داستان زها محمد حدید معمار فقید عراقیالاصل، به اعتباری مشهورترین بانوی معمار معاصر، از تلاشهای حاج حسین پدربزرگش در کوران حوادث جنگ جهانی اول در موصل تا تجارب منحصربهفرد پدرش محمد در سرآغاز تأسیس عراق امروزی و نهایتا مسیر پیشرفت دختری تنها در دنیای نا آشنا و مردسالار معماری غرب، داستان الهامبخش زنی است که «از پس ابری از ابهامات با آدمها صحبت میکند، یکی از همان اندک زنانی است که جبر زمانه بر آنها کارگر نبوده و نتوانسته جلوی پیشرفت آنها را بگیرد. داستان موفقیت اعجابانگیز معماری که بسیار حرفهای بود اما خیلی خیلی کم میساخت... زنی با خلاقیتی وسیع، اندکی سربههوا، گاهی خوشخنده ولی بیشتر خشک...».
داستان نسلها از موصل تا لندن...
جنگ جهانی اول در روزهای اتمام خود ماجراهای غریبی برای موصل رقم زد. امپراتوری عثمانی آخرین نفسها را میکشید و کشور عراق قرار بود تشکیل شود. در این گیرودار تنها هوشمندی میتوانست منجی تاجری متوسط الحال باشد؛ حاج حسین، تاجر باهوش، اموال خود را در کوران حوادث جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی حفظ کرد، اموالی که از تجارت با شامات و ملاکی کسب کرده بود. حاج حسین حدید این کیاست را در انتخاب همسر و بعدها در تربیت فرزندان هم به کار بـرده بود. داماد «چلبی»ها شدن و ازدواج با دخترعموی والی کم چیزی نبود. حاج حسین نهایتا والی موصل شد. محمد، پسرش، نور چشمی پدر بود؛ وقتی میخواست او را برای ادامه تحصیل به بیروت بفرستد لحظهای درنگ نکرد و بعد هم هزینه گزاف مدرسه اقتصاد لندن را به جان خرید. «محمد حدید» بسیار مدیون دوراندیشی و تبار پدر بود و البته شاید اندکی هم سختکوشی خودش؛ او اولین فارغالتحصیل عراقی مدرسه اقتصاد دانشگاه لندن بود، آن هم با درجه عالی و خاطرههایی کلیشهای در ذهن اساتید از یک جوانک باهوش عرب. این اساتید خود در زمانی کوتاه وزیر و وکیل شدند و عنان امور بریتانیای نیمه اول قرن بیستم را به دست گرفتند؛ ظاهرا شتر سرخموی بخت در آستانه خانه محمد جا خوش کرده بود! محمد به موصل بازگشت و درجات ترقی را در کشور تازهتأسیس «عراق» به سرعت طی کرد.
زها [در فارسی به اشتباه زاحا متداول شده است] وقتی به دنیا آمد که پدر ۴۲سالهاش نماینده مجلس و از رجال تأثیرگذار عراق بود؛ زها یا به سیاق نامگذاری عربی «زها محمد حدید» به آموختن ریاضی در دانشگاه آمریکایی بیروت پرداخت و بعد از فارغالتحصیلی در حالی که ۲۱ سال بیشتر نداشت راهی لندن شد. روزهایی که کمتر دختری از عراق در لندن درس میخواند، آن هم «معماری». نوه حاج حسین به هنرآموزی شاخص در مدرسه معماری انجمن معماری لندن و بعدها متروپلیتن بدل شد و آشناییاش با استادی جوان از بلاد هلند [رم کولهاس] مدرس جوان و معمار جویای نام، زها را که دیگر سوگلی استاد بود، به مسیری از شهرت و افتخار سوق داد. نیجل کوتس که هماکنون استاد معماری آکادمی هنرهای زیبای لندن است و همزمان با زها دانشجوی رم کولهاس بود، در مورد آنها میگوید:
«هر دو بسیار مغرور و متکبر بودند؛ بحثهای جالبی میانشان در میگرفت که سرمنشأ همه این بحثها علاقه وافر به انقلاب در معماری بود. با وجود اخلاق تند زها و محدودیتهایی که در ارتباط ایجاد میکرد، همه او را دوست داشتند، چون میدانستند او آدمی با اندیشهها و اخلاقیات خاص است. اما هیچ وقت فکر نمیکردیم که او اینقدر موفق شود.».
داستان نسلها از موصل تا لندن...
جنگ جهانی اول در روزهای اتمام خود ماجراهای غریبی برای موصل رقم زد. امپراتوری عثمانی آخرین نفسها را میکشید و کشور عراق قرار بود تشکیل شود. در این گیرودار تنها هوشمندی میتوانست منجی تاجری متوسط الحال باشد؛ حاج حسین، تاجر باهوش، اموال خود را در کوران حوادث جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی حفظ کرد، اموالی که از تجارت با شامات و ملاکی کسب کرده بود. حاج حسین حدید این کیاست را در انتخاب همسر و بعدها در تربیت فرزندان هم به کار بـرده بود. داماد «چلبی»ها شدن و ازدواج با دخترعموی والی کم چیزی نبود. حاج حسین نهایتا والی موصل شد. محمد، پسرش، نور چشمی پدر بود؛ وقتی میخواست او را برای ادامه تحصیل به بیروت بفرستد لحظهای درنگ نکرد و بعد هم هزینه گزاف مدرسه اقتصاد لندن را به جان خرید. «محمد حدید» بسیار مدیون دوراندیشی و تبار پدر بود و البته شاید اندکی هم سختکوشی خودش؛ او اولین فارغالتحصیل عراقی مدرسه اقتصاد دانشگاه لندن بود، آن هم با درجه عالی و خاطرههایی کلیشهای در ذهن اساتید از یک جوانک باهوش عرب. این اساتید خود در زمانی کوتاه وزیر و وکیل شدند و عنان امور بریتانیای نیمه اول قرن بیستم را به دست گرفتند؛ ظاهرا شتر سرخموی بخت در آستانه خانه محمد جا خوش کرده بود! محمد به موصل بازگشت و درجات ترقی را در کشور تازهتأسیس «عراق» به سرعت طی کرد.
زها [در فارسی به اشتباه زاحا متداول شده است] وقتی به دنیا آمد که پدر ۴۲سالهاش نماینده مجلس و از رجال تأثیرگذار عراق بود؛ زها یا به سیاق نامگذاری عربی «زها محمد حدید» به آموختن ریاضی در دانشگاه آمریکایی بیروت پرداخت و بعد از فارغالتحصیلی در حالی که ۲۱ سال بیشتر نداشت راهی لندن شد. روزهایی که کمتر دختری از عراق در لندن درس میخواند، آن هم «معماری». نوه حاج حسین به هنرآموزی شاخص در مدرسه معماری انجمن معماری لندن و بعدها متروپلیتن بدل شد و آشناییاش با استادی جوان از بلاد هلند [رم کولهاس] مدرس جوان و معمار جویای نام، زها را که دیگر سوگلی استاد بود، به مسیری از شهرت و افتخار سوق داد. نیجل کوتس که هماکنون استاد معماری آکادمی هنرهای زیبای لندن است و همزمان با زها دانشجوی رم کولهاس بود، در مورد آنها میگوید:
«هر دو بسیار مغرور و متکبر بودند؛ بحثهای جالبی میانشان در میگرفت که سرمنشأ همه این بحثها علاقه وافر به انقلاب در معماری بود. با وجود اخلاق تند زها و محدودیتهایی که در ارتباط ایجاد میکرد، همه او را دوست داشتند، چون میدانستند او آدمی با اندیشهها و اخلاقیات خاص است. اما هیچ وقت فکر نمیکردیم که او اینقدر موفق شود.».