دکتر مرتضی دهقاننژاد، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان است. با وی در مورد وضعیت بازاریان و تجار در دوره قاجار و ارتباط تاجران با عناصر تصمیمگیر و تصمیمساز جامعه به گفتوگو نشستیم.
بازرگانان ایرانی از چه دورهای با تجار غربی ارتباط برقرار کردند و این ارتباط چه تاثیری بر اقتصاد ایران گذاشت؟
بازرگانان ایرانی در زمان صفویه کاملا بر بازار داخلی مسلط بودند، هر چند در تجارت خارجی، به دلایل مختلف ازجمله تفاوت مذهب و زبان چندان موفق نبودند که این مطلب نیز با استفاده از اقلیت مسیحی و ارمنی ساکن ایالات ایران تا حدودی جبران میشد. چنان که شاهعباس صفوی به دلایل متعدد ازجمله توسعه تجارت خارجی و رونق اقتصادی پایتخت، آنان را به اصفهان کوچ داده و امکانات فراوانی را در اختیارشان قرار داد. آنان از طریق همزبانان خود در عثمانی و اروپا عاملی برای رونق بخشیدن به اقتصاد دولت صفوی بودند. لطف شاهعباس به آنان در حدی بود که امتیاز انحصاری تجارت ابریشم را به آنان واگذار کرد و آنان نیز همیشه در خدمت ایران و شاهان صفوی بودند. تلاش برخی شاهان توانای صفوی مانند شاهعباس در جهت اعتلای اقتصادی این دولت با مرگ آنان تداوم نیافت و بسیاری از تجار ارمنی و ایرانی که توانسته بودند ثروتی به دست آورند، به واسطه ترس از مصادره اموال، ترجیح میدادند پول کسب شده از طریق تجارت را در زمینههای دیگری، مانند خرید املاک سرمایهگذاری کنند زیرا سود و امنیت پول آنان از این طریق بیشتر تضمین میشد. برخی نیز سرمایههای خود را به برخی کشورهای دیگر مانند عثمانی منتقل میکردند، اما به هر حال بزرگترین کالای تجاری ایران در این زمان ابریشم خام بود و پس از آن کالاهای دیگر مانند پارچههای حریر، قالی، پشم، سنگهای قیمتی مانند فیروزه، خشکبار و تنباکو قرار میگرفت. برخی سیاحان مانند اولئاریوس در سفرنامه خود گزارش میدهند که هیچ کشوری در آسیا و اروپا وجود ندارد که بازرگانانش را به اصفهان گسیل ندارد. رابـ ـطه تجاری ایران و اروپا از سالهای 1500 میلادی / 879 شمسی تا 1630 میلادی / 1009 شمسی به رابـ ـطهای جدید تبدیل شد که با زمان قبل از آن تفاوت عمده داشت.
در این دوره روابط بازرگانی ایران با کدام کشورهای اروپایی بیشتر بود؟
با عوض شدن مسیر تجارت به واسطه حفر کانال سوئز، دولتهای قدیمی تاجرپیشهای مانند ایتالیا و پرتغال به عنوان پیشگام اکتشافات جغرافیایی اهمیت خود را در ایران از دست دادند و دولتهای جدیدی مانند انگلیس، هلند و سرانجام فرانسویها جای آنان را گرفتند. اتباع این دولتها نیز ابتدای ورود خود به ایران به عنوان تاجر وارد کشور میشدند ولی بعد از مدتی که فضای سیـاس*ـی را مناسب دیدند، سعی میکردند با نفوذ در لایههای سیـاس*ـی کشور، مسیر سیاستگذاریها را به نفع خود تغییر دهند یا امتیازات ویژهای کسب کنند که این کار اغلب به اسم شرکت و کمپانی صورت میگرفت.
نظر شما درباره تاثیرات اقتصادی - سیـاس*ـی کمپانیهای تجاری چیست؟
از سالهای 1615 میلادی / 994 شمسی به بعد را باید عصر حاکمیت کمپانیها نامید زیرا این کمپانیها بودند که به دنبال گسترش بازارهای تازه و کسب سود، دولتهای متبوع خود را هم به دنبال خود کشیدند، بنابراین در حقیقت با گسترش کمپانیهای هند شرقی شاهد ایجاد نوعی حکومت هستیم که دیگر همانند دولتهای دوران فئودالیته اروپا به سرزمین مقدس یا مانند فیزیوکراتها به اینکه زمین منبع درآمد است، اعتقادی نداشتند و بر این باور بودند که آن چیزی که موجب قدرت اقتصادی بیشتر میشود ذخیره هر چه بیشتر طلا و نقره است و این امر نیز از طریق گسترش تجارت امکانپذیر است. این همان چیزی بود که به آن نظام جهانی بازار گفته میشود و سرداران این دنیای جدید بازرگانان بودند که سعی میکردند با به دست آوردن بازارهای جدید حوزه فعالیت خود را گسترش دهند. مثلا نقره اسپانیا از طریق قاره آمریکا وارد اروپا میشد، انگلیسیها این نقره را میخریدند به شرق میبردند، با آن ادویه و ابریشم خام (ایران) میخریدند و اینها را به فرانسه، هلند و اسپانیا میفروختند و دوباره با نقره بیشتری به آسیا برمیگشتند. این شرکتها برای این که بتوانند از سرمایه خود در برابر دزدان دریایی یا دولتهایی که نمیتوانستند امنیت آنان را تضمین کنند دست به ایجاد ناوگانهای زدند که به توپ و تفنگ مسلح بودند و میتوانستند از خود دفاع کنند، در حقیقت کشتی خود مانند جزیره مستقلی بود که از همه امکانات برخوردار بود و به این ترتیب، ناوگانهای تجاری ـ نظامی پا به عرصه وجود گذاشتند. این امر به تجار کمک میکرد تا هر کجا که با کشورهایی مواجه میشدند که با تجارت آنان مخالفت میکردند از توپهای نظامی برای بازکردن دروازههای آن کشورها استفاده کنند. اولین دولت پرتغال بود که وارد این عرصه شد ولی به دلیل خشونت بیش از اندازه آنان، نتوانستند در عرصه تجارت چندان دوامی بیاورند ولی بهترین نمونه چنین دولتهایی هلندیها بودند که از 2 الگوی نظامی پرتغال و الگوی تجاری انگلیس سود میبردند؛ روشی که از کارآیی بیشتری برخوردار بود. چگونگی آن را میتوان در نامهای که ژان کان در سال 1619 میلادی / 998 شمسی به مدیران شرکت نوشته است به خوبی دریافت. او میگوید: میتوانیم اجناسی از گجرات را با فلفل و طلا در ساحل سوماترا مبادله کنیم، ریال و پنبه سوماترا را با فلفل بانتام و ریال و صندل و فلفل را با اجناس و طلای چینی معامله کنیم، اجناس چینی از ژاپن نقره بخریم و به مردم سواحل کوروماندل (هند) ریال و سایر اجناس را بدهیم و ادویه بگیریم و ادویه و بعضی اقلام دیگر را به مردم عربستان بدهیم و ریال بگیریم و همینطور به این کار ادامه دهیم. همه این عملیات را به یاری کشتیها و بدون آوردن پول نقد از هلند میتوانیم انجام دهیم. این طرحی بود که هلندیها بخوبی انجام میدادند. آنان تلاش میکردند رابـ ـطه خوبی با سلاطین کشورهای مورد معامله داشته باشند که یکی از موارد آن، رابـ ـطه آنان با شاهعباس و ارامنه ایران بود که در حقیقت برای این شرکت به جمعآوری ابریشم خام مشغول بودند. آنان در برخورد با ایرانیان، برخلاف دیگر مناطق به صورتی متمدنانه برخورد و سعی میکردند به قوانین ایران احترام بگذارند و از این طریق اعتماد دربار ایران را جلب کنند و امتیازات بیشتری را نصیب خود کنند، اما طرف دیگر، کشوری که از نیمه قرن 16 میلادی (879 تا 989 شمسی) با ایران تجارت خود را گسترش داد روسها بودند. آنان به ایران پوست خز میفروختند و در عوض از ایران ابریشم خام، حریر، پارچههای نخی، چرم و سنگهای قیمتی میخریدند. تجارتی که بین 2 کشور صورت میگرفت، بیشتر صورت دولتی داشت و نمایندگان 2 دولت با یکدیگر طرف معامله بودند و مانند تجار اروپایی که دارای شرکت بوده و مستقل عمل میکردند، نبود. در هر دو کشور سلاطین خود را طرف معامله بکدیگر میدانستند و تجار از استقلال چندانی برخوردار نبودند.
عقبماندگی ایران به لحاظ تکنولوژی چه تاثیری در این رابـ ـطه تجاری داشت؟
برخلاف کشورهای اروپایی که به موازات رشد و گسترش تجارت، طبقه جدیدی که همان بورژوازی تجاری بود پدیدار شده و روز به روز برای توسعه تجارت ابداعات تازهای را خلق میکرد تا بتواند با رساندن کالا به بازارنهایی سود بیشتری عاید خود کند. عقبماندگی تکنولوژیک ایران در عرصه کشتیرانی و دریانوردی آغازی بود برای عقبماندگی اقتصادی ایران و اینکه تجار ایرانی با عدم حضور در تجارت دریایی نتوانستند در عرصه تجارت بینالمللی وارد شوند و این مهم ترین علت شروع عقبماندگی ایرانیان بود.
از این زمان تجار ایرانی که بشدت زمینگیر شده بودند، غالبا به عنوان نمایندگان شرکتهای اروپایی فعالیت میکردند و به این ترتیب بازار خارجی ایران قربانی عقبماندگی تکنیکی و نهایتا وابستگی تجاری این کشور را به دنبال داشت. ایران نتوانست در امپراتوری جهانی جدید جایگاه مناسبی پیدا کند. زیرا امپراتوریهای جهانی، نظامهای جهانی بودند که در اساس در شکل اقتصادی ایشان حالت بازتوزیع داشتند.
در این نظام مجموعهای از بازرگانان رشد میکردند که پس از اینکه از تدبیر و تجربه فراوانی در حوزه داخلی برخوردار میشدند، میتوانستند وارد بازارهای جهانی شوند. این نظام جدید جهانی در واقع پس از آن شکل گرفت که تلاشهای کسانی مانند فیلیپ پادشاه اسپانیا که خود را برگزیده خداوند برای ایجاد امپراتوری مسیحی میدانستند با شکست مواجه شد یا تفکر هابسبورگ برای ایجاد امپراتوری جهانی از بین رفت و نظام اقتصادی جهانی سرمایهداری به عنوان یک نظام قدرتمند که در بسیاری از کشورها از طریق شرکتها و کمپانیهای خود آن را نمایندگی میکرد وارد عرصه بینالمللی شد. از این زمان به بعد. دیگر جهان تبدیل به یک شرکت سهامی بزرگ شده بود که صاحب سهم بالاتر از حق رای بالاتری هم برخوردار بود هر چند دیگران نیز به میزان سهمی که در اقتصاد جهانی داشتند میتوانستند در این میدان اظهارنظر کنند. این نظام توانست با دولتهای عثمانی و روسیه که در ابتدا بیرون از این حوزه بودند به نتیجه رسیده و آنان را وارد بازی کند ولی ایرانیان به جای اینکه به عنوان بخشی از این نظام (حتی خیلی کوچک) بتوانند سهمی از این بازار بزرگ را (حداقل اقیانوس هند) را به خود اختصاص دهند به حاشیه رانده شدند. در این حاشیه ایران وظیفهای به جز تولید مواد خام ارزانقیمت نداشت. داد و ستدی که بیشتر داد و ستد فقرا بود تا اغنیا زیرا معاملات بزرگ و سودآور در پیرامون صورت نمیگرفت.
بازرگانان ایرانی از چه دورهای با تجار غربی ارتباط برقرار کردند و این ارتباط چه تاثیری بر اقتصاد ایران گذاشت؟
بازرگانان ایرانی در زمان صفویه کاملا بر بازار داخلی مسلط بودند، هر چند در تجارت خارجی، به دلایل مختلف ازجمله تفاوت مذهب و زبان چندان موفق نبودند که این مطلب نیز با استفاده از اقلیت مسیحی و ارمنی ساکن ایالات ایران تا حدودی جبران میشد. چنان که شاهعباس صفوی به دلایل متعدد ازجمله توسعه تجارت خارجی و رونق اقتصادی پایتخت، آنان را به اصفهان کوچ داده و امکانات فراوانی را در اختیارشان قرار داد. آنان از طریق همزبانان خود در عثمانی و اروپا عاملی برای رونق بخشیدن به اقتصاد دولت صفوی بودند. لطف شاهعباس به آنان در حدی بود که امتیاز انحصاری تجارت ابریشم را به آنان واگذار کرد و آنان نیز همیشه در خدمت ایران و شاهان صفوی بودند. تلاش برخی شاهان توانای صفوی مانند شاهعباس در جهت اعتلای اقتصادی این دولت با مرگ آنان تداوم نیافت و بسیاری از تجار ارمنی و ایرانی که توانسته بودند ثروتی به دست آورند، به واسطه ترس از مصادره اموال، ترجیح میدادند پول کسب شده از طریق تجارت را در زمینههای دیگری، مانند خرید املاک سرمایهگذاری کنند زیرا سود و امنیت پول آنان از این طریق بیشتر تضمین میشد. برخی نیز سرمایههای خود را به برخی کشورهای دیگر مانند عثمانی منتقل میکردند، اما به هر حال بزرگترین کالای تجاری ایران در این زمان ابریشم خام بود و پس از آن کالاهای دیگر مانند پارچههای حریر، قالی، پشم، سنگهای قیمتی مانند فیروزه، خشکبار و تنباکو قرار میگرفت. برخی سیاحان مانند اولئاریوس در سفرنامه خود گزارش میدهند که هیچ کشوری در آسیا و اروپا وجود ندارد که بازرگانانش را به اصفهان گسیل ندارد. رابـ ـطه تجاری ایران و اروپا از سالهای 1500 میلادی / 879 شمسی تا 1630 میلادی / 1009 شمسی به رابـ ـطهای جدید تبدیل شد که با زمان قبل از آن تفاوت عمده داشت.
در این دوره روابط بازرگانی ایران با کدام کشورهای اروپایی بیشتر بود؟
با عوض شدن مسیر تجارت به واسطه حفر کانال سوئز، دولتهای قدیمی تاجرپیشهای مانند ایتالیا و پرتغال به عنوان پیشگام اکتشافات جغرافیایی اهمیت خود را در ایران از دست دادند و دولتهای جدیدی مانند انگلیس، هلند و سرانجام فرانسویها جای آنان را گرفتند. اتباع این دولتها نیز ابتدای ورود خود به ایران به عنوان تاجر وارد کشور میشدند ولی بعد از مدتی که فضای سیـاس*ـی را مناسب دیدند، سعی میکردند با نفوذ در لایههای سیـاس*ـی کشور، مسیر سیاستگذاریها را به نفع خود تغییر دهند یا امتیازات ویژهای کسب کنند که این کار اغلب به اسم شرکت و کمپانی صورت میگرفت.
نظر شما درباره تاثیرات اقتصادی - سیـاس*ـی کمپانیهای تجاری چیست؟
از سالهای 1615 میلادی / 994 شمسی به بعد را باید عصر حاکمیت کمپانیها نامید زیرا این کمپانیها بودند که به دنبال گسترش بازارهای تازه و کسب سود، دولتهای متبوع خود را هم به دنبال خود کشیدند، بنابراین در حقیقت با گسترش کمپانیهای هند شرقی شاهد ایجاد نوعی حکومت هستیم که دیگر همانند دولتهای دوران فئودالیته اروپا به سرزمین مقدس یا مانند فیزیوکراتها به اینکه زمین منبع درآمد است، اعتقادی نداشتند و بر این باور بودند که آن چیزی که موجب قدرت اقتصادی بیشتر میشود ذخیره هر چه بیشتر طلا و نقره است و این امر نیز از طریق گسترش تجارت امکانپذیر است. این همان چیزی بود که به آن نظام جهانی بازار گفته میشود و سرداران این دنیای جدید بازرگانان بودند که سعی میکردند با به دست آوردن بازارهای جدید حوزه فعالیت خود را گسترش دهند. مثلا نقره اسپانیا از طریق قاره آمریکا وارد اروپا میشد، انگلیسیها این نقره را میخریدند به شرق میبردند، با آن ادویه و ابریشم خام (ایران) میخریدند و اینها را به فرانسه، هلند و اسپانیا میفروختند و دوباره با نقره بیشتری به آسیا برمیگشتند. این شرکتها برای این که بتوانند از سرمایه خود در برابر دزدان دریایی یا دولتهایی که نمیتوانستند امنیت آنان را تضمین کنند دست به ایجاد ناوگانهای زدند که به توپ و تفنگ مسلح بودند و میتوانستند از خود دفاع کنند، در حقیقت کشتی خود مانند جزیره مستقلی بود که از همه امکانات برخوردار بود و به این ترتیب، ناوگانهای تجاری ـ نظامی پا به عرصه وجود گذاشتند. این امر به تجار کمک میکرد تا هر کجا که با کشورهایی مواجه میشدند که با تجارت آنان مخالفت میکردند از توپهای نظامی برای بازکردن دروازههای آن کشورها استفاده کنند. اولین دولت پرتغال بود که وارد این عرصه شد ولی به دلیل خشونت بیش از اندازه آنان، نتوانستند در عرصه تجارت چندان دوامی بیاورند ولی بهترین نمونه چنین دولتهایی هلندیها بودند که از 2 الگوی نظامی پرتغال و الگوی تجاری انگلیس سود میبردند؛ روشی که از کارآیی بیشتری برخوردار بود. چگونگی آن را میتوان در نامهای که ژان کان در سال 1619 میلادی / 998 شمسی به مدیران شرکت نوشته است به خوبی دریافت. او میگوید: میتوانیم اجناسی از گجرات را با فلفل و طلا در ساحل سوماترا مبادله کنیم، ریال و پنبه سوماترا را با فلفل بانتام و ریال و صندل و فلفل را با اجناس و طلای چینی معامله کنیم، اجناس چینی از ژاپن نقره بخریم و به مردم سواحل کوروماندل (هند) ریال و سایر اجناس را بدهیم و ادویه بگیریم و ادویه و بعضی اقلام دیگر را به مردم عربستان بدهیم و ریال بگیریم و همینطور به این کار ادامه دهیم. همه این عملیات را به یاری کشتیها و بدون آوردن پول نقد از هلند میتوانیم انجام دهیم. این طرحی بود که هلندیها بخوبی انجام میدادند. آنان تلاش میکردند رابـ ـطه خوبی با سلاطین کشورهای مورد معامله داشته باشند که یکی از موارد آن، رابـ ـطه آنان با شاهعباس و ارامنه ایران بود که در حقیقت برای این شرکت به جمعآوری ابریشم خام مشغول بودند. آنان در برخورد با ایرانیان، برخلاف دیگر مناطق به صورتی متمدنانه برخورد و سعی میکردند به قوانین ایران احترام بگذارند و از این طریق اعتماد دربار ایران را جلب کنند و امتیازات بیشتری را نصیب خود کنند، اما طرف دیگر، کشوری که از نیمه قرن 16 میلادی (879 تا 989 شمسی) با ایران تجارت خود را گسترش داد روسها بودند. آنان به ایران پوست خز میفروختند و در عوض از ایران ابریشم خام، حریر، پارچههای نخی، چرم و سنگهای قیمتی میخریدند. تجارتی که بین 2 کشور صورت میگرفت، بیشتر صورت دولتی داشت و نمایندگان 2 دولت با یکدیگر طرف معامله بودند و مانند تجار اروپایی که دارای شرکت بوده و مستقل عمل میکردند، نبود. در هر دو کشور سلاطین خود را طرف معامله بکدیگر میدانستند و تجار از استقلال چندانی برخوردار نبودند.
عقبماندگی ایران به لحاظ تکنولوژی چه تاثیری در این رابـ ـطه تجاری داشت؟
برخلاف کشورهای اروپایی که به موازات رشد و گسترش تجارت، طبقه جدیدی که همان بورژوازی تجاری بود پدیدار شده و روز به روز برای توسعه تجارت ابداعات تازهای را خلق میکرد تا بتواند با رساندن کالا به بازارنهایی سود بیشتری عاید خود کند. عقبماندگی تکنولوژیک ایران در عرصه کشتیرانی و دریانوردی آغازی بود برای عقبماندگی اقتصادی ایران و اینکه تجار ایرانی با عدم حضور در تجارت دریایی نتوانستند در عرصه تجارت بینالمللی وارد شوند و این مهم ترین علت شروع عقبماندگی ایرانیان بود.
از این زمان تجار ایرانی که بشدت زمینگیر شده بودند، غالبا به عنوان نمایندگان شرکتهای اروپایی فعالیت میکردند و به این ترتیب بازار خارجی ایران قربانی عقبماندگی تکنیکی و نهایتا وابستگی تجاری این کشور را به دنبال داشت. ایران نتوانست در امپراتوری جهانی جدید جایگاه مناسبی پیدا کند. زیرا امپراتوریهای جهانی، نظامهای جهانی بودند که در اساس در شکل اقتصادی ایشان حالت بازتوزیع داشتند.
در این نظام مجموعهای از بازرگانان رشد میکردند که پس از اینکه از تدبیر و تجربه فراوانی در حوزه داخلی برخوردار میشدند، میتوانستند وارد بازارهای جهانی شوند. این نظام جدید جهانی در واقع پس از آن شکل گرفت که تلاشهای کسانی مانند فیلیپ پادشاه اسپانیا که خود را برگزیده خداوند برای ایجاد امپراتوری مسیحی میدانستند با شکست مواجه شد یا تفکر هابسبورگ برای ایجاد امپراتوری جهانی از بین رفت و نظام اقتصادی جهانی سرمایهداری به عنوان یک نظام قدرتمند که در بسیاری از کشورها از طریق شرکتها و کمپانیهای خود آن را نمایندگی میکرد وارد عرصه بینالمللی شد. از این زمان به بعد. دیگر جهان تبدیل به یک شرکت سهامی بزرگ شده بود که صاحب سهم بالاتر از حق رای بالاتری هم برخوردار بود هر چند دیگران نیز به میزان سهمی که در اقتصاد جهانی داشتند میتوانستند در این میدان اظهارنظر کنند. این نظام توانست با دولتهای عثمانی و روسیه که در ابتدا بیرون از این حوزه بودند به نتیجه رسیده و آنان را وارد بازی کند ولی ایرانیان به جای اینکه به عنوان بخشی از این نظام (حتی خیلی کوچک) بتوانند سهمی از این بازار بزرگ را (حداقل اقیانوس هند) را به خود اختصاص دهند به حاشیه رانده شدند. در این حاشیه ایران وظیفهای به جز تولید مواد خام ارزانقیمت نداشت. داد و ستدی که بیشتر داد و ستد فقرا بود تا اغنیا زیرا معاملات بزرگ و سودآور در پیرامون صورت نمیگرفت.
تالار نقد نگاه دانلود
آخرین ویرایش توسط مدیر: