وقتی از یک نفر می رنجی، حتی اگه بگی بخشیدیش
یه چیزی ته دلت می مونه که کینه نیست
انگاری جای زخمه.....
یه چیزی که نمیذاره اوضاع مثل قبل بشه
هرقدر هم که تلاش کنی و خودت رو بزنی به اون راه بگی نه، بی فایدست
یه چیزی این وسط از بین رفته و جای خالیش تا همیشه درد می کنه
یه چیز سنگین مثل حرمت.......
نه آرامشت را
به چشمـﮯ
وابسته کن،
نه دستت را
به گرماے دستـﮯ
دلـــــــــخوش…
چشمها بسته میشوند و
دستــها مشت میشوند…
و تو مـﮯمانـﮯ و
یک
دنــــــــیا
تــــــــــنهائی…