راه راندیا، نگاهی تحلیلی به رقابت سیـاس*ـی ـ نظامی اشکانیان و روم در ارمنستان( 57 ـ 66 م)‏

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 262
  • پاسخ ها 4
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
نویسنده: مهدی یاراحمدی[1] و صادق کریمی[2]‏
فصلنامه فرهنگی پیمان - شماره 66 - سال هفدهم - زمستان 1392

نبرد راندیا[3]یکی از سرنوشت ساز ترین نبرد ها میان ایران و روم بود که تأثیرات سیـاس*ـی، اجتماعی و اقتصادی عمیقی بر آسیای غربی، به ویژه، ارمنستان گذاشت. در نتیجۀ این نبرد اشکانیان موفق شدند شاخه ای فرعی از سلسلۀ اشکانی را در سرزمین استراتژیک و ارزشمند ارمنستان مستقر سازند. بررسی تحلیلی رخداد های منتهی به نبرد راندیا در این مقاله کمک میکند تا با استناد به وقایع نگاریهای معاصر رومی و سکه های کشف شدۀ پارتی به بررسی دقیقتر علل و نتایج جنگهای ایران و روم در 57 ـ 66م بپردازیم، نبرد هایی که به رغم برتری پر هزینه و مقطعی استراتژیک و نظامی روم با پیروزی اجتماعی و سیـاس*ـی امپراتوری اشکانی به پایان رسید.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    رخداد های تاریخ ایران باستان نه تنها در ایران بلکه در سرتاسر جهان در زمرۀ مهمترین رویداد های تاریخ بشر تلقی میشود. دربارۀ این بخش از تاریخ ایران تاکنون مطالعات گسترده و فراوانی، به ویژه، در خصوص تاریخ دورۀ ساسانی صورت گرفته اما در مورد سلسله های آغازین و میانی، به ویژه، در مورد سلسله های میانی سلوکی و اشکانی به علت سکوت بیشتر منابع و از بین رفتن حجم انبوهی از آن ها اطلاعات موجود بسیار اندک است و در بسیاری از موارد آگاهی از رخداد های این دوران تنها وابسته به اطلاعاتی است که رومیان، مهمترین و مهیب ترین رقیب سیـاس*ـی و نظامی اشکانیان، آن ها را ثبت و نگهداری کرده اند. این منابع، به دلیل اختلافهای موجود در آن ها به ویژه در ثبت دقیق نام افراد و مکانها، کمتر مورد توجه محققان ایرانی قرار گرفته اند به گونهای که تاکنون تنها بخشهای مربوط به ایران برخی از این منابع ترجمه شده و در اختیار محققان قرار گرفته است.

    اما از آن جا که تاریخ در بستر زمان شکل میگیرد و حوادثی که در طی زمان رخ میدهند زنجیروار به یکدیگر وابستهاند آگاهی از آن چه در ظاهر ارتباطی با ایران ندارد میتواند در روشن ساختن دلایل رفتار دولتمردان گوناگون و تصمیمات ایشان کمک فراوانی کند. نباید این نکته را به فراموشی سپرد که یکی از مهمترین اهداف تاریخ درس گرفتن از وقایع است و ثبت دقیق رخداد ها در بهره گیری از نتایج آن ها نقش مهمی دارد.
    تاریخ ایران در دورۀ اشکانیان، به علت حیات بسیار طولانی این سلسله و ساختار ملوک الطوایفی آن، دارای پیچیدگیهای فراوانی است به گونه ای که پژوهش در این بخش از تاریخ ایران، در میان محققان این رشته، به منزلۀ یکی از دشوار ترین بخشهای تحقیقاتی شمرده میشود. کمبود شدید منابع مربوط به این مقطع از تاریخ ایران به اندازه ای است که منابعی چون سکه های باستانی در درجۀ اول اهمیت قرار دارد در حالیکه سکه های ضرب شدۀ مربوط به سلسله هایی مانند ساسانیان، که پس از اشکانیان به روی کار آمده اند، در درجۀ دوم قرار میگیرد.


    علاوه بر سکه ها مهمترین منابع مکتوب موجود دربارۀ اشکانیان در سرزمین همسایگان هم مرز با آن، یعنی، ارمنستان و روم به نگارش درآمده است. در مورد منابع رومی در سطور فوق توضیحاتی دادیم اما در مورد منابع ارمنی میتوان ادعا کرد که هنوز بسیاری از آن ها به درستی مورد تحقیق پژوهشگران ایرانی قرار نگرفته اند.


    از مهمترین رویدادهای سیـاس*ـی ـ نظامی ایران در دورۀ اشکانیان درگیریهای ایران و روم است. این درگیریها با نبرد خونین حرّان در 53 پ م آغاز شد. در این نبرد تعداد بسیاری از پرچمهای رومی و علامتهای لژیونهای[4] آنان به دست ایرانیان افتاد که در بسیاری از ادارات مهم دولتی اشکانیان، به ویژه، در پایتخت اشکانیان آویخته شدند. بعدها، مارکوس آنتونیوس(83 ـ30پم)[5] تلاش کرد تا با حمله به اشکانیان ضمن شکست آنان این پرچمها را بازپس گیرد اما نه تنها در نبرد های خود با فرهاد چهارم موفقیتی کسب نکرد، بلکه در حمله به سرزمین ماد از راه ارمنستان دچار خسارتهایی سنگین و جدی شد. تا این که سرانجام آشوبهای داخلی سالهای پایانی حکومت فرهاد چهارم، مسئلۀ دشوار انتخاب جانشینی شایسته برای او و بسیج بزرگ قوای روم به رهبری امپراتور اکتاویوس اگوستوس (30 پم ـ 14م) و ولیعهد وی، تیبریوس، در ارمنستان کوچک و سوریه علیه اشکانیان سبب شد تا اشکانیان به ترک مجادله رضایت و پرچمهای رومیان را بازپس دهند. این اقدام موجب خوشحالی دولت روم و برگزاری جشنهای بزرگی از سوی این دولت شد و به دستور اکتاویوس سکه های یادبودی برای بازپس گیری پرچمها، از سوریه تا اسپانیا، ضرب شد.
    s001.jpg

    نمونه ای از سکه های اکتاویوس اگوستوس به یادبود بازپس گیری پرچم های نبرد حرّان از اشکانیان، 19 پ م
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    بازپسگیری پرچمهای رومی فرصت را برای افزایش ادعا های ارضی رومیان فراهم آورد، هر چند که آنان در این دوره درگیریهای شدیدی در نواحی دیگر، به ویژه، در شمال اروپا در ژرمانیا ماگنا داشتند. در سپتامبر سال 9 م، لوسیوس وروس، سردار رومی، در یک قدمی پیروزی بزرگ رومیان در ژرمانیا، در جنگلهای توتوبرگ در محاصرۀ ژرمنها قرار گرفت. او و سه لژیون هفدهم، هجدهم و نوزدهم روم قتل عام و نابود شدند. نابودی سه لشکر روم، آن هم تنها در یک جنگ، فاجعهای بزرگ برای رومیان بود. این سه لژیون احتمالاً نزدیک به 10 درصد تمام قوای روم را در آن دوران تشکیل میدادند و جایگزینی آنها بسیار دشوار و نیازمند صرف زمان بود. به هر صورت، این فاجعه سبب شد که رومیان در این دوره اقدامات مهمی علیه ایرانیان صورت ندهند و تنها به استفاده از فرصتهای سیـاس*ـی بسنده کنند. اوضاع به همین منوال به آرامی در شرق سپری شد اما در میانۀ قرن اول با درگذشت امپراتور کلودیوس و بر تخت نشستن فرزندش، نرون (54 ـ 61م)، نبردهای وی با اشکانیان در شرق، بر سر ارمنستان، آغاز شد، نبرد هایی که تنها نبرد خارجی عصر وی محسوب میشود.

    نرون امپراتوری نیمه مجنون بود که خود را در ردیف خدایان میشمرد. او کوشید تا با گسترش قلمروی خود، افزون بر کسب ثروتهای جدید برای اقدامات پرخرجش، مردم روم را نیز مسحور فتوحات خود سازد و در ضمن، دل سناتور های آزمند سنا را نیز به دست آورد. او برای گسترش قلمروی خود گزینه های زیادی پیش رو نداشت. در غرب، همۀ سرزمینهای شناخته شده زیر سلطۀ روم بود. در شمال، جایی که واروس، سردار رومی و لژیونهای رومی قتل عام شدند، هنوز داستان پیروزی ژرمنها بر رومیان بر سر زبانها بود و سربازان ژرمن، که این حماسه را خلق کرده بودند، با تعریف آن جوانان ژرمن را تشویق به حماسه سازیهای مشابه میکردند. کمی آن سوتر از ژرمنها، داشیا قرار داشت اما دست اندازی به این سرزمین به اندازه ای خطرناک بود که فتح آن نیازمند لژیونهای جدیدی همچون لژیونهای سه گانۀ ایتالیا و فرماندهای همچون تراژان بود، فرمانده ای که هنوز مانند او در روم زاده نشده بود. در شرق، دولت پونتوس پس از یک قرن کشمکش جسورانه و همراه با سماجت به زانو درآمده بود و اگوستوس و سزار اندکی بعد تمامی شمال آفریقا را از مصر تا نومیدیا تصرف کرده بودند. اینک صحرای بزرگ مرز جنوبی رومیها بود. هرچند پاسگاههای کوچک رومی تا دل صحرا پیش رفته بودند اما عبور از این سرزمین بسیار وسیع، که به اندازۀ خود امپراتوری بود، دشوارتر از آن بود که به توان به آن لشکر کشید. کمی آن سوتر، در شرق و پشت ایالت رومی آرابیا پترا،[6] در شبه جزیرۀ عربستان نیز بیابان و گرما هرگونه ماجراجویی را خنثی میکرد. لشکرکشی آلیوس گالوس[7] به یمن، در 24 پ م، نیز شکست خورده بود.


    اما اشکانیان در این زمان در مشرقی ترین بخش قلمروی روم قرار داشتند و سرزمینهای ثروتمندی چون خوزستان، خراسان، پارس، میانرودان (بین النهرین) و طبرستان در اختیار ایشان بود، سرزمینهایی که مرکز تولید ابریشم، پارچه، شکر، برخی کالا های تجملی مانند فرشهای زیبا و ارزشمند و مهمترین کالای صنعتی جهان باستان بود. آن سوی قلمروی اشکانیان هندوستان قرار داشت، سرزمین افسانه های زنده که همواره مورد ستایش بازرگانان بود. آرزوی فتح این سرزمین بسیار ثروتمند رؤیایی شیرین برای هر سردار رومی بود اما لازمۀ فتح هندوستان حمله به اشکانیان و از بین بردن این دولت بود. به این ترتیب نرون، امپراتور روم، انگیزه ای قوی برای لشکرکشی به شرق داشت.


    از سوی دیگر، وقایعی چون نبرد حران و شکستهای مارکوس آنتونیوس نشان داده بود که اشکانیان، به منزلۀ وارثان دولت بزرگ هخامنشیان، آن اندازه قدرتمند هستند که بتوانند به خوبی از خود دفاع کنند. هرچند در دورۀ اگوستوس اشکانیان از نظر سیـاس*ـی و نظامی به ترک مجادله رضایت و پرچمهای رومی را بازپس دادند این نکته به معنی قابلیت فتح کامل سرزمینهای اشکانی نبود. اشکانیان همانند روم دارای مستعمرات و توابع بسیاری بودند که خود نشان از قدرت و اقتدار دولت اشکانی داشت. شاهنشاه اشکانی فردی شناخته شده برای رومیان بود که عنوان شاه شاهان را به خود اختصاص داده بود و از این نظر هماورد امپراتور روم به حساب میآمد.


    اقدامات رومیان در این دوره به گونه ای است که صدور فرمان و جزئیات آن را از سوی شخص نرون منتفی میسازد. نرون فرمانروایی بود که خود را همردیف خدایان میانگاشت. چنین فردی برای جنگ با یک دولت بزرگ اقدامات کوچکی صورت نمیدهد. به نظر میرسد که اگر او دستورات نظامی مستقیمی را صادر کرده بود، ارتش روم میبایست حملۀ مستقیم و سنگینی را به سوی قلب اشکانیان در میانرودان (بین النهرین) ترتیب میداد. نگارنده معتقد است که هرچند دستور ابتدایی نبرد با شرق را نرون صادر کرده ابتکار اصلی نبرد در دست سردار وی، فرمانروای سوریه، گنائوس دومیتیوس کربولو،[8] بوده است.کربولو مدتها در شرق بود و نوع حملۀ وی نشان میدهد که او در اقداماتش بسیار محتاط بوده است.

    غیبت بلاش، برتری کربولو


    به دنبال مرگ شاه ایبریایی ارمنستان، بلاش اول اشکانی (51 ـ 79 م) برادر کوچکتر خود، تیرداد، را در 54م بر تخت پادشاهی ارمنستان نشاند.[9] این در حالی بود که رومیان در 20پم و در دورۀ اگوستوس در ارمنستان نفوذ و فرمانداری[10] از سوی خود در آن جا منسوب کرده بودند. این روند تا 37م ادامه داشت. در این دوره، چندین تن بر تخت فرمانروایی ارمنستان تکیه زدند که عمدتاً از بازماندگان خاندان آرداشسیان بودند. این فرمانروایان گاه تحت نفوذ ایران و گاه تحت نفوذ روم بودند و گاهی نیز مستقل عمل میکردند. شاهن هوسپیان، پژوهشگر معاصر، در مقالهای ارزشمند، اطلاعات دقیقی دربارۀ وضعیت سیـاس*ـی ارمنستان در این دوره، براساس سکههای رومی ضرب شده، ارائه داده است.[11]


    در این دوره، روم اندک اندک کوشید تا نفوذ خود را در ارمنستان افزایش دهد. ارمنستان اهمیتی ویژه داشت زیرا تنها دولتی بود که همزمان به دو دریای سیاه و خزر راه داشت. دستیابی به این کشور به معنی تضمین ارتباط تجاری با چین، مهمترین و تنها تولیدکنندۀ ابریشم خام در آن دوران، بود. به همین دلیل، ارمنستان صحنۀ رقابت میان ایران و روم شد. ایرانیان در این دوره به هیچ وجه علاقه نداشتند رومیان را، که دارای سیاستی همواره تهاجمی بودند، علاوه بر فرات در جای دیگری ببینند. همچنین، دستیابی روم به ارمنستان به این معنا بود که روم هر زمان اراده کند میتواند ارتباط بین بین النهرین و نواحی داخلی فلات ایران را مختل سازد یا با حملۀ همزمان به دو نقطه اشکانیان را به زانو درآورد. با این حساب، هرگز نباید جای پای رومیان در ارمنستان محکم میشد. اشکانیان در فاصلۀ میان فروانروایی فرهاد چهارم تا حکومت بلاش اول در یک دوره فترت به سر میبرد. این مسئله به معنی عدم برخورد نظامی قوی و جدی با دشمنان قدری همچون روم بود.


    ریشۀ خصومتی که به نبرد راندیا منتهی شد از 20 پم و در دورۀ اکتاویوس شروع شده بود. اکتاویوس و تیبریوس، با کشاندن لژیونهای رومی به شرق و تهدید اشکانیان، توانسته بودند ضمن بازپسگیری پرچمها فرد مورد نظر خود را در ارمنستان بر تخت نشانند.[12] این فرد اگرچه لزوماً یک رومی نبود وابستگی سیـاس*ـی نزدیکی به روم داشت. این مسئله از دیدگاه تیسفون مسئله ای توهین آمیز محسوب میشد اما به دلیل قدرت فراوان روم و تمرکز تمامی این قدرت در پس مرز های پرآشوب ایران مجادله بر سر این موضوع امکانپذیر نبود. با گذشت زمان و مرگ اکتاویوس، ژرمانیکوس[13] جنگجو (سردار رومی) و سپس تیبریوس قدرت به دست کالیگولای[14] نیمه مجنون افتاد. پس از کالیگولا هرچند کلودیوس اول (54 ـ 68 م) بر تخت نشست اما او نیز درگیر مشکلات خود در غرب به ویژه در بریتانیا بود. به این ترتیب، آرامش طولانی در شرق به اشکانیان کمک کرد تا بر طبق روال پادشاهان خود در جایی که نمیتوانند با سیاست پیش روند با کیاست به پیشروی بپردازند. آنان کوشیدند تا در 37م، پس از مرگ تیبریوس، شاهزاده ارد، پسر فرهاد چهارم، را که در روم به سر میبرد بر تخت حکومت ارمنستان بنشانند. این اقدام دارای ارزش بسیاری بود زیرا:


    1. در این صورت نامزد حکومت بر ارمنستان از دودمان اشکانی بود. این مسئله حق جانشینی حکومت ارمنستان را برای اشکانیان محفوظ میداشت.


    2. با به حکومت رسیدن ارد در ارمنستان و فرمانروایی وی بر ناحیه ای در نزدیکی ایران این احتمال وجود داشت که بسیاری از مدعیان سلطنت بر جای خود بنشینند زیرا ارد، که از دودمان اصلی اشکانی بود، از هر فرد دیگری برای نشستن بر تخت شاهی ایران اولیتر بود و در صورتی که بدون ایجاد دردسر برای شاهنشاه اشکانی بر ارمنستان حکم میراند حضور وی وزنه ای مهم برای شاهنشاه در برابر مخالفان بود.


    3. از آن جا که نامزد سلطنت در روم پرورش یافته بود میتوانست مورد تأیید روم نیز باشد. به این ترتیب، قلمرو اشکانی در این جبهه آرامش خود را باز مییافت. البته، این خطر همواره وجود داشت که روم با کمک ارد به اشکانیان حمله کند. برای مقابله با وقوع چنین مشکلی احتمالاً برنامۀ اشکانیان این بوده که وی را همواره با کشمکشهای داخلی مشغول نگاه دارند.


    اما برخلاف آن چه اشکانیان در پی آن بودند فرماندهان لایق رومی تیبریوس، که در دورۀ کالیگولا نیز همچنان به خدمت خود ادامه میدادند، نامزد مورد حمایت روم، یعنی مهرداد، برادر فراسمن، پادشاه ایبرها، را بر تخت نشاندند.[15] در 51م، مهرداد به دست برادرزاده اش، رادامیستوس ایبریایی، برکنار و کشته شد.[16] این موضوع بهانهای به دست اشکانیان داد که از عدم محبوبیت اجتماعی رادامیستوس در ارمنستان استفاده و به سوی ارمنستان لشکرکشی کنند.


    در این مقطع، ایران نیز عرصۀ کشمکشهای داخلی بود اما پس از یک مرحلۀ پرتنش سرانجام حکومت به دست یکی از شاخه های فرعی اشکانیان، به رهبری بلاش، افتاد. بلاش کوشید تا با انتساب افراد خانوادۀ خود در مناصب مهم از اختلاف آتی جلوگیری کند. مهمترین مورد، که در سرنوشت ارمنستان نیز بی تأثیر نبود، انتخاب پاکُر، پسر بلاش، به سلطنت ماد بود.[17] به احتمال فراوان، او برای این کار حمایت بخش مهمی از خاندانهای هفتگانۀ ایران را در این دوره به دست آورده بود. احتمالاً، برخورد بلاش با مسئلۀ ارمنستان نیز به همین صورت بوده. فرد مورد نظر بلاش برای ارمنستان، برادرش، تیرداد، بود که بعد ها با عنوان تیرداد اول بر تخت ارمنستان نشست.


    s002.jpg

    نبردهای ایران و روم در عصر نرون صحنۀ اول نبرد (57 ـ 58 م)
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    از مسائل قابل توجه در مورد بلاش اول آن است که هرچند خود وی زرتشتی بود اما دین خود را به اتباع کشورش تحمیل نکرد. او با این کار، همچون گذشته، سیاست تسامح و تساهل اشکانیان را ادامه داد و به این ترتیب، توانست از توسعۀ اختلافات دینی در سرزمین ارمنستان جلوگیری کند.


    گام اول بلاش برای استقرار اشکانیان در ارمنستان نظامی بود. تیرداد با یاری برخی بزرگان ارمنستان بر تخت فرمانروایی این کشور نشست و به این ترتیب، به ماجراجویی کوتاه ایبر ها در ارمنستان خاتمه داده شد.


    در پاسخ به این اقدام بلاش هنگامی که وی به سرزمینهای شرقی هیرکانی، در آن سوی دریای کاسپی، رفته بود، کربولو، سردار برجستۀ روم، از ژرمانیا احضار و به فرماندهی نیرو های نظامی در آسیا (سوریه و آناتولی) منصوب شد.[18] او پس از برقراری آرامش در ارتش مغشوش روم از موقعیت استفاده و عملیات نظامی خود را در شرق آغاز کرد. وی برای این اقدام لژیونهای چهارم سکایی، ششم آهن، سوم گل و دهم فرتنسیس[19] را در اختیار داشت.[20] این لشکر از حدود بیست هزار نیروی رومی و همین تعداد نیرو های غیررومی شامل نیرو هایی از ارمنستان کوچک، پونتوس، ایبر و کوماژن فراهم آمده بود.[21] هدف کربولو از این اقدام بر تخت نشاندن نامزد مورد نظر روم، یعنی تیگران ششم، از نتیجه های آرکلائوس،[22] از خاندان سلطنتی کاپادوکیه، در ارمنستان بود.


    تیرداد اول اشکانی در این مقطع از همیاری برادر قدرتمند خود، بلاش، برخوردار نبود و تنها به نیرو های محلی اکتفا کرد. ارمنیان در کنار شاه اشکانی با زیرکی و شجاعانه جنگیدند و در شمال، در جناح شرقی ارمنستان کوچک، پادگانهای لژیونهای دوازدهم رعد و پنجم مقدونی رومیان را، که نقش ذخیرۀ استراتژیک کربولو را داشتند، غافلگیر و زمینگیر کردند اما کربولو در 58م با تمام قدرت وارد ارمنستان شد. مسیر حرکت وی به گونهای بود که ارتباط بین تیرداد و متحدان احتمالی او در اسروئن[23] و آدیابن[24] قطع شد و در نتیجه کربولو به نتیجۀ دلخواه خود رسید. او همچنین برای محاصرۀ تیگرانوکرتا،[25] در نزدیکی مرز روم، تلاشی نکرد تا به این ترتیب فرصتی برای اتحاد نیرو های آدیابن، آسروئن و ارمنستان بزرگ فراهم نیاورده باشد. کربولو در این مرحله مستقیماً به آرتاکساتا،[26] تختگاه ارمنستان، حمله و تیرداد اول را، پس از مذاکراتی ناموفق، وادار به عقبنشینی از پایتخت کرد. کربولو پس از تصرف و غارت شهر به منظور تنبیه ارمنیان، برای همپیمانی با اشکانیان، شهر را به آتش کشید.


    پس از تصرف آرتاکساتا یک نیروی امدادی کوچک ایرانی، که از آذربایجان به سوی ارتاکساتا میآمد، نیز به دست روم شکست خورد. پس از این پیروزیها و به حکومت رسیدن تیگران ششم در ارمنستان کربولو به سوی تیگرانوکرتا، در شمال جبال توروس، رفت و آن شهر را نیز در 59 م به تصرف درآورد.کربولو در 60 م در حالی ارمنستان را ترک کرد که غرب این سرزمین به یک مستعمرۀ رومی تبدیل شده بود و با ارتشی شامل هزار لژیونر، سه کوهورت[27] و دو واحد سوارهنظام آلایی (در مجموع شامل سه چهار هزار نفر) حمایت نظامی میشد.[28] اما در شرق ارمنستان وضعیت روم ناپایدار و احتمالا،ً هنوز برتری در آن با تیرداد و هوادارانش بود. از منظر اجتماعی چنین به نظر میرسد که ارمنیان با هر معادلۀ رومیای برای حل مسئلۀ پادشاهی ارمنستان مخالف بودهاند زیرا بهرغم پیروزیهای کربولو در هنگام صلح شرایط بسیار خوبی به تیرداد پیشنهاد شد.


    تیگران در اولین زمان ممکن و بدون در نظر گرفتن شرایط به آدیابن حمله کرد و به تهدید قلمروی ایران پرداخت. در مقابل، تیرداد نیز بلافاصله وارد صحنه شد و در ناحیۀ شرق ارمنستان، برتری خود را بار دیگر به اثبات رساند. پیشبینی میشد بلاش، که در شرق اوضاع را آرام کرده بود، راهی ارمنستان شود. کربولو بهرغم تصرف دو پایتخت ارمنستان، به خوبی میدانست که پیروزی بر بلاش بسیار دشوار و دور است. به همین دلیل، به تیرداد پیشنهاد صلح کرد و تاج پادشاهی را به او داد.[29]
    بازگشت بلاش

    بلاش، پس از پایان نبرد هایش در هیرکانی، به غرب بازگشت. برخی از مورخان رومی، که از صحنۀ این ماجرا ها به دور بودهاند گزارش کردهاند که بلاش درنبرد های خود در هیرکانی شکست خورده است.[30] متأسفانه، به علت کمبود منابع دقیق در این دوره نمیتوان به این اطلاعات بسنده کرد. محققان جدید از روی سکههای ضرب شده با علامت هیرکانی در این سالها ثابت کردهاند که بلاش در شورشهای شرقی پیروز شده. یکی ازدلایل این ادعا اقدامات سریع وی در غرب و ارسال ارتشی به ارمنستان است. چنین اقداماتی تنها در صورتی امکانپذیر خواهد بود که وی با کسب پیروزیای بزرگ در شرق و اطمینان از برقراری آرامش در این منطقه اقدام به ترک آن کرده باشد. دلیل دوم، که احتمال بیشتری دارد، توقف ضرب سکه های ساربان از شورشی در شرق است.

    s003.jpg

    نقشۀ تحرکات ارتش اشکانی و لژیون های رومی در 60 ـ 62 م
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    اولین اقدام بلاش در غرب زیر فشار قرار دادن مونوبائوس (یا موناسس)، پادشاه آدیابن، بود که به علت انجام ندادن اقدامات لازم در برابر ارتش کربولو (در 59م) مورد بازخواست قرار گرفت.[31] در گام بعدی، بلاش در سال 60 م با استفاده از ارتش اصلی اشکانی و همچنین، قوای کمکی آدیابن و برخی از اشراف وفادار به تیرداد شروع به اقدامات جنگی کرد. کربولو در برابر این تهدیدات لژیونهای دوازدهم رعد و چهارم سکایی را به ارمنستان فرستاد و خود در جبهۀ فرات در سوریه با لژیونهای سوم گل، ششم آهن و دهم فرتنسیس مستقر شد. این شیوه رهکنش (تاکتیک) خوبی بود و سبب تقسیم قوا در درون خاک روم و آمادگی لازم برای مقابله با ماجراجوییهای اشکانیان در جنوب غربی ارمنستان میشد.


    در مقابل، اقدام بلاش نیز بسیار زیرکانه بود. او پس از عبور از میانرودان (بینالنهرین) وارد سوریه شد اما از فرات عبور نکرد. او با استقرار در بخش شرقی فرات کربولو را واداشت تا برای دفاع از سوریه با تمام ارتش جنوبی خود در منطقه بماند. در سوی دیگر میدان، کربولو تیگرانوکرتا را برای تیگران آرام کرده بود و تدارکات کافی را برای وی در نظر گرفته بود اما بلاش در حرکتی ماهرانه، در حالی که اردوی خود را در نصیبین مستقر کرده بود، به مونوبائوس دستور داد تا به تیگرانوکرتا حمله کند.


    هرچند مونوبائوس با پیروزیهای اولیه به پشت دیوار های تیگرانوکرتا رسید ضدحملۀ رومیها سبب شد تا بخشی از سوارهنظام پارتی، که در نبرد های کوهستانی تخصص نداشتند، از ارتش مشترک روم و متحدان آسیایی آن شکست بخورند و به نصیبین عقبنشینی کنند.


    کربولو به خوبی میدانست که این پیروزی موقتی است و بلاش در ارمنستان قدرت غالب است. او هنوز تیرداد را، که در شرق ارمنستان در حال تقویت خود بود، وارد صحنه نکرده بود. با ورود تیرداد به جبهۀ جنوبی وفاداری بسیاری از خاندانهای ارمنی از روم به ایران متمایل میشد. تیگران در دراز مدت نمیتوانست در ارمنستان کاری را از پیش برد و در اندک زمانی مقهور سیاستهای اشکانی میشد. به همین دلیل، کربولو سفیری به اردوی شاهنشاه فرستاد و خواستار مذاکره در باب صلح شد.


    بلاش از این اقدام خوشوقت شد و پس از مذاکرات ابتدایی قرار بر این شد که سفیر ایران در 61 م به روم رود و مذاکرات را با امپراتور نرون ادامه دهد. کربولو تلاش کرد تا وضعیت ارمنستان را برای نرون به تصویر کشد. او میدانست که توسعۀ مرز های روم در شرق متوقف شده است. عبور از شاهنشاهی اشکانی غیرممکن بود. او میکوشید تا با بستن یک پیمان صلح مناسب از سویی نفوذ روم را در سرزمین بسیار حساس ارمنستان حفظ کند و از سوی دیگر، شاهنشاهی اشکانی را آرام نگاه دارد زیرا در سرزمینهای شرقی، به ویژه، در ناحیۀ یهودیه اندک اندک ناآرامیهایی در حال شکلگیری بود و کمتر از ده سال بعد شورش بزرگ یهودیان شعلهور شد.[32] کربولو، که سرداری آبدیده بود، به خوبی بوی ناآرامی را در شرق حس میکرد.


    اما نرون در روم تصور درستی از وضعیت شرق نداشت. او معتقد بود که کربولو بیش از اندازه از قدرت اشکانیان واهمه دارد. به همین دلیل، فرماندهی بلامعارض وی را در شرق از او بازستاند و جبهۀ شمالی نبرد را به لوسیوس کاسینوس پیتوس،[33] کنسول پیشین روم (61م)، به منزلۀ فرماندار کاپادوکیه، سپرد. از نظر قانونی جایگاه پیتوس بالاتر از کربولو محسوب میشد اما نرون قدرت را میان آن ها برابر تقسیم کرد و آن ها را همچون دو نیروی موازی در نظر داشت. او در ادامۀ اقداماتش سفیر ایران را دست خالی به نزد بلاش اول بازگرداند و لژیون پنجم مقدونی را به همراه پیتوس به شرق فرستاد.


    از همان ابتدا رابطۀ میان این دو سردار رومی رقابتآمیز بود. پیتوس خود را در جایگاهی بالاتر نسبت به کربولو میدید و با تحقیر او پیروزیهایش را ناچیز میانگاشت. از سوی دیگر، کربولو، با توجه به نبرد هایش با تیرداد و بلاش، به خوبی از اوضاع منطقه باخبر بود و میکوشید تا با هدایت لژیون های پیتوس عملیات گستردهای را علیه بلاش آغاز کند، کاری که پیتوس به هیچوجه مایل به انجام آن تحت فرمان کربولو نبود.


    در حالی که کربولو در فرات باقی مانده بود پیتوس آخرین روز های سال 61م را صرف تصرف چند دژ مرزی کرد و برای زمستان به کاپادوکیه بازگشت. این زمان فرصت بسیار خوبی برای بلاش و جاسوسان توانمندش بود تا از اوضاع ارتش روم باخبر و آمادۀ عملیات تهورآمیز خود در 62م شوند.


    سال 62م با اقبال اشکانیان آغاز شد. در ابتدا، بلاش به فرات حمله کرد، جایی که در آن کربولو با استقرار ناوگانی مجهز به منجنیق توانسته بود از مرز های روم پاسداری کند.[34] پس از چندین حملۀ پراکندۀ بلاش، پیتوس، که اطمینان داشت منطقۀ شمال از نیرو های ایرانی خالی است، شروع به پیشروی به سوی تیگرانوکرتا کرد. بلاش به یکباره فرات را رها ساخت و به سوی تیگرانوکرتا تاخت و به صورت کاملاً غافلگیرانه آن را به تصرف ارتش اشکانی در آورد. سپس، با استقرار چند واحد کوچک در این منطقه، به سرعت راهی شمال غرب شد و به پیشواز ارتش پیتوس رفت که بیخبر از وقایع رخ داده به راحتی و آرامی و با همراهی لژیونهای دوازدهم رعد و چهارم سکایی در حال پیشروی به سوی تیگرانوکرتا بود.[35]


    در یک نبرد شاید بتوان بدون ابتکار عمل پیروز شد اما بدون سرعت و جسارت پیروزی امکانپذیر نیست. به این ترتیب، بلاش، که از این دو ویژگی به خوبی برخوردار بود، در بهار 62م، پیتوس را در کوهستانهای ارمنستان بزرگ، در نزدیکی راندیا، به دام انداخت. پیتوس کوشید تا از موقعیت جغرافیایی موجود، یعنی کوهستانی که در آن بودند، برای غلبه بر پارتیان بهره برد اما نیرو های ارمنیای که همراه اشکانیان بودند خانۀ خود را بهتر از پیتوس میشناختند و به این ترتیب، به عامل مهمی در شکست پیتوس بدل شدند. این شکست به قدری سنگین بود که پیتوس درخواست صلح کرد و شرایط سنگین و خوار کنندۀ بلاش را پذیرفت. مهمترین شرط بلاش بر تخت نشستن برادرش، تیرداد، در ارمنستان بود که بیدرنگ از سوی پیتوس پذیرفته شد.


    پس از این رخداد ها ارتش پیتوس با خواری و شرمساری به سوی سوریه عقبنشینی کرد. پیش از عقبنشینی، ارمنیان سپاه ایران اردوگاه ارتش روم را آگاهانه و به گونهای تحقیر آمیز غارت و سپاه اشکانی نیز پیتوس را به شکلی خوار کننده تا مرز ارمنستان دنبال کردند. هرچند کربولو در ادامه قرارداد صلح پیتوس را نپذیرفت و به تلاشهای خود برای یک پیروزی بزرگ ادامه داد اما خیلی زود فهمید که درگیری با تمام ارتش اشکانی، که خیال خود را از ناحیۀ ارمنستان آسوده کرده است، میتواند وهمناک باشد. از سوی دیگر، لژیونهای شکست خوردۀ دوازدهم رعد و چهارم سکایی داستانهایی هولناک از شاه اشکانی برای ارتش کربولو و لژیونهایش تعریف میکردند و قدرت اشکانیان را بیشتر از حد جلوه میدادند، مسئلهای که سبب تضعیف روحیۀ نظامی رومیان میشد.
    s004.jpg

    سکۀ نرون با یادبود پایان جنگ ایران و روم بر سر ارمنستان (در بسته، در پشت سکه، نماد در معبد ژانوس و بیانگر صلح است)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا