- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
عقد الکساء فی فقه النساء اثری است که یکی از علمای اصفهان بدستور شاه سلطان حسین، اختصاصا برای فقه زنان نوشته و با تتبعی جامع در کتب فقهی و نیز ملاحظات روز، به نگارش درآمده است.
یک ستون اصلی برای بررسی تاریخ فرهنگ و اندیشه در یک جامعه، شناخت درست کتابهای تالیف شده است؛ البته نه کتابهای مشهور که تقریبا آنها در دسترس همگان است، بلکه آثار ناشناخته و موردی و جزئی که گاه، نکاتی که در آنها آمده، یا کلا موضوعات درج شده که می تواند دید آدمی را نسبت به تاریخ فرهنگ در یک دوره عوض کند.
صاحب این قلم، بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف همین مساله می کند و در میان عناوین کتابهای برجای مانده از یک دوره، و مرور بر آنها تلاش می کند تا سهمی در شناساندن تاریخ فرهنگ آن دوره داشته باشد.
یکی از این آثار که امروز با آن برخورد کردم، اثری است در فقه زنان از دوره شاه سلطان حسین صفوی (سلطنت از 1106 ـ 1135).
نویسنده این رساله با ارزش، شیخ علی بن شیخ حسین کربلایی است که به گفته خودش در مقدمه این اثر، مفتاح الفلاح شیخ بهایی را ترجمه کرده و چون احکام زنان در آن کتاب، چندان مفصل و مبسوط نبوده، تصمیم گرفته، یا چنان که می گوید به امر شاه، مصمم شده است تا کتابی در فقه زنان بنویسد.
نفس توجه به فقه زنان، هرچند تا این زمان بی سابقه نبوده، اما برای دوره صفوی، امری شگفت و قابل توجه است. به نظر می رسد، این مسأله می تواند توجه خاص این دوره را نسبت به این موضوع نشان دهد. صد البته که فقهای این دوره مثل ادوار دیگر، در چهارچوب فقه سنتی به این بحث می پرداخته اند اما ناگفته پیداست که مهم خود این توجه است نه لزوما محتوای آن.
در این کتاب ما با فقه زنان بر اساس همان سنت مرسوم آشنا می شویم، اما نویسنده در طول رساله نشان می دهد که به جز مسائل قدیم، گاه برداشت های تازه هم دارد. عدم اعتنای وی به اجازه ولی در ازدواج بالغه رشیده و دیگری تفیرش از تعبیر امام علی به این که زن ریحانه است نه قهرمانه جالب توجه است.
به علاوه، نکاتی در باره برخی از مسائل روزگار صفوی می گوید که برای تاریخ این دوره جالب است. مانند مطالبی که در باره خواجگان دارد، یا نکته ای که در باره مساله تکفیر و برخی از فتاوای شگفت از سوی شماری از طلاب که خود را مجتهد می دانند بیان کرده است.
ستایش از شاه سلطان حسین در آغاز با عبارت ها و توصیفات زیبا آمده است: چون همگی همت خیر امنیّت همایون اعلی و همگی نیت صافی طویّت مکنون وا، اعلی حضرت خاقان، مصطفی طینت حسینی ذات، شهریار مرتضی خصلت فرشته صفات .... زیب افزای اورنگ و اکلیل، مظهر لطف و قهر رب جلیل، گلدسته بهارستان ابداع، سرور نور گلستان اختراع، والا فطرت پیغمبر نژاد جسمانی نمای روحانی نهاد، سرخیل جنود نامعدود فتح و ظفر .... خلف الصدق خاندان خلافت حامی الشریعة النبویة من التغییر و التحریف، و حافظ الملة الحقة الجعفریة عن التبدیل و التصحیف، السلطان بن السلطان بن السلطان، و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، ابوالمنصور ابوالمظفر شاه سلطانحسین الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان ...» بله چنین پادشاهی [دنباله همان همگی همت ...] «... پیوست مصروف و معطوف بر آنست که شعایر دین مبین رب العالمین، و مناهج شریعت جد بزرگوار خود حضرت سید المرسلین و احکام مذهب حق حضرات ائمه معصومین (ع) در جمیع بلاد دانیه و قاصیه، و میانه کافه عباد، ذکوراً و اناثاً، احراراً کانوا او مملوکی الناصیه، چون حکم عالمگیر و عدل و احسان بی نظیرش رواج تمام و رونق مالاکلام داشته .... بعد از اتمام ترجمه مفتاح الفلاح که اکثر احکام مخصوصه زنان در باب طهارات و عبادات و معرفت ایشان بر چگونگی طاعات و فرایض و سنن صلوات ... که محتاج الیه و ضروری مخدرات و اصحاب سرادقات جاه و جلال تواند بود، در آن کتاب مذکور نبود.... لهذا فرمان واجب الاطاعة و الاذعان شرف صدور یافته که داعی دوام دولت قاهره شیخ علی بن الشیخ حسین الکربلائی مسائل شرعیه و احکام زنان متعلقه به فقه النساء به زبان فارسی صریح البیان و رساله منفرده مستحکمة الاصول و البینان که از برای طالب بینه برهان قاطع و من لایحضره الفقیه مختصر نافع باشد، تا آن که عموم ناس را بسهولت انتقاع از آن میسر شده، باعث ازدیا دعای دولت روز افزون شده، ثوابش به روزگار فرخنده آثار عاید و لاحق گردد. و از آنجا که اطاعت فرمانش مایه سعادت دو جهانی و سرخط بندگیش توقیع آزادگی جاودانیست، و عرق جبین عبودیتش آب روی حسن المآب و غبار متابعش کحل الجواهر ذوی الابصار و الالباب است، سرنگشت قبول بر دیده امید گذاشته، و نطاق اطاعت بر میان بسته ... در عرض ایام قلایل غوالی ابکار ... به ثواقب افکار در براهین و دلای سفته به سلک تحریر و سمط تسطیر و تقریر منتظم ساخته به عقد الکسا فی فقه النساء و به عبارت اخری عقد جمان در فقه زنان نامیده و مرتب ساختم». (تا فریم 5)
بنابرین در این مقدمه، انگیزه نگارش و دستور شاه و اطاعات از فرمان وی و نیز نام خود و کتاب را بیان کرده و به طور کامل شرح داده است که این اثر، در نتیجه آن بوده است که احکام زنان به طور کامل در مفتاح الفلاح نبوده ـ البته با این عذر که «چون مقصود از وضع آن کتاب معرفت کیفیت طهارت و نمازهای پنجگانه است» ـ شاه از او خواسته است تا کتابی مستقل در این باب بنگارد.
اما نکته لطیف آن است که پیش از آن که به «فقه» بپردازد، علی الرسم آن روزگاران، یک دوره عقاید را به صورت کوتاه آورده است.
بنابرین مقدمه کتاب «در بیان آنچه معرفت و دانستن و اعتقاد نمودن به صحت و حقیت آن واجب است بر جمیع مکلفان از مردان و زنان به طریق اجمال که عبادت و پرستیدن بدون معرفت و اعتقاد به آن صورت پذیر نیست» نوشته شده است. (فریم 6 ـ 9). این مقدمه شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است. این رسمی است که در آن عصر دیگران هم داشتند و بعدها نیز ادامه یافت هرچند این اواخر متروک شد.
پس از مقدمه، فصل اول در «بیان طریق احکام شرعیه زنان در سلوک» است. نخستین مسأله بحث خروج زن از منزل است، البته زن آزاده و حرّه: «واجب است بر زن مسلمه حره یعنی آزاد این که از خانه خود بیرون نرود مگر در وقت اضطرار بشروطی که مذکور می شود و اگر شوهر داشته باشد، بی اذن او بیرون نرود و شروط بیرون آمدن زن از خانه چنین است که هر گاه به جهت امر ضروری بیرون آید باید که مکث نکند در بیرون مگر به قدر ضرورت بشرط آن که صورت و کل بدن خود را بپوشاند و حرف نزدند با مرد غیر محرم، و اگر با محرم حرف زند آهسته حرف زند، چنان چه نامحرم نشوند، و همراه مردها نرود بلکه دور شود از مردها و کنار راه رود و نه در میان راه، و نگاه به صورت مرد نامحرم نکند، و سودا و معامله با او نکند مگر در نزد ضرورت به شرط آن که صدای خود را بلند نکند و نگاه به صورت او نکند و اگر ضرور شود چشم خود را پر نکند از نگاه کردن و اگر چنان چه خودش در اصل حرکت نکند و امینی بفرستد به جهت کارهای ضروری خود بهتر باشد و اگر ضرورت داعی شود که با حاکم شرع حرف بزند به قدرت ضرورت حرف زند و اگر کسی را وکیل کند در دعوی بهتر و افضل باشد و خواچه بنابر قول اصح و اشهر و طبیب محرم نمی باشند، پس حرف نزد با خواجه و طبیب و هیچ جای از بدن یا از زینت خود را به ایشان ننماید مگر نزد ضرورت مانند نمودن صورت خود را به شاهد نزد ضرورت، و جایز نیست از برای زن آن که ظاهر کند زینت خود را مگر برای محارم (فریم 9 ـ 10).
سپس آیه «قل للمؤمنات» را آورده و در باره ظاهر کردن زینت و موارد استثناء سخن گفته و این قول را که بر اساس تفسیری از آیه «پس نگاه کردن به محال و مواقع اینها مثل روی و چشم و ابروی و دست و سـ*ـینه جایز است و پوشیدن محال مذکوره بر زن واجب نیست» را ضعیف شمرده و گفته است که «باید قناع گذارند بر گریبان و سـ*ـینه های خود و بپوشانند گریبان و سـ*ـینه را به مقنعه».
در ادامه باز به تفسیر آیه «ولایبدین زینتهن ...» پرداخته و اختلاف در ضمیر «نسائهن» را شرح داده است و اقوال شیخ مفید و نیز نکاتی را که در تفسر ملافتح الله آمده را آورده است. در اینجا به خصوص بحث از نقش خواجگان در حرم هاست که آیا زنان حرم می توانند خود را به آنها نشان دهند یا نه. ملافتح الله گفته است که «جایز نیست زنان را اظهار زینت بر غلامان». در این باره ادعای اجماع هم شده، اما مؤلف قبول ندارد و گفته است که «بعضی علمای متاخرین قدری تامل در آن داشته اند و بعضی بخلاف آن قائل شده اند». با این حال عمل به احوط را اولی دانسته است. اطلاعات وی در باره خواجگان باز هم جالب است آنجا که نوشته «بعضی بی عقلات خواجه های خود را می بخشند به زن خود تا آن زن کار ... کند و این بسیار عجیب است و غریب». (فریم 12).
تفسیر آیه ادامه یافته و برداشت های تفسیری و فقهی نیز در ادامه آمده است: «مکروه است از برای زنان این که ساکن شوند در بالاخانه هایی که بر سر راه شارع است» و «مکروه هست از برای ایشان یاد گرفتن چیزی نوشتن و خواندن کتابها و یاد گرفتن سوره یوسف از سوره های قرآنی... و باید که شعر یاد نگیرند و نخوانند». البته یاد گیری احکام شرعی بسیار خوب است: «یاد گرفتن مسائل شرعی و موعظه ها و نصیحتها پس آن خوب است، بلکه بعض آن واجب است مانند یاد گرفتن مسائل واجبات».
اما از نظر پوشش توصیه های او این است: «و باید که زنان جامه های تنک نپوشند، اما پوشیدن جامه های رنگین هر گاه شوهر داشته باشد، به جهت زنیت کردن برای شوهر قصوری ندارد». (فریم 14).
حنا بستن زنان به نظر وی «مکروه است از برای زن مسلمه حره این که نقش کند دست و پای خود را به حنا یا به غیر آن و این که بر زین سوار شود». مساله دیگر وصل کردن موی سر به موی دیگران از زنان یا مردان دیگر است که درست نیست «بلی جایز است این که به پشم گوسفند و شتر و موی بزر و گاو ببافد». (فریم 14). سوراخ کردن و فرو کردن سوزن به صورت برای گذاشتن خال هم «حرامست» «چنان که لرها می کنند».
باز هم تاکید می کند که «حرامست بر زن رفتن به حمام های شارع یعنی حمام هایی که همه کس به آن حمامها می رود و مخصوص خود نباشد مگر نزد ضرورت». مثل این که در خانه آب سرد باشد و «مقدورش نباشد آن که آب گرم کند». «بر شوهر هم حرام است آن که بفرستد زن خود را به حمام شارع» (فریم 15). بفرض که زن به حمام هم می رود نباید در آنجا با زنی که قرابت ندارد، بدون لباس بنشیند مگر با کنیز خود.
رفتن زنان به عروسی هم درست نیست «جایز نیست از برای زنان جمعیت کردن در عروسی و در مصیبت و نیاحت، یعنی ماتم، و باید که شوهر منع کند زن خود را زا رفتن به عروسی و نیاحت، چه حرامست بر او آن که مرخص سازد زن خود را به عروسها و نیاحت ها برود مگر از برای تادیت حقوق».
البته این موارد برای زنان پیر مجاز است «جایز است از برای عجایز یعنی زنان پیر که لیاقت شوهر رفتن نداشته باشند این که از خانه های خود بیرون آیند و در راههای مردمان تردد کنند از برای کارهای ضروری خود». (فریم 15). هر چند برای اینها نیز تعفف (عفت ورزیدن) بهتر است.
فصل بعدی در بیان احکام مخصوصه زنان در طهارات است. به گفته وی، این غالب این احکام برای مردان و زنان یکی است، هرچند برخی از موارد هست که هر کدام احکام ویژه خود را دارند. وی در اینجا به بیان این موارد می پردازد. بحث استبراء، بحث مسح سر که مردان با سه انگشت مسح می کنند اما به زن اجازه داده شده که در نماز ظهر و عصر که ممکن است بیرون باشد، یک انگشت به زیر مقنعه بـرده و مسح کند، همین طور بحث احتلام زنان که اختلافی است که غسل می خواهد یا نه و «به اعتقاد فقیر غسل کردن احوط است». و موارد دیگر که بسیاری از آنها مستحب است. (فریم 16 ـ 18).
تمامی غسل های مستحب برای ایام و اعیاد خاص، مرد و زن ندارد. البته برای زنی که عطر به خود زده برای غیر شوهر، یک غسل مستحب هست که این را مردان ندارند «غسل زنی است که تطیب و استعمال طیب و خوشبو کرده باشد از برای غیر شوهر خود». سپس روایتی در این باب آورده است (فریم 18). غسل جمعه هم که برای مردان در سفر مستحب است، البته برای زنان استحبابی ندارد.
فصل دیگر در باره احکام خاص زنان در امر حیـ*ـض است که این دیگر به مردان ربطی ندارد و وی به تفصیل در این باره سخن گفته و احکام زن حایض را در ادامه اصل تعریف حیـ*ـض آورده است (فریم 19 ـ 23). پس از آن فصلی در احکام نفاس و فصلی در استحاضه آمده است (23 ـ 25).
احکام خاص زن در نماز که عمده آن حجاب و پوشش اوست در ادامه آمده و مورد به مورد بیان شده است: «و باید که پیراهن او بسیار تنک نباشد، هر چند زیر جامه پوشیده باشد، اما از برای مرد رواست این که در پیراهن تنک نماز کند، هرگاه زیر جامه پوشیده باشد». البته به عکس، «برای مرد روا نیست آن که با جامه ابریشم خالص یا طلا نماز کند و از برای زن رواست» (فریم 25).
یک ستون اصلی برای بررسی تاریخ فرهنگ و اندیشه در یک جامعه، شناخت درست کتابهای تالیف شده است؛ البته نه کتابهای مشهور که تقریبا آنها در دسترس همگان است، بلکه آثار ناشناخته و موردی و جزئی که گاه، نکاتی که در آنها آمده، یا کلا موضوعات درج شده که می تواند دید آدمی را نسبت به تاریخ فرهنگ در یک دوره عوض کند.
صاحب این قلم، بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف همین مساله می کند و در میان عناوین کتابهای برجای مانده از یک دوره، و مرور بر آنها تلاش می کند تا سهمی در شناساندن تاریخ فرهنگ آن دوره داشته باشد.
یکی از این آثار که امروز با آن برخورد کردم، اثری است در فقه زنان از دوره شاه سلطان حسین صفوی (سلطنت از 1106 ـ 1135).
نویسنده این رساله با ارزش، شیخ علی بن شیخ حسین کربلایی است که به گفته خودش در مقدمه این اثر، مفتاح الفلاح شیخ بهایی را ترجمه کرده و چون احکام زنان در آن کتاب، چندان مفصل و مبسوط نبوده، تصمیم گرفته، یا چنان که می گوید به امر شاه، مصمم شده است تا کتابی در فقه زنان بنویسد.
نفس توجه به فقه زنان، هرچند تا این زمان بی سابقه نبوده، اما برای دوره صفوی، امری شگفت و قابل توجه است. به نظر می رسد، این مسأله می تواند توجه خاص این دوره را نسبت به این موضوع نشان دهد. صد البته که فقهای این دوره مثل ادوار دیگر، در چهارچوب فقه سنتی به این بحث می پرداخته اند اما ناگفته پیداست که مهم خود این توجه است نه لزوما محتوای آن.
در این کتاب ما با فقه زنان بر اساس همان سنت مرسوم آشنا می شویم، اما نویسنده در طول رساله نشان می دهد که به جز مسائل قدیم، گاه برداشت های تازه هم دارد. عدم اعتنای وی به اجازه ولی در ازدواج بالغه رشیده و دیگری تفیرش از تعبیر امام علی به این که زن ریحانه است نه قهرمانه جالب توجه است.
به علاوه، نکاتی در باره برخی از مسائل روزگار صفوی می گوید که برای تاریخ این دوره جالب است. مانند مطالبی که در باره خواجگان دارد، یا نکته ای که در باره مساله تکفیر و برخی از فتاوای شگفت از سوی شماری از طلاب که خود را مجتهد می دانند بیان کرده است.
ستایش از شاه سلطان حسین در آغاز با عبارت ها و توصیفات زیبا آمده است: چون همگی همت خیر امنیّت همایون اعلی و همگی نیت صافی طویّت مکنون وا، اعلی حضرت خاقان، مصطفی طینت حسینی ذات، شهریار مرتضی خصلت فرشته صفات .... زیب افزای اورنگ و اکلیل، مظهر لطف و قهر رب جلیل، گلدسته بهارستان ابداع، سرور نور گلستان اختراع، والا فطرت پیغمبر نژاد جسمانی نمای روحانی نهاد، سرخیل جنود نامعدود فتح و ظفر .... خلف الصدق خاندان خلافت حامی الشریعة النبویة من التغییر و التحریف، و حافظ الملة الحقة الجعفریة عن التبدیل و التصحیف، السلطان بن السلطان بن السلطان، و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، ابوالمنصور ابوالمظفر شاه سلطانحسین الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان ...» بله چنین پادشاهی [دنباله همان همگی همت ...] «... پیوست مصروف و معطوف بر آنست که شعایر دین مبین رب العالمین، و مناهج شریعت جد بزرگوار خود حضرت سید المرسلین و احکام مذهب حق حضرات ائمه معصومین (ع) در جمیع بلاد دانیه و قاصیه، و میانه کافه عباد، ذکوراً و اناثاً، احراراً کانوا او مملوکی الناصیه، چون حکم عالمگیر و عدل و احسان بی نظیرش رواج تمام و رونق مالاکلام داشته .... بعد از اتمام ترجمه مفتاح الفلاح که اکثر احکام مخصوصه زنان در باب طهارات و عبادات و معرفت ایشان بر چگونگی طاعات و فرایض و سنن صلوات ... که محتاج الیه و ضروری مخدرات و اصحاب سرادقات جاه و جلال تواند بود، در آن کتاب مذکور نبود.... لهذا فرمان واجب الاطاعة و الاذعان شرف صدور یافته که داعی دوام دولت قاهره شیخ علی بن الشیخ حسین الکربلائی مسائل شرعیه و احکام زنان متعلقه به فقه النساء به زبان فارسی صریح البیان و رساله منفرده مستحکمة الاصول و البینان که از برای طالب بینه برهان قاطع و من لایحضره الفقیه مختصر نافع باشد، تا آن که عموم ناس را بسهولت انتقاع از آن میسر شده، باعث ازدیا دعای دولت روز افزون شده، ثوابش به روزگار فرخنده آثار عاید و لاحق گردد. و از آنجا که اطاعت فرمانش مایه سعادت دو جهانی و سرخط بندگیش توقیع آزادگی جاودانیست، و عرق جبین عبودیتش آب روی حسن المآب و غبار متابعش کحل الجواهر ذوی الابصار و الالباب است، سرنگشت قبول بر دیده امید گذاشته، و نطاق اطاعت بر میان بسته ... در عرض ایام قلایل غوالی ابکار ... به ثواقب افکار در براهین و دلای سفته به سلک تحریر و سمط تسطیر و تقریر منتظم ساخته به عقد الکسا فی فقه النساء و به عبارت اخری عقد جمان در فقه زنان نامیده و مرتب ساختم». (تا فریم 5)
بنابرین در این مقدمه، انگیزه نگارش و دستور شاه و اطاعات از فرمان وی و نیز نام خود و کتاب را بیان کرده و به طور کامل شرح داده است که این اثر، در نتیجه آن بوده است که احکام زنان به طور کامل در مفتاح الفلاح نبوده ـ البته با این عذر که «چون مقصود از وضع آن کتاب معرفت کیفیت طهارت و نمازهای پنجگانه است» ـ شاه از او خواسته است تا کتابی مستقل در این باب بنگارد.
اما نکته لطیف آن است که پیش از آن که به «فقه» بپردازد، علی الرسم آن روزگاران، یک دوره عقاید را به صورت کوتاه آورده است.
بنابرین مقدمه کتاب «در بیان آنچه معرفت و دانستن و اعتقاد نمودن به صحت و حقیت آن واجب است بر جمیع مکلفان از مردان و زنان به طریق اجمال که عبادت و پرستیدن بدون معرفت و اعتقاد به آن صورت پذیر نیست» نوشته شده است. (فریم 6 ـ 9). این مقدمه شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است. این رسمی است که در آن عصر دیگران هم داشتند و بعدها نیز ادامه یافت هرچند این اواخر متروک شد.
پس از مقدمه، فصل اول در «بیان طریق احکام شرعیه زنان در سلوک» است. نخستین مسأله بحث خروج زن از منزل است، البته زن آزاده و حرّه: «واجب است بر زن مسلمه حره یعنی آزاد این که از خانه خود بیرون نرود مگر در وقت اضطرار بشروطی که مذکور می شود و اگر شوهر داشته باشد، بی اذن او بیرون نرود و شروط بیرون آمدن زن از خانه چنین است که هر گاه به جهت امر ضروری بیرون آید باید که مکث نکند در بیرون مگر به قدر ضرورت بشرط آن که صورت و کل بدن خود را بپوشاند و حرف نزدند با مرد غیر محرم، و اگر با محرم حرف زند آهسته حرف زند، چنان چه نامحرم نشوند، و همراه مردها نرود بلکه دور شود از مردها و کنار راه رود و نه در میان راه، و نگاه به صورت مرد نامحرم نکند، و سودا و معامله با او نکند مگر در نزد ضرورت به شرط آن که صدای خود را بلند نکند و نگاه به صورت او نکند و اگر ضرور شود چشم خود را پر نکند از نگاه کردن و اگر چنان چه خودش در اصل حرکت نکند و امینی بفرستد به جهت کارهای ضروری خود بهتر باشد و اگر ضرورت داعی شود که با حاکم شرع حرف بزند به قدرت ضرورت حرف زند و اگر کسی را وکیل کند در دعوی بهتر و افضل باشد و خواچه بنابر قول اصح و اشهر و طبیب محرم نمی باشند، پس حرف نزد با خواجه و طبیب و هیچ جای از بدن یا از زینت خود را به ایشان ننماید مگر نزد ضرورت مانند نمودن صورت خود را به شاهد نزد ضرورت، و جایز نیست از برای زن آن که ظاهر کند زینت خود را مگر برای محارم (فریم 9 ـ 10).
سپس آیه «قل للمؤمنات» را آورده و در باره ظاهر کردن زینت و موارد استثناء سخن گفته و این قول را که بر اساس تفسیری از آیه «پس نگاه کردن به محال و مواقع اینها مثل روی و چشم و ابروی و دست و سـ*ـینه جایز است و پوشیدن محال مذکوره بر زن واجب نیست» را ضعیف شمرده و گفته است که «باید قناع گذارند بر گریبان و سـ*ـینه های خود و بپوشانند گریبان و سـ*ـینه را به مقنعه».
در ادامه باز به تفسیر آیه «ولایبدین زینتهن ...» پرداخته و اختلاف در ضمیر «نسائهن» را شرح داده است و اقوال شیخ مفید و نیز نکاتی را که در تفسر ملافتح الله آمده را آورده است. در اینجا به خصوص بحث از نقش خواجگان در حرم هاست که آیا زنان حرم می توانند خود را به آنها نشان دهند یا نه. ملافتح الله گفته است که «جایز نیست زنان را اظهار زینت بر غلامان». در این باره ادعای اجماع هم شده، اما مؤلف قبول ندارد و گفته است که «بعضی علمای متاخرین قدری تامل در آن داشته اند و بعضی بخلاف آن قائل شده اند». با این حال عمل به احوط را اولی دانسته است. اطلاعات وی در باره خواجگان باز هم جالب است آنجا که نوشته «بعضی بی عقلات خواجه های خود را می بخشند به زن خود تا آن زن کار ... کند و این بسیار عجیب است و غریب». (فریم 12).
تفسیر آیه ادامه یافته و برداشت های تفسیری و فقهی نیز در ادامه آمده است: «مکروه است از برای زنان این که ساکن شوند در بالاخانه هایی که بر سر راه شارع است» و «مکروه هست از برای ایشان یاد گرفتن چیزی نوشتن و خواندن کتابها و یاد گرفتن سوره یوسف از سوره های قرآنی... و باید که شعر یاد نگیرند و نخوانند». البته یاد گیری احکام شرعی بسیار خوب است: «یاد گرفتن مسائل شرعی و موعظه ها و نصیحتها پس آن خوب است، بلکه بعض آن واجب است مانند یاد گرفتن مسائل واجبات».
اما از نظر پوشش توصیه های او این است: «و باید که زنان جامه های تنک نپوشند، اما پوشیدن جامه های رنگین هر گاه شوهر داشته باشد، به جهت زنیت کردن برای شوهر قصوری ندارد». (فریم 14).
حنا بستن زنان به نظر وی «مکروه است از برای زن مسلمه حره این که نقش کند دست و پای خود را به حنا یا به غیر آن و این که بر زین سوار شود». مساله دیگر وصل کردن موی سر به موی دیگران از زنان یا مردان دیگر است که درست نیست «بلی جایز است این که به پشم گوسفند و شتر و موی بزر و گاو ببافد». (فریم 14). سوراخ کردن و فرو کردن سوزن به صورت برای گذاشتن خال هم «حرامست» «چنان که لرها می کنند».
باز هم تاکید می کند که «حرامست بر زن رفتن به حمام های شارع یعنی حمام هایی که همه کس به آن حمامها می رود و مخصوص خود نباشد مگر نزد ضرورت». مثل این که در خانه آب سرد باشد و «مقدورش نباشد آن که آب گرم کند». «بر شوهر هم حرام است آن که بفرستد زن خود را به حمام شارع» (فریم 15). بفرض که زن به حمام هم می رود نباید در آنجا با زنی که قرابت ندارد، بدون لباس بنشیند مگر با کنیز خود.
رفتن زنان به عروسی هم درست نیست «جایز نیست از برای زنان جمعیت کردن در عروسی و در مصیبت و نیاحت، یعنی ماتم، و باید که شوهر منع کند زن خود را زا رفتن به عروسی و نیاحت، چه حرامست بر او آن که مرخص سازد زن خود را به عروسها و نیاحت ها برود مگر از برای تادیت حقوق».
البته این موارد برای زنان پیر مجاز است «جایز است از برای عجایز یعنی زنان پیر که لیاقت شوهر رفتن نداشته باشند این که از خانه های خود بیرون آیند و در راههای مردمان تردد کنند از برای کارهای ضروری خود». (فریم 15). هر چند برای اینها نیز تعفف (عفت ورزیدن) بهتر است.
فصل بعدی در بیان احکام مخصوصه زنان در طهارات است. به گفته وی، این غالب این احکام برای مردان و زنان یکی است، هرچند برخی از موارد هست که هر کدام احکام ویژه خود را دارند. وی در اینجا به بیان این موارد می پردازد. بحث استبراء، بحث مسح سر که مردان با سه انگشت مسح می کنند اما به زن اجازه داده شده که در نماز ظهر و عصر که ممکن است بیرون باشد، یک انگشت به زیر مقنعه بـرده و مسح کند، همین طور بحث احتلام زنان که اختلافی است که غسل می خواهد یا نه و «به اعتقاد فقیر غسل کردن احوط است». و موارد دیگر که بسیاری از آنها مستحب است. (فریم 16 ـ 18).
تمامی غسل های مستحب برای ایام و اعیاد خاص، مرد و زن ندارد. البته برای زنی که عطر به خود زده برای غیر شوهر، یک غسل مستحب هست که این را مردان ندارند «غسل زنی است که تطیب و استعمال طیب و خوشبو کرده باشد از برای غیر شوهر خود». سپس روایتی در این باب آورده است (فریم 18). غسل جمعه هم که برای مردان در سفر مستحب است، البته برای زنان استحبابی ندارد.
فصل دیگر در باره احکام خاص زنان در امر حیـ*ـض است که این دیگر به مردان ربطی ندارد و وی به تفصیل در این باره سخن گفته و احکام زن حایض را در ادامه اصل تعریف حیـ*ـض آورده است (فریم 19 ـ 23). پس از آن فصلی در احکام نفاس و فصلی در استحاضه آمده است (23 ـ 25).
احکام خاص زن در نماز که عمده آن حجاب و پوشش اوست در ادامه آمده و مورد به مورد بیان شده است: «و باید که پیراهن او بسیار تنک نباشد، هر چند زیر جامه پوشیده باشد، اما از برای مرد رواست این که در پیراهن تنک نماز کند، هرگاه زیر جامه پوشیده باشد». البته به عکس، «برای مرد روا نیست آن که با جامه ابریشم خالص یا طلا نماز کند و از برای زن رواست» (فریم 25).
دانلود رمان و کتاب های جدید