسله مراتبی ساختار سیـاس*ـی حكومتی، مشخصاً از سال 1339 با برآمدن كانون‌های قدرت در ارگان‌های حكومتی و غیرحكومتی جامعه به چالش كشیده شد و دوره‌ای جدید از تمركز زدایی در كشور شكل گرفت. در این راستا یكه‌تازی ساواك در محور نیروهای امنیتی كشور به مثابه پایه اصلی حفظ و تحكیم قدرت سلطنتی با محدودیت روبرو شد و گسترش بی‌رویه بوروكراسی به مثابه پایه و ابزار دیگری در تقویت قدرت فائقه سلطنت ـ با انتقادها و چالش‌های اصلاح طلبانی چون امینی و نزدیكان او مواجه گردید. بدین سان در این دوره علاوه بر شاه، دست‌كم دو کانون قدرت دیگر پا به عرصه عمل نهاد: ملیونی در داخل و خارج قوه مقننه از قبیل الهیار صالح و دیگر رهبران جبهه ملی، و اصلاح‌طلبان و مدعیانی چون امینی و هواداران و همكاران وی بویژه حسن ارسنجانی و محمد درخشش.

علاوه بر این كانون‌های سه گانه، كابینه شریف امامی را نیز كه بویژه با تزلزل اقتدارگرایی مطلق شاه مجال عرض اندامی یافته بود، می‌توان كانون قدرت دیگری محسوب داشت كه بخصوص با شمول برنامه‌ریزان و اصلاح‌طلبان رادیكالی چون آرامش در آن، همچون گذشته یكسره در راستای پیشبرد اهداف تمركزگرایانه شخص شاه قرار نداشت.

سلطه بلامنازع شاه در راس هرم سلسله مراتبی ساختار سیـاس*ـی حكومتی، مشخصاً از سال 1339 با برآمدن كانون‌های قدرت در ارگان‌های حكومتی و غیرحكومتی جامعه به چالش كشیده شد و دوره‌ای جدید از تمركز زدایی در كشور شكل گرفت

سرانجام تداوم بحران‌های سیـاس*ـی و چالش‌های قدرت كه خصوصاً با قدرت نمایی كانون‌های غیر حكومتی قدرت گرفته‌ای چون جامعه معلمان ایران تشدید شده بود. به سقوط كابینه «محلل» شریف امامی و نخست وزیری امینی انجامید. «راه سیـاس*ـی شریف امامی ـ آرامش هم به بن‌بست رسید. شاه .... چاره‌ای نداشت جز روی كار آوردن نخست وزیری كه سیاست مستقل و قدرتمندی داشته باشد ... تنها انتخاب مطلوب همانا دكتر علی امینی بود اما انتخاب امینی نشان می‌داد كه شاه از قدرت مطلقه فاصله زیادی گرفته است.» 1 صدارت امینی، نماد مشخصی از پایان تمركزگرایی سال‌های پس از 32 و نمود بارزی از توزیع قدرت ـ دست‌كم در ساختار سیـاس*ـی حكومتی ـ بود. ریچارد كاتم از انتصاب امینی، به عنوان «آغاز مبارزه قدرت» یاد می‌كند. 2 كاتوزیان نیز با اشاره به عوامل داخلی و خارجی این وضعیت جدید، سال‌های 39 تا 42 را دوره‌ای از مبارزه قدرت می‌خواند. 3

در واقع، در فاصله سال‌های 1339 تا 1342، نخست وزیری امینی برای اولین و آخرین بار پس از كودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب 57 ، تمركز قدرت را به نوعی توازن قدرت در قوه مجریه و ساختار سیـاس*ـی بدل ساخت كه حتی در این توازن قوا، اقتدارگرایی شاه عملاً تحت‌الشعاع قدرت فزاینده امینی قرار گرفت. درخشش رئیس جامعه معلمان ایران به وزارت فرهنگ در كابینه امینی رسید و با اعتبار و اقتداری كه معلمان در این روند كسب كرده بودند، به جای آنكه جزئی از بدنه بوروكراسی محافظ حاكمیت به شمار آیند، به مثابه قشری پویا و بالنده در كنش‌ها و تنش‌های سیـاس*ـی این دوره وارد عرصه عمل شدند.

در فاصله سال‌های 1339 تا 1342، نخست وزیری امینی برای اولین و آخرین بار پس از كودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب 57 ، تمركز قدرت را به نوعی توازن قدرت در قوه مجریه و ساختار سیـاس*ـی بدل ساخت كه حتی در این توازن قوا، اقتدارگرایی شاه عملاً تحت‌الشعاع قدرت فزاینده امینی قرار گرفت



ارسنجانی در مقام وزیر كشاورزی كابینه امینی با طرح‌های اصلاح‌طلبانه رادیكال خویش برای نخستین بار عملاً و رسماً گام‌هایی در جهت بسیج و سازماندهی اقشار و طبقات وسیع روستاییان ـ مستقل از منویات سلطنتی ـ برداشت. سیاسیون كهنه كار و فعالی چون الموتی نیز در كنار درخشش و ارسنجانی به كابینه امینی اعتبار و اقتدار بی‌سابقه‌ای بخشیدند لكن محور اصلی قدرت نمایی و ابتكار عمل كابینه جدید همان مثلث امینی ـ درخشش ـ ارسنجانی بود كه توانست در دوره‌ای كوتاه قدرت مطلقه را ـ در كنار سایر كانون‌های نو یا احیاء شده قدرت ـ به چالش كشد. سرانجام با سقوط این كابینه زمینه برای اقتدار گرایی مجدد شاه فراهم شد. ساختار سیـاس*ـی حكومتی، یكسره در اختیار شاه قرار گرفت و نهایتاً با سركوب و اضمحلال همه كانون‌ها و مراكز قدرت سیـاس*ـی غیر حكومتی در سال 1342، این دوره كوتاه تمركز زدایی از میان رفت و دوره دیگری از تجمع و انحصار قدرت و تمركزگرایی در ساختار سیـاس*ـی كشور آغاز شد.

گاوین همبلی، سقوط امینی را عملاً سرآغاز دور بی‌سابقه‌ای از «فرمانروایی مطلقه» در كشور و به تعبیر ما «تمركز قدرت» می‌شمارد كه تا سال 1357 تداوم می‌یابد. 4

34121742812060195127211160561425420142175.jpg


در خصوص نقش دربار در این مقطع می‌توان گفت كه:


«بطور كلی دربار به منظور تقویت و تجدید ساخت قدرت مطلقه، نیازمند اخراج گروه‌های قدیمی از بلوك قدرت و ایجاد پایگاه اجتماعی جدیدی برای تحكیم قدرت خود بود. ظاهراً دربار نمی‌توانست این كار را در درون چارچوب قانون اساسی انجام دهد. از لحاظ منازعه قدرت، دربار میان قدرت طبقه بالا از یك سو و مخالفت احزاب طبقه متوسط از سوی دیگر گرفتار بود و برای ایجاد ساخت قدرت مطلقه، می‌بایست به نحوی قدرت اشرافیت را محدود و تقاضاهای طبقات بویژه در زمینه اقتصادی را برآورده سازد. تا این زمان دربار اگرچه نتوانسته بود بر پارلمان سلطه یابد ولی بر قوه مجریه بویژه منصب نخست وزیری كنترل كامل داشت.» 5

از همین رو در سال 1340، شاه جهت درهم شكستن قدرت پارلمان و گروه‌های قدرت به دو اقدام مهم دست زد: اول تشكیل یك كابینه نیرومند (كابینه علی امینی) و دوم ایجاد یك نظام دو حزبی و وابسته به خود (مردم و ملیون).

بدین سان دربار كابینه مجلس را هدف قرار داده و آن را مركز فئودال‌ها و مانع اصلاحات خواند. شاه خود از قانون اساسی به عنوان ضامن و پشتیبان قدرت اشراف انتقاد كرد و مجلس بزودی به موجب فرمانی از جانب او منحل شد. مجلس شورا به مدت دوسال ونیم تعطیل باقی ماند و در طی این مدت دربار در جهت تجدید ساخت دولت مطلقه با نیروهای سیـاس*ـی مختلف درگیر شد و با استفاده از ارتش و از طریق حكومت به موجب فرمان، آنها را شكست داد و رژیم جدیدی را ایجاد كرد. كه سرانجام با سلطه دربار در صحنه سیـاس*ـی كشور به تجدید ساخت دولت مطلقه انجامید.

پی نوشت :

1- ریچارد كاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: كویر، 1371، ص383.

2- همان.

3-محمدعلی همایون كاتوزیان، دموكراسی و توسعه اقتصادی، كتاب توسعه، شماره 7، زمستان 1373، ص20.

4- گاوین همبلی، خودكامگی پهلوی، در سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج،‌ ترجمه عباس مخبر، چاپ دوم، تهران: طرح نو، 1372، ص147.

5- حسین بشیریه، موانع توسعه سیـاس*ـی در ایران، چاپ پنجم، تهران: گام نو، 1384، ص85.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا