فرهنگ جامعه و فرهنگ

>YEGANEH<

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/13
ارسالی ها
10,634
امتیاز واکنش
74,019
امتیاز
1,171
محل سکونت
Clime of love
هدف اين تاپیک روشنگري در ابعاد اجتماعي، سياسي، اقتصادي ، علمي، فرهنگي و مسائل روز از قبيل اعتياد، طلاق، خانواده و غيره است.
و تلاش بر اين است كه مطالبي كوتاه اما مفيد در خدمت عزيزان قرار دهيم
قبل از هر چيز به تعريف كلمات جامعه، فرهنگ و توسعه مي پردازيم. سپس تلاش مي شود كه از مطالبي استفاده شود كه به زبان ساده و قابل فهم و تا حد امكان علمي استفاده شود.
به اميد اين كه بتوانيم در راه روشنگري اين مقولات گام مثبتي را برداريم.
 
  • پیشنهادات
  • >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    تعریف جامعه


    واژه 'جامعه' مفهوم بسيار وسيعى دارد. بدين جهت تعاريف به‌عمل آمده توسط جامعه‌شناسان گوناگون است. با اين همه بين اکثر آنان درباره اين مفهوم تقريباً اتفاق‌نظر حاصل شده و کوشيده‌اند تا آن را تفسير نمايند.
    اگ‌برن و نیم‌کف (William.F.Ogburn and Meyer .FNimkoff)
    دورکیم
    رابرت مک‌یور
    ژرژگوریچ
    سامنر و کلر (Sumner and Keller)
    مارسل موس
    ویلفردو پارتو (Wilfredo Pareto)
    هنری گیدینگر
    دورکيم
    'دورکيم' در تعريف جامعه مى‌گويد: 'جامعه عبارت است از افرادى که گردهم جمع آمده‌اند و مناسبات و روابطى در ميان آنها به‌وجود آمده، اين روابط به‌وسيلهٔ مقررات، مؤسسات يا نهادهاى اجتماعى مستحکم شده، همچنين براى اجراء اين مناسبات و حفظ روابط، مکافات با ضمانت اجرائى وجود دارد' .
    مارسل موس
    به‌نظر 'مارسل موس' ، 'جامعه عبارت است از اجتماع گروه‌هاى کوچک و بزرگ و نسل‌هاى متعدد که معمولاً در سرزمين معينى زندگى مى‌کنند' .
    رابرت مک‌يور
    'رابرت مک‌يور' در تعريف جامعه مى‌گويد: 'جامعه عبارت است از دسته‌اى از مردم که با هم زندگى مى‌کنند و به‌هم تعلق دارند؛ به‌طورى که نه تنها در يک يا چند نفع به‌خصوص بلکه، در مجموعه‌اى از منافع بسيار وسيع مشترک مى‌باشند که همه زندگى آنها را در بر مى‌گيرد' .
    بعضى از جامعه‌شناسان 'نظريه تعاون' را در تعريف جامعه به‌کار بـرده‌اند. به‌نظر 'ادوارد و سترمارک' (Edward Westermarck) جامعه‌شناس انگليسي: 'جامعه دسته‌اى از مردم هستند که به‌حال تعاون زندگى مى‌کنند' .
    هنرى گيدينگر
    'هنرى گيدينگر' (F.H.Giddings)، (جامعه‌شناس آمريکائى جامعه را دسته‌اى از مردم مى‌داند که براى نيل به هدف عام‌المنفعه در حال تعاون به‌سر مى‌برند.
    سامنر و کلر (Sumner and Keller)
    سامنر و کلر (جامعه‌شناسان آمريکائي)، جامعه را دسته‌اى از مردم مى‌دانند که با اشتراک زندگى مى‌کنند و مى‌کوشند به اتفاق وسايل زندگى خويش را تأمين کنند و نسل را ادامه دهند.
    اگ‌برن و نيم‌کف (William.F.Ogburn and Meyer .FNimkoff)
    اگ‌برن و نيم‌کف: (جامعه‌شناس آمريکائي) در تعريف جامعه مى‌گويند:
    'جامعه، گروه وسيع و پردوامى است مرکب از تعداد کثيرى زن و مرد و کودک که وجوه اشتراک فراوانى دارند و براى بقاء و استمرار خود همکارى مى‌کنند و سازمان‌هاى ادارى متعددى به‌وجود مى‌آورند' .
    ويلفردو پارتو (Wilfredo Pareto)
    جامعه‌شناس ايتاليائي، جامعه را چنين تعريف مى‌کند:
    'جمعى از ذرات انسانى که در يک رابـ ـطه متقابل و پيچيده قرار دارند. صورت واقعى اين هيئت اجتماعى متنوع و متعدد است و عوامل گوناگونى موجب تشکيل آن مى‌شوند' .
    ژرژگوريچ
    'ژرژگوريچ' جامعه را چنان تعريف مى‌کنند: 'جامعه واقعيتى کلى و کثيرالاجزاء و جامع جميع جهات' و همان‌طور که قبلاً از قول 'گوريچ' و 'ريمون آرون' اشاره شد: 'جامعه يک واقعيت بسيار پيچيده منظومه‌اى است داراى ابعاد متعدد، با سطوح مختلف و جنبه‌ها و جلوه‌هاى گوناگون' مى‌‌باشد.
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    تعریف فرهنگ


    ادوارد سایپر
    ازنظر تایلر
    جوزف روسک ورولندوارن
    رابرت ردفیلد
    راد کلیف براون (Radclif Brown)
    روت‌بندیکت (Ruth bendict)
    فرانتس فانون وامه سزر
    گی‌روشه
    ماکس وبر”Max weber “
    هرسکویتس (Melvile Herskovits)
    در آثار کهن ايران واژهٔ فرهنگ به معنى ادب و تربيت به کار رفته است که با پسوند 'ستان' ، به‌صورت فرهنگستان و به معنى دبستان، و مکتب آمده است.
    توجه انسان‌شناسان و جامعه‌شناسان و فلاسفه به فرهنگ و فرهنگ‌شناسى سبب ارائه تعاريف گوناگونى از اين مقوله مهم انسانى شده است، به‌نحوى که گفته مى‌شود تاکنون بيش از ۳۰۰ تعريف از فرهنگ ذکر شده است.
    مفهوم فرهنگ در ايران پيشينهٔ طولانى دارد، و اين امر را مى‌توان در بررسى و مطالعه آثار نويسندگان و پژوهشگران اين سرزمين به‌دست آورد.
    واژهٔ فرهنگ از دو جزء 'فر' و 'هنگ' تشکيل شده است. 'فر' به معنى نيروى معنوي، شکوه، عظمت، جلال، و درخشندگى است. علاوه بر اين 'فر' پيشوند است که در اين صورت به‌جاى معنى جلو، بالا و پيش مى‌نشيند. در اينجا 'فر' در معنى پيشوند به کار بـرده مى‌شود.
    'هنگ' از ريشه اوستائى Thanga (سنگ) به معنى کشيدن، سنگيني، وزن، گروه و وقار مى‌باشد. معنى ترکيبى اين دو واژه بيرون کشيدن و بالا کشيدن است که منظور از آن بيرون کشيدن مجموع دانستنى‌ها و نيروها و استعدادهاى نهفتهٔ افراد يک ملت براى پر بار کردن پديده‌ها و خلاقيت‌هاى ناشناختهٔ آدمى است (محمودى بختياري، عليقلي، فرهنگ و تمدن ايران، ص ۳۰-۳۴).
    بنابراين کشور يا جامعه‌اى که مى‌تواند اين نيروها و استعدادهاى نهفته را شناسائى کرده، پربار سازد و به‌کار برد، داراى فرهنگى غنى و سازنده است که در واقع مفهوم خلاقيت فرهنگى است، که به‌زعم ويل ‌دورانت تمدن ناميده مى‌شود. حاصل اين جريان منطقي، در شناسائي، پرورش، و کاربرد توانائى‌هاى يک جامعه است.
    در اصطلاح بين‌المللى واژه کالچر (Culture)، از واژهٔ لاتينى کالچورا (Cultura)، گرفته شده که خود از کالچورر (Culturer)، به معنى پروراندن، روياندن، بارورى و يا پرداخت و آرايش زمين و درخت است. اصطلاح اگريکالچر (Agreculture)، به معنى کشاورزى از همين ريشه است.
    در فرهنگ‌نامه‌ها تعاريف، متعددى از واژه فرهنگ آمده، که به اختصار، تعريفى را که در برهان قاطع آمده، مى‌آوريم:
    'فرهنگ بر وزن فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجيدگى و کتاب لغت فارسى و ... شاخ درختى را نيز گويند که در زمين خوابانيده از جاى ديگر سر برآورده و کاريز آب را نيز گفته‌اند چه دهن فرهنگ جائى را گويند از کاريز که آب آن برروى زمين آيد' .
    در کتب و آثار قديم فارسى واژهٔ فرهنگ در مفاهيم مختلف به کار بـرده شده است به‌‌اندازه‌اى که گاه معانى مجازى جاى معانى حقيقى آن را گرفته است.
    برخى از اين معانى عبارت هستند از:
    رأي، هوش، عقل، خرد، حکمت، علم، دانش، ادب و تربيت درست، هنر، آگاهي، نيروى سنجش و قوه تميز نيک از بد، شناختن حد هر چيز، فضيلت اخلاقي، مجموع صفات پسنديده، فضايل روحى و معنوي، آرايش جان، موجب سرورى و سالاري، سودمندى و بى‌آزاري، مايه نيکنامي، تندرستى روان، مايه زنده‌دلي، برتر از گوهر، وقار، بزرگواري، شرف، مايه فخر، معيار وزن و قد و اعتبار، ذکاء و فطنت، فر و شکوه و جلال، انديشه درست، هوشيارى.
    از زمان پيدايش و رشد جامعه‌شناى علمي، انسان‌شناسى و ديگر شاخه‌هاى مختلف علوم انساني، هريک از صاحب‌نظران به‌زعم خود تعريف تازه‌اى براى فرهنگ ذکر کرده‌اند بعضى فرهنگ و تمدن را يکى دانسته و بعضى ديگر آنها را به‌عنوان دو مقوله جداگانه مورد تبين قرار داده‌اند.
    ازنظر تايلر
    اگرچه بعضى از صاحب‌نظران بر تعريفى که تايلر از فرهنگ به‌دست داده انتقاداتى وارد ساخته‌اند، اما گفته مى‌شود که کامل‌ترين تعريفى که از فرهنگ تاکنون مطرح شده از او است. به‌نظر او 'فرهنگ مجموعهٔ آميخته و پيچيده و نظام يافته‌اى است از دانستنى‌ها و شناسائى‌ها، هنرها و باورها و آئين‌ها، حقوق و آداب و رسوم، منشاء خوبى‌ها و بسيارى چيزها که انسان از جامعه خويش کسب کرده است (کتاب فرهنگ ابتدائى).
    ماکس وبر 'Max weber '
    'فرهنگ از يک سلسله روش‌ها و زمينه‌ها متأثر است که آن روش‌ها و زمينه‌ها افراد جامعه را به هم مى‌پيوندند و در رفتار و کردار و روابط اجتماعى آنها منعکس مى‌شود' .
    روت‌بنديکت (Ruth bendict)
    که از پيروان مکتب شخصيت اساسى و اصالت فرهنگ است، مى‌گويد:
    هر نمونهٔ فرهنگى نمودارى از شخصيت مردمى است که وابسته به آن فرهنگ هستند.
    وى سپس فرهنگ را چنين تعريف مى‌کند:
    فرهنگ اصطلاحى جامعه‌شناختى است براى رفتار آموخته، رفتارى که با آدمى زاده نمى‌شود و برخلاف رفتارهاى زنبورها و مورچه‌هاى اجتماعى توسط ياخته‌هاى نطفه تعيين نمى‌شود. بلکه هر نسل بايد آن را از مردم بالغ بياموزند.
    جيمز وست، رالف لينتون و کاردينر از پيروان و پايه‌گذاران اين مکتب مى‌باشند. به‌نظر اين گروه فرهنگ عبارت از سيماى خارجى و کلى نهاد
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    منظور از نهادها 'شکل ثابت طرز تفکر يا رفتار مشترک گروهى از افراد است که از طرف جمع پذيرفته شده و قابل انتقال به سايرين مى‌باشد و سرپيچى از آن موجب آشفتگى فرد يا گروه مى‌شود.
    هرسکويتس (Melvile Herskovits)
    به‌نظر او فرهنگ اساساً بنائى است مبين تمامى باورها، رفتارها، واکنش‌ها، ارزش‌ها و مقاصدى که شيوهٔ زندگى هر ملت را مشخص مى‌کند و بالاخره عبارت است از هر آنچه يک ملت دارد، از آنچه که مى‌کند و هرآنچه که مى‌انديشد. وى اضافه مى‌کند که يک 'فرهنگ' آن قسمت از محيط است که به‌دست انسان ساخته شده و تأثير پذيرفته است، فرهنگ ماوراء پديده‌هاى غريزى است که فرد از گروه‌هاى انسانى يا به‌وسيلهٔ رفتار آگاهانه آموخته و يا توسط تکنيک‌ها و شيوه‌هاى گوناگون، نهادهاى اجتماعي، باورها و اشکال مختلف تماس و غيره به‌طور ناآگاهانى تحت‌تأثير قرار گرفته است.
    راد کليف براون (Radclif Brown)
    وى به‌عنوان جامعه‌‌شناس مى‌گويد:
    واقعيتى که من بدان نام فرهنگ مى‌دهم فرآيند فراداد فرهنگى است، يعنى فرآيندى است که از راه آن در يک گروه يا طبقه اجتماعى معين زبان، باورها، تصورات، پسندها، دانستنى‌ها، چيره دستى‌ها و انواع عرف‌ها دست به‌دست از شخصى به شخصى و از نسلى به نسلى ديگر منتقل مى‌شود.
    جوزف روسک ورولندوارن
    در کتاب مقدمه‌اى بر جامعه‌شناسى درباره فرهنگ چنين آورده‌اند:
    'فرهنگ به‌نحوهٔ زيستى گفته مى‌شود که هر جامعه‌اى براى رفع احتياجات اساسى خود از حيث بقاء، ادامه نسل، و نظام امور اجتماعى اختيار مى‌کند' (جوزف روسک، رولندوارن، مقدمه‌اى بر جامعه‌شناسي، ترجمهٔ بهروز نبوى و کريمي، ص ۹).
    آثار اين انتخاب را در چگونگى تأثيراتى که آدمى در محيط خود مى‌گذارد مى‌توان به‌دست آورد. براساس اين تعريف عواملى مثل هنر، ادب، موسيقي، فلسفه و غيره، را نيز مى‌توان جزء اجزاء فرهنگ به حساب آورد. به اين ترتيب مى‌توان گفت ثمرهٔ واقعى و قابل مشاهدهٔ کوشش انسان‌‌ها در زندگى اجتماعى فرهنگ خوانده مى‌شود.
    فرانتس فانون وامه سزر
    فانون، متفکر سياه‌پوست، در کنگره جهانى ادبا و شخصيت‌هاى فرهنگى سياه‌پوست که در سال ۱۹۵۶ در پاريس برگزار شد، در گفتار خود با عنوان 'نژادپرستى و فرهنگ' ، تعريف زير را از فرهنگ ارائه داده است، 'فرهنگ عبارت از مجموعه‌اى از حرکات و روش‌هاى فکرى است که از برخورد بشر با طبيعت و با هم‌نوع خود به‌وجود مى‌آيد' (فرانتس فانون، نژادپرستى و فرهنگ، ترجمهٔ منوچهر هزارخاني، ص۴۹). در همين کنفرانس وامه‌سزر، وقتى پيرامون شکفتگى تمدن سخن مى‌گويد، فرهنگ را چنين تعريف مى‌نمايد:
    'تمدن هرگز اختصاصى نيست ولازمهٔ شکفتگى او مجموعهٔ کثيرى از منابع تفکر، سنن، اعتقادات، طرز فکرها، ارزش‌ها، مجموعه‌اى از ابزار فکري، مجموعهٔ سنجيده‌اى از احساس و فرزانگى و حکمت است که به آن فرهنگ مى‌گوئيم' .
    رابرت ردفيلد
    برخلاف ديگران فرهنگ را يک مقولهٔ قراردادى مى‌داند و مى‌گويد:
    'فرهنگ تفاهمى قراردادى است که در اعمال و ساخته‌ها تجلى مى‌کند و جوامع را از يکديگر متمايز مى‌سازد' .
    گى‌روشه
    به‌نظر گى‌روشه فرهنگ عبارت است از:
    'مجموعهٔ به هم پيوسته‌اى از انحاء انديشه، احساس کم و بيش صريح که به‌وسيلهٔ اکثريت افراد گرفته شده است و براى اينکه اين افراد گروه معين و مشخص را تشکيل دهند اين مجموعهٔ به هم پيوسته، به‌نحوى که در عين حال عينى و سمبلى است، به‌کار بـرده مى‌شود' .
    ادوارد سايپر
    مردم‌شناس، زبان‌شناس، روانشناس آمريکائى که در زمينه فرهنگ و شخصيت و زبان نظريات قابل توجهى دارد. فرهنگ را عبارت از سيستم رفتارها و حالات متکى بر ضمير ناخودآگاه مى‌داند.
    خصوصيات اساسى فرهنگ
    ۱. فرهنگ يک گروه شامل انواع مدل‌هاى اجتماعى رفتار است که به‌وسيلهٔ همه يا اکثريت اعضاء گروه جامعه عمل به‌خود مى‌پوشد.
    ۲. جامعه يک اصطلاح فرهنگى است که افراد، به نسبت روابطى که با يکديگر دارند، براى بيان برخى از صور رفتارهاى خود به کار مى‌برند.
    ۳. مکان حقيقى فرهنگ عبارت از وقوع اعمال و ضوابط بين افراد است، که از نظر ذهنى برخوردار از دنيائى مفاهيم است که هرکس در جهت منافع و روابط خود با ديگران مى‌تواند به‌وسيله آن ابزار هويت کند.
    ۴. هر فرد معرف جزئى از فرهنگ و شاخه‌اى از درخت فرهنگ گروهى است که به آن تعلق دارد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    تعریف توسعه از منظر اندیشمندان مختلف اصطلاح توسعه بصورت فراگیر پس از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. واژه توسعه در لغت به معنای خروج از « لفاف» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و فرهنگ و ارزشهای مربوط به آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. در تعریف توسعه نکاتی را باید مد نظر داشت که مهمترین آنها عبارتند از اینکه اولاً توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیاً آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم، ثالثاً به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود (Improvement ) توجه داشته باشیم.

    واژه "توسعه" (development) از نظر لغوی در زبان انگلیسی، به معنی بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن هشتم هجری (14 میلادی) برای توضیح برخی پدیده‏های اجتماعی بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به ‌عنوان یک چارچوب تحلیلی برای درک پیشرفت جوامع انسانی، به بعد از جنگ جهانی دوم و در دهه‏های 1960-1950 مربوط می‏شود. در آن موقع، این واژه مترادف با نوسازی، رشد، صنعتی شدن و برای تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار می‏رفت.

    توسعه در یک تعریف دیگر به معنی "خروج از لفافه" است. "لفافه" از دیدگاه صاحبنظران نسل اول توسعه، به معنی خروج از جامعه سنتی و ارزش‌های مربوط به آن است. به اعتقاد آنها برای دستیابی به توسعه باید از مرحله سنتی خارج شد و به تجدد رسید. الگویی که مورد توجه افرادی چون "لرنر، شرام و راجرز" بود. اما امروزه مفهوم توسعه از دیدگاه بیشتر صاحبنظران، همه ابعاد زندگی بشر را در برمی‌گیرد. توسعه از نیازهای انسانی آغاز می‌شود تا به مسائل مربوط به زندگی معنوی انسان نیز برسد.

    توسعه مفهومی است که از آغاز دوران مدرنیته از سوی نظریه پردازان برای کشورهایی که از سطح پائین رشد اجتماعی، اقتصادی و سیـاس*ـی برخوردار بودند مطرح شد. هدف اولیه نظریه پردازان از مفهوم توسعه ارائه الگو و مدلی برای حرکت جوامع مختلف به ویژه به سبک کشورهای غربی بود. با این حال کم کم مفهوم توسعه دچار پیچیدگی و تعریف های متعدد و مبهمی شد؛ به طوری که ارائه یک تعریف جامع برای آن مشکل شد.

    در یک تعریف توسعه به بهبود، رشد و گسترش همه شرایط و ابعاد مادی و معنوی حیات اجتماعی را گویند که در رابـ ـطه بین دولت و ملت بوجود می آید و شرایط مناسبی را از امنیت، آزادی فردی، مشارکت سیـاس*ـی، رشد اقتصادی و رفاه مالی و غیره را مهیا می کند.

    با توجه به گستردگی مفهوم توسعه، این مفهوم در شاخه های متعددی تقسیم بندی می شود که شامل توسعه اقتصادی، توسعه سیـاس*ـی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی و غیره است که مجموع اینها شاخص های یک جامعه توسعه یافته را تشکیل می دهد.



    مایکل تودارو:

    توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی ونیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نا مطلوب زندگی گذشته خارج شده و بسوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می یابد.

    برنشتاین:

    تلاش برای ایجاد توسعه بار ارزشی به همراه دارد که کمترکسی با آن مخالف است. اشتیاق برای غلبه بر سوء تغذیه، فقر و بیماری که از شایع ترین و مهمترین دردها ی بشری هستند از جمله اهداف توسعه به شمار می رود.

    دادلی سیرز:

    رئیس موسسه اطلاعات توسعه ای دانشگاه ساسکس، توسعه را جریانی چندبعدی می داند که تجدید سازمان وسمت گیری متفاوت کل نظام اقتصادی_ اجتماعی را به همراه دارد. به عقیده وی توسعه علاوه بربهبودمیزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساختهای نهادی، اجتماعی اداری و هچنین ایستارها و وجه نظرهای مردم است. توسعه در بسیاری ازموارد حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز دربر می گیرد.

    میسرا:

    محقق و صاحب نظر هندی نیز تعریفی از توسعه داده که در آن بر ابعاد فرهنگی تاکید شده است. به نظر او توسعه از دستاوردهای بشر و پدیده ای است با ابعاد مختلف، توسعه دستاورد انسان محسوب میشود و در محتوا و نمود دارای مختصات فرهنگی است. هدف از توسعه ایجاد زندگی پر ثمری است که توسط فرهنگ تعریف میشود. به این ترتیب می توان گفت که توسعه دستیابی فزاینده انسان به ارزشهای فرهنگی خود است.

    پروفسور گولت

    وی توسعه را هم واقعیتی مادی و هم ذهنی می داند و می‌گوید: بر حسب توسعه، جامعه از طریق ترکیب فرایندهای اجتماعی ، اقتصادی و نهادی، وسایلی را برای به دست آوردن زندگی بهتر تأمین می‌کند.

    مک لوپ

    در تعریف توسعه اقتصادی می گوید: توسعه عبارت است از کاربرد منابع تولیدی به نحوی که موجب رشد بالقوه مداوم در آمد سرانه در یک جامعه شود.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    میردال

    توسعه را عبارت از حرکت یک سیستم
    یکدست اجتماعی به سمت جلو می‌داند

    بروکفلید

    در تعریف توسعه می‌گوید: توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر, بیکاری و نابرابری تعریف کنیم.

    جرالد میر

    توسعه را رشد اقتصادی توأم با تغییرات و تحولات فنی و ارزشی و نهادی دانسته است.

    آرماتیاسن

    با تأکید و توجه خاصی که بر عامل انسانی و سرمایه گذاری در منابع انسانی دارد، تفسیر ویژه ای از توسعه را ارائه می دهد. از نظر آرماتیاسن، توسعه عبارت است از، افزایش توانمندی ها و بهبود استحقاق ها. بنابراین اقداماتی که توانمندی های انسان را در ابعاد مختلف عمق و گسترش دهد، عوامل پیش برنده توسعه و اقداماتی که منجر به کاهش توانمندی های انسان گردد، عوامل بازدارنده توسعه محسوب می گردند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    انواع توسعه:

    1* توسعه اجتماعي : اشكال متفاوت كنش متقابلي است كه در يك جامعه خاص همراه با توسعه تمدن رخ مي دهد و حوزه وسيعتري را در بر مي گيرد
    2* توسعه فرهنگي : داراي بار ارزشي بيشتري است و تاكيد بيشتري بر نيازهاي غير مادي افراد جامعه دارد و در حوزه هاي ادراكي ، شناختي ، ارزشي و گرايشي انسانها و رفتار و كنش آنهاست تا حاصل فرآيند توسعه فرهنگي كنار گذاشتن خرده فرهنگهاي نامناسب توسعه اي است
    3* توسعه سياسي : پس از جنگ جهاني دوم در اديان توسعه طرح شده است تا كيد بر كارايي حكومتها و جايگزيني الگوهاي رفتاري نوين به الگوهاي رفتاري سنتي توجه دارد مثلاً مشاركت مردم در حكومت
    دولت پيشرفت داشته باشد ، گسترش جامعه مدني در جامعه صورت مي گيرد.
    4* توسعه انساني : توسعه انساني به 3 شاخص كليدي : طول عمر – سطح دانش – سطح معاش آبرومند بستگي دارد
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    تفاوت بين مفهوم رشد و توسعه : رشد جنبه كمي دارد ( رشد : بزرگ شدن ) توسعه جنبه كيفي دارد.
    رشد اقتصادي: عبارت است از افزايش توليد خالص ملي يك كشور در يك دوره زماني معين
    توليد ناخالص ملي = درآمد ملي
    توسعه اقتصادي: به معناي خروج از لفاف به معناي بهبود
    پرفسور بلاك مي گويد : توسعه اقتصادي عبارت است از : دستيابي به تعدادي از هدفها ، نمايان مطلوب و نوسازي از قبيل افزايش بازدهي توليد ، ايجاد نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي – كسب معارف و فهم مهارتهاي جديد ، بهبود در رفع نهادها و يا بطور منطقي دستيابي به يك سيستم موزون و هماهنگ از سياستهاي مختلف كه بتواند انبوه شرايط نا مطلوب يك نظام اجتماعي را برطرف سازد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    ابعاد توسعه
    1.توسعه اقتصادی؛ توسعه اقتصادی فرایندی است، كه در طی آن، شالوده‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه دگرگون می‌شود. به‌طوری كه حاصل چنین دگرگونی و تحوّلی در درجه‌ی اول، كاهش نابرابری‌های اقتصادی و تغییراتی در زمینه‌های تولید، توزیع و الگوهای مصرف جامعه خواهد بود. امروزه توسعه اقتصادی تنها در چارچوب تئوری خالص اقتصادی مورد توجه نیست؛ بلكه بنابه گفته "میردال"، رشد و توسعه اقتصادی یك مسأله اجتماعی-سیـاس*ـی و فرهنگی است.
    البته بین رشد و توسعه اقتصادی، تفاوت وجود دارد. رشد اقتصادی صرفاً بیان‌كننده افزایش تولید یا درآمد سرانه‌ی ملی در یك جامعه و بیشتر متّكی به ارقام كمّی است؛ امّا توسعه اقتصادی، فرایند پیچیده‌تری است كه به مفاهیمی چون تغییر و تحوّلات اقتصادی نزدیك‌تر است؛ تا مفهوم رشد اقتصادی.

    2.توسعه اجتماعی؛ این نوع توسعه با چگونگی و شیوه زندگی افراد یك جامعه پیوندی تنگاتنگ داشته و در ابعاد عینی، بیشتر ناظر بر بالابردن سطح زندگی عمومی از طریق ایجاد شرایط مطلوب و بهینه در زمینه‌های فقرزدایی، تغذیه، بهداشت، مسكن، آموزش و چگونگی گذراندن اوقات فراغت می‌باشد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    3.توسعه سیـاس*ـی؛ توسعه سیـاس*ـی فرایندی است كه زمینه لازم را برای نهادی كردن تشكّل و مشاركت سیـاس*ـی فراهم می‌كند و حاصل آن افزایش توانمندی یك نظام سیـاس*ـی است.

    4.توسعه انسانی؛ توسعه انسانی روندی است كه طی آن امكانات بشر افزایش می‌یابد. این نوع توسعه كه مردم را در محور فرایند توسعه قرار می‌دهد و نه صرف ازدیاد ثروت و درآمد را، عناصری همچون برخورداری از حیثیّت و منزلت شخصی و حقوق انسانی تضمین‌شده و فرصت داشتن برای دست‌یابی به نقش خلّاق و سازنده را دربرمی‌گیرد. البته تأكید این نوع توسعه، بر روی شاخص طول عمر، سطح دانش و سطح معاش آبرومند می‌باشد.

    5.توسعه‌ی فرهنگی؛ این مفهوم از اوایل دهه 1980 از طرف یونسكو در مباحث توسعه مطرح شده و از مفاهیمی است كه نسبت به سایر بخش‌های توسعه، چون توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیـاس*ـی از ابعاد و بار ارزشی بیشتری برخوردار است و تأكید بیشتری بر نیازهای غیرمادی افراد جامعه دارد. براساس این توسعه، تغییراتی در حوزه‌های ادراكی، شناختی، ارزشی و گرایشی انسان‌ها پدید می‌آید، كه قابلیت، باورها و شخصیت ویژه‌ای را در آن‌ها به‌وجود می‌آورد که حاصل این قابلیت‌ها و باورها، رفتارها و كنش‌های مناسب توسعه می‌باشد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    برخی موضوعات مشابه

    بالا