آنان به زندگی معمولی شان ادامه میدهند ولی هر از چندگاهی (و عمدتا بر اثر فشارهای زندگی و افزایش نارضایتی)، سری تکان میدهند و به یاد میآورند که به پوچی زندگی و جهان فکر کردهاند و نگران شدهاند. اما پس از مدتی این احساس آنهارا رها میکنند و آنان دوباره و سریع به زندگیشان برمیگردند. آنان سعی میکنند احساسهای ناخوشایند ناشی از به پوچی رسیدن را فراموش کنند تا بتوانند به حیات و زندگیشان ادامه دهند، گرچه گاه و بیگاه درمعرض انواع سؤالات مبهم خود قرار میگیرند. هرچه به سمت چپ طیف پیش می رویم، به سوی منطقهی نیهیلیسم افراطی کشیده میشویم. در این وضعیت است که افرادی به پوچی میرسند، اما احساس بیمعنایی و پوچی رهایشان نمیکند و به مثابهای مسئلههای فراموش نشدنی، زندگی روزمره و حتی روان و شخصیت فرد را دچار اختلال میکند.