- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
در یکی از روزهای سرد ماه دی 1311، روزنامههای صبح خبری کوتاه و بدون شرح منتشر کردند: «آقای تیمورتاش از وزارت دربار معاف شدند». با همین تیتر کوتاه، مردی از صفحه تاریخ پهلوی کنار گذاشته شد که بلندترین گام را برای روی کار آمدن پهلوی برداشته بود. مردی که خود، بارها و بارها بدون تیتر و خبر، آدمها را از زندگی معاف کرده بود.
صعود تیمورتاش
عبدالحسین خان نردینی که بعدها به تیمورتاش مشهور شد، در دوره دوم مجلس شورای ملی (1327 قمری) به عنوان نماینده قوچان پا به عرصه سیاست گذاشت. پس از انحلال مجلس دوم، به خراسان بازگشت، ملقب به سردار معظم شد و اندکی بعد به ریاست قشون خراسان رسید.
وی در دوره سوم مجلس نیز به عنوان نماینده قوچان وارد مجلس و با انحلال مجلس سوم، به حکومت گیلان منصوب شد. سردار معظم در مجلس چهارم نیز حضور داشت، وی در این مجلس عضو حزب سوسیالیست بود. تیمورتاش در تمام سالهایی که به عنوان وزیر دربار خدمت میکرد، به عنوان نماینده نیشابور در مجلس حضور داشت.
پس از توفیق رضاخان در کودتای سوم اسفند 1299، تیمورتاش به سردار سپه نزدیک شد و در آن دوره مقاماتی به دست آورد. ازجمله وزارت دادگستری در کابینه سوم مشیرالدوله و وزارت فواید عامه در کابینه دوم و سوم سردار سپه.
عمر سلسله قاجار در نهم آبان 1304 به پایان رسید و در 28 آذر همان سال، از طرف شاه دو فرمان صادر شد. یکی فرمان ریاست وزرایی محمدعلی فروغی و دیگری فرمان وزارت دربار عبدالحسین خان تیمورتاش. ازجمله دلایل انتخاب تیمورتاش به این شغل را، تلاشهای وی برای خلع قاجاریه، داشتن تحصیلات نظامی در دانشکدههای روسی، آشنایی به چند زبان خارجی و اصول تشریفات دانستهاند، تیمورتاش پس از نشستن بر کرسی وزارت دربار، سازمان موقت وزارت دربار را آغاز و تمام تلاشهای خود را مصروف هرچه باشکوه تر برگزار شدن جشن تاجگذاری پهلوی کرد. وی از جواهرسازان تهران خواست تاجی برای شاه جدید بسازند که تاکنون هیچ پادشاهی در ایران چنان تاجی بر سر ننهاده باشد. نفوذ تیمورتاش در دو سه سال اول روز بروز فزونی یافت. در هیات دولت شرکت میکرد و وزرا، گفتههای وی را متن اراده شاه میدانستند. مخبرالسلطنه هدایت نقل میکند: «روزی اعلیحضرت در هیات دولت خطاب به وزراء فرمودند قول تیمور، قول من است».
علی دشتی درباره سالهای طلایی تیمورتاش نوشته است: «وی ظرف آن دو سه سال اول که عهدهدار وزارت دربار پهلوی بود، باد وکالت را از دماغ وکلایی که امر بر آنها مشتبه شده بود و خیال میکردند میتوانند در سیاست کشور رای و نظر مستقل داشته باشند، بیرون کرد... این روش، او را شخص دوم مملکت ساخته بود و من حدس میزنم همین معنی، ناخوشایند طبع تفوق جوی شاه بود. شاه لـله و رهنما نمیخواست».
تیمورتاش و مساله خلیج فارس
ازجمله مهمترین مسائل عصر رضاشاه، مساله حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر تنب و ابوموسی و همچنین امتیاز نفت دارسی بود. به نظر میرسد سرنوشت تیمورتاش نیز از این دو مساله مجزاشدنی نیست، چه او در جهت احیای حق حاکمیت ایران بر خلیج فارس و به دست آوردن حقالسهم بیشتر نفت برای ایران تمام تلاش خویش را مصروف کرد.
ایران در دوره پهلوی اول، سیاست فعالی را در قبال مسائل خلیج فارس و تجدید حاکمیت ایران بر جزایر و بنادر آن در پیش گرفت. اقدامات تیمورتاش در جهت اعاده حاکمیت قطعی ایران در خلیج فارس در 1306 (1927 میلادی) آغاز شد و نهایتا به یک دوره مذاکرات فعال دیپلماتیک بین ایران و انگلیس منجر شد که تا سال 1932 ادامه یافت. نماینده تامالاختیار پهلوی در مذاکرات خلیج فارس و الغای امتیاز نفت دارسی تیمورتاش بود.
اعمال سیاست تثبیت حاکمیت قانونی ایران بر لنگرگاههای ورودی دریایی و رودخانهای ازجمله نخستین اقدامات دولت ایران برای اعاده حقوق بینالمللی از دست رفته خود بود. در سومین سال سلطنت پهلوی، طی دستورالعملی از سوی هیات وزیران به کلیه مقامات ایرانی در بنادر و جزایر خلیج فارس ابلاغ شد که از این پس هیچ کشتی خارجی بدون کسب مجوز، حق پهلوگیری در بنادر خلیج فارس را ندارد. این اقدام اگرچه در بدو امر با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد، اما انگلیسیها چارهای جز پذیرش مذاکرات مستقیم با ایران نداشتند.
شرایط جدید، ایران را در موقعیت برتر قرار میداد و تیمورتاش با استفاده از این فرصت، ابتکارعمل را در دست گرفت و از همین رو، نهم اردیبهشت 1307 به سفیر بریتانیا اطمینان داد که گرچه نمیتواند در این مورد ضمانت کتبی ارائه کند، قول میدهد اقدامی در جهت تغییر وضع موجود انجام دهد. سر رابرت کلایو وزیرمختار انگلستان در ایران در گزارشی به مستر آستین چمبرلین وزیر خارجه بریتانیا آورده است: «... سپس درباره جزایر تنب و ابوموسی صحبت کردیم. از وزیر دربار پرسیدم دولت ایران چه نفعی در تصاحب این جزایر دارد؟... تیمورتاش جواب داد دولت ایران قضیه را به نحوی که در ذهن انگلیسیها مجسم است تفسیر نمیکند، بلکه عمده حرفش این است که این جزایر جزء لاینفک ایران هستند و به زور از طرف دیگران اشغال شدهاند...».
در همین ایام، قرارداد جده میان مقامات بریتانیا با عبدالعزیز بن سعود منعقد شد که طی آن انگلستان، تلویحا استقلال بحرین را به رسمیت میشناخت. در اعتراض به این اقدام، دولت ایران یادداشت اعتراضی به جامعه ملل و دولت بریتانیا تقدیم و مدارک تاریخی خود را دال بر حاکمیت بلاانقطاع ایران بر بحرین به مقامات کنسولی بریتانیا عرضه داشت. مقامات انگلیسی ادعای ایران را رد کرده، حاکمیت ایران را بر بحرین بین سالهای (1031 تا 1117 قمری) مورد تأیید قرار داده و پس از آن تاریخ، بحرین را سرزمینی عربی و متعلق به شیوخ آن ذکر کردند. کفیل وزارت خارجه ایران در پاسخ به این ادعا نوشت:
«مشایخ بحرین همیشه حاکمیت ایران را شناخته و نه فقط تا اواخر قرن هجدهم، بلکه بعدها هم به موجب اسناد معتبری که در دست است، اطاعت کامل و وفاداری خود را به حکومت مرکزی ایران ابراز کردهاند و مالیات بحرین به خزانه ایران عاید میشده است که این خود بهترین علامت انقیاد مشایخ بحرین نسبت به حکومت ایران است».ایران برای اعاده حاکمیت تاریخیاش بر بحرین مصمم بود تا از تمامی ابزارهای لازم بهرهبرداری کند. همه سیاستمداران ایرانی و در رأس آنان، تیمورتاش تلاش میکردند تا با اتخاذ روشهای دیپلماتیک و اعمال فشار بر انگلستان، شرایط را به نفع ایران تغییر دهند. مساله بحرین در طول مذاکرات مربوط به این دوره، به عنوان محور اصلی گفتوگوها مطرح بود و اسناد موجود نشان میدهد که تیمورتاش برای حل مساله بحرین به نفع ایران بر سیاست ارجاع مساله به مجامع بینالمللی اصرار میورزید. تیمورتاش اگر موفق میشد، میتوانست وضع موجود را تغییر دهد و با شرکت موثر در شرایط جدید امکان کسب امتیازات بیشتر را برای ایران به وجود آورد، اما متاسفانه وی برای انجام این امر، فرصت کافی به دست نیاورد و ناکام ماند.
سرنوشت تیمورتاش از سرنوشت امتیاز نفت دارسی نیز مجزاشدنی نیست. امتیاز دارسی در سال 1901 میلادی از سوی مظفرالدین شاه به مستر ویلیام ناکس دارسی به مدت 60 سال داده شده بود، طبق این قرارداد حقالسهم ایران از نفت، 16 درصد سود خالص شرکت بود، اما اشکال در اینجا بود که محاسبه این سود خالص به عهده شرکت بود. تیمورتاش طی مذاکراتی طولانی بین سالهای 1307 تا 1311، تمام تلاش خود در جهت اعاده حقوق ایران را مصروف داشت، اما این مذاکرات به نتیجهای نرسید، قرارداد دارسی به صورت یکطرفه توسط رضاشاه لغو شد و تیمورتاش قربانی همین مذاکرات گردید.
صعود تیمورتاش
عبدالحسین خان نردینی که بعدها به تیمورتاش مشهور شد، در دوره دوم مجلس شورای ملی (1327 قمری) به عنوان نماینده قوچان پا به عرصه سیاست گذاشت. پس از انحلال مجلس دوم، به خراسان بازگشت، ملقب به سردار معظم شد و اندکی بعد به ریاست قشون خراسان رسید.
وی در دوره سوم مجلس نیز به عنوان نماینده قوچان وارد مجلس و با انحلال مجلس سوم، به حکومت گیلان منصوب شد. سردار معظم در مجلس چهارم نیز حضور داشت، وی در این مجلس عضو حزب سوسیالیست بود. تیمورتاش در تمام سالهایی که به عنوان وزیر دربار خدمت میکرد، به عنوان نماینده نیشابور در مجلس حضور داشت.
پس از توفیق رضاخان در کودتای سوم اسفند 1299، تیمورتاش به سردار سپه نزدیک شد و در آن دوره مقاماتی به دست آورد. ازجمله وزارت دادگستری در کابینه سوم مشیرالدوله و وزارت فواید عامه در کابینه دوم و سوم سردار سپه.
عمر سلسله قاجار در نهم آبان 1304 به پایان رسید و در 28 آذر همان سال، از طرف شاه دو فرمان صادر شد. یکی فرمان ریاست وزرایی محمدعلی فروغی و دیگری فرمان وزارت دربار عبدالحسین خان تیمورتاش. ازجمله دلایل انتخاب تیمورتاش به این شغل را، تلاشهای وی برای خلع قاجاریه، داشتن تحصیلات نظامی در دانشکدههای روسی، آشنایی به چند زبان خارجی و اصول تشریفات دانستهاند، تیمورتاش پس از نشستن بر کرسی وزارت دربار، سازمان موقت وزارت دربار را آغاز و تمام تلاشهای خود را مصروف هرچه باشکوه تر برگزار شدن جشن تاجگذاری پهلوی کرد. وی از جواهرسازان تهران خواست تاجی برای شاه جدید بسازند که تاکنون هیچ پادشاهی در ایران چنان تاجی بر سر ننهاده باشد. نفوذ تیمورتاش در دو سه سال اول روز بروز فزونی یافت. در هیات دولت شرکت میکرد و وزرا، گفتههای وی را متن اراده شاه میدانستند. مخبرالسلطنه هدایت نقل میکند: «روزی اعلیحضرت در هیات دولت خطاب به وزراء فرمودند قول تیمور، قول من است».
علی دشتی درباره سالهای طلایی تیمورتاش نوشته است: «وی ظرف آن دو سه سال اول که عهدهدار وزارت دربار پهلوی بود، باد وکالت را از دماغ وکلایی که امر بر آنها مشتبه شده بود و خیال میکردند میتوانند در سیاست کشور رای و نظر مستقل داشته باشند، بیرون کرد... این روش، او را شخص دوم مملکت ساخته بود و من حدس میزنم همین معنی، ناخوشایند طبع تفوق جوی شاه بود. شاه لـله و رهنما نمیخواست».
تیمورتاش و مساله خلیج فارس
ازجمله مهمترین مسائل عصر رضاشاه، مساله حاکمیت ایران بر بحرین و جزایر تنب و ابوموسی و همچنین امتیاز نفت دارسی بود. به نظر میرسد سرنوشت تیمورتاش نیز از این دو مساله مجزاشدنی نیست، چه او در جهت احیای حق حاکمیت ایران بر خلیج فارس و به دست آوردن حقالسهم بیشتر نفت برای ایران تمام تلاش خویش را مصروف کرد.
ایران در دوره پهلوی اول، سیاست فعالی را در قبال مسائل خلیج فارس و تجدید حاکمیت ایران بر جزایر و بنادر آن در پیش گرفت. اقدامات تیمورتاش در جهت اعاده حاکمیت قطعی ایران در خلیج فارس در 1306 (1927 میلادی) آغاز شد و نهایتا به یک دوره مذاکرات فعال دیپلماتیک بین ایران و انگلیس منجر شد که تا سال 1932 ادامه یافت. نماینده تامالاختیار پهلوی در مذاکرات خلیج فارس و الغای امتیاز نفت دارسی تیمورتاش بود.
اعمال سیاست تثبیت حاکمیت قانونی ایران بر لنگرگاههای ورودی دریایی و رودخانهای ازجمله نخستین اقدامات دولت ایران برای اعاده حقوق بینالمللی از دست رفته خود بود. در سومین سال سلطنت پهلوی، طی دستورالعملی از سوی هیات وزیران به کلیه مقامات ایرانی در بنادر و جزایر خلیج فارس ابلاغ شد که از این پس هیچ کشتی خارجی بدون کسب مجوز، حق پهلوگیری در بنادر خلیج فارس را ندارد. این اقدام اگرچه در بدو امر با مخالفت وزارت امور خارجه انگلستان روبهرو شد، اما انگلیسیها چارهای جز پذیرش مذاکرات مستقیم با ایران نداشتند.
شرایط جدید، ایران را در موقعیت برتر قرار میداد و تیمورتاش با استفاده از این فرصت، ابتکارعمل را در دست گرفت و از همین رو، نهم اردیبهشت 1307 به سفیر بریتانیا اطمینان داد که گرچه نمیتواند در این مورد ضمانت کتبی ارائه کند، قول میدهد اقدامی در جهت تغییر وضع موجود انجام دهد. سر رابرت کلایو وزیرمختار انگلستان در ایران در گزارشی به مستر آستین چمبرلین وزیر خارجه بریتانیا آورده است: «... سپس درباره جزایر تنب و ابوموسی صحبت کردیم. از وزیر دربار پرسیدم دولت ایران چه نفعی در تصاحب این جزایر دارد؟... تیمورتاش جواب داد دولت ایران قضیه را به نحوی که در ذهن انگلیسیها مجسم است تفسیر نمیکند، بلکه عمده حرفش این است که این جزایر جزء لاینفک ایران هستند و به زور از طرف دیگران اشغال شدهاند...».
در همین ایام، قرارداد جده میان مقامات بریتانیا با عبدالعزیز بن سعود منعقد شد که طی آن انگلستان، تلویحا استقلال بحرین را به رسمیت میشناخت. در اعتراض به این اقدام، دولت ایران یادداشت اعتراضی به جامعه ملل و دولت بریتانیا تقدیم و مدارک تاریخی خود را دال بر حاکمیت بلاانقطاع ایران بر بحرین به مقامات کنسولی بریتانیا عرضه داشت. مقامات انگلیسی ادعای ایران را رد کرده، حاکمیت ایران را بر بحرین بین سالهای (1031 تا 1117 قمری) مورد تأیید قرار داده و پس از آن تاریخ، بحرین را سرزمینی عربی و متعلق به شیوخ آن ذکر کردند. کفیل وزارت خارجه ایران در پاسخ به این ادعا نوشت:
«مشایخ بحرین همیشه حاکمیت ایران را شناخته و نه فقط تا اواخر قرن هجدهم، بلکه بعدها هم به موجب اسناد معتبری که در دست است، اطاعت کامل و وفاداری خود را به حکومت مرکزی ایران ابراز کردهاند و مالیات بحرین به خزانه ایران عاید میشده است که این خود بهترین علامت انقیاد مشایخ بحرین نسبت به حکومت ایران است».ایران برای اعاده حاکمیت تاریخیاش بر بحرین مصمم بود تا از تمامی ابزارهای لازم بهرهبرداری کند. همه سیاستمداران ایرانی و در رأس آنان، تیمورتاش تلاش میکردند تا با اتخاذ روشهای دیپلماتیک و اعمال فشار بر انگلستان، شرایط را به نفع ایران تغییر دهند. مساله بحرین در طول مذاکرات مربوط به این دوره، به عنوان محور اصلی گفتوگوها مطرح بود و اسناد موجود نشان میدهد که تیمورتاش برای حل مساله بحرین به نفع ایران بر سیاست ارجاع مساله به مجامع بینالمللی اصرار میورزید. تیمورتاش اگر موفق میشد، میتوانست وضع موجود را تغییر دهد و با شرکت موثر در شرایط جدید امکان کسب امتیازات بیشتر را برای ایران به وجود آورد، اما متاسفانه وی برای انجام این امر، فرصت کافی به دست نیاورد و ناکام ماند.
سرنوشت تیمورتاش از سرنوشت امتیاز نفت دارسی نیز مجزاشدنی نیست. امتیاز دارسی در سال 1901 میلادی از سوی مظفرالدین شاه به مستر ویلیام ناکس دارسی به مدت 60 سال داده شده بود، طبق این قرارداد حقالسهم ایران از نفت، 16 درصد سود خالص شرکت بود، اما اشکال در اینجا بود که محاسبه این سود خالص به عهده شرکت بود. تیمورتاش طی مذاکراتی طولانی بین سالهای 1307 تا 1311، تمام تلاش خود در جهت اعاده حقوق ایران را مصروف داشت، اما این مذاکرات به نتیجهای نرسید، قرارداد دارسی به صورت یکطرفه توسط رضاشاه لغو شد و تیمورتاش قربانی همین مذاکرات گردید.