![Genghis_Khan_empire-fa.svg_.png](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/Genghis_Khan_empire-fa.svg_.png)
حمله مغول ها به ایران
![Genghis_Khan_empire-fa.svg_.png](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/Genghis_Khan_empire-fa.svg_.png)
مسیر حرکت چنگیز خان و فرماندهان او
در زمان خوارزمشاهیان و حاکمیت سلطان محمد خوارزمشاه مغول ها به فرماندهی چنگیز خان مغول مشغول به جهان گشایی بودند.چنگیز خان مغول شخصی بود که به تجارت علاقه زیادی داشت و بازرگانی را تشویق می نمود.چنگیز خان از طرف شرق تصرفاتش به حدود ایران رسیده بود و چنگیز خان با وجود داشتن کشور پر ثروت و عظیم چین که در تصرف داشت به لشکرکشی به ایران نیازی نداشت.از این رو قصد داشت تا با سلطان محمد خوارزمشاه که او را پادشاهی مقتدر میدانست روابط دوستانه برقرار کند.
به همین دلیل جمعی از تجار خود را به ریاست محمود یلواج با هدایایی به خدمت سلطان محمد فرستاد و او را از وسعت کشور و قدرت و لشکر و آبادانی متصرفاتش مطلع ساخت. سلطان محمد نیز که در صدد توسعه متصرفات خود بود از اینکه چنگیز او را در نامهاش فرزند خطاب کرده بود خشمگین شد اما محمود یلواج به تدابیری آتش خشم او را فرو نشاند و راضی ساخت که با چنگیز خان روابط دوستی برقرار سازد.سلطان محمد نیز سفیری به دربار چنگیز خان فرستاد که سفیر سلطان محمد پذیرفته شد و چنگیز تجارت بین مغول و قلمرو سلطان را لازمهٔ ایجاد روابط دوستانه اعلام کرد.در جریان همین احوال تعدادی بازرگان مسلمان از قلمرو سلطان محمد پارهای اجناس به ولایت خان مغول بردند و چنگیز هرچند در آغاز ورود با آنها با خشونت رفتار کرد، اما سرانجام از آنها دلجویی نمود و آنها را به خشنودی بازگرداند. در بازگشت آنها، و در سال ۱۲۱۸ میلادی (۶۱۴ ه ق) تعدادی بازرگان مغول را که تعدادشان به ۴۵۰ نفر میرسید و ظاهراً اکثر آنها نیز مسلمانان ولایت چنگیز خان بودند را با پارهای اجناس به همراه آنها و با نامهای شامل توصیهٔ آنها و درخواست برقراری رابـ ـطه بین دو دولت، به قلمرو سلطان خوارزمشاه فرستاد، اما غایرخان حاکم اترار که برادرزاده و تحت حمایت ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه بود، در مال بازرگانان طمع کرد و تجار مغول را به اتهام جاسوسی در سرحد قلمروی مورد حکومتش توقیف کرد و سپس با اجازهٔ سلطان محمد خوارزمشاه که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایرخان را نشانهٔ سوءنظر چنگیز تلقی کرد، تمامی این بازرگانان را قتل عام کرد. سپس گماشتگان خوارزمشاه بار کاروان را که شامل ۵۰۰ شتر طلا، نقره، مصنوعات ابریشمی چینی، پوستهای گرانبها و امثال اینها بود فروختند و مبلغ حاصل را به مرکز دولت خوارزمشاهی فرستادند. چنگیز خان هنگامیکه از واقعهٔ اترار مطلع گردید از خوارزمشاه درخواست نمود تا مسبب این واقعه یعنی غایرخان را به او سپارد و خسارات وارده را جبران نماید. سلطان محمد مایل به استرداد غایرخان نبود زیرا بیشتر لشکریان وغالب سرکردگان لشکر او از خویشان غایرخان بودند و همچنین مادر سلطان محمد، ترکان خاتون، که در کارها نفوذ داشت نیز به قدرت ترکان قنقلی پشت گرم بود و چنین شد که سلطان محمد نه تنها درخواست چنگیز خان را قبول نکرد بلکه سفیر چنگیزخان که برای ابلاغ این درخواست استرداد غایرخان به پایتخت خوارزمشاهی آمده بود نیز به امر سلطان محمد به قتل رسید و همراهان او با ریش و سبیل بریده به نزد چنگیز بازگردانده شدند. این رفتار جنگ طلبانهٔ محمد خوارزمشاه هجوم چنگیزخان را به آسیای مرکزی تسریع نمود.به گفته برخی مورخین ناصر خلیفه عباسی نیز به علت دشمنی با خوارزمشاه مغول را تشویق به حمله به خوارزمشاهیان کرده باشد، از رسم و آیین سیاست و مملکتداری این خلیفه بعید به نظر نمیرسد اما توجه چنگیز به چنین پیامی در آن ایام بعید مینماید.سلطان محمد هنگام حمله مغول ها آمادگی کافی نداشت و از جهتی هم او در هنگام تدارکات جنگی در ظرف یک سال سه بار از مردم مالیات گرفت و به همین جهت اعتراض و نارضایتی مردم را برانگیخت.محمد خوارزمشاه قبل از حمله شورایی از امرای خود تشکیل داد.
![Iran-kharazmshahids2.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/Iran-kharazmshahids2.jpg)
نقشه خوارزمشاهیان. قبل از حمله مغولها.خواندن حروف نقشه تنها با کلیک کردن و بزرگنمایی حداکثر نقشه میسراست
امام شهابالدین خیوقی از فقها و مدرسین معروف خوارزم پیشنهاد داد که از نواحی مختلف سرباز فراهم گردد و در کنار سیحون از عبور مغول جلوگیری به عمل آید ولی امرای سلطان این پیشنهاد را نپذیرفتند و گفتند که بهتر است مغول به ماوراءالنهر بیاید و به کوهها و تنگناهای صعب برسند و آنوقت چون ایشان راهها را درست نمیشناسند بر سر ایشان بتازیم. سلطان رأی دستهٔ دوم را پذیرفت و قشون و امرای خود را بین آبادیهای عمدهٔ ماوراءالنهر متفرق نمود اما خود او قبل از آنکه سپاهیانی که از اطراف خواسته بود جمع آیند از جیحون نیز گذشت و دفاع از ماوراءالنهر را به امرا و قشون خود واگذاشت.چنگیز خان در ماه سپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (۶۱۶ ه ق) به اُترار، در آخرین حد مرزی قلمرو خوارزمشاهیان (در قزاقستان کنونی) رسید و نیروهای خود را به سه قسمت تقسیم کرد. یک قسمت را در اختیار پسرانش اوگتای و چغتای قرارداد تا اُترار را محاصره کنند و قسمت دیگر آن را به فرماندهی جوجی جهت گرفتن شهرهای ساحل سیحون به سوی شهر جند روانه ساخت. خود او به همراهی پسرش تولی در رأس قوای اصلی به سوی بخارا حرکت کرد. رسم چنگیز چنین بود که در هنگام لشکرکشی از خدمات مشاوران و کسانی که دارای اطلاعات بودند و راهداران بهره میبرد به همین جهت همواره جماعتی از تجار مسلمان که به خاطر مسافرتهای زیاد معلومات بسیار داشتند و به چگونگی راههای عبور اطلاع داشتند جهت مشاوره در اردوی او بودند. همچنین پس از آغاز حمله برخی از امرای خوارزمشاه که با سلطان محمد دشمنی داشتند، مانند بدرالدین عمید نیز به اردوی چنگیز پیوستند و در باب اوضاع دربار سلطان محمد و چگونگی راهها اطلاعات بسیاری به چنگیز دادند. از وضع حمله و تقسیم لشکر و دیگر تصمیمات چنگیز به خوبی معلوماست که چنگیز از اوضاع جغرافیایی ماوراءالنهر اطلاعات صحیح داشتهاست.چنگیزخان در سال ۱۲۲۰میلادی با قوای اصلی خود به بخارا حمله کرد ولی با ایستادگی سختی مواجه شد.اما مدافعین شهر بخارا که از همه طرف ارتباطشان قطع شده بود.به ناچار دست از مقاومت کشیدند. مهاجمان مغول پس از تصرف بخارا هزاران تن از سکنهٔ بیسلاح و بیدفاع شهر را کشتند و بقیه را همچون بـرده و کنیز به اسارت بردند. بعد از گرفتن بخارا چنگیزخان بزرگان بخارا را احضار کرد و از آنها جواهرات آلاتی را که سلطان محمد به آنها فروخته بود را خواست و آنها هم به طور کامل به او تحویل دادند.بعد از آن چنگیز خان راه سمرقند را پیش گرفت.سلطان محمد در این شهر نیروها و استحکامات زیادی را به وجود آورده بود به صورتی که این شهر می توانست چند سال در برابر حملات مقاومت کند.چنگیز خان رسید و شهر را محاصره کرد اما در روز سوم با حمله ناگهانی سربازان سلطان محمد به طور ناگهانی مواجه شدند این سربازان با شجاعت به سپاه مغول زدند و بسیاری از آنها را کشتند اما خودشان نیز در محاصره گیر افتادند و تمامشان کشته شدند.این حمله نافرجام روحیه مدافعین را تضعیف کرد و آنها قاضی و شیخ شهر را برای مذاکره فرستادند.با انجام مذاکره سرانجام آنها دروازهٔ شهر را به روی دشمن گشودند و قشون چنگیزی وارد شهر شده و دست به قتل عام و غارت زدند. پس از حمله شهر سمرقند به خرابهزار تبدیل شد و از سکنه خالی گردید.از طرف دیگرسربازان مغول به اترار یورش بردند که به گفته برخی این شهر یک ماه و به گفته برخی دیگر شش ماه در مقابل حمله دشمن ایستادگی کرد اما سرانجام سقوط کرد ، تمامی مدافعان شهر و قلعه را به قتل رساندند.آن قسمت از لشکر مغول که برای گرفتن خجند (در طرف مغرب رود سیحون در کشور تاجیکستان کنونی) اعزام شده بود، اگر چه مدت زیادی این شهر را در محاصره داشت موفق به اشغال آن نشد. از این رو پس از تصرف بخارا و سمرقند یک واحد بزرگ از سربازان مغول به یاری محاصره کنندگان خجند آمدند و بدین ترتیب دههاهزار نفر قوای چنگیزی در اطراف شهر تجمع کردند. رهبر مدافعان شهر مردی به نام تیمور ملک بود. در جنگی که جهت دفاع از شهر درگرفت تقریباً تمامی سربازان تیمور ملک هلاک شدند. ولی تیمور موفق شد با عدهٔ کمی از هلاکت رهایی یابد و خود را به خوارزم و در جایی که بقیهٔ قشون قلع و قمع گردیدهٔ خوارزمشاه در آن جمع آمده بودند، برساند. تیمور ملک تمام مردان جنگی را در خوارزم متحد نموده و چندین بار علیه مهاجمان مغول به عملیات جنگی دست زد. وی بر دشمن چند ضربهٔ شدید وارد آورد ولی از آنجا که بین تیمور ملک و دیگر سرلشکران خوارزمشاه وحدت و تفاهم نبود او نتوانست این کامیابی نظامی خود را توسعه بخشد.در سال ۱۲۲۱ میلادی مغولان به فرماندهی پسران چنگیز و جوجی فرمانده چنگیز پایتخت خوارزمشاهیان که مرکز علم و ادب بود و بسیاری از بزرگان در این شهر بودند را محاصره کردند. مدافعان شهر به مدت شش ماه با مغولها شجاعانه جنگیدند. تسخیر این شهر بخاطر مقاومت اهالی چنان بر مغولان دشوار بود که غاصبان پس از وارد شدن به شهر نیز هر یک کوچه و محله را با قربانی و یا دادن تلفات عظیم به دست آوردند. آنها پس از اشغال شهر همه را سربریدند به استثنای پیشهوران، کودکان و زنان که آنها را بـرده و کنیز کردند. سپس به علت خشمگین بودن از آنهمه تلفاتی که داده بودند، تصمیم گرفتند که شهر را با خاک یکسان کنند تا اثری از آن باقی نماند. آنها بدین منظور سد ساحل رود آمو را ویران و شهر گرگانج را غرق در آب نمودند.
![437px-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%85.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/437px-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%85.jpg)
گرگانج مرکز خوارزم و پایتخت خوارزمشاهیان در جنوب دریاچه آرال در کشور ترکمنستان کنونی
در سال ۶۱۶ ه ق محمد خوارزمشاه به همراه سپاهی خود را به شهر اترار و شهرهای اطراف سیحون رساند و بعد از برخورد اولیه و شکست در مقابل مغول، از آنان ترسان شد. او پس از شنیدن خبر سقوط بخارا و سمرقند، از بلخ بیرون آمد. چنگیز از ضعف و پریشانی سلطان محمد مطلع شد درصدد برآمد پیش از آنکه کمکی به او برسد، کار او را یکسره کند بدین منظور داماد خود تُغاجار و دو نفر از بزرگان لشکر خود به نامهای جبه نویان و سبتای بهادر را که در جنگهای چین پیروزیهایی کسب نموده بودند را به تعقیب سلطان محمد فرستاد و به آنان دستور داد که در سر راه توقف نکنند و تا خوارزمشاه را نگیرند از پای ننشینند و فرصت دستگیری سلطان را بخاطحمله های جبه و سبتای مغولر حمله به شهرها و آبادیهای سر راه از دست ندهند. جبه و سبتای پس از عبور از جیحون به بلخ رسیدند.سلطان محمد خوارزمشاه از بلخ به نیشابور رسید و پس از یک ماه توقف عازم ری شد. جبه و سبتای نیز از بلخ حرکت کرده، به نیشابور رسیدند آن دو تسخیر نیشابور را به بعد موکول کرده بهدنبال سلطان حرکت کردند. آنها در سر راه و در تعقیب سلطان آبادیهایی که از در اطاعت در نمیآمدند موردقتل و غارت قرار میدادند.
![400px-Subudei.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/400px-Subudei.jpg)
تصویر سبتای بهادر از یک نقاشی چینی مربوط به سدهٔ شانزدهم میلادی
سلطان محمد عازم دژ فرزین واقع در سی فرسنگی همدان شد. در این دژ پسر او رکنالدین غورسانچی حاکم عراق با ۳۰ هزار نفر به انتظار رسیدن او بود. سلطان محمد در این محل زنان حرم خود را با پسرش غیاثالدین به قلعه قارون از قلعههای محکم در کوههای البرز و بین دماوند و مازندران فرستاد. او همچنین نزد ملک نصرتالدین هزار اسب, اتابک لر بزرگ پیغام فرستاد و او را به خدمت خواست و با ملک نصرتالدین و امرای عراق در دفع دشمن به مشاوره پرداخت.امرای عراق صلاح در آن دیدند که سلطان در اطراف اشتران کوه موضع بگیرد. ملک نصرتالدین هزار اسب از سلطان خواست که به کوهستانهای میان فارس و لر بزرگ پناه ببرد و وعده کردند که از مردم لر و کوهکیلویه و فارس ۱۰۰ هزار پیاده برای سلطان جمعآوری نمایند ولی سلطان محمد نظر هیچ کدام را نپذیرفت. در این زمان بود خبر رسید که مغولان به ری رسیده و این شهر را مورد قتل و غارت قرار دادهاند بدین جهت با پسرانش عازم قلعهٔ قارون شد و یک روز در آنجا توقف کرد. در راه جمعی از سپاهیان مغول به او رسیده و بدون اینکه او را بشناسند بطرف او تیراندازی کردند ولی سلطان نجات یافت. پس از آن او به طرف قزوین رفت و پس از ۷ روز اقامت در قلعهٔ سرچاهان (نزدیک سلطانیه در استان زنجان کنونی) اقامت کرد. پس از آن مغولان رد پای او را گم کردند و خیال کردند که به بغداد عزیمت کردهاست. سلطان محمد سر راه گیلان، خود را به مازندران رساند و سرانجام در یکی از جزایر کوچک دریای خزر بنام جزیرهٔ آبسکون پناهنده شد.ترکان خاتون مادر محمد خوارزمشاه، پس از گشوده شدن پایتخت گرگانج به همراه وزیر خود، ناصرالدین نظامالملک، با همهٔ گنجینهها و اموال گرانبهای شاهی به دژی در لاریجان رفت و درآنجا پناهنده شد. مغولان در اوایل سال ۶۱۷ ه ق آنجا را محاصره کردند و پس از مدتی به علت نبود آب در قلعه ساکنان آن تسلیم شدند.به غیر از این قلعه مغولان قلعهٔ قارون را نیز که پناهگاه زنان و کودکان سلطان محمد بود تسخیر کردند. مغولان ترکان خاتون و وزیر وی و فرزندان خوارزمشاه را پیش چنگیز که در حوالی طالقانِ خراسان بود فرستادند. چنگیز پس از کشتن نظامالملک و پسران خردسال خوارزمشاه، ترکان خاتون و دختران و زنان و خواهران سلطان محمد را به قراقروم (شمال شرقی دریای خزر) فرستاد. ترکان خاتون تا سال ۶۳۰ ه ق که تاریخ وفات وی است، در زندان بود.محمد خوارزمشاه در هنگام اقامت در جزیره سخت بیمار بود. او قبل از مرگ آگاه شد که لشکریان مغول در لاریجان قلعهای را که پناهگاه حرم و فرزندان او بود، تسخیر کرده و پسران کوچک او را کشته و دختران و خواهران او را به اسیری بـردهاند. سلطان محمد در همین جزیره در ماه شوال ۶۱۷ ه ق درگذشت.سلطان محمد خوارزمشاه در جزیرهٔ آبسکون و در بستر مرگ، جلال الدین را به جانشینی خویش برگزید و اوزلاغ شاه را از ولیعهدی خلع کرد. سلطان جلالالدین، بیش از ۱۰ سال بعد از مرگ پدر در برابر سپاهیان مغول به شدت ایستادگی نمود و با همدستی تیمور ملک چندین ضربهٔ شدید به قشون مغول وارد آورد.چنگیز پسر خود تولی را به خراسان مأمور کرد. در سال بعد، (۶۱۸ ه ق) تولی، خراسان از مرو تا بیهق (سبزوار) و از نسا و ابیورد تا هرات را یکی یکی اشغال نموده و آنجا را مانند ماوراءالنهر تخریب کرد. او به ویژه شهر مرو یکی از قدیمترین مراکز فرهنگی آسیای مرکزی را خراب کرد. بعد برای سرکوبی شورش در نیشابور مردم این شهر را قتل عام کرد. مغولان در ضمن خرابی نیشابور آبادیهای توس را نیز ویران کردند و شهر مشهد کنونی را هم که به مناسبت مزار علی بن موسی الرضا و قبر هارون الرشید محل توجه مسلمانان بود، بباد غارت و انهدام دادند. و بعد از آن به طرف هرات سرازیر شدند. تولی در هرات تنها به کشتن اتباع وفادار به جلالالدین پرداخت و پس از تعیین حاکم مغول برای این شهر، به جانب طالقان نزد پدر خود رفت.۶۱۹ ه ق چنگیز پس از عبور از معبر پنجاب و تسخیر ترمَذ و بلخ و گرفتن شهرهای ولایت جوزجانان از جیحون گذشته و به سرزمین طالقان آمد. این طالقان شهری واقع در ولایت جوزجانان بود و طالقانِ خراسان گفته میشد. قلعهٔ طالقان نصرت کوه نام داشت. محاصرهٔ این قلعه ده ماه به طول انجامید تا سرانجام پسران چنگیز به کمک او آمده طالقان را فتح کردند.بعد از مرگ سلطان محمد خوارزم شاه پسرانش جلالالدین و برادران کوچکترش اوزلاغ شاه و آق شاه از خوارزم گریختند. چون خبر فرار پسران سلطان محمد به چنگیز رسید، او سپاهی مغولی را به تعقیب ایشان فرستاد. جلالالدین که زودتر از دو برادر خوارزم را ترک کرده بود به همراه تیمور ملک والی سابق شهر خجند در بیابان و نزدیکی شهر نسا بر گروهی ۷۰۰ نفره از مغولان پیروز شد و اسب و سلاح آنان را تصرف کرد و سپس راهی نیشابور گشت. اوزلاغ شاه و آق شاه بعد از جدا شدن از جلالالدین به چنگ مغولان افتادند و به دست آنان کشته شدند. جلالالدین نتوانست در خراسان سپاه کافی گرد آورد و بعد از مدت کوتاهی اقامت در نیشابور، به طرف هرات حرکت کرد. او در آغاز سال ۶۱۸ ه ق به غزنین رفت و به محض ورود به این شهر، دو نفر از سرداران خوارزمشاه، با ۶۰ هزار سپاهی به کمک وی آمدند. جلالالدین در غزنین سپاهی مخلوط از اقوام مختلف تشکیل داد و با همه لشکریان خویش به قصبهٔ پروان نزدیک غزنین رفت و و در جنگی که به جنگ پروان معروف است، سپاه مغولها را در هم کوبید و غنائم زیادی به دست آورد.پس از فتح سپاهیان جلالالدین به جمعآوری غنائم مشغول شدند و بین دو نفر از بزرگان لشکرش بر سر تصاحب اسبی نزاع درگرفت، در نتیجه سپاهش متفرق شد و او از این فتح نتوانست بهره چندانی برگیرد.پس از آن چون خبر فتح جلالالدین را در پروان در نزدیکی شهر غزنین به چنگیز داده بودند از راه بامیان به غزنین آمد و در بین راه بامیان را محاصره کرد. هنگامی که مغول سرگرم محاصرهٔ این شهر بودند، مُوتُوجن، پسر جغتای و نوهٔ محبوب چنگیز، به دست یکی از اهالی بامیان کشته شد. چنگیز پس از فتح بامیان دستور داد که علاوه بر مردم جانوران را هم بکشند و کسی را به اسارت نگیرند و بچه در شکم مادر زنده باقی نگذارند و سپاه مغول به دستور چنگیز شهر را چنان ویران کردند که دیگر کسی نتواند در آنجا سکونت کند.
![Iran-Ghurids.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/Iran-Ghurids.jpg)
قلمرو دودمان تاجیک-ایرانی غوریان در (۱۲۱۳-۱۲۰۱ میلادی) مطابق با (۶۰۹-۵۹۷ ه ق). موقعیت شهرهای طالقان خراسان، بلخ، هرات، پروان، بامیان در این نقشه نشان داده شده است. برای بزرگ شدن تصویر دو بار بر روی آن کلیک کنید
قبل از ولیعهدی جلال الدین در زمان سلطان محمد در نخستین عبور لشکریان جبه نویان و سبتای بهادر سرداران مغول که مأموریت دستگیری سلطان محمد از طرف چنگیز به آنها داده شده بود، از خراسان، حکمران نیشابور تصمیم به تسلیم گرفت و با تقدیم هدایای نفیس و علوفه لشکر به آنان برای شهر نیشابور و مردم آن امان گرفت و باروی شهر را به دست خود و به فرمان سران سپاه مغول ویران نمود. از طرف دیگر طرفداران ترکان خاتون و اوزلاغ شاه برادر کوچکتر جلالالدین درصدد قتل جلالالدین خوارزمشاه برآمدند، جلالالدین بناچار به خراسان گریخت و فتوحاتی نیز به دست آورد و بعد از مرگ سلطان محمد قدرت و نفوذی یافت و مردم خراسان چون خبر فتوحات او را در پروان شنیدند به دوبارهسازی حصر شهرها اقدام کردند و مردم نیشابور نیز از اطاعت حاکم توس که دست نشانده مغولان بود سرباز زدند و مردم توس را نیز تحـریـ*ک کردند تا حاکم مغولی را نابود کنند. شورشیان توس نیز آن حاکم شهر را کشتند و سرش را به نیشابور فرستادند. بدنبال این شورش، سپاهیان چنگیز به سرداری تغاجارنویان داماد چنگیز شهر نیشابور را محاصره کردند و در سومین روز محاصره داماد چنگیز بر اثر تیر یکی از کمانداران نیشابور کشته شد. جانشین این سردار، سپاهیان را به دو قسمت تقسیم کرد بخشی را به توس فرستاد و بخشی را با خود به سبزوار برد و به تلافی مرگ تغاجارنویان سبزوار را ویران و خون بسیاری از مردم را جاری کرد.در همین ایام جلالالدین خوارزمشاه که در خراسان بود مدت کوتاهی به نیشابور رفت و با استقبال مردم آن شهر روبرو شد. او سه روز در نیشابور ماند و از سردارانی که مقاومت کرده بودند تمجید به عمل آورده و مسالحهکاران را مورد خشم قرار داد. پس از رفتن جلالالدین سپاهیان مغولی به فرماندهی تولی پسر چنگیز که به تازگی مرو را گشوده بودند رو به نیشابور گذاشتند. در این موقع در نیشابور قحطی سخت غلا و آذوقه بود و همین گرسنگی و ضعف از قدرت و توان جنگجویان مبارز شهر میکاست. مردم شهر به ناچار قاضی شهر را به صلح و تسلیم نزد تولی فرستادند اما او که قصد انتقام قتل تغارجار را داشت این مصالحه را نپذیرفت. با آن که مردم ۳۰۰۰ چرخ بر دیوار حصارها کار گذاشته بودند و ۳۰۰ عراده و منجیق نصب کرده بودند و به نفتانداز مجهز بودند، تاب پایداری نیاوردند و پس از سه روز جنگ سخت و کشته شدن تعداد بسیاری از دو طرف مغول پیروز شد. سرانجام در روز دهم صفر در فصل بهار ۶۱۸ مغولها به شهر نیشابور ریختند. مغولان نخست حاکم پیر شهر مجیرالملک کافی و تنی چند از بزرگان آن شهر از جمله ضیاءالملک زوزنی و شیخ فریدالدین عطار شاعر و عارف بزرگ را کشتند.مغولان تمامی زنان و مردان نیشابور را در صحرا جمع کردند و از میان آنان حدود ۴۰۰ نفر از پیشهوران و هنرمندان را جدا کردند و بقیه را کشتند. در این زمان بود که دختر چنگیز و زن تغاجار که شوهرش در محاصره شهر نیشابور کشته شده بود، برای انتقام به این شهر رسید. به دستور او شهر به آتش کشیده شد و ۷ روز بر ویرانههای آن آب بستند و سپس در آن جو کاشتند. تولی پس از محو کردن نیشابور راه هرات را پیش گرفت و یکی از سرداران خویش را با ۴۰۰ مرد جنگجو آنجا گذاشت تا اگر جانداری را یافتند، بیامان نابود سازند.
![1280px-Kohandezh_Panorama.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/1280px-Kohandezh_Panorama.jpg)
آن چه از نیشابور (شهر کهن) باقی مانده است، منطقه ای به نام کُهَندِژ به وسعت ۳۵۰۰ هکتار، در جنوب شهر کنونی نیشابور است. کهندژ اکنون یکی از مراکز باستان شناسی در نیشابوراست
در مرو نیز مردم به امید غلبهٔ جلالالدین بر مغول شورش کردند و شهر دوباره به دست یاران جلالالدین افتاد. آنان حاکم دست نشاندهٔ مغول در مرو را کشتند. پس از آن لشکریان چنگیز به قصد خوابانیدن شورش مردم رسیدند و جمعیت ساکن مرو را به اقسام شکنجه از قبیل مثله کردن و سوزاندن در آتش کشتند. در هرات نیز مردم شوریده و حاکم مغولی را کشتند. چون این خبر به چنگیز رسید پسر خود تولی را سرزنش کرد و گفت «اگر بار اول تو تمامی مردم هرات را میکشتی چنین فتنهای بروز نمیکرد.» و دستور داد که از مردم آن شهر احدی را زنده نگذارند. شهر ۶ ماه و ۱۷ روز تحت محاصره بود تا در جمادیالثانی سال ۶۱۹ شهر به تصرف مغول درآمد و آنان به هر کس که دست یافتند، کشتند و شهر را ویران کردند. پس از خرابی مرو، هرات و نیشابور قیام مردم سرزمینهای جنوبی ماوراءالنهر به زودی خوابید.چنگیز پس از فتح طالقان خراسان (طالقان بلخ) و بامیان با گروه زیادی به سوی غزنین رفت تا با جلالالدین مقابله کند. جلالالدین توان پایداری در برابر خان مغول را در خود نمیدید، و به همین سبب غزنین را تخلیه و قصد گذشتن از رود سند را کرد. از آنجائیکه پس از گذشتن از رود سند دیگر دستگیری جلالالدین امکان نداشت، چنگیز با شتاب هرچه تمامتر خود را به ساحل رود مزبور رساند تا از گذشتن وی جلوگیری کند. با رسیدن سپاه چنگیز، جلالالدین ناگزیر به مبارزه با مغول شد و با ۷۰۰ تن از یاران خود مدتی جنگید. در آغاز کار پیشرفت با او بود و مرکز سپاهیان چنگیز را از هم گسیخت، اما سپاه چنگیز جناح راست لشکریان او را از پای درآوردند و پسر خردسال جلالالدین را که هفت یا هشت سال بیش نداشت اسیر گرفتند و به دستور چنگیز کشتند. در مورد سرنوشت حرم جلالالدین دو روایت متضاد وجود دارد، نخست اینکه شاه به خواست خود زنان حرم دستور داد که آنان را در رود سند غرق کنند. روایت دوم اینست که چنگیز زنان حرم او را اسیر کرد و با زنان اندرون سلطان محمد به قراقروم فرستاد. جلالالدین چون دیگر امکان پایداری نداشت، سوار بر اسب خود با زحمت از رود سند عبور کرد و به سوی هندوستان رفت تا بلکه درآنجا نیرویی تهیه کرده و بتواند دوباره با چنگیز نبرد کند.پس از گریختن جلالالدین به هند چنگیز چند ماه در ایران بود اما بعد به علت شورشی که در چین شمالی و تبت درگرفته بود و حضور او را ایجاب میکرد، بسوی آن منطقه حرکت کرد.
![430px-During_the_battle_of_Indus.jpg](http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/04/430px-During_the_battle_of_Indus.jpg)
یک اثر نقاشی مربوط به سدهٔ شانزدهم میلادی از جنگ سند. در این تصویر چنگیز و سپاهیانش در حال نظارهٔ جلال الدین و گذشت او از رود سند هستند