♥MASTANE♥
کاربر نگاه دانلود
مؤذنی متولد ۱۳۳۷ و دارای لیسانس ادبیات نمایشی است. آثار او شامل داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه و فیلمنامه مي باشد. همچنین در حوزه ساخت فیلم فعالیت دارد. وی از فعالین حوزه ادبیات دفاع مقدس و داراي رویکردی خاص در این زمینه است. از علی مؤذنی تا كنون بيش از پانزده مجموعه داستان و رمان، و بيش از شش مجموعهی فيلمنامه و نمايشنامه منتشر شده است. اغلب آثار موذني با اقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده و جوایزی را نیز کسب کرده است. "كشتي به روايت توفان"، "قاصدك"، "كلاهي از گيسوي من"، "بشارت"، "مسيحايي"، "ظهور" رمان برگزیده در سال ۷۸، "ملاقات در شب آفتابی"، برنده جایزه کتاب سال ۷۶، "دلاویزتر از سبز" یکی از برترین داستانهای شناخته شده در مراسم بیست سال داستان نویسی و "ارتباط ایرانی" رمان تحسین شده از طرف شورای نویسندگان روسیه بوده است.موذني با توجه به تعداد آثاري كه طي چند سال اخير نوشته و منتشر كرده، به عنوان يك نويسنده حرفه اي، در معناي فني و فرهنگي كلام، شناخته شده است. مؤذني را مي توان يكي از انگشت شمار كساني دانست كه در حوزه ادبيات جنگ، چهره شاخص و درخشاني از خود نشان داده اند. كار و ديدگاه او در قلمرو داستان از اصالت و اقتدار و استقلال سخن مي گويد. بارزترين مشخصه دروني و بيروني داستان ها و رمان هاي مؤذني ناظر بر هويتي مستقل در عرصه فرهنگ مذهبي است. شايد جوهره مذهبي آثار او را از اين ديدگاه بتوان فراتر از انتزاع و حتي تعهدهاي صرف اخلاقي برآورد كرد.1كتاب "ظهور" زندگي سردار شهيد حاج يونس زنگي آبادي فرمانده تيپ امام حسين (ع) از لشكر 41 ثارا را به تصوير ميكشد. نويسنده سعي دارد خواننده را همراه خود به داخل زندگي شهيد بكشاند و لحظه به لحظه همراه شهيد به بيان خاطرات او بپردازد. نويسنده از جانب شهيد مسؤوليت نگارش كتاب را ميپذيرد و در حالي كه شهيد حاج يونس در تمام لحظات همراه نويسنده است، به روستاي زنگي آباد سفر میكند و خودش را در سالها پيشهنگام تولد حاج يونس مييابد. سير وقايع همراه با تفسير و بيان خاطرات گذشته باعث ميشود كه خواننده احساس كند در صحنههای زندگی شهيد حضور داشته است بدين ترتيب، با شرايط زندگی شهيد، محيط خانوادگی وی و روحيات و صفات و خصوصيات فردی اخلاقی و اجتماعی او آشنا شود. فرزندان شهيد به عنوان شاهدان در داستان حضور دارند."ملاقات در شب آفتابي" داستاني است كه به گفته نويسنده همه شخصيتهای آن واقعي هستند. شخصيت اصلي داستان شخصي به نام كريم است كه برای تأمين معاش به شغل دوم پياده كردن محتوای نوارهای خاطرات جانبازان اشتغال دارد. كتاب در دو بخش تنظيم شده است. بخش اول: متن بازنويسی شده مصاحبه با جانباز 70 %، حجت كيانی است. اين جانباز ابتدا خاطراتی از دوران كودكي خود را بيان كرده، به آشنايی با شهيد حسامالدين گنجی اشاره میكند. حسام معلم امور تربيتي او بود و حجت شيفته اخلاق پسنديده او شده بود به گونهای كه میخواست با او به جبهه برود ولی به سبب كمی سن در آن زمان نتوانسته بود. پس از شهادت حسام، حجت به جبهه رفته، مجروح ميشود. بخش دوم كتاب متن بازنويسي شده مصاحبه با جانباز 70 %، اكبر حسيني، از اهالی شوشتر است كه در جبهه مجروح شده بود. او از فداكاریها و وفاداری همسر خويش سخن ميگويد. در ادامه كريم كه تحت تاثير اين شغل خود متحول شده است سبب آشنايی اين دو جانباز با يك ديگر ميشود. در "نه آبی، نه خاكي" رزمندهای به نام سعيد مرادی، با نوشتن خاطرات خود، در واقع به آرزويش كه نويسندگی است، پاسخ میدهد. وی با تشويق يكی از دوستان، نوشتن خاطرات خود را از روز اعزام به جبهه 25 دی ماه 1363 شروع میكند. در اين روز سعيد و همرزمانش به طرف جمكران و از آنجا به سوی اهواز و سپس به سوی مقصد اصلd، يعنی آبادان، مقر لشكر هفده علی بن ابیطالب در حاشيه رود كارون، هدايت میشوند. سعيد طي اين مدت خاطرات خود را يادداشت میكند. در روز عمليات، در زير بارش خمپارهها، سعيد با اصابت تير دشمن به قلبش و با برآوردن فرياد الله اكبر شهيد میشود. دفترچه خاطرات سعيد را رزمندهای به نام اكبر شاهدی پيدا كرده، آن را (به درخواست خود سعيد، كه در نوشتههايش به آن اشاره كرده بود) برای يكی از دوستان سعيد ابراهيم رحمانی ميفرستد تا توسط او، خانوادهاشاز خاطرات، وصيتنامه و حتی شهادت او مطلع شوند.داستان "قاصدك" موذني با شيوه تك گويي دروني و با لحني ادبي و شاعرانه نوشته شده است. درون مايه ي داستان چگونگي ابلاغ خبر شهادت رزمنده اي به خانواده شهيد است. اين داستان نمونه ي خوبي از رويش ارائه ي مضامين ديني به شكل رئاليسم جادويي است. موذنی در اين قصه با تخيلی سرشار داستانی دنيايی از اميد و انتظار را در مقابل واقعيت های جنگ (جدايی- شهادت) قرار مي دهد. داستان با طرح پيچيده اما به قاعده اي دارد. ورود قاصدكي به خانه، بهانه ای برای مكالمه مادر و فرزند مي شود. مادر آن را فرستاده ای از طرف پدر میداند كه در جبهه است و با خيالبافی در اطراف قاصدك دنيايی عاطفی میسازد و پسرك را به درون آن میكشاند. داستان به تدريج از تلاقی دو دنيای ذهنی ساخته میشود و با ورود خيال پدر به عنوان يكی از طرفين مكالمه، آماده رسيدن به نقطه اوج میشود. مادر و فرزند قاصدكی برای پدر می فرستند و روح پدر به صورت حجمی از نور آبی برای خداحافظی به سراغ آنها میآيد. انـدوه و شهادت در لابلای سطور جای مي شود. در "قاصدك" اميد، پسر كوچكی است كه پدرش به جبهه رفته است تا در عمليات شكستن حصر آبادان شركت كند. اميد شديدا برای پدرش دلتنگ است. مادر نميتواند او را آرام كند. با ديدن قاصدكی كه در اطاق پرواز ميكند، به فكر كمك گرفتن از او میافتد و به اميد ميگويد كه پدرش برای او پيغام فرستاده است. اميد آرام ميشود و خود او نيز با قاصدك برای پدرش پيغام میفرستد و از او میخواهد جوابش را با قاصدك ارسال كند. مادر و پسر میخوابند. پدر پيچيده در هالهای نوراني به خواب مادر ميآيد و در حالی كه قاصدك های فراوانی در اطرافش میگردند و او از همسر و پسرش خداحافظی میكند
