یکی از فانتزیام اینه که دارم پوفک میخورم بعد یهو تمام پفکا بریزه رو زمین....بعد مادرم ببینه بیاد بهم بگه:
مهدی...عزیز دلم عیب نداره مامان قربونت بشه
الهی من فدات شم
خودم همشو جمع میکنم
نمیدونی چ حالی میده خدا
انگار به خر ینجه با دلستر هلو دادی
بعدش از خوشحالی سکته کنم بمیرم جنازمو ببرن
تو قسمت ذخیره های افق
اخه جدیدا میگن افق پر شده اصن یه وضی
آقا به جـــان خودم راست میگم ، امروز یه پسر جوون ماسک به صورتش زده بود ، یه آن ماسکشو داد پایین یه سیگار روشن کرد و گذاشت رو لبش ! شرکت دخانیان :|
ریـه :|
اعتراف میکنم تلفظ شمشیربازی با اسلحه اپه رو یه چند سالیه کشف کردم، تا قبل از اون فکر می کردم با اسلحه افه ست و طرف اِفه ضربه زدن میاد......خخخخخخخخخخخخ
داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش بـرده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟