تاریخچه الکترون
نوشتار(های) وابسته: پیشینه الکتریسیته
یونانیان باستان متوجه شدند که وقتی کهربا با پشم مالش داده شود، اشیای کوچک را به سمت خود جذب میکند. این پدیده به همراه آذرخش نخستین تجربههای ثبتشده بشر از الکتریسیته هستند.[۱۴] در دههٔ ۱۶۰۰ دانشمندی انگلیسی به نام ویلیام گیلبرت در مقالهای با عنوان «مگنت (De Magnete)»، برای اشاره به این ویژگی جذب اشیای کوچک پس از مالش، واژهٔ لاتین جدیدی به نام الکتریکوس را به کار برد.[۱۵] واژههای الکتریسیتهو الکتریک هر دو از واژهٔ لاتین الکتروم (هم چنین ریشهٔ ترکیب همان اسم)، که خود برگرفته از واژهٔ یونانی ήλεκτρον (الکترون) به معنی کهربا است، مشتق شدهاند.
در اوایل دهه ۱۷۰۰، فرانسیس هاوکسبی و یک شیمیدان فرانسوی به نام شارل فرانسوا دو فی به طور جداگانه چیزی کشف کردند که از آن با عنوان دو گونه متفاوت از الکتریسیته مالشی یاد کردند؛ یکی تولید شده از مالش شیشه، و دیگری از مالش رزین. دوفی نتیجه گرفت که الکتریسیته از دو شاره الکتریکی با نامهای «ویترئوس» و «رزینوس» تشکیل شدهاست که مالش باعث جدا شدن آنها از یکدیگر میشود و هنگامی که با هم ترکیب شوند، یکدیگر را خنثی میکنند.[۱۶] یک دهه بعد، بنجامین فرانکلینپیشنهاد داد که الکتریسیته از انواع متفاوتی از شارههای الکتریکی ناشی نمیشود، بلکه ناشی از یک نوع شاره الکتریکی تحت فشارهای مختلف است. او همانند نامگذاری امروزی بارهای الکتریکی، آنها را به ترتیب مثبت و منفی نامید.[۱۷] فرانکلین حامل بار را مثبت در نظر گرفته بود، اما به درستی تشخیص نداده بود که کدام شرایط مربوط به افزونی بار و کدام مربوط به کمبود بار بود.[۱۸]
بین سالهای ۱۸۳۸ تا ۱۸۵۱، فیلسوف طبیعی انگلیسی ریچارد لامینگ این ایده را مطرح نمود که اتم متشکل از یک هستهٔ مادی است که توسط ذرات زیر اتمی با بار الکتریکی واحد در بر گرفته شدهاست.[۱] در اوایل سال ۱۸۳۶، یک فیزیکدان آلمانی به نام ویلهلم ادوارد وبر، نظریهای مطرح کرد که طبق آن، الکتریسیته متشکل از شارههای باردار مثبت و منفی است که برهمکنش میان آنها از قانون مربع معکوس پیروی میکند. در سال ۱۸۷۴، فیزیکدان ایرلندی جورج جانستون استونی، پس از مطالعه پدیده برقکافت، پیشنهاد کرد که یک مقدار واحد مشخص از الکتریسیته وجود دارد که همان بار یون تک ظرفیتی است. او توانستهبود، مقدار این بار بنیادی را به وسیلهٔ قوانین برقکافت فارادهتخمین بزند.[۱۹] هرچندکه او معتقد بود این بارها به طور دائمی به اتمها متصل هستند و نمیتوان آنها را از اتم جدا کرد. در سال ۱۸۸۱ یک فیزیکدان آلمانی به نام هرمان وان هلمولتز ادعا نمود که بارهای مثبت و منفی هر دو به قسمتهای بنیادی تری تقسیم میشوند که هر کدام از آنها «مانند اتمهای الکتریسیته رفتار میکنند».[۲]
استونی در ابتدا واژه الکترولیون را در سال ۱۸۸۱ ابداع نمود. ده سال بعد آن را بهالکترون تغییر داد تا با آن، این بارهای بنیادی را توصیف کند. او در سال ۱۸۹۴ چنین مینویسد: «... تخمینی از این قابل توجهترین مقدار واحد پایهای از الکتریسیته زده شد، که از آن زمان تصمیم گرفتم که برای آن نام الکترون را پیشنهاد بدهم».[۲۰] در سال ۱۹۰۶ پیشنهادی برای تغییر آن به الکتریون مطرح شد که با شکست روبهرو شد زیرا هندریک لورنتز ترجیح داد نام الکترون را نگه دارد.[۲۱][۲۲] واژه الکترون ترکیبی از واژه الکتریک و پسوند یون میباشد،[۲۳] پسوند -ون که در نامیدن ذرات زیراتمی دیگر مانند پروتون و نوترون نیز بهکار میرود از الکترون گرفته شدهاست.[۲۴][۲۵]
نوشتار(های) وابسته: پیشینه الکتریسیته
یونانیان باستان متوجه شدند که وقتی کهربا با پشم مالش داده شود، اشیای کوچک را به سمت خود جذب میکند. این پدیده به همراه آذرخش نخستین تجربههای ثبتشده بشر از الکتریسیته هستند.[۱۴] در دههٔ ۱۶۰۰ دانشمندی انگلیسی به نام ویلیام گیلبرت در مقالهای با عنوان «مگنت (De Magnete)»، برای اشاره به این ویژگی جذب اشیای کوچک پس از مالش، واژهٔ لاتین جدیدی به نام الکتریکوس را به کار برد.[۱۵] واژههای الکتریسیتهو الکتریک هر دو از واژهٔ لاتین الکتروم (هم چنین ریشهٔ ترکیب همان اسم)، که خود برگرفته از واژهٔ یونانی ήλεκτρον (الکترون) به معنی کهربا است، مشتق شدهاند.
در اوایل دهه ۱۷۰۰، فرانسیس هاوکسبی و یک شیمیدان فرانسوی به نام شارل فرانسوا دو فی به طور جداگانه چیزی کشف کردند که از آن با عنوان دو گونه متفاوت از الکتریسیته مالشی یاد کردند؛ یکی تولید شده از مالش شیشه، و دیگری از مالش رزین. دوفی نتیجه گرفت که الکتریسیته از دو شاره الکتریکی با نامهای «ویترئوس» و «رزینوس» تشکیل شدهاست که مالش باعث جدا شدن آنها از یکدیگر میشود و هنگامی که با هم ترکیب شوند، یکدیگر را خنثی میکنند.[۱۶] یک دهه بعد، بنجامین فرانکلینپیشنهاد داد که الکتریسیته از انواع متفاوتی از شارههای الکتریکی ناشی نمیشود، بلکه ناشی از یک نوع شاره الکتریکی تحت فشارهای مختلف است. او همانند نامگذاری امروزی بارهای الکتریکی، آنها را به ترتیب مثبت و منفی نامید.[۱۷] فرانکلین حامل بار را مثبت در نظر گرفته بود، اما به درستی تشخیص نداده بود که کدام شرایط مربوط به افزونی بار و کدام مربوط به کمبود بار بود.[۱۸]
بین سالهای ۱۸۳۸ تا ۱۸۵۱، فیلسوف طبیعی انگلیسی ریچارد لامینگ این ایده را مطرح نمود که اتم متشکل از یک هستهٔ مادی است که توسط ذرات زیر اتمی با بار الکتریکی واحد در بر گرفته شدهاست.[۱] در اوایل سال ۱۸۳۶، یک فیزیکدان آلمانی به نام ویلهلم ادوارد وبر، نظریهای مطرح کرد که طبق آن، الکتریسیته متشکل از شارههای باردار مثبت و منفی است که برهمکنش میان آنها از قانون مربع معکوس پیروی میکند. در سال ۱۸۷۴، فیزیکدان ایرلندی جورج جانستون استونی، پس از مطالعه پدیده برقکافت، پیشنهاد کرد که یک مقدار واحد مشخص از الکتریسیته وجود دارد که همان بار یون تک ظرفیتی است. او توانستهبود، مقدار این بار بنیادی را به وسیلهٔ قوانین برقکافت فارادهتخمین بزند.[۱۹] هرچندکه او معتقد بود این بارها به طور دائمی به اتمها متصل هستند و نمیتوان آنها را از اتم جدا کرد. در سال ۱۸۸۱ یک فیزیکدان آلمانی به نام هرمان وان هلمولتز ادعا نمود که بارهای مثبت و منفی هر دو به قسمتهای بنیادی تری تقسیم میشوند که هر کدام از آنها «مانند اتمهای الکتریسیته رفتار میکنند».[۲]
استونی در ابتدا واژه الکترولیون را در سال ۱۸۸۱ ابداع نمود. ده سال بعد آن را بهالکترون تغییر داد تا با آن، این بارهای بنیادی را توصیف کند. او در سال ۱۸۹۴ چنین مینویسد: «... تخمینی از این قابل توجهترین مقدار واحد پایهای از الکتریسیته زده شد، که از آن زمان تصمیم گرفتم که برای آن نام الکترون را پیشنهاد بدهم».[۲۰] در سال ۱۹۰۶ پیشنهادی برای تغییر آن به الکتریون مطرح شد که با شکست روبهرو شد زیرا هندریک لورنتز ترجیح داد نام الکترون را نگه دارد.[۲۱][۲۲] واژه الکترون ترکیبی از واژه الکتریک و پسوند یون میباشد،[۲۳] پسوند -ون که در نامیدن ذرات زیراتمی دیگر مانند پروتون و نوترون نیز بهکار میرود از الکترون گرفته شدهاست.[۲۴][۲۵]