متون ادبی کهن تصنیف‌های عارف قزوینی

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
رحم ای خدای دادگر کردی نکردی

ابقا به اعقاب قجر کردی نکردی

از این سپس میدان شاهان جهان را

گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی

پیش ملل شرمندگیمان کُشت زین روی

ما را از این شرمنده تر کردی نکردی

در کینه خواهی خرابی های ایران

ما را به شه گر کینه ور کردی نکردی

در سایۀ این شاخه هرگز گل نروید

با تیشه قطع این شجر کردی نکردی

از تارک شاه قدرقدرت اگر دور

این تاج با دست قدر کردی نکردی

با مجلس شوری ز عارف گو جز این کار

فردا اگر کار دگر کردی نکردی
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    «ژیان» هاف هافو شو هاف کن ببینم

    برای هاف سـ*ـینه صاف کن ببینم

    پس از هاف هاف شد هاف با قرائت

    اداء از مخرج ناف کن ببینم

    ژیان هاف...

    اگر خواهی که جنس خر نبینی

    قرق از قاف تا قاف کن ببینم

    طرفدار قجر شد ضد جمهور

    جدل با این دو سر قاف کن ببینم

    ژیان هاف...

    تو تولۀ «خالصی زاده» است تازی

    پراکنده اش به اطراف کن ببینم

    برای خاطر منهم شد این کار

    برو بر ضد انصاف کن ببینم

    ژیان هاف...

    بدر تنبان کرباس مدرس

    به روی فا و نون کاف کن ببینم

    «ملک الشعرای» بی شرف را

    ز خون همرنگ اشراف کن ببینم

    ژیان هاف...

    جواهردزد ملت را تو روزی

    به روز بوریاباف کن ببینم

    علوفۀ ملت خر غرف خون، در

    غیاب شاه علاف کن ببینم

    ژیان هاف...

    در ایران، انقلابی جز تو کس نیست

    درین خونریزی، اسراف کن ببینم

    ژیان هاف...
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    باد خزانی، زد ناگهانی، کرد آنچه دانی

    برهم زد ایّام نشاط و روزگار کامرانی

    ظلم خزان کرد، با گلستان کرد، دانی چه سان کرد؟

    آنسان که من کردم،به دور زندگی با زندگانی

    چو من فراری، بلبل به خواری، با سوگواری

    گل از نظرها محو شد، همچون خیالات جوانی

    کار گلزار، زار شد زار، شد پدیدار

    دیو دی، یا خود بلای آسمانی

    ***

    از لشکر دی، شد عمر گل طی

    آمد دمادم، طیارۀ ابر، از آسمان هر سو پیاپی

    خود کرد مستور، چون فارسی نور، جا کرد با زور

    دی چون زبان ترک اندر مغز آذربایجانی

    آرام جان باش، شیرین بیان باش، سعدی زبان باش

    در خاک فردوسی طوسی، توسن ترک از چه رانی

    راه جان پوی، فارسی گوی، دست دل شوی

    زود از این الفاظ زشت بی معانی

    ***

    کوه و در و بر، از برف یکسر، چون وضع کشور

    شد در فشار روح، آزادی کش...

    دور گلستان، جون در ساسان، رفت از زمستان

    شد جانشین دور ساسان، همچو دور ترکمانی

    ای باد نوروز بشتاب امروز، با فتح و فیروز

    رو مژده آر از فرّ فروردین، بستان مژدگانی

    گو بهارا، خود بیارا، تا که ما را

    از کف ایام جان فرسا رهانی

    ***

    ای ابر آذار، طرف چمنزار، بگری چو من زار

    چون آتش زردشت پر کن لاله در اطراف گلزار

    ای یار اکنون، زن خیمه بیرون، همچون فریدون

    در پرچم گلبن ببین، نقش درفش کاویانی

    تا عید جمشید، تا شیر و خورشید باقی است، امید

    دارم به ایران جان و آذربایجانا خود تو جانی

    جای انکار، اندرین کار، نیست ای یار

    آنکه فرق خادم و خائم ندانی
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    گو به ساقی، کز ایاغی، ترکن دماغی

    زان شرابی که شب مانده باقی

    ای نگارا، می گسارا، ما را بیاور

    شمعی و شهدی اندر اطاقی

    چرخ پرکین، دهر پر شور، هرگز ندارد

    جز دو رنگی و رسم نفاقی

    خیر عشاق، جمع مشتاق، چرا ندارید

    شوری و شوقی و اشتیاقی

    منزل یار، جای اغیار شد، برآرید

    نالۀ الفراق الفراق الفراقی

    از فراقش شد دلم خون، مطرباگو

    به آواز ترک و حجاز و عراقی

    من همیشه می ستایم ماه و مهرم

    در کسوف و در خسوف و در محاقی

    التفاتی کن به حالم ور نه از آن

    در جهان بر زنم احتراقی

    چرخ گردون دور وارون هرگز ندارد

    بهر آزادگان جز نفاقی

    ای وطن ما جمله از دل برکشیدیم

    نالۀ الفراق الفراق الفراقی

    در غیابت شد فراقت در مجلس ما

    آتش افروز جان های باقی

    چون نگریم خون نگریم کز صلح جویان

    هیچ نامانده غیر از نفاقی

    گو به عارف تعزیت باد بهر ایران

    خوش به لحن حجاز و عراقی
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بهار نو رسید

    گل ار بستان دمید

    ای گلعذار! نه وقت خواب است

    ای رویت صبح عید

    در این عید سعید

    باده حلال، بـ..وسـ..ـه ثواب است

    خرابم کن ز می

    ز بانگ چنگ و نی

    که ملک جم یکسر خراب است

    برای انتخاب

    در این ملک خراب

    وطن فروش مشغول کار است

    وکیلان را بگو

    بس است این تکاپو

    دور از بهشت شیطان و مار است

    ما و عشق رخ دوست

    قبلۀ ما، ابروی اوست

    ما ندهیم دل خود، جز به یار

    ما نکنیم اعتماد بر اغیار

    مطرب مجلس بکش این نغمه را

    از پرده بیرون

    ساقی مهوش بده جامی از آن

    بادۀ گلگون

    ای وطن من

    تو لیلای منی

    من بر تو مجنون

    پاینده بادا درفش کاویان

    تیغ فریدون

    ای دل غافل

    بر احوال وطن

    خون گریه کن خون

    من با تو مایل

    بر احوال وطن

    خون گریه کن خون
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد

    از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد

    در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن

    که جنگ و کین با من حزین روا نباشد

    صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده می غمگفت:

    مه جبینان را، نازنینان را، وفا نباشد

    اگر تو با این دل حزین عهد بستی

    حبیب من با رقیب من، چرا نشستی؟

    چرا عزیزم دل مرا از کینه خستی؟

    بیا برم شبی از وفا ای مه الستی

    تازه کن عهدی که با ما بستی

    به باغ رفتم دمی به گل نظاره کردم

    چو غنچه پیراهن از غم تو پاره کردم

    روا نباشد اگر ز من کناره جوئی

    که من ز بهر تو از جهان کناره کردم

    ای پری پیکر، سرو سیمین بر، لعبت بهاری

    مهوشی جانا، دلکشی اما، وفا نداری

    به باغ رفتم چو عارضت گلی ندیدم

    ز گلشنت از مراد دل گلی نچیدم

    به خاک کوی تو لاجرم وطن گزیدم

    ببین در وطن از رفیقانت

    وز رقیبانت در وطن خواهی چه ها کشیدم

    ز جشن جمشید جم دلی نمانده خرم

    از آن که اهرمن را مکان بود به کشور جم

    به پادشاه عجم بده ز باده جامی

    مگر که پادشه عجم ز دل برد غم

    خسرو ایران، باد جاویدان، به تخت شاهی

    دشمنش بی جان، ملکش آبادان، چنانکه خواهی

    ز جنگ بین الملل مرا خبر نباشد

    ز بارش تیر آهنین حذر نباشد

    مرا به غیر از غمت غم دگر نباشد

    تو شاه منی، با ولای تو، با صفای تو

    از رقیبانم حذر نباشد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    باد صبا بر گل گذر کن

    (گل گذر کن، گل گذر کن)

    از حال گل ما را خبر کن

    ای نازنین، ای مه جبین

    با مدعی کمتر نشین

    بیچاره عاشق، ناله تا کی

    یا دل مده یا ترک سر کن (ترک سر کن)

    شد خون فشان چشم تر من

    پر خون دل شد ساغر من

    ای یار عزیز مطبوع و تمیز

    در فصل بهار با ما مستیز

    آخر گذشت آب از سر من

    ببین چشم تر من

    گل چاک غم بر پیرهن زد

    (پیرهن زد پیرهن زد)

    از غیرت، آتش در چمن زد

    (در چمن زد، در چمن زد)

    بلبل چو من شد در چمن

    دستان سرا بهر وطن

    دیدی که ظالم تیشه اش را

    (تیشه اش را)

    آخر له چای خویشتن زد

    (آخر به پای خویشتن زد)

    ایرانیان از بهر خدا

    یک دل شوید از صدق و صفا

    تا چند غرض؟ تا کی دودلی؟

    تا چند نفاق؟ تا کی دغلی؟

    آخر بس است این کج عملی

    بس است این منفعلی
     
    بالا