درمان افسردگی با نور لیزر
به تازگی محققان دریافتهاند که با ایجاد تحریکات کوچک با استفاده از نور لیزر در بخشهایی از مغز موشها، میتوان علائم افسردگی را در این موشها فعال یا غیر فعال کرد. این موضوع پزشکان را به امکان درمان افسردگی در انسان با استفاده از روشهای مشابه امیدوار کرده است.
نشانههای افسردگی در موشها را میتوان با روشن و یا خاموش کردن یک کلید محرک فعال و غیر فعال کرد. مطالعات جدید نشان میدهند که فعال کردن یا خاموش نمودن رفتار برخی سلولهای مغز با استفاده از نور لیزر باعث تغییر رفتارهای ناشی از افسردگی در حیوانات میشود.
آنطور که هلن میبرگ (Helen Mayberg) از دانشگاه علوم پزشکی آتلانتا گفته است، اگرچه این آزمایشها بر روی موشها انجام گرفتهاند، اما نتایج به دست آمده ارتباط مستقیمی با افسردگی در انسان دارد و میتواند به پزشکان کمک کند تا با تحـریـ*ک نواحی مشابهی در مغز انسان، افسردگی را درمان نمایند.
دانشمندان برای به دست آوردن نتایج این مطالعات که در نسخه آنلاین روز 13 دسامبر مجله نیچر (Nature) چاپ شده است، از تکنیکی به نام اپتوژنتیک (optogenetics) بهره بـردهاند که به آنها اجازه میدهد رفتار سلولهای عصبی را با استفاده از درخشش آنی فیبرهای نوری کنترل کنند. در این مطالعه، به کمک روشهای مهندسی ژنتیک پروتئینهایی در سلولهای عصبی موشها قرار داده شد که به نور واکنش نشان میدهند. حضور پروتئینها این امکان را برای محققان فراهم نمود که با روشن کردن نور آبی برخی سلولهای عصبی را وادار به ارسال پیام کنند و با روشن کردن نور زرد آن ها را از ارسال پیام باز دارند.
این سلولها که برای ارسال پیامهای عصبی دوپامین ترشح میکنند، در بخشی از مغز به نام ناحیه تگمنتوم شکمی (Ventral tegmental area) قرار دارند که کنترل لـ*ـذتها را بر عهده دارد. این سیستم در افرادی که دارای افسردگی هستند دچار اختلال میشود، چرا که حتی آنها را از واکنش نشان دادن در برابر چیزهایی که قبلا برایشان لـ*ـذت بخش بود باز میدارد.
کارل دیسروث (Karl Deisseroth) روانپزشک و عصبشناس دانشگاه استانفورد که در نوشتن هر دو مقاله همکاری داشته است میگوید: "درخشش لحظهای ایجاد شده توسط یک فیبر نوری باریک تاثیر آنی و عمیقی در رفتار موشها داشت و این مسئله کاملا باعث شگفتگی ما شد."
جالب آنکه تاثیرات کاملا به نوع استرسی که حیوان تجربه میکند بستگی دارند. هنگامی که موشها برای مدت چند روز تحت استرس ضعیف اما مزمن قرار میگیرند، نورونهای دوپامین نقش مستقیمی را در بروز رفتارهای ناشی از افسردگی ایفا میکنند. به طوری که به محض شروع مجدد فعالیت سلولها، نشانههای افسردگی در عرض چند ثانیه کاملا از بین میروند. از طرف دیگر با فلج کردن سلولها، نشانههایی همچون ناامیدی و بیعلاقگی نسبت به چیزهایی که پیشتر لـ*ـذتبخش بودند ( همچون آب شیرین شده با شکر) ظاهر میشوند.
مطالعه دوم که به رهبری مینگ هو هان (Ming-Hu Han) از دانشگاه علوم پزشکی مانت سینای (Mount Sinai) در نیویورک صورت گرفت، نقش همان سلولها را هنگام مواجهه با استرس بسیار شدید مورد آزمون قرار داد. پس از اینکه موشها با قرار گرفتن در نزدیکی یک موش غالب استرس شدیدی را تجربه کردند، فعالیت واداشته نورونهای دوپامین در این موشها باعث شد تا روز بعد از یک موش دیگر به سرعت فاصله بگیرند. این موشها همچنین توجهی به آب شیرین شده توسط شکر که در حالت عادی برایشان خوشایند بود نشان ندادند. هان و همکارانش دریافتند که تنها نوع خاصی از فعالیت سلولهای عصبی اینگونه تغییرات را به وجود میآورند، چرا که به عنوان مثال یک الگوی آرامتر و یکنواختتر باعث بروز چنین تغییراتی نمیشود.
پاول کنی (Paul Kenny) دانشمند عصبشناس از موسسه تحقیقاتی اسکریپس (Scripps) در فلوریدا میگوید: "هر دو مطالعه انجام گرفته با یکدیگر سازگارند و نشان دهنده نقش دوپامین در وقوع افسردگی هستند و نیاز به تحقیقات بیشتر در این زمینه را نمایان میکنند". وی همچنین اضافه میکند: "این بسیار عجیب است که به نظر میرسد نقش دوپامین میتواند با توجه به نوع استرس تغییر کند".
محققان علاوه بر مطالعه سلولهای عصبی در جایگاه خودشان در ناحیه تگمنتوم شکمی، ارتباطات خارجی این سلولها را نیز بررسی کرده و دریافتهاند که تنها سلولهایی میتوانند علایم افسردگی را تغییر دهند که پیامهایی را به بخشی از مغز به نام هسته اکومبنس (nucleus accumbens) که یک ناحیه پردازشگر پاداش در مغز است میفرستند.
با انجام مطالعات بیشتر و دقیقتر بر روی این سلولها، دانشمندان خواهند توانست درک عمیقتری از چگونگی ایجاد و از بین رفتن افسردگی در مغز انسان پیدا کنند. دیسروث میگوید: "در این روش ما میتوانیم اجزای مختلف مسئله را کنار هم بچینیم. هرچند این یک فرآیند طولانی است که به تازگی آغاز شده است، ولی ما جای پای خودمان را پیدا کردهایم".
منبع:
به تازگی محققان دریافتهاند که با ایجاد تحریکات کوچک با استفاده از نور لیزر در بخشهایی از مغز موشها، میتوان علائم افسردگی را در این موشها فعال یا غیر فعال کرد. این موضوع پزشکان را به امکان درمان افسردگی در انسان با استفاده از روشهای مشابه امیدوار کرده است.
نشانههای افسردگی در موشها را میتوان با روشن و یا خاموش کردن یک کلید محرک فعال و غیر فعال کرد. مطالعات جدید نشان میدهند که فعال کردن یا خاموش نمودن رفتار برخی سلولهای مغز با استفاده از نور لیزر باعث تغییر رفتارهای ناشی از افسردگی در حیوانات میشود.
آنطور که هلن میبرگ (Helen Mayberg) از دانشگاه علوم پزشکی آتلانتا گفته است، اگرچه این آزمایشها بر روی موشها انجام گرفتهاند، اما نتایج به دست آمده ارتباط مستقیمی با افسردگی در انسان دارد و میتواند به پزشکان کمک کند تا با تحـریـ*ک نواحی مشابهی در مغز انسان، افسردگی را درمان نمایند.
دانشمندان برای به دست آوردن نتایج این مطالعات که در نسخه آنلاین روز 13 دسامبر مجله نیچر (Nature) چاپ شده است، از تکنیکی به نام اپتوژنتیک (optogenetics) بهره بـردهاند که به آنها اجازه میدهد رفتار سلولهای عصبی را با استفاده از درخشش آنی فیبرهای نوری کنترل کنند. در این مطالعه، به کمک روشهای مهندسی ژنتیک پروتئینهایی در سلولهای عصبی موشها قرار داده شد که به نور واکنش نشان میدهند. حضور پروتئینها این امکان را برای محققان فراهم نمود که با روشن کردن نور آبی برخی سلولهای عصبی را وادار به ارسال پیام کنند و با روشن کردن نور زرد آن ها را از ارسال پیام باز دارند.
این سلولها که برای ارسال پیامهای عصبی دوپامین ترشح میکنند، در بخشی از مغز به نام ناحیه تگمنتوم شکمی (Ventral tegmental area) قرار دارند که کنترل لـ*ـذتها را بر عهده دارد. این سیستم در افرادی که دارای افسردگی هستند دچار اختلال میشود، چرا که حتی آنها را از واکنش نشان دادن در برابر چیزهایی که قبلا برایشان لـ*ـذت بخش بود باز میدارد.
کارل دیسروث (Karl Deisseroth) روانپزشک و عصبشناس دانشگاه استانفورد که در نوشتن هر دو مقاله همکاری داشته است میگوید: "درخشش لحظهای ایجاد شده توسط یک فیبر نوری باریک تاثیر آنی و عمیقی در رفتار موشها داشت و این مسئله کاملا باعث شگفتگی ما شد."
جالب آنکه تاثیرات کاملا به نوع استرسی که حیوان تجربه میکند بستگی دارند. هنگامی که موشها برای مدت چند روز تحت استرس ضعیف اما مزمن قرار میگیرند، نورونهای دوپامین نقش مستقیمی را در بروز رفتارهای ناشی از افسردگی ایفا میکنند. به طوری که به محض شروع مجدد فعالیت سلولها، نشانههای افسردگی در عرض چند ثانیه کاملا از بین میروند. از طرف دیگر با فلج کردن سلولها، نشانههایی همچون ناامیدی و بیعلاقگی نسبت به چیزهایی که پیشتر لـ*ـذتبخش بودند ( همچون آب شیرین شده با شکر) ظاهر میشوند.
مطالعه دوم که به رهبری مینگ هو هان (Ming-Hu Han) از دانشگاه علوم پزشکی مانت سینای (Mount Sinai) در نیویورک صورت گرفت، نقش همان سلولها را هنگام مواجهه با استرس بسیار شدید مورد آزمون قرار داد. پس از اینکه موشها با قرار گرفتن در نزدیکی یک موش غالب استرس شدیدی را تجربه کردند، فعالیت واداشته نورونهای دوپامین در این موشها باعث شد تا روز بعد از یک موش دیگر به سرعت فاصله بگیرند. این موشها همچنین توجهی به آب شیرین شده توسط شکر که در حالت عادی برایشان خوشایند بود نشان ندادند. هان و همکارانش دریافتند که تنها نوع خاصی از فعالیت سلولهای عصبی اینگونه تغییرات را به وجود میآورند، چرا که به عنوان مثال یک الگوی آرامتر و یکنواختتر باعث بروز چنین تغییراتی نمیشود.
پاول کنی (Paul Kenny) دانشمند عصبشناس از موسسه تحقیقاتی اسکریپس (Scripps) در فلوریدا میگوید: "هر دو مطالعه انجام گرفته با یکدیگر سازگارند و نشان دهنده نقش دوپامین در وقوع افسردگی هستند و نیاز به تحقیقات بیشتر در این زمینه را نمایان میکنند". وی همچنین اضافه میکند: "این بسیار عجیب است که به نظر میرسد نقش دوپامین میتواند با توجه به نوع استرس تغییر کند".
محققان علاوه بر مطالعه سلولهای عصبی در جایگاه خودشان در ناحیه تگمنتوم شکمی، ارتباطات خارجی این سلولها را نیز بررسی کرده و دریافتهاند که تنها سلولهایی میتوانند علایم افسردگی را تغییر دهند که پیامهایی را به بخشی از مغز به نام هسته اکومبنس (nucleus accumbens) که یک ناحیه پردازشگر پاداش در مغز است میفرستند.
با انجام مطالعات بیشتر و دقیقتر بر روی این سلولها، دانشمندان خواهند توانست درک عمیقتری از چگونگی ایجاد و از بین رفتن افسردگی در مغز انسان پیدا کنند. دیسروث میگوید: "در این روش ما میتوانیم اجزای مختلف مسئله را کنار هم بچینیم. هرچند این یک فرآیند طولانی است که به تازگی آغاز شده است، ولی ما جای پای خودمان را پیدا کردهایم".
منبع: