اندر روايات نقل شده است كه روزي شيخ ابو پخمه بندركاني در خيابان مشغول راه رفتن بودند كه مردي از كنار ايشان رد بشد و تيكه اي بر وي بينداخت و شيخ را بسيار خشمگين بكرد.
اما شيخ خشم فرو بـرده و با خود گفت كه مردي جاهل بوده پس از خطايش درگذرم كه رسم جوانمردان اينچنين باشد.
شيخ ايشان را ببيخشد و ره خويش پيش گرفت ؛ اما در ادامه راه با چند تن از اين مردمان مواجه بشد و كاسه سبرشان لبريز بشد و از رفتن پشيمان شدند و به خانه نزد پسرشان باز گشتند تا از وي سوال پرسيده تا شبهات ذهنيشان را پاسخي درخور داده باشند.
پس نزد پسر برفته و وي را از ميز كامپيوترش جدا بكرده و مودمش را خاموش بنموده واز وي بپرسيد:
" GF " چه ميباشد؟
پسرش پاسخ بداد كه پدر جان GF " " مخفف "دوستي سبز"ميباشد كه به صورت اختصار از كلمات :
Friend به معناي دوست
و
Green به معناي سبز
گرفته شده است كه به اختصار و صميميت بيشتر به صورت " " GF بيان مي شود.
البته گاهي عده ي از خدا بي خبر آن را " گوجه فرنگي " هم معنا كرده و باعث شبه اندازي در بين دوستان مي شوند!!!!
شيخ ابو پخمه بندركاني بلند بشد و پسرش را در آغـ*ـوش بگرفت و غرق بـ..وسـ..ـه نمود.
شيخ در اندر روايات خود بيان كرده است كه كساني كه "GF" هاي پسرش را " گوجه فرنگي" دانسته اند ؛ خداوند از گناهشان هرگز نخواهد گذشت و آنها در جهنم در محله پاكستاني ها خواهند بود كه هر لحظه عده ي از آنها منفجر خواهد گشت...