تاریخچه کوانتوم

  • شروع کننده موضوع ANDREA
  • بازدیدها 168
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

ANDREA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/15
ارسالی ها
4,712
امتیاز واکنش
68,494
امتیاز
976
سن
22
مقدمه :

فیزیک یکی از علوم بنیادی است و بسیاری از مفاهیم آن علوم دیگر را نیز در بر می گیرد. هر فردی که بخواهد پیشه ای برای خود انتخاب کند و در پیشه ی مورد نظر توفیق کامل داشته باشد باید با مفاهیم اولیه فیزیک بخصوص با فیزیک عملی و کاربردی آشنائی داشته باشد. فیزیک علمی است تجربی و پدیده های مختلفی را که در جهان رخ می دهد توصیف می کند.ما به کمک حواس خود بسیاری از پدیده هارا احساس می کنیم ولی پدیده های بی شماری هم هستند که درک آنها در حالت معمولی توسط احساس ما امکان پذیر نمی باشد. به کمک تجربه و بکارگیری دستگاههای اندازه گیری و آشکارسازهای مناسب می توانیم به وجود این پدیده ها پی ببریم. در اینجا به عنوان مثالی ساده اگر انرژی نورانی و تابشی را در نظر بگیریم که بیشتر از همان ابتدا با آن مواجه بوده است ولی شناخت پدیده های متعدد حاصل از آن با بهره وری مناسب از پدیده های نورانی به کمک تجربه و مساعی کسانی که در این مورد تلاش زیادی داشته اند امکان پذیرشده است. از طرف دیگر در علوم تجربی مثل فیزیک همانگونه که از نام آن پیداست بررسی یک پدیده به طورتجربی مفهوم نظری و شناخت تئوری مربوطه را ساده ترمی کند. اولویت دادن به کارهای عملی و آزمایشی در درس فیزیک بخصوص در دوره متوسطه جایگاهی بس ویژه داردچرا که این دوران نقش بسیار حساسی در شکل گیری آینده هر فرد دارد.

فیزیک در اصل یک کلمه یونانی است و به معنی طبیعت می باشد. در زمانهای قدیم که همه دانش ها را حکمت می نامیدند جزئی از معارف بشری را که به طبیعت مربوط می شد فیزیک می خواندند. دکارت در کتاب «اصول فلسفه»درباره تعریف فلسفه می نویسد که فلسفه مانند درختی است که ریشه های آن متافیزیک وتنه آن فیزیک است .طبق تعریف . فیزیک علمی است که هدف آن مطالعه عناصر متشکله ماده و برهم کنش های متقابل این عنصرها می باشد. فیزیک پایه علوم است در شیمی زمین شناسی و زیست شناسی از قوانین فیزیکی استفاده می شود. با دانش فیزیک ماده ی بی جان را تحت بررسی قرار می دهند و قوانینی را کشف می کنند که به صورت عمومی و کلی بیان می شود. مثلا می گوئیم همه ی اجسام از اتم تشکیل شده اند که از هسته و الکترون ساخته شده است .در برسی های پیشرفته فیزیکی باید از ریاضیات کمک گرفت .اما ریاضیات پایه ی فیزیک نیست بلکه ریاضیات مثل ابزاری است که فیزیک از آن استفاده می شود.
310017_421054787938544_419723385_n.jpg


بحث و بررسی :

کوانتوم به منظور فهم عمیق تر عناصر یا چیستی خود اتم با عبور دادن الکتریسیته از گاز های نادر مورد نظر و تفکر دانشمندان قرار گرفت . استفاده از این تکنیک بدین منظور بود که گازها وادار به درخشش گردند تا طیفشان قابل بررسی شود. ولی چیزی که بیشتر مورد نظر فیزیکدانان و شیمیدانان قرار گرفت این بود که نوع تخلیه الکتریکی که رخ می دهد به مقدار تخلیه هوای داخل لوله بستگی دارد. و نکته مهمی که برای آنان جالب تر بود درخششی بود که بر دیواره شیشه ای لوله پدید می آمد و ظاهرا ناشی از چیزی در رابـ ـطه با یکی از سوزن های فلزی یا الکترودهای انتهای لوله بود. که این همان الکترود منفی کاتد بود. فیزیکدانی در لندن به نام ویلیام کروکس کوشید این اشعه کاتدی را توضیح دهد و معتقد بود که این امر ناشی از برق گرفتگی معدود مولکولهای گاز باقیمانده در لوله و سپس دفع آنها از کاتد است. ولی در سال ۱۸۹۵ اکتشافی تصادفی نه تنها منجر به نفی توضیح کروکس شد بلکه سرآغاز انقلابی تمام عیار درنظرات مربوط به اتم گشت.

این اکتشاف در وورتسبرک در جنوب آلمان رخ داد. ویلهم رنتگن برای آزمایش های مختلفی در آزمایشگاه خود از یک لوله خالی از گاز استفاده می کرد. یکبار که او لوله را در مقوای مشکی پیچید و آزمایشگاه را تاریک کرد و با کمال تعجب دید که تکه کاغذی با روکش سیانید پلاتین که اتفاقا روی نیمکت گذاشته شده بود شروع به درخشش کرد ولی تا برق لوله قطع شد از درخشش باز ایستاد پس این نتیجه را گرفت که اشعه نافذی وجود دارد که از لوله خارج می شود از هوا عبور می کند و به سیانیدپلاتین می رسد. این اشعه نمی توانست ذره ای باشد چرا که توسط میدانی الکتریکی یا مغناطیسی منحرف نمی شد اما اگر اشعه بود می بایست خاصیتی غریب می داشت. زیرا عدسی نمی توانست آن را بشکند. رنتگن نتیجه گرفت که شاید این اشعه ای با طول موج بسیار کوتاه باشد ولی در هر صورت چون هنوز گیج کننده بود او آن را اشعه ایکس نامید . گرچه بسیاری ترجیح می دادند آن را اشعه رنتگن بخوانند.

در دانشگاه کیمبریج جان جوزف تامسن شروع به مطالعه اشعه جدید کرد. آنها متوجه شدند که وقتی این اشعه از گاز عبور می کند به آنها قابلیت هدایت الکتریکی می بخشد. تامسن نتیجه گرفت که این باید ناشی از یونیزه شدن گاز باشد چون مثل آن است که مایعی درحضور یون ها یا مولکولهای باردار هادی برق گردد. از آن جا که اشعه ایکس از اشعه کاتدی تولید می شد تامسن تحقیق در مورد آن را به رادرفرد واگذاشت و خود به سراغ اشعه کاتدی رفت.

هانری بکرل سومین نسل از یک خانواده دانشمند پرور فرانسوی بود او که افزون بر کسب دانش، سنگ های معدنی و ترکیب های شیمیائی آزمایشگاه پدرش ادموند را نیز به ارث بـرده بود با علاقمندی کار پدرش روی پدیده ی فلوئورسانس و فسفرسانس نیز در هنگام نور افشانی چنین پرتوی مرموزی راتابش می کنند. از این رو برآن شد که ترکیب هائی برگزیند و در اینباره به تحقیق بپردازد. او برای این کار بلورهای ماده ای را برای مدتی در برابر نور خورشید قرار می داد و بی درنگ درمحیطی تاریک روی یک فیلم خام عکاسی می گذاشت که درون یک پاکت کاغذی تیره بود. پس ازچند دقیقه فیلم را برداشته، ظاهر می کرد و از روی میزان وضوح تصویر،شدت تابش آن ماده را اندازه می گرفت.

روز ۲۶ فوریه سال۱۸۹۶ هانری در ادامه آزمایش هایش روی فسفر سانس طبیعی ترکیب های اورانیوم دار پدرش دو قطعه ازبلورهای یکی ازترکیب ها را برداشت و همه ی وسائل کار خود را آماده کرد. اما از آن جا که هوای شهر پاریس کاملا ابری بود . از انجام آزمایش چشم پوشی کرد و دو قطعه بلور را همراه با فیلم خام عکاسی در کشوی میز خود گذاشت و چند ساعتی به مطالعه پرداخت . عصر نیز زودتر از همیشه آزمایشگاه را به قصد خانه ترک. وضعیت هوا چند روزی به همین منوال بود و تعطیلات آخرهفته نیزکار را بیش تر به تعویق انداخت .

بامداد روز دوشنبه اول مارس هنگامی که هانری به آزمایشگاه خود پانهاد ، یک باره به یاد بلورهای درون کشوی میزخود افتاد. باعجله سراغ آنها رفت و تصمیم گرفت فیلم درون کشو را ظاهر کند. او با کنجکاوی فیلم را به تاریک خانه برد و آن را در محلول ظهور عکس قرارداد. پس ازچند دقیقه هیجان زده از تاریک خانه بیرون آمد، پشت میز کار خود نشست و عبارت های زیر را یادداشت کرد:

«دوشنبه اول مارس ساعت ۴۰: ۹ نتیجه آزمایش روی نمونه شماره ۱۳ آزمایشهایم روی مواد فسفرسانس نشان داده بود که همواره وضوح تویرپس از چند ثانیه به شدت کاهش می یابد، اما در این آزمایش برخلاف انتظارم پس از این مدت حضور در تاریکی ایجاد تصویری با این وضوح شگفت انگیزبه نظرمی رسد. چرا؟ اما فکرمی کنم که پدیده تازه ای را کشف کرده ام»

ادامه دارد »»»»»»»

منابع :

۱- تاریخ علم – نوشته کالین ا.رنان ترجمه ی حسن افشار
۲- تلاش سازندگان عصراتم – آلوین مک کاری ،ترجمه دکتراحمدغریب ودکترجمشیدکمالی
۳- آشنائی با اورانیوم ، نوشته دکترخزانه و روشن ضمیر
 
  • پیشنهادات
  • ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    در سال ۱۸۹۶ تامسن هنوز سرگرم کار با اشعه کاتدی بود که فیزیکدانی فرانسوی به نام آنری بکرل کشف کرد که عنصر سنگین اورانیوم همواره از خود اشعه ای ساطع می کند که مانند اشعه ایکس رنتگن به گازها قابلیت هدایت الکتریکی می دهد. سپس این سوال طرح شد که آیا فقط اورانیوم است که این خاصیت را دارد یا عناصر شیمیائی دیگری نیز هستند که چنین رفتار می کنند . شیمیدانی لهستانی به نام ماری کوری که همسر پی یرکوری فیزیکدان فرانسوی بود برآن شد که پاسخ را بیابد. او با شوهرش در آزمایشگاهی محقر در پاریس آغاز بکار کردند و در سال ۱۸۹۸ موفق به کشف تابش سنگ معدنی پیچبلند شد آنها پس از تجزیه شیمیائی وقت گیر و دقیقی توانستند جزء فعال این ماده را جدا کند که معلوم شد خود مرکب از دو عنصر بسیار فعال است که یکی از این عناصر را به یاد میهن ماری لهستان «پولوتونیوم » نام نهادند و دیگری را «رادیوم » خواندند.

    رادفر در سال ۱۸۹۸ مصمم شد رادیواکتیویته را مورد مطالعه تفصیلی قرار دهد و به زودی پی برد که در این تابش دو دسته پرتو شرکت دارد و آنها را پرتوهای آلفا و بتا خواند در حالی که پژوهش بیشتر همکارانش نشان داد که در واقع اصلا پرتوئی در کار نیست و آنچه هست ذره است . تا سال ۱۹۰۳ آنها به این نتیجه رسیدند که اتم های مواد رادیواکتیویته خود به خود می شکنند. درسال ۱۹۰۷ رادفر به انگلستان برگشت و به دانشگاه منچستر رفت . او با همکاری هانس گایگر که امروزه به عنوان مخترع شمارشگر گایگر معروف است کشف کرد که ذرات آلفا از هر عنصر رادیواکتیوی که ناشی شده باشد همان طیفی را ایجاد می کند که اتم های گاز هلیوم پدید می آورند .ضمنا جرم آنها نیز برابر جرم این اتم هاست . پس نتیجه آن شد که ذرات اشعه آلفا همان اتم های گاز هلیوم هستند. پژوهش در مورد اشعه بتا نشان داد که ذرات آن الکترونهائی باسرعت بسیار است بنابراین مشخص گردید که وقتی اتم های مواد رادیو اکتیو می شکند در واقع چه اتفاق می افتد.
    181316_422051231172233_1534101916_n.jpg

    در سال ۱۹۰۰ فیزیکدانی فرانسوی به نام پل ویلار کشف کرده بود که در تابش رادیو اکتیو اشعه دیگری نیز وجود دارد. بررسی های او نشان می داد که این اشعه نافذتر از اشعه ایکس است اما همانند آن رفتار می کند. او این یکی را اشعه گاما نامید ولی چون پرتو های آلفا وبتا هر دو بجای پرتو ذره از کار در آمده بودند نتایج کار ویلار مورد تردید قرار گرفت .

    شواهد و قرائن نشان داد که تامسن حق داشته و الکترون ذره ای کوچک تر از اتم است . الکترون دارای بار الکتریکی منفی بود و بار منفی اش معادل بار الکتریکی مثبت ذرات هلیوم(آلفا) بود و از آنجا که اتم در حالت عادی از لحاظ الکتریکی خنثی بود رادفر در سال ۱۹۱۱ نظریه ای برای اتم ارائه داد. طرح رادفر این بود که هر اتم دارای یک مغز یا هسته است. این هسته دارای بار الکتریکی مثبت است و جرم آن عمده جرم اتم را تشکیل می دهد .

    در سال ۱۹۱۲ یک سال پس از آن که مدل اتمی رادفر ارائه شد نیلس بر فیزیکدان دانمارکی در منچستر نظریه اتمی فوق العاده قدرتمند خود را مطرح کرد. مدل بر جانشین مدل رادفر شد.

    پژوهش های دیگری نیز که در پایان قرن نوزدهم انجام گرفته بود بر مدل اتمی بر صحه می گذاشت. این مدل توضیح می داد که چرا خطوط طیف عنصر هیدروژن با طول موج هائی تابع یک سری معین ظاهر می شد که با سری ریاضی ساده ای که یوهان بالمر در سال ۱۸۸۵کشف کرده بود مطابقت پیدا می کرد .

    در سال۱۹۰۰ پلانک عنوان کرده بود که تشعشع نه به صورت جریانی پیوسته بلکه در قالب پیمانه ها یا کوانتوم های مجزا ئی از انرژی است و تعداد کوانتوم ها و بنابراین مقدار کل انرژی هر چه باشد طول موج تشعشع کوتاه تر خواهد بود. که این امر در سال ۱۹۰۵ نیز مورد تائید انیشتین نیز قرار گرفت که خودش سرگرم تجزیه و تحلیل پدیده فتوالکتریک بود که در آن در اثر تابش امواج کوتاه ماورای بنفش بر یک سطح فلزی الکترون آزاد می شد.

    مسئله ای که انیشتین پیش روی داشت این بود که انرژی الکترون ها به شدت نور ماورای بنفش بستگی نداشت اما به طول موج آن بستگی داشت. اما دقیقا همان نتیجه ای است که اگر نور بصورت کوانتومی یعنی در پیمانه های مجزای انرژی باشد انتظار می رود.

    کار روی جزئیات نظریه کوانتوم – نظریه مربوط به پیمانه های مجزای موج انرژی – به وسیله چند فیزیکدان ریاضی انجام گرفت که برجسته ترینشان لوئی دوبروگلی و اروین شرودینگر و پل دیراک و ورنرهایزنبرگ بودند.

    هایزنبرگ در سال ۱۹۲۷ اصل عدم قطعیت خود را مطرح کرد او نشان داد که همین فرض که انرژی در کوانتوم ها مجزا حرکت می کند بدین معناست که زوج های متغیری مانند زمان و انرژی را که همواره بر یکدیگر اثر دارند نمی توان به دقت تمام معین کرد. هر چه یکی دقیق تر تعریف شود دیگری را با دقت کمتری می توان تعریف کرد. و همیشه مقداری عدم قطعیت ولو بسیار اندک وجود دارد. ولی همه فیزیکدانان حاضر به پذیرفتن این اصل نبودند گرچه پیامد قطعی کوانتومی بودن انرژی به نظر می رسید. همین اصل موجب شد انیشتین نظریه کوانتوم را رد کند.

    نظریه اتم بر همچنین می توانست زمینه ای نظری برای جدول تناوبی عناصر شیمیائی فراهم آورد که آن را نخستین بار شیمیدانی روسی به نام دیمیتری مندلیف در سال ۱۸۹۰ ترسیم کرده بود.
    توضیح جدول مندلیف توجه را به هسته جلب کرد که رادفر قبلا نشان داده بود که بسیار کوچک و در واقع حدود ده هزار بار کوچک تر از خود اتم است. استن در سال ۱۹۱۹ کشف کرده بود که گاز نئون می تواند در اشکال متفاوتی وجود داشته باشد دارای اوزان اتمی متفاوتی باشد اما از لحاظ خواص شیمیائی فرقی نکند به عبارت دیگر آنها نیز می توانند دارای چنین ایزوتوپ هائی باشند. در همان سال (۱۹۱۹) رادفر اتم نیتروژن را با ذرات آلفا بمباران کرد و هسته آن را از هم پاشید حاصل این فروپاشی ذراتی با بار مثبت بود که پروتون نام گرفتند.

    تحقیقاتی که تا سال ۱۹۲۰ انجام پذیرفت چنین نتیجه ای در بر داشت که اتم یقینا دارای اجزای کوچک تری است. به علاوه بمباران هسته اتم نیتروژن به وسیله رادفر راهگشای تکنیک قوی و جدیدی شده بود که خود به نوبه طلایه دار همه روش های تجزیه ی مصنوعی اتم شد که در سال ۱۹۳۲ برای شکستن هسته اتم لیتیم مورد استفاده جان کاکرافت و ارنست والتن قرار گرفت.

    گام بعدی در جهت کشف ساختمان هسته در سال ۱۹۳۲ برداشته شد که عضو دیگری از اتم پژوهی رادفر به نام جیمز چدویک نوترون را کشف کرد که ذره ای در هسته با جرمی به زیادی جرم پروتون ولی فاقد بار الکتریکی . این بلافاصله موجب تصحیح بی قاعدگی اکسیژن در جدول تناوبی شد. در این میان مطالعات بیشتری در مورد تباهی رادیواکتیو انجام گرفته انجام گرفته بود و به ویژه در این مورد که وقتی یک هسته رادیو اکتیو انجام گرفته بود و بویژه در این مورد که وقتی یک هسته رادیو اکتیو از خود ذرات بتا ساطع می کند دقیقا چه اتفاقی می افتد. در سال ۱۹۲۸ پل دیراک از دیدگاهی نظری به این نتیجه رسیده بود که انتشار ذرات بتا فقط در صورتی قابل توضیح است که یک ذره زیر اتمی جدید درست در لحظه ای که ذره بتا هسته را ترک می گوید به وجود آید. در سال ۱۹۳۲ کارل اندرسن در انستیتو تکنولوژی کالیفرنیا دقیقا همین ذره را مشاهده کرد و آن را پوزیترون نامید. با این حال تولید ذره بتا هنوز با مسائلی همراه بود که تا سال ۱۹۳۴ حل نشد. در این سال یک فیزیک دان ایتالیائی به نام انریکو فرمی که بعدها برای اجتناب از فاشیسم در ایتالیا به ایالات متحده مهاجرت کرد. با استفاده از ذره ای موسوم به نوترینو توضیح کاملی ارئه داد.

    نظریه فرمی درمورد تولید ذره بتا منشا نظرات تازه دیگری شد اما سوالاتی نیز مطرح کرد به ویژه این که پروتون ها و نوترون ها چگونه در هسته در کنار هم می مانند. در سال ۱۹۳۵ یک فیزیکدان ژاپنی به نام هیدکی یوکاوا با استفاده از ذره ای دیگر توضیحی ارائه داد. این ذره که مزون نام داشت در درون هسته مثل نوعی چسب عمل می کرد و نیروی لازم را فراهم می آورد.

    نتیجه :

    با کشف نوترینوها مزون ها و حتی ذرات مرموزتر برخوردار از عامل غرابت نظریه اتم و اجزای تشکیل دهنده آن از میانه دهه ۱۹۵۰ وارد مرحله جدید و پیچیده ای شده است ذرات هسته ای جدید تکثیر پیدا می کنند و فیزیکدانان هسته ای همچنان به دنبال واحدهای بنیادی ترند. همزمان با این امر سه ذره جدید دیگر مطرح شد که بر اساس کتاب بیداری فینگن ها اثر جیمز جویس این سه ذره به کوارک معروف شدند. کوارک واژه ای آلمانی است و به معنی هیچ می باشد و هنوز هیچ کوارکی مشاهده نشده است ولی شواهدی ازمری گلمان و دیگران در ایالات متحده نشان می دهد که به زودی ممکن است نظریه مجسم تری در مورد هسته اتم ارائه شود و با نظرات اخیر درباره جاذبه ارتباط پیدا کند و لذا با یک نظریه میدان واحد طرحی همه شمول پدید آورد که جهان کوچک هسته و جهان بزرگ هستی را در بزرگترین مقیاس در بر بگیرد.

    پیشرفت علمی دیگر که از نظریات راجع به اتم و کوانتوم ناشی شده پیدایش فیزیک جامدات بوده است. نگاهی تازه به رفتار خواص و ساختمان جامدات این امر باعث بررسی مجدد قوه مغناطیسی مواد هادی الکتریسیته و مواد عایق آن و مواد حد واسط موسوم به نیمه هادی شده است. بررسی نیمه هادی ها دارای عمیق ترین نتایج عملی و هم نظری بوده است . همچنین بررسی منجر به اختراع ترانزیستور در سال ۱۹۴۸ در ایالات متحده توسط جان باردین والتربریتن و ویلیام شاکلی و ظهور مدارهای میکرومینیاتوری «چیپ های معروف» در قلب میکرو کامپیوترهای جدید و به دنبال آن آگاهی پیدایش رشته مهم «آگاهی مصنوعی» شد. پیامد دیگر که در پژوهش علمی و نیز در تکنولوژی و پزشکی کاربردی استفاده عملی زیادی داشته است لیزر و همتای موج کوتاهش میزر است در این دستگاه ها نور و امواج دارای طول موج بسیار کوتاه (میکروویو) با استفاده از تکنیک هائی برگرفته از فیزیک اتمی تولید می شود. این امواج بسیار کوتاه به شکلی غیر عادی ظاهر می شوند زیرا تمامی بازده تشعشعی آن ها دارای موج هائی هماهنگ و هم فاز است و از این رو پرتوی باریک با انرژی بسیار بالا پدید می آورد. از کاربردهای این امواج ساخت دستگاه هائی برای سنجش بسیار دقیق است . پس فیزیک در قرن بیستم ابزارهای قوی و جدیدی هم برای پژوهش نظری وهم برای استفاده در هرگامی از زندگی فراهم آورده است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا