پرورش کودک تربیت کودک

  • شروع کننده موضوع *فریال*
  • بازدیدها 448
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

*فریال*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
7,020
امتیاز واکنش
7,770
امتیاز
465
محل سکونت
لارستان
راهکارهایی برای هماهنگ شدن والدین برای تربیت کودک

«من تمام تلاشم را میکنم که پسرم یاد بگیره... اما پدرش همهی تلاشهای من رو به باد میده». «من هزار بار برای دخترم توضیح دادم که... اما وقتی مادرش رعایت نمیکنه، اونم به حرف من گوش نمیده».

وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند، قطعاً در بسیاری از موارد شبیه هم نیستند و مثل هم فکر نمیکنند. آنها ژنتیک متفاوت، تجربیات متفاوت و خانوادههای متفاوت داشتهاند و خلاصه، دو آدم کاملا متفاوتند. اما معمولاً به حدی از پذیرش هم میرسند که تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند.

اما وقتی فرد سومی به این رابـ ـطه اضافه میشود، آن هم فرد سومی که وظیفهی تربیت او بر عهدهی من است، داستان عوض میشود. آنوقت اختلافها خودشان را نشان میدهند.

آنوقت تصمیمگیری بر سر اینکه کدام نظر، عقیده و ویژگی باید به فرزند آموزش داده شود، چه شیوهی تربیتی باید در پیش گرفته شود، باید محدود شود یا آزاد باشد، باید تمیز باشد یا هرجور دلش خواست لباس بپوشد، حتی اینکه وقتی زمین میخورد، باید او را در آغـ*ـوش گرفت و نوازش کرد یا بیاعتنا ماند تا یاد بگیرد خودش بلند شود، موضوعات بحثبرانگیز بیپایانی در زندگی مشترک خواهند بود که گاه، طاقتفرسا و بسیار آسیبزا میشوند.

حق با کیست؟
بسیاری از افراد در جلسات مشاوره، انواع کتابها، جلسات آموزشی، جلسات پرسش و پاسخ و برنامههای تلویزیونی به دنبال راهحلی برای پایان دادن به این اختلافنظر همیشگی هستند. اما واقعاً حق با کیست؟ کدام روش درستتر است؟ اغلب آنها این جمله را به کار میبرند: «من همیشه میگم بچه باید... اما پدرش موافق نیست و با من همکاری نمیکنه». «من معتقدم بچه باید... اما مادرش فقط لوسش میکنه».

«من تمام تلاشم را میکنم که پسرم یاد بگیره... اما پدرش همهی تلاشهای من رو به باد میده». «من هزار بار برای دخترم توضیح دادم که... اما وقتی مادرش رعایت نمیکنه، اونم به حرف من گوش نمیده». مثالهای اینچنین فراوانند.

یکی از اتفاقاتی که معمولاً میافتد این است که فرزندان اختلاف بین پدر و مادر را خیلی زودتر از آنچه باور کنید کشف میکنند. متوجه میشوند که در برابر چه رفتارهایی که از آنها سر میزند، پدر و مادر در دو جبهه مخالف هم میایستند و مشغول بحث و نزاع میشوند. وقتی دو جبهه شکل گرفت، هر طرف دیگر فقط به بردن فکر میکند. بنابراین حاضر است هر کاری انجام دهد تا ثابت کند حق با اوست.

برندهشدن به قیمت باج دادن
وقتی من بخواهم به هر قیمتی جبههی خودم را نگه دارم، ممکن است بدون اینکه خودم متوجه شوم، باجهایی بدهم. ممکن است برای اینکه فرزندم را در جبههی خودم نگه دارم و به طرف مقابل، پدرش یا مادرش، ثابت کنم که فرزندم هم طرف من است هر بهایی را بپردازم.

در این شرایط کودکان خیلی زود یاد میگیرند که اگر میخواهند چیزی به دست بیاورند، بهتر است والدین در یک جبهه نباشند. آنوقت او طرف کسی را میگیرد که خواستهی او را برآورده کند. فکر نکنید این کار بدجنسی است، در واقع، کودک عمداً این کار را انجام نمیدهد. در فضای خانه این راه را برای برآورده کردن خواستههایش یاد گرفته است. امکان دیگری برای یاد گرفتن یک راه بهتر نداشته و خود والدین همیشه همین راه را جلوی پای او گذاشتهاند.

خبر بد این که این ویژگی رفتاری معمولاً با کودک باقی میماند و او در بزرگسالی هم سعی میکند در بین دوستان، همکاران و حتی خانوادهی همسرش، با همین روش به خواستههایش برسد. فکر کنید چه زندگیای در آینده خواهد داشت و دیگران روی او چه حسابی باز خواهند کرد.

از بین رفتن قدرت والدین در کنترل فرزندان
از عواقب دیگر ناهماهنگی بین والدین این است که قدرت آنها در کنترل فرزند کم میشود. اگر پدر میتواند با مادر مخالفت کند و هرچه دلش میخواهد به او بگوید، چرا فرزند نتواند؟ اگر مادر میتواند لجبازی کند و به نظر پدر بیاعتنا باشد، چرا فرزند نتواند؟ وقتی مادر میگوید این کار بد است، اما به نظر پدر بد نیست، پس شاید واقعاً بد نیست و فرزند میتواند آن را انجام دهد.

به علاوه، وقتی مادر مخالف است و پدر مخالف نیست، اگر مادر بخواهد فرزند را تنبیه کند، پدر از او دفاع خواهد کرد. همهی این موارد مجوزهایی هستند برای اینکه فرزندان زیر بار قوانینی که والدین وضع میکنند نرود. آنها یاد میگیرند این خانه قانون مشخصی ندارد و اصلاً دلیلی ندارد که مطابق قوانینی رفتار کرد که یک نفر در خانه وضع کرده.

به همین نسبت، جریمه و تنبیه را وقتی فقط یکی از والدین بخواهد اجرا کند، عملاً اجرا نمیشود. فکر کنید مادر پسرش را از گرفتن پول توجیبی به خاطر دعواکردن در مدرسه محروم کند. وقتی پدر معتقد است که پسر باید بتواند از خودش خوب دفاع کند، یواشکی هم که شده، پولی را که پسرش لازم دارد به او میدهد. فکر کنید پدر دخترش را از بیرون ماندن بعد از مدرسه منع کند، جریمهاش هم محرومیت از اردوی مدرسه باشد، اگر مادر باور داشته باشد که دختر باید آزاد باشد، میتواند اصلاً به پدر نگوید که دخترشان دیر به خانه برمیگردد یا خودش فرم رضایت نامه اردوی مدرسه را پر کند.

موضوع این نیست که کدامیک از والدین درست میگویند، چه قانونی باید باشد و چه قانونی نباید باشد، یا اینکه هر رفتاری چه پیامدی باید داشته باشد. موضوع فقط و فقط پیامدهای ناهماهنگی بین والدین، تاثیر این ناهماهنگی روی فرزندان و در واقع لزوم هماهنگی بین والدین در تربیت فرزندان است.

واقعیت این است که آسیبی که فرزندان از ناهماهنگی والدین میبینند معمولاً بیشتر از آسیبی است که ممکن است از روش تربیتی یکی از والدین ببینند. البته در مواردی که شرایط ویژهای وجود دارد- مثلاً یکی از والدین از اختلال روانی شدیدی رنج میبرد یا اعتیاد دارد و کنترلی روی رفتار خودش ندارد- این موضوع لزوماً صادق نیست. اما در اغلب خانوادهها درست است.


فرض کنید مادری دوست دارد که فرزندش بسیار منظم باشد. مثلاً یاد بگیرد وسایلش را سر جای خودش بگذارد، لباسهایش را کثیف نکند، هیچوقت چیزی را گم نکند یا جا نگذارد، وسایل خانه را کثیف و خراب نکند، اسباببازی و کتابهایش را بیرون از اتاقش روی زمین نریزد و کفشهایش را در جاکفشی بگذارد. مطمئنم که ایدهآل بسیاری از مادران داشتن چنین فرزندی است.

از سوی دیگر، پدر ممکن است خودش هم رعایت این همه نظم را قبول نداشته باشد.

پدری را تصور کنید که همیشه با غرغر مادر کتش را آویزان میکند، همیشه در حال گشتن به دنبال کلیدهایش است و بارها و بارها به دلیل اینکه روزنامههایش روی میز ناهارخوری افتادهاند یا اینکه کیف پول کثیفش را روی میز آشپزخانه گذاشته که جای مواد غذایی است با مادر وارد مشاجره شده است.

پدر احساس میکند به فرزندش و در واقع خودش سخت گرفته میشود و بچه باید آزادتر از این حرفها باشد. مادر اما دوست ندارد فرزندش مثل پدرش بار بیاید و از همین حالا میخواهد به او نظم و ترتیب را یاد بدهد، اما شاکی است که پدر با او همکاری نمیکند. کدامشان درست میگویند؟ حق با کیست؟ مطمئنم نظرهای متفاوتی در این مورد وجود دارد. موضوع همیشه درست و غلط بودن نیست. آنچه در ضمن اتفاق میافتد فرزندی است که ناظر این مشاجرات و اختلافنظرها است. این فرزند میتواند دچار استرس و اضطراب شود، یاد بگیرد در این مشاجرات باج بگیرد و به خواستههایش برسد، یاد بگیرد نافرمانی کند و ارتباط خوبی با والدین خود نداشته باشد. حالا خودتان به این سوال پاسخ دهید: اینکه فرزند این خانواده فرد منظمی بشود، یا برعکس، زیاد نظم را رعایت نکند بدتر است یا عواقبی که ناهماهنگی والدین به دنبال خواهد داشت؟

چه باید کرد؟
خب حالا که عواقب ناهماهنگی بین شیوههای تربیتی پدر و مادر را دانستید، بهتر است راهکارهای بهتر هماهنگ شدن را هم بیاموزید.

1- تربیت فرزند و نفع او را از باقی موارد جدا کنید: معمولاً اولین قدم این است که اصلاً والدین بخواهند به این هماهنگی برسند. گاهی، لجبازیها و خشمهایی که برسر موضوعات دیگر دارند روی تربیت فرزند تأثیر میگذارد. وقتی من زورم به خانوادهی همسرم نرسد، میتوانم فرزندم را علیه آنها بار بیاورم. بنابراین، اول باید خشمی را که از موضوعات دیگر مانده و رقابتجویی خودمان را از تربیت فرزند جدا کنیم.

2- انتظار شما چیست؟ : بعد باید دید که اصلاً هرکدام از والدین واقعا چه میخواهند و چه انتظاری دارند؟ یک برگهی سفید بردارید و کل انتظارات خود را بنویسید. حالا همهی لیست خود را بخوانید و بسنجید چقدر عینی نوشتهاید. عینی یعنی اینکه دقیق، جزئی، عملیاتی و روشن باشد. کلیگویی کمکی نمیکند. «میخواهم فرزندم منظم باشد» میتواند تعاریف متفاوتی داشته باشد. «میخواهم فرزندم مودب و وقتشناس باشد» یعنی دقیقاً چه کار کند؟

3- لیست خود را دوباره به طور عینی و جزئی بنویسید: مثلاً کتابهایش را در اتاق خودش روی قفسهی کتابها بگذارد. اسباببازیهایش را بعد از بازی در سبد کنار تختش بریزد. وقتی وارد خانهی مادرم میشویم، به پدر و مادرم سلام کند. وقتی میخواهیم به مهمانی برویم، زمانی که قرار است همه آماده باشند، او هم آماده باشد.

قرار نیست همیشه مادر بگذرد یا پدر کوتاه بیاید، از استدلالهایی استفاده نکنید که اوضاع را بدتر میکند، مثل اینکه چون مادر بیشتر وقتها خانه است، حق بیشتری در تربیت فرزند دارد، یا پدر چون مسئول فرزند است، باید تعیینکننده باشد. سعی کنید یکدیگر را درک کنید

4- از همسرتان هم بخواهید دقیقاً همین کار را انجام بدهد. یعنی همسرتان هم لیست خودش را دقیق و روشن بنویسد.

5- به یک لیست مشترک برسید: حالا لیستها را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید. موارد مشترک را علامت بزنید؛ قوانینی که هر دو بر سر آنها توافق دارید. بعد به سراغ مواردی بروید که با هم اختلافنظر دارید. کدام را باید انتخاب کرد؟

نکتهی مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که هردو به یک اندازه در تربیت فرزندتان حق دارید. دختر یا پسر شما، همانقدر فرزند شما است که فرزند همسرتان. با این دید که ببینید، شاید به نظر طرف مقابلتان، هرقدر هم که مخالف اعتقاد شما باشد، بیشتر احترام بگذارید و آن را به عنوان خواسته همسری که به اندازهی شما حق دارد بیشتر بپذیرید.

در این موارد، سعی کنید به یک راهحل میانه برسید. مثلاً مادر میتواند اجازه بدهد که فرزندش بیرون از اتاقش هم با اسباببازیهایش بازی کند و پدر هم قبول کند که هرشب قبل از خواب و زمانی که قرار است مهمان داشته باشند، بهتر است از فرزندشان بخواهد که اسباببازیهایش را به اتاق خودش ببرد. مادر قدری از معیارهای سختگیرانهاش کوتاه بیاید و پدر هم قبول کند که قدری محدودیت قائل شود.

وقتی راهحل میانهای وجود ندارد
در برخی از موارد، اختلاف به صورتی است که راهحل میانهای برای آن وجود ندارد. در این صورت چه باید کرد؟ پاسخش این است که: باید یکی از طرفین بگذرد. به خاطر منافعی که هماهنگی والدین برای فرزند و تربیت او و نیز ارتباطش با والدین دارد، در هر مورد بدون راهحل میانه، یکی از والدین باید نظر دیگری را بپذیرد.

سعی کنید در این حالت تعادلی وجود داشته باشد و هردو واقعا راضی باشند، وگرنه بیفایده خواهد بود. قرار نیست همیشه مادر بگذرد یا پدر کوتاه بیاید، از استدلالهایی استفاده نکنید که اوضاع را بدتر میکند، مثل اینکه چون مادر بیشتر وقتها خانه است، حق بیشتری در تربیت فرزند دارد، یا پدر چون مسئول فرزند است، باید تعیینکننده باشد. سعی کنید یکدیگر را درک کنید، دلایل خود را به نحوی بیان کنید که طرف مقابل بتواند خودش را جای شما بگذارد و دلیل شما را درک کند. در برخی موارد هم فقط باید ساده بگذرید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    اشتباه والدین درحرف زدن کودک

    پدر یا مادر بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. این شغل، 24 ساعته است و می تواند بسیار خسته کننده باشد. اما مهم است، با همه خستگی نیز مسایلی را رعایت کنید تا به روح، جسم و اعتمادبهنفس فرزندتان لطمه ای وارد نشود. باید طوری او را تربیت و با او رفتار کنید تا در بزرگسالی علاوه بر اینکه مایه افتخار شما شود، خودش نیز در سلامت روحی کامل زندگی کند.

    یکی از روش های ارتباطی با کودکان حرف زدن است. اگر بتوانید روش های صحیح حرف زدن خود با کودکان را یاد بگیرید، به طور غیرمستقیم درست حرف زدن را به او نیز می آموزید.

    1. غر زدن
    بسیاری از والدین برای اینکه فرزندشان تکالیفش را درست انجام دهد یا غذایش را کامل بخورد، مدام سر او غر می زنند و اعتراض می کنند. این رفتار به هیچ عنوان مناسب و پاسخگو نیست. بر اساس مجله تایم، این کار باعث می شود تا کودک لج کند و درست برعکس آن را انجام دهد. این مساله همچنین باعث می شود تا فرزند از زمان هایی همچون غذاخوردن فرار و سعی کند خودش را به کاری دیگر مشغول کند.

    2. کوتاه پاسخ دادن
    والدینی که با پاسخ کوتاه فرزند را مجبور می کنند از آنها اطاعت کند، به هیچ عنوان روش درستی برای تربیت کودک خود انتخاب نکرده اند. با گفتن عبارت: «برای اینکه من می گم!» باعث می شوید تا کودک هرگز به چرایی مسایل فکر نکند. قدرت تحلیل و پرسشگرایی را از او می گیرید. یا گفتن عبارتی همچون: «هر چه من می گویم را باید انجام دهی» به این مفهوم است که هیچ احترامی برای فرزند خود قایل نیستید و او نیز در مقابل به شما احترام نخواهد گذاشت. برای تربیت صحیح فرزندان، برای پاسخ به سوالات او زمان بگذارید و با صبر کامل و مرتبط به او پاسخ بدهید.

    3. کودکانه رفتار کردن
    کودکان بسیار باهوش تر از آن هستند که تصور می کنید. لازم نیست صدای خود را کودکانه کنید یا با کلمات خیلی بچهگانه با او حرف بزنید تا به حرف هایتان گوش کنند. کودکان مکالمات مردم با یکدیگر را می شنوند و کودکانه حرف زدن را نوعی اهانت به خود می دانند.

    4. مشغول بودن
    کودکان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش فرا دهید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند.

    5. زیاد حرف زدن
    تحقیقات کارشناسان ثابت کرده است، مغز هر انسانی می تواند در هر مرتبه، به طور متوسط 5 تا 9 موضوع را به خاطر بسپارد. به همین دلیل است که کودکان وقتی بیشتر از ظرفیت خود می شنوند، دیگر تمایلی به گوش کردن ادامه حرف ها ندارند. اگر می خواهید مسایل زیادی به فرزند خود بیاموزید، آن را به چندین بخش کوتاه تقسیم کنید تا نتیجه بهتری داشته باشد.

    6. استفاده از واژه های محکوم یا سرزنش کننده
    هرگز از واژه هایی که باعث ایجاد حس گـ ـناه در کودک می شود، استفاده نکنید. کودکان از همان ابتدا حس همدردی ندارند و بسیاری از چیزها را نمی توانند درک کنند. نباید برای اشتباهای که انجام می دهند خیلی آنها را مواخذه و سرزنش کنید.

    7. تهدید کردن
    هدف از بزرگ کردن کودک این نیست که او را مطیع و فرمانبردار خود تربیت کنیم. باید به کودکان فرصت فکر و خطا کردن بدهد. تهدید کردن کودک باعث می شود تا اعتمادبهنفس او از بین برود و در بزرگسالی دچار مشکل بشود.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    موفقیت تحصیلی فرزندتان راتضمین کنید

    در این مطلب تلاش شده تا آن پندهای کوچک را به شما که نقش والدین دانش آموزان را برعهده دارید، یادآوری کرده تا فرزندانتان بتوانند در تحصیل خود موفقیت های بزرگی را به دست آورند.


    مدرسه برای افراد بیشماری تداعی کننده خاطرات خوب و زیبایی است که در هر سنی یادآوری آن ها برایشان لحظات شیرینی را می سازد. آیا به عنوان والدین یک دانش آموز می دانید چگونه می توانید به فرندانتان در راه کسب علم و دانش بهتر و بیشتر کمک کنید که در آینده خاطرات زیبا و خوبی از دوران مدرسه اش در ذهن داشته باشد. برای اینکه بتوانید به بهترین حالت به فرزندتان کمک کنید باید کاری کنید تا موفق باشند و برای این کار با نکات کوچک می توانید موفقیت های بزرگی را برای آنها بسازید.

    در این مطلب تلاش شده تا آن پندهای کوچک را به شما که نقش والدین دانش آموزان را برعهده دارید، یادآوری کرده تا فرزندانتان بتوانند در تحصیل خود موفقیت های بزرگی را به دست آورند.

    نسبت به مدرسه برداشت مثبتی داشته باشید
    وقتی پدر می گوید: «من همیشه به مدرسه علاقه مند بوده ام، مطالبی که در مدرسه یاد گرفته ام در فهمیدن مسائل مربوط به زندگی و کارم کمک زیادی به من کردند»; غیرمستقیم به فرزندان خود کمک می کند تا احساس مثبتی نسبت به مدرسه کسب کنند. زمانی که مادر می گوید: «بگذار مسائل و تکالیف درسی تو را ببینم، شاید در فهم سوالات بتوانم کمکت کنم.» چیزی بیش از کمک به کودک عرضه می کند. او در حقیقت می گوید: «این مهم است که تو باید خودت آن را انجام بدهی، لیکن من کمک خواهم کرد تا کاری را که باید انجام دهی، خوب بفهمی.»

    نقش معلم را برایش ایفا نکنید
    لازم است همگام با رشد کودک، نقش والدین و معلمان از یکدیگر مشخص شود. این بدان معنا نیست که خود را از آموزش به کودک منع کنیم بلکه از ایفاکردن نقش معلم خودداری کنیم. چنانچه خواسته شما از فرزندتان بیش از حد باشد و همه چیز حالت تربیتی و آموزشی داشته باشد، قطعا این خطر وجود دارد که او را نسبت به هر گونه یادگیری دلزده کنید. علاوه بر آن، در رابـ ـطه پدر و مادر- فرزندی، رابـ ـطه عاطفی از اهمیت بسیارزیادی برخوردار است. پدر یا مادر میخواهند آمال و آرزوهای خود یا روند دوران تحصیلی خودشان را در مورد دختر یا پسرشان پیاده کنند. فرزند برای آنکه نسبت به پدر و مادر و معلمش «وفادار»بماند، سعی میکند خواسته آنان را عملی کند و در اینصورت احتمال دارد دچار تعارض شود.

    اهداف مشخصی را با او تعیین کنید
    موفقیت تحصیلی کودک شامل «قراردادی» است که بین او و والدینش گذاشته میشود و بر مبنای اهدافی مشخص و قابلدسترس است؛ مثلا «در این ساعت باید کارهایت را انجام داده باشی»، «قبل از اینکه دوباره بهت سر بزنم، باید برنامهای بریزی و نوشتنیهایت را نوشته باشی»، «قبل از پایان 3ماه، در این درس باید پیشرفت کرده باشی» و... موعد مقرری که هریک از طرفین باید آنرا رعایت کنند کمک میکند تا کودک کنترل زمان را یاد بگیرد و کارش را بهطور سازنده و با انگیزه دنبال کند.

    درس خواندن را برایش معنادارکنید
    برای آنکه کودک برای درس خواندن انگیزه داشته باشد و احساس مسئولیت کند باید درک کند که برای پدر و مادرش درس نمیخواند بلکه این کار را برای خودش انجام میدهد تا به هدفی شخصی دست یابد. همچنین او باید قادر باشد بین زندگی کنونیاش بهعنوان دانشآموز و زندگی آیندهاش بهعنوان فردی بزرگسال ارتباط ایجاد کند و از کودکی برنامه یا رۆیای شغل آیندهاش را در ذهن بپروراند. «میخواهی یک دامپزشک بشوی؟ درس علوم خیلی برایت مهم است»، «یک خبرنگار بزرگ؟ یادگیری زبانهای خارجی به تو کمک میکند»... البته این بدان معنا نیست که او را دربند برنامهای دست نیافتنی و غیرعینی کنید بلکه به او کمک کنید تا به تلاشهایی که مدرسه از او میخواهد، معنا ببخشد.

    به او یاد دهید زمان را اداره کند
    اغلب بچهها وقتی عادت میکنند تکالیفشان را بهطور نامنظم انجام دهند، عاجز میشوند. ازاین رو باید خیلی زود به آنها ریتم منظم کاری داد. وقتی کودک از مدرسه به خانه برمیگردد، چه زمانی بیشتر احساس راحتی میکند تا تکالیفش را انجام دهد؟ با درنظر گرفتن علائق او و محدودیتهای خانواده، یک ساعت مشخص را برایش تعیین کنید. بدینترتیب کودکی که از همان کلاس اول هر روز بعد از خوردن عصرانه به خواندن عادت کند، بعدها نیز راحتتر میتواند وقت بیشتری را بهطور منظم به انجام تکالیف مدرسهاش اختصاص دهد.

    فرزند خود را در مسیر موفقیت قرار دهید
    کودکان نیز مانند بزرگسالان، در اثر موفقیت های متناوب به موفقیت خو می گیرند. آنها به خود اطمینان پیدا کرده و از خویشتن انتظار موفقیت دارند. اینگونه کودکان در مدرسه موفق و در خانه شاد و مسرور هستند. شکست نیز شکست های بعدی را به دنبال دارد. کودکان به موفقیت های روزانه احتیاج دارند. آنها باید آگاهی یابند که والدینشان از موفقیت آنها اطلاع حاصل کرده و به وجودشان افتخار می کنند. والدین باید به کودکان بفهمانند که موفقیت یک رویای دور و غیرقابل دسترس نیست، بلکه موفقیت درزمان حال هم موجود و ممکن است.

    تمرکز حواس
    کودکان باید حواس خود را متمرکز کنند. هر بار که کودک به تلاش خود برای یافتن پاسخ ادامه دهد، توانایی او فزونی می یابد. یعنی به تفکر مداوم و اصرار در تفکر عادت می کند.

    والدین باید کودکان خود را به این روش تشویق کنند که هنگام کار، به کار و هنگام بازی به بازی کردن بپردازند. این روش برای زندگی روش خوبی است.

    ترس از شکست را کاهش دهید
    وقتی به کودک مسئولیت خیلی زیاد بدهید، نگرانی او گسترش می یابد. اگر مسئولیت خواسته شده از کودک بسیار اندک باشد، کودک وابسته و تابع بار می آید. بین این دو، یک محوطه وسیع و پهناوری وجود دارد که کودکان در آن شاد، موفق و آرام می باشند. این همان روابطی است که والدین باید برای دست یافتن به آن کوشش کنند. والدین دراعمال کنترل وانضباط باید تا جایی پیش روند که کودکان اخذ تصمیم را فرابگیریند. همزمان با این، کودکان باید مسئولیت تمیزی، نظافت و نگهداری از اتاق و وسائل شخصی خویش را به عهده بگیرند.

    کمک کنید تا فرزندان شما مرکز توجه خود را گسترش دهند
    انسان هرچه بیشتر بداند، نیازمندی و گرایش او به دانستن بیشتر می شود. تکمیل الگوی ادراک و تفاهم در مغز، سبب کسب لـ*ـذت شادی می شود. هرچه دامنه دانش بیشتر باشد، زمینه های زیادتری را می توان به آن اضافه نمود. وقتی فرزند شما عقاید و نظریات را به زبان خود بیان می کند، او آنها را به الگوی تفکر خود تبدیل می نماید.

    استعدادهای ویژه را تشویق کنید
    اگر کودک به هنر علاقه مند است و تقریبا همه وقت خود را صرف آن می کند، یا عاشق آثار هنری بوده و خود به خلق آثار هنری می پردازد، تمام این علائق و فعالیت ها مفید هستند. البته تا جایی که به نمرات مدرسه و توانایی تحصیلی اش لطمه ای وارد نشود. در غیر اینصورت والدین باید دست به اقدام بزنند. برای یک دختر و پسر جوان این امکان وجود دارد که شانس موفقیت خود را در پی کسب چنین تجربه هایی از دست بدهند. نگذارید که این اتفاق برای فرزندان شما پیش بیاید. اگر والدین سعی نکنند علاقه ای را که کودک قبلا داشته از بین ببرند، بیشتر موفق خواهد شد. بگذارید که او علاقه خود را حفظ کند و در همان موقع او را تشویق کنید تا به موضوعات دیگر نیز علاقه مند گردد. مخصوصا به موضوعات درس مدرسه.

    به جای اینکه نگران شوید درک کنید
    کجا مشکل داشته؟ چه چیزی را نفهمیده؟ چه کار کنیم تا دوباره این اشتباهات را تکرار نکند؟ اگر بنا باشد که با دیدن فقط یک نمره بد نگران نشویم، خوب است که در مورد علتهای آن به روشنی و فورا با کودک و درصورت لزوم با معلمش صحبت کنیم. زیرا اگر مشکلات را به حال خود رها کنیم، احتمال دارد که یا نسبت به کودک خیلی «سختگیر» شویم یا بیش از حد او را به حال خودش رها کنیم. «هیچ کاری نمیشه کرد»، «هر کار بکنی، هیچی از ریاضی سرش نمیشه»؛ این دو برخورد انگیزه کودک برای درس خواندن را به شدت از بین میبرد.

    از آموزگاران کمک بگیرید
    نزدیکترین مرجع استفاده از افراد متخصص برای حل مشکلات یادگیری دانش آموزان، آموزگاران و مشاورینی هستند که در مدرسه با فرزند شما کار می کنند. با کمی نقشه و پیش بینی، این امکان را به دست خواهید آورد که بهترین کمک را از آنان بگیرید. در این راه منتظر پیش آمدن مشکل نشوید. باب آشنایی را باز کنید.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    اگرمی خواهیدکودکتان اهل پس اندازباشد

    پارسا هنوز جمع زدن بلد نیست اما ارزش صرفهجویی را میداند. پدر پارسا آموزش صرفهجویی به فرزندانش را از زمانی که بچههایش حتی درست نمیتوانستند جمله بسازند، شروع کرد. کارشناسان معتقدند داشتن سواد مالی یکی از مهارتهای زندگی است که باید از سنین کم به کودک آموزش داده شود. این مسئله باعث میشود در بزرگسالی کمتر دچار اشتباههای پرهزینه شوند.



    متخصصان ميگويند داشتن مهارت مالی و پولی بیشتر از تحصیلات دانشگاهی در موفقیت فرد نقش دارد. پس هر چه زودتر شروع کنید، بهتر است. بچههای یک تا 2 ساله ارزش پول را نمیفهمند اما میتوان مفهوم کاهش ضایعات را به آنها ياد داد. برای مثال اگر پسر شما یک لیوان شیر خواست و فقط نصف آن را خورد، به او بگویید که بقیه شیر را هدر داده است و نمیتواند به این زودی دوباره شیر بخورد. حسن عسگریفر، روانشناس و مشاور به شما میگوید در هر سنی چه آموزشی مناسبتر است.

    به تفاوتها فكر كنيد
    در خانوادههایی که اقتصاد جایگاه تعریف شدهای دارد و البته این تعاریف به زبان خود کودک نیز برای او شرح داده میشود، کودک یکی از شرکای واقعی خانواده است و از یک مصرف کننده صرف در طول عمرش از کودکی به نوجوانی و جوانی به یک شریک و سرمایهگذار مالی تبديل ميشود، طوری که در نوجوانی و جوانی در تصمیمات اقتصادی خانواده دخیل و تاثیرگذار خواهد بود. انتظاری که از یک نوجوان آموزش داده شده در دنیای مهارت های اقتصادی وجود دارد، مسلما در یک کودک 3 تا 5 ساله محدود است. داشتن یک قلک برای کودک 3 ساله همانقدر حائز اهمیت است که داشتن یک دفترچه حساب پس انداز برای یک نوجوان و البته مدیریت خانواده و گاه نظارت و حمایت ایشان برای پربار شدن همان قلک یا دفترچه حساب پس انداز فرزندان.


    3 تا 4 سالگی
    پول چیست؟
    بدون شک ممکن است برای آموزش توالت رفتن کودک 3 یا 4 سالهتان بیشتر درگیر باشید اما یادتان باشد که باید کلاسهایی هم برای آموزش پول برایش بگذارید. در این سن او نمیتواند بفهمد مفهوم پول چیست اما شما میتوانید کم کم تفاوت سکههای مختلف را به او آموزش دهید.

    یک راه این است که یک بازی بامزه راه بیندازید. به او بگویید سکهها را در اندازه و رنگهای مختلف قرار دهد. بازی نمایشی هم میتوانید انجام دهید، مثلا بازی فروشگاه یا رستوران. مواد لازم این بازی تمام اسباببازیهایی است که کودک میخواهد بفروشد، با مقداری پول.

    خواسته چيست؟ نياز چيست؟
    کارشناسان معتقدند این سن بهترین زمان برای آموزش مفهوم نیاز دربرابر تجمل است. میتوانید بازی نیاز یا خواستن را زمانی که با فرزندتان برای خرید بیرون میروید انجام دهید. یادتان باشد چیزهایی مانند شیر و برنج در دسته نیازها هستند در حالی که شکلات و پاستیل در رده خواستهها قرار میگیرند. در این سن ممکن است بچهها از شما بخواهند که اسباببازی خاصی را برایشان بخرید یا حتی بازیهای کامپیوتری جدید بخواهند، وقتی این کار را کردند این فرصت را برایشان فراهم کنید تا با مفهوم صرفهجویی آشنا شوند.



    باید به فرزندتان توضیح دهید که رفتن به مغازه اسباببازی فروشی هميشه برابر با خریدن یک اسباببازی نیست. آیا شما به عنوان والدین عادت دارید چیزهایی را که نیاز ندارید بخرید؟ این عادت میتواند به فرزندتان نیز به راحتی منتقل شود. وقتی ببینید که فرزندتان با اسباببازی که برایش خریدید بازی نمیکند نباید برایش اسباببازی دیگری بخرید.

    5 تا 6 سال
    بگذاريد خريد كند
    این زمان خوبی برای این است که به فرزندتان اجازه دهید به مدیریت پول و پرداخت خرید عادت کند. برای مثال میتوانید از فرزند 6 سالهتان بخواهید برایتان شير بخرد. حالا شما این شانس را دارید که مفهوم تفریق و جمع را به فرزندتان بیاموزید. به او هزار تومان میدهید تا چیزی را که 900 تومان است، بخرد. بنابراین 100 تومان به او بازگردانده میشود و به این ترتیب میتوانید درباره اینکه چرا به او 100 تومان بازگردانده شده توضیح دهید.

    7 تا 9 سال
    بودجه چیست؟
    این زمانی است که بهتر است به فرزندتان مفهوم بودجه را یاد دهید چون حالا دیگر او پول تو جیبی میگیرد. برای مثال برای او توضیح دهیدکه هزینههای خانواده با همین بودجه مدیریت میشود و با اولویتهایی برای نیازها و خواسته مشخص میشود. وقتی به اصرار او برای خرید اسباببازی نه میگویید برایش علت را توضیح دهید که بودجه ماه برای خرید اسباببازی استفاده شده است یا قیمت اسباببازی با بودجهای که در نظر گرفته شده نمیخواند. به او کمک کنید بخشی از پول تو جیبیاش را پسانداز کند، بخشی را خرج کند و بخشی را برای خیریه اختصاص دهد. برای این کار میتوانید 3 بطری در نظر بگیرید حتی میتوانید حساب پس انداز برایش افتتاح کنید.

    زیبایی انتخاب
    وقتی مفهوم بودجه را به فرزندتان یاد دهید او تشخیص خواهد داد که به دست آوردن پول راحت نیست. کودکان ممکن است پولشان را در راههای متفاوتی خرج کنند. همچنین به این نتیجه میرسند خریدن یک وسیله به معنای چشمپوشی از وسایل دیگر است. مدام به او نگویید پولش را چطور خرج کند، به جای آن به او کمک کنید فواید و مضرات چیزی را که میخواهد بخرد بسنجد و بعد اجازه دهید خودش تصمیم بگیرد.

    10 تا 12 سال
    صرفهجویی را دوباره توضیح دهید
    تا الان فرزند شما معنی پول را به خوبی فهمیده و میداند با آن چه کار میتواند بکند. پیام صرفهجویی را با تشویق نوجوانتان به مقایسه قیمتها هنگام خرید دوباره تکرار کنید. وقتی این مفهوم را بازخوانی کنید دیگر پول خود را خرج یک وسیله گران نمیکند، در حالی که وسیله مشابه آن با قیمت بهتر وجود دارد.

    پول در برابر خوشبختی
    کودکان در این سن ممکن است شروع به مقایسه موبایلشان یا موقعیت والدینشان با ديگران کنند. مهمترین نکته آن است که به فرزندتان یاد دهید پول همه چیز نیست وخوشبختی به آن وابسته نیست.

    غيرمستقيم ياد بدهيد
    اقتصاد، مهارتی آموختنی است. باور به مقتصد شدن بچهها و باور به داشتن مهارت در کنترل و نگهداری پول که به معنای اندوختن ثروت است، محصول فرایند یادگیری است که خود در برگیرنده 2 نوع یادگیری یعنی یادگیری مشاهدهای و یادگیری آموزشی است. منظور از یادگیری مشاهدهای به معنی دیدن، درک کردن و به کارگیری است که عمده آن محصول دورههای رشدی کودکی و مشاهده الگوهای رفتاری و انتخابی خانوادههاست. خانوادههایی که در آنها برنامهریزی مالی به عینه مشهود بوده و اتفاقا برای کودک قابل توضیح نیز هست، غیر مستقیم به کودک خود اصل حفظ سرمایه و تبعات مثبت آن را آموزش ميدهند.



    مثل زمانهایی که کودک کالایی را مثل اسباب بازی طلب میکند و خانواده برای کودک توضیح میدهد که به علت محدودیت مالی (خانواده اینقدر تومان در آمد دارد، اینقدر تومان هم خرج و هزینههای خانواده است و کلا اینقدر تومان باقی میماند که باید بین نیازهای همه خانواده تقسیم شود ) توان خرید آن را ندارد و اگر او پولهای توجیبیاش را جمع کند، آنگاه میتواند به کمک خانواده، آن کالا و بعدها کالاهای دیگری را نیز خریداری کند.



    در اینجا مدیریت مالی به صورت غیر مستقیم به کودک آموزش داده میشود چرا که کودک سیاق و روش اجرایی خانواده را با آنچه برای او تکلیف میکنند در تعارض نمیبیند و این خود نوعی تایید بر اشتراک نظری و عملی خانواده برای خود و برای اوست و قبول آن شرایط چندان غیرمتعارف و آزاردهنده نیست.

    این 3 اصل را درنظر بگیرید
    در خانوادههایی که تحقق خواستههای کودک و نوجوان مشروط به چیزی یا عملی یا تغییری نمیشود و هر چه بخواهد در اسرع وقت مهیا میشود، غیرمستقیم کودک میآموزد که همیشه توانی برای تحقق آرزوهای او در والدین وجود دارد و ترس از نداشتن و ترس از آیندهای که شاید روزی با امروز متفاوت باشدشکل نمیگیرد و این یعنی اعتماد کاذب به آیندهای پرفراز و نشیب و گاه غیرقابل پیشبینی. پس اصل مشروط بودن، اصل اعتدال و اصل نسبی بودن شرایط و آینده باعث قدرتمندتر شدن کودک و نوجوان ما و نیز شراکت او در وظایف اجتماعی و اقتصادی برای تحقق آرمانها و آرزوهای آینده خود او خواهد بود.
     

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    چگونه کودک رابادین اشناکنیم

    پسرم وقتی از مدرسه آمد ،با عجله به اطاقش رفت و تمام کمد لباسش را زیر و رو کرد. هر چه پاپیچش شدم تا بگوید دنبال چه می گردد ،جواب نداد و گفت :خودم باید پیدایش کنم. بعد از مدتی سر تکالیفش نشست و من هم فراموش کردم از او بپرسم گمشده اش را پیدا کرد یا نه؟ فردا صبح وقتی برای مدرسه رفتن آماده شد،به جای لباسی که برایش گذاشته بودم، بلوز مشکی پارسال محرمش رو پوشیده بود که قد آستین هایش برایش کوتاه بود.

    وقتی با تعجب پرسیدم چرا این لباس را پوشیدی؟ خیلی ساده و کودکانه گفت: آقامون گفته امروز،روز اول محرمه ، خوب منم دوست دارم واسه امام حسین مشکی بپوشم....

    هیچ جوابی نداشتم که بگویم ،فقط پیش خودم فکر کردم بچه ها چقدر زود بزرگ می شوند و چقدر زود از ما بزرگ تر فکر می کنند.اگر دقت نکنیم و برنامه ی صحیح نداشته باشیم ، ممکن است قلب ها پاکشان با چیزهایی پر شود که در آینده افسوسش را بخوریم.

    محرم امسال هم آمد ، حواسمان به حال و هوای خانه ی مان باشد. کاری کنیم تا عشق و محبتی که امروز در دلمان هست و مدیون توجه و آموزش صحیح والدین مان در کودکی هایمان هستیم ، در فرزندانمان ایجاد شود.

    اینکه بدانیم چگونه عمل کنیم تا در فرزندانمان بذر محبتی که به صورت فطری وجود دارد،درست آبیاری شود ،خیلی مهم است.


    اولین نکته این است که آنها را با این بزرگان آشنا کنیم ،فرزندی می تواند عاشورایی باشد که از همان ابتدا با زبان کودکانه و در حد فهم خودش با فلسفه و درس های عاشورا آشنا شود. محبت اگر بر پایه ی شناخت نباشد ،عمق چندانی نمی گیرد و نمی تواند تاثیر خود را تا کل زندگی فرد گسترش دهد.

    البته زبان انتقال مفاهیم مان باید بسیار کودکانه و در غالب داستان باشد. در کودکی بیشتر پایه ی ارتباط فرد با اهل بیت علیهم السلام بر مبنای محبت است نه مفاهیم انتزاعی اما هر چه به سمت نوجوانی گام بر می داریم باید این مفاهیم ارزشمند را عمیق تر برای کودکانمان بازگو کنیم.بدیهی است که نمی توانیم چیزی را بگوییم و آموزش دهیم که خودمان آنرا نشناسیم پس بهتر است با مطالعه و بالا بردن اطلاعات مان، یک مرجع خوب برای سوالات فرزندانمان باشیم.

    موضوع دیگری که باید به آن توجه کنیم همراهی همه ی اعضای خانواده برای شرکت در مراسم عزاداری یا مدیحه سرایی است. هرچند مراسم مولودی به خودی خود شاد است اما حتی مراسم عزاداری و شرکت در آن نیز می تواند خاطرات زیبایی برای کودکان ایجاد کند. به کودکی خودتان رجوع کنید.خاطرات زیبایی که از شرکت در این مراسم دارید، تایید خوبی بر این حرف خواهد بود.

    تربیت دینی کودک,ماه محرم,تربیت مذهبی کودک,شهادت امام حسین,

    انتخاب مجالسی که با هم در آن شرکت می کنید هم بسیار مهم است. ساعات طولانی عزاداری می تواند باعث خستگی کودکان شود، دقت کنید از همین ابتدا فرزند شما صحبت های چه کسی را می شنود .هر چند ممکن است در گوشه ای سر گرم بازی باشد اما فضای مجلس تاثیر خود را خواهد گذاشت و البته او نیز ما بین بازی هایش حرف هایی را می شنود که به اندازه ی سنش تاثیر می پذیرد.


    بعضی از کودکان مخصوصا پسر بچه ها دوست دارند که مجلس کوچکی را با همکلاسی ها و یا کودکان همسایه برپا کنند. با این تصمیمشان مخالفت نکنید و حتی در کنار و همراه آن ها باشید تا بتوانند یک عزاداری کوچک راه بیاندازند.

    برای بچه ها همیشه جمع خانوادگی زیبا و دوست داشتنی است. پس سعی کنید با هم برای شرکت در مراسم عزاداری بروید.

    یادتان باشد بچه ها یک دوربین همیشه روشن در خانه ی شما هستند،آنها حافظه ی خوبی دارند و شما به عنوان والدین انها و بهترین الگوی رفتاری شان سبک زندگی تان درمابقی سال ( روزهایی غیر از ایام محرم ) برای نتیجه گیری او از تاثیر عشق به امام حسین در زندگی بسیار مهم است.

    وقتی پسر یا دخترمان می بیند که پدر یا مادرش برای اهل بیت علیهم السلام سیاه می پوشد و به مجلس عزاداری می رود اما در زندگی روزمره اش سخنان و نحوه ی زندگی این بزرگواران هیچ تاثیری ندارد ، او هم در خوشبینانه ترین حالت چون والدین خود رفتار می کند اما اگر بر عکس آنرا ببیند و در طول زندگی متوجه شود که والدینش زندگی آن عزیزان را سر مشق قرار می دهند و کلام آنان را می خوانند و سعی می کنند به آن عمل کنند ، آنوقت خودش هم سعی می کند چنین باشد.

    محرم امسال هم آمد ، حال و هوای خانه مان باید این روزها تغییر کند. فرزندانمان از ظاهرمان نیز باید متوجه شوند که این روزها با بقیه ی ایام سال فرق می کند.شاید بعضی کارهای به ظاهر ساده ی ما بسیار تاثیر گذار باشد.
     

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    تربیت کودک به همین سادگی

    والدین برای اینکه بتوانند رابـ ـطه بهتری با فرزندان خود داشته باشند در انجام شیوه های فرزندپروری خود از سه قانون پیروی کنند: قانون اول: دادن پاداش به رفتار خوب فرزندان. قانون دوم : تشویق نکردن رفتار نامطلوب فرزندان. قانون سوم: تنبیه برخی از رفتارهای بد فرزندان با شیوه های ملایم.


    فرزند پروری از دشوارترین تکلیفی است که والدین در زندگی با آن روبرو هستند. تربیت فرزندان کار بسیار دشواری است با اینحال تعداد کمی از ما والدین برای این مسئولیت مهم آمادگی لازم را داریم. والدین اکثر اطلاعات خودشان را از تجربه بدست می آورند. فرزندپروری موثر به شما کمک می کند تا پدر و مادر موفق تری باشید و رابـ ـطه بهتری با فرزند خودتان برقرار کنید و با داشتن نظم و انظباط کودکان رفتار و عزت نفس بهتری داشته باشند.

    سه قانون برای فرزندپروی لازم داریم:
    قانون اول: دادن پاداش به رفتار خوب فرزندان.
    قانون دوم: تشویق نکردن رفتار نامطلوب فرزندان.
    قانون سوم: تنبیه برخی از رفتارهای بد فرزندان با شیوه های ملایم.

    قانون اول: تشویق کردن رفتارهای خوب: وقتی فرزند شما کاری انجام می دهد که شما را خرسند می کند و رفتاری که دوست دارید در آینده بیشتر تکرار شود حتما سعی کنید این رفتار را با ارائه پاداش تقویت کنید. پاداشها را بلافاصله بعد از رفتار خوب کودک بکار ببرید. بخاطر داشته باشید شما مهمترین منبع پاداش برای فرزندانتان هستید.

    پاداشها انواع مختلفی دارند:
    پاداشهای اجتماعی: توجه کردن، لبخند زدن، در آغـ*ـوش گرفتن جزء پاداشهای اجتماعی است.

    پاداشهای فعالیتی یا امتیازی: مثل بازی کردن با مادر، پارک رفتن است. یعنی شما در ازای رفتار خوب کودک فعالیتی انجام می دهید. حتما در کنار پاداش فعالیتی، تحسین هم وجود داشته باشد.

    پاداشهای مادی: مانند توپ، بادکنک، یا وسیله دیگر.

    قانون دوم: تشویق نکردن رفتار نامطلوب فرزندان: ممکن است کودک شما رفتارهای نامناسب مثل تهدید کردن، ناله کردن یا کج خلقی نشان می دهد و در مقابل از شما چیزی بخواهد. دقت کنید با تسلیم شدن در مقابل رفتار بد، او را تشویقش نکنید. اگر به رفتار بد پاداش بدهید نیرومندتر می شود و بیشتر و بیشتر تکرار خواهد شد.

    راه دیگر برای دوری کردن از دادن پاداشهای تصادفی به رفتارهای بد " نادیده گرفتن فعال" است. البته رفتارهای بدی وجود دارد که صرفا نمی توان نادیده گرفت برای چنین رفتارهای از قانون سوم استفاده کنید.

    قانون سوم: تنبیه برخی از رفتارهای بد فرزندان با شیوه ملایم: کودک خود را تنبیه کنید ولی از تنبیه سخت استفاده نکنید. این ممکن است از نظر احساسی و بدنی به او صدمه وارد کند. اگر برای تنبیه کردن کودک تان، از روشهای نامناسب استفاده کنید. در آینده به او می آموزید، در مقابل دیگران پرخاشگر باشند تا به چیزهای که می خواهند برسند.

    روش های جهت تنبیه ملایم فرزندان وجود دارد که والدین می توانند از آنها استفاده کنند. محروم سازی، عواقب منطقی رفتار، مجازاتهای رفتاری.

    محروم سازی: چنانچه بدرستی استفاده شود تاثیر بسزایی دارد. محروم سازی قرار گرفتن کودک در محیطی است که حوصله اش را سر ببرد. و باید بلافاصله بعد از عمل بدی که از او سرزده است، محروم سازی انجام گیرد. دقت کنید به ازای هرسن کودک یک دقیقه محرومیت انجام می شود باید حتما با روشی پایان محروم سازی را تعیین کنید. مثل ساعت.

    عواقب منطقی رفتار: یک پیامد منطقی برای یک رفتار خاص، یک تنیبه منطقی است. تنبیه باید متناسب با عمل انجام شده توسط کودک باشد.

    مجازات رفتاری: مجازات رفتار مانند جریمه رفتاری، هنگامی اتفاق می افتد که والدین کودک را بدلیل رفتار نامطلوب جریمه می کنند. این جریمه پس گرفتن امتیاز است. اگر می خواهید از جریمه رفتاری استفاده کنید باید شرط انجام شدن جریمه را قبل از انجام شدن رفتار نامطلوب به کودکتان اعلام کنید.

    اگرچه تنبیه به تنهایی نمی تواند باعث افزایش رفتار های مطلوب شود تنها راه موجود برای افزایش رفتار خوب این است که کودک را هنگام انجام دادن رفتار های مناسب، غافلگیر کنید و به آنها پاداش دهید. یعنی از طریق تشویق آنها به رفتارهای خوب، رفتارهای مطلوب در آنها را افزایش بدهید. بهتر است با ارائه الگوهای مناسب و تشویقهای به موقع و بازخورد مناسب او را در جهت رفتارهای درست هدایت کنید.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    208
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    201
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    147
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    120
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    153
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    139
    بالا