بگذارید بی پرده با هم صحبت کنیم؛ باید بگویم یکی از طرفداران پر و پا قرص خرید حیوانات هستم، مخصوصاً خرید دومین حیوانی که همدمتان باشد. برای دانستن دلایل خرید گربه دوم با ما همراه باشید.
اول از همه یک گربه و سگ سیاه، سپس دو قلاده سگ خواهر و برادر. بعد از آنها دو گربه. آن ها نسبتی با هم نداشتند و ما باید تصمیم می گرفتیم که می خواهیم گربه دومی را وارد خانهمان کنیم یا نه. مهم تر اینکه باید تصمیم می گرفتیم که شاید یکی از گربه ها ضمن جفت گیری، جفت خود را هم وارد خانه کند. البته اینها تمامی مسائلی که اهمیت دارند، نیستند.
چطو می توانید بفهمید که گربه شما به یک دوست نیاز دارد؟ از کجا می توانید مطمئن باشید که با گربه دوم چنگ زدگی ها، خراش ها و کرک و موی بیشتری نخواهید داشت؟ بیایید درباره روانشناسی گربه ها علمی صحبت کرده و به این گربه های دوست داشتنی نگاهی دقیق تر بیاندازیم.
لنگه های بی نقص
اولین باری که ما گربه شماره یک را دیدیم، اسمش ورونیکا بود و داخل یک قفس کوچک آهنی در فروشگاه پِت اِسمارت (PetSmart) نگهداری می شد. بعدتر فهمیدیم که این گربه را از خانه ای که در آن نگهداری می شده، نجات داده اند. جایی که به شیوه ای بد و نامناسب از آن ها نگهداری شده و مجبور شده بودند تمامی موهای این گربه را برای خلاصی از انگل ها، کوتاه کرده و کچل کنند. این گربه همچنین بچه ای تازه متولد شده داشت که آن را از او جدا کردند تا مبادا مشکلی برایش به وجود آید و ما نمی توانستیم تصور کنیم که تا چه اندازه این کار باعث آزردگی خاطر و ناراحتی این گربه شده بود. او را به خانه مان آورده و بر طبق سنت نام گذاری علمی تخیلی که برای حیوانات داشتیم، برایش اسم مناسب انتخاب کردیم. ورونیکا به میکا تغییر نام داد، اما برای مدتی که یک نام واقعی و برازنده برایش انتخاب کنیم، او را با اسم مستعار “مامان گربه” صدا می کردیم.
گربه ها به خوبی با محل اسکان جدیدشان خو می گیرند
این گربه به خوبی با محل اسکان جدیدش خو گرفت. به اندازه کافی با سگ ها مهربان بود، اما همچنان مالیخولیایی به نظر می رسید. شبیه چیزهایی که از دست داده بود. وقتی که یکی از گربه های پیر دوستانمان از قبول کردن بچه هایش سر باز زد، گربه ما این بچه را به فرزند خواندگی قبول کرد. غیر قابل اغماض است که گربه شماره دو به خانواده ما آمده بود؛ چیزی که گربه ما از داشتن آن محروم شده بود.
اول از همه یک گربه و سگ سیاه، سپس دو قلاده سگ خواهر و برادر. بعد از آنها دو گربه. آن ها نسبتی با هم نداشتند و ما باید تصمیم می گرفتیم که می خواهیم گربه دومی را وارد خانهمان کنیم یا نه. مهم تر اینکه باید تصمیم می گرفتیم که شاید یکی از گربه ها ضمن جفت گیری، جفت خود را هم وارد خانه کند. البته اینها تمامی مسائلی که اهمیت دارند، نیستند.
چطو می توانید بفهمید که گربه شما به یک دوست نیاز دارد؟ از کجا می توانید مطمئن باشید که با گربه دوم چنگ زدگی ها، خراش ها و کرک و موی بیشتری نخواهید داشت؟ بیایید درباره روانشناسی گربه ها علمی صحبت کرده و به این گربه های دوست داشتنی نگاهی دقیق تر بیاندازیم.
لنگه های بی نقص
اولین باری که ما گربه شماره یک را دیدیم، اسمش ورونیکا بود و داخل یک قفس کوچک آهنی در فروشگاه پِت اِسمارت (PetSmart) نگهداری می شد. بعدتر فهمیدیم که این گربه را از خانه ای که در آن نگهداری می شده، نجات داده اند. جایی که به شیوه ای بد و نامناسب از آن ها نگهداری شده و مجبور شده بودند تمامی موهای این گربه را برای خلاصی از انگل ها، کوتاه کرده و کچل کنند. این گربه همچنین بچه ای تازه متولد شده داشت که آن را از او جدا کردند تا مبادا مشکلی برایش به وجود آید و ما نمی توانستیم تصور کنیم که تا چه اندازه این کار باعث آزردگی خاطر و ناراحتی این گربه شده بود. او را به خانه مان آورده و بر طبق سنت نام گذاری علمی تخیلی که برای حیوانات داشتیم، برایش اسم مناسب انتخاب کردیم. ورونیکا به میکا تغییر نام داد، اما برای مدتی که یک نام واقعی و برازنده برایش انتخاب کنیم، او را با اسم مستعار “مامان گربه” صدا می کردیم.
گربه ها به خوبی با محل اسکان جدیدشان خو می گیرند
این گربه به خوبی با محل اسکان جدیدش خو گرفت. به اندازه کافی با سگ ها مهربان بود، اما همچنان مالیخولیایی به نظر می رسید. شبیه چیزهایی که از دست داده بود. وقتی که یکی از گربه های پیر دوستانمان از قبول کردن بچه هایش سر باز زد، گربه ما این بچه را به فرزند خواندگی قبول کرد. غیر قابل اغماض است که گربه شماره دو به خانواده ما آمده بود؛ چیزی که گربه ما از داشتن آن محروم شده بود.