نگاهی گذرا به اقتصاد در دوران افشاریه و زندیه/کریمخان، معیشت را ارزان کرد

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 143
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
فاتحان افغان ابتدا به رهبری محمود تا سال 1725م/1104 ش و سپس به رهبری پسر عموی وی به نام اشرف تا سال 1729 م/1108 بر ایران حکومت کردند. این حکومت کوتاه از نظر سیـاس*ـی، اقتصادی، اجتماعی و روابط خارجی برای ایران اثرات بسیار مخربی داشت چون 80سال نابسامانی داخلی را بهدنبال آورد. شیخ محمد علی حزین، وقایعنگار آن زمان، درباره این دوران مینویسد: «سراسر امپراتوری در حال نابودی است، نظامات و قوانین سلطنتی در خلال این چند ساله در هم شکسته و پراکنده شدند.» و مالکوم در سال 1815م /1194ش مینویسد تقریبا یکمیلیون ایرانی بر اثر حمله افغانها جان خود را از دست دادند.» جمعیت ایران در آن زمان بین شش تا 10میلیون نفر بوده است.
روابط گسترده سیـاس*ـی و تجاری که ایران عصر صفوی با همسایگان و قدرتهای اروپایی برقرار کرده بود از هم پاشید، بهطوریکه دوره اشغال ایران توسط افغانها را میتوان دوره وقفه تقریبا کامل فعالیتهای بازرگانی خارجی به حساب آورد، اقتصاد داخلی نیز دچار از هم گسیختگی شد و قیمت بالای اجناس و کمبودهای ادواری و قحطیها بیش از همه به ساکنان شهرها آسیب رساند. در این زمان ایران بین افغانها و طهماسبمیرزایصفوی، روسیه و عثمانی تقسیم شد و آنچه به نام ایران در دست اشرف باقی ماند به عراق عجم، فارس، سیستان، کرمان و غرب خوزستان محدود شد. بالاخره قوای اشرف افغان در آذر و دی 1108ش در نزدیکی شیراز توسط نیروهای نادر تارومار و طهماسب فرمانروای اسمی ایران و نادر سپهسالار، او حکمران عملی کشور شد.
ایران در دوره افشاریه
1747-1729م/1126-1108ش

نادر در سال 1115ش خود را شاه ایران خواند. نادرشاه که خود را سرداری چون تیمورلنگ میدانست برای نفوذ به خارج از مرزهای ایران در آسیایمیانه، افغانستان و هندوستان به جنگ متوسل شد. از نظر سیـاس*ـی چنین مشی توسعهطلبانهای، دیوانسالاری را نهاد محوری حکومت نمیدانست بلکه ارتش را شالوده قدرت امپراتوری قرار میداد. این سیاست تجاوزگرانه نظامی برای کشور بهای سنگینی داشت و مردم را هرچه بیشتر تهیدست کرد. اثرات عمده حکومت‏ نادرشاه را میتوان به این ترتیب نام برد: 1- فشار مالیاتی بیش از حد بر بازرگانان که باعث تخریب تجارت منطقه‏ای و محلی‏ شد، بهطوریکه به نوشته لکهارت این دوران بدترین زمان برای تجارت در ایران بوده است، البته این امر بیشتر متوجه تجارت ابریشم در شمال ایران میشده بهطوریکه تولید سالانه 1380 تن ابریشم خام در گیلان در زمان صفویه به 160-180 تن در سال رسید و بعد از مدتی هم کاملا متوقف شد اما تجارت کمپانیهای هند شرقی در جنوب ایران همچنان ادامه داشته، هرچند به مراتب کمتر از دوران صفویه بوده است. 2 -تورم‏ فراگیر، بهطوریکه در این زمان قیمت برنج نسبت به 30 تا 50 سال گذشته تقریبا پنج برابر شد، 3- افزایش فشار و ستم مضاعف بر دهقانانی که محصولاتشان به تاراج میرفت و مورد بیگاری قرار میگرفتند، 4-تضعیف حمایت مردم شیعهمذهب‏ از نادر شاه به دلیل سیاستهایش درباره دین و روحانیت. وی‏ پیشنهاد داده بود که مذهب جعفری به عنوان شاخه پنجم مذاهب‏ اسلامی شناخته شود و این امر باعث جلب حمایت افغان‏ها و سنی‏مذهب‏ها از حکومت وی شده بود. بلایای طبیعی مثل قحطی، خشکسالی و طاعون هم رنج و عذاب مضاعفی بود که شانههای مردم ایران باید آنها را تحمل میکرد. جهانگردان آن زمان معیشت مردم ایران را وحشتناک خواندهاند. در زمینه سیاست خارجی هم باید گفت بخش عمده روابط خارجی اساسا در کشمکش با همسایگان خلاصه میشد، از جمله این سیاستها میتوان به بازپسگیری سرزمینهای ایران از عثمانی با جنگ و از روسیه با روابط دیپلماتیک و جنگ تجاوزکارانه نادر با ازبکها و امپراتوری مغولی هندوستان اشاره کرد لکهارت مینویسد: «نادر بین 60 تا 70میلیون پوند استرلینگ پول، جوهرات و اقلام گرانبها از هند به ایران آورد که یکچهارم این غنایم در مسیر برگشت به ایران از دست رفت. اغلب این اموال را نادر صرف قشون و جنگهای بعدی با عثمانی کرد، بخشی نیز در خزانه شخصی نگاه داشته شد بهطوریکه مردم ایران از این چپاولگری نادر کوچکترین نفعی نبردند.
نادر در سالهای آخر سلطنت تعادل فکری خود را از دست داد، بر میزان مالیاتها شدیدا افزود بسیاری از نزدیکان و افراد سرشناس کشور را کشت. با قتل وی توسط محمدخان قاجار در نقاط مختلف ایران مبارزه شدیدی برای کسب قدرت درگرفت و بالاخره در سال 1765 م/1144ش کریمخان زند به فرمانروایی ایران رسید. این دوره تا زمان مرگ وی در سال 1779م/1158ش دوره ثبات و آرامش برای ایران بود.ایران در دوران کریم خان زند
1779- 1765 م/1158- 1144ش

در دوران کریمخان دستگاه دیوان سالاری ساده و ارتش دایمی کوچک شد. در این دوران بدون اعمال زور و خشونت بیش از حد در گردآوری مالیاتها یا به کارگیری ارتش بزرگ، درآمدهای دولت از راه مالیات سالانه به 535هزار تومان میرسید که دوسوم درآمد مالیاتی در آخرین سالهای حکومت صفوی بود. نقل است که هنگام مرگ کریمخان تنها هفتهزار تومان در خزانه باقی مانده بود زیرا سیاست مالی کریمخان آن بود که پولها به اقتصاد جامعه تزریق شود و آنها را به شکل نامولد و گنج ذخیره نکند در حالیکه نادر در زمان مرگ 715میلیون تومان در خزانه داشت. کریمخان نزد مردم محبوبیت فراوانی داشت. وی تلاش کرد بازرگانی و کشاورزی را احیا کند و با برقراری امنیت در جادهها، دعوت از بازرگانان به بازگشت به ایران، احداث بناهای عمومی و طرحهای زیربنایی و میزان معقول مالیاتها کوشید در راستای این سیاستها گام بردارد. شبکههای آبیاری و زهکشی در فارس و جنوب احیا شد، قناتهایی احداث یا لایروبی شد، در شیراز بازار و گذرگاههای اطراف آن سنگفرش و زهکشی مرکزی زیرزمینی و چاههای فاضلاب احداث شد. سیلوهای دولتی در ایالتها ساخته شد تا هنگام جنگ آذوقه ارتش مهیا باشد و وقتی کشور با خشکسالی مواجه شد، سیلوی اصفهان را گشودند و در اختیار تهیدستان قرار دادند. دولت مقداری غله اضافی نیز خریداری کرد و به بهای کمتری در اختیار مردم شیراز قرار داد.
با اقلیتهای مذهبی، ارمنی و یهودی خوشرفتاری میکرد. تراز تجارت خارجی نیز در این دوره به سود ایران مثبت بود. میگویند کریمخان مدام میگفت: «ما نسبت به همه مردم ایران یک وظیفه عام داریم. این وظیفه وقتی بهخوبی ادا میشود که موادغذایی، پوشاک و لوازم زندگی را به قیمت آنچنان پایینی در اختیارشان قرار دهیم که یک فرد اجیر هم بتواند بهقدر کافی از آنها تهیه کند.» در این دوره هرچند ارزش ریال سیر نزولی را میپیمود و از5.2 پوند استرلینگ هر تومان در دهه 1120ش به875.1 پوند استرلینگ رسید اما اسقف جدید کلیسای اصفهان اعلام میکند «معیشت ارزان است.» جهانگردی بهنام ویرینگ مینویسد: «بر اثر حکومت مطلوب کریمخان، شهر آرام بود. من خود از چند نفر اهالی شیراز شنیدم که پلیس و مدیریت شهر آنچنان منظم و دقیق بوده که حتی یک مورد آشوب، تحـریـ*ک یا خونریزی مشاهده نشده است.» هرچند بازرگانی و صنعت احیا شد و باردیگر هر شهر و منطقه به تولید کالای تخصصی خود پرداخت اما این رونق به شکوه دوران صفویه نرسید و رونق مزبور بیشتر متوجه شیراز پایتخت کریمخان بود. کریمخان هرچند طرفدار تجارت بود و به رفاه اقتصادی قلمرو خود علاقهمند بود اما نگران بود مبادا تجارت ایران در خلیجفارس به تراز منفی بازرگانی به زیان ایران بینجامد و موجب خروج پول از کشور شود. این موضوع انگلیسیها را ناراحت میکرد و به همین دلیل میزان دادوستد دو کشور به یکدهم سابق رسید.
در این دوران بسیاری از روحانیونی که در اثر بدرفتاریهای نادر با ایشان همچنین اوضاع بد اقتصادی و طاعون به عراق مهاجرت کرده بودند به ایران بازگشتند. با پیدایش تعزیه در دوره زندیه، مذهب شیعه در میان مردم عمق بیشتری پیدا کرد. با تعزیه نوعی فرهنگ سیـاس*ـی پدید آمد که در زمینه فداکاری و مقاومت در برابر ظلم و ستم اثرات دیرپا فراوانی برجای ماند.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    وکیلالرعایا
    کریمخان زند در روستای پری (پیروز) از توابع بخش زند ملایر زاده شد، پدرش «ایناقخان» رییس ایل بود. کریمخان در آغاز یکی از سربازان سپاه نادرشاه افشار بود که پس از مرگ نادر به ایلش پیوست. کمکم با سود بردن از جو به هم ریخته پس از مرگ نادر، کریمخان با دو خان از ایل بختیاری به نامهای ابوالفتح خان و علیمردانخان ائتلافی فراهم کرد در این اتحاد، علیمردانخان نایبالسلطنه بود و ابوالفتحخان بختیاری حاکم اصفهان و کریمخان نیز سردسته سپاه بود؛ اما چندی که گذشت علیمردانخان بختیاری، ابوالفتحخان بختیاری را کشت و خود به دست یکی از اطرافیانش به قتل رسید. پس از آن کریمخان درگیریهای خونینی با محمدحسنخان قاجار در اطراف دریایخزر و آزادخان افغان در آذربایجان داشت. قاجاریه گیلان و مازندران را از چنگ آزادخان بیرون آوردند. آزادخان به کریمخان پیوست و محمدحسن خان نیز در مازندران شکست خورد و کشته شد، سر انجام کریمخان به فرمانروایی بخش بزرگی از ایران به جز خراسان رسید که آن را به احترام نادرشاه در دست نوه او شاهرخمیرزا باقی گذاشت. در ابتدا لقب وکیلالدوله و سپس لقب وکیلالرعایا را برای خود برگزید، (شاه اسمی ایران در آن زمان شاه اسماعیل سوم صفوی بود که تا پایان عمر در آباده در نزدیکی شیراز تحتنظر کریم خان زندگی کرد و اجازه خروج از آن را نیافت) و اجازه داد تا سلطنت مطلقه صفویه و سلطنت توسعهطلبانه نادرشاه هر دو به پس زمینه تاریخ بروند.
    ویلیام فرانکلین، جهانگرد، در نوشتههای خود چنین ذکر میکند: طبقههای متوسط و پایین جامعه نام کریمخان را جز با تکریم و احترام بسیار زیاد بر زبان نمیآورند.
    تنها جنگ دوران فرمانروایی کریمخان، جنگ بصره و ستاندن این شهر از عثمانیان بود. این جنگ به دلیل بدرفتاریها و اخاذی از بازرگانان ایرانی توسط حاکم بصره درگرفت.
    کریمخان از انگلیسیها دلخوشی نداشت و همیشه میگفت که انگلیسیها میخواهند ایران را مانند هند کنند؛ بنابراین با دیگر کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و هلند به امور بازرگانی میپرداخت. پس از چیرگی آغامحمدخان قاجار بر شیراز، به دلیل کینهاش قبر وکیلالرعایا را شکافت و استخوانهای او را به تهران برد و در کاخش زیر پلههای کاخ گلستان دفن کرد تا به وی بیاحترامی کرده باشد و هر روز از روی جنازه وی بگذرد.
    در دوره رضاخان دستور نبش قبر کریمخان داده شد تا وی دوباره به شیراز بازگردانده شود؛ اما به علت بیماری فرزندش این ماجرا عقب افتاد تا به دست فراموشی سپرده شود. گفته میشود ممکن است وی را به نجف یا به حرم شاهعبدالعظیم بـرده باشند.ناپلئون ایران
    نادرقلی ملقب به تهماسبقلی خان و نادر شاه در سال 1066ش در ایل افشار طایفه قرخلو در درگز در شمال خراسان به دنیا آمد. شاه اسماعیل با کوچاندن طایفه قرخلو از آذربایجان به خراسان سدی در برابر نفوذ ازبکان و ترکمنهای مهاجم ایجاد کرد. با حمله افغانها و سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه طهماسب دوم صفوی خود را پادشاه ایران خواند ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند. با قتل محمود افغان توسط اشرف افغان، نادر از شاهطهماسب دوم به عنوان مظهر و نماد ضروری و سودمند که مردم ایران را زیر پرچم او گرد میآورد، استفاده کرد و پس از شکست دادن قوای اشرف به وی پیوست و سردار سپاه او شد و خراسان را به تصرف خود درآورد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان برپا کرد. شاهطهماسب نیز، نادر قلی را والی خود در خراسان اعلام کرد. سال بعد او مناسباتش با شاهطهماسب را قطع کرد و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان رسید. در سال 1111ش شاهطهماسب دوم را از سلطنت کنار گذاشت و پسر او شاهعباس سوم را که کودکی بیش نبود، شاه ایران اعلام کرد اما در 1115ش با خلع وی خود شاه ایران شد. نادر پس از آنکه از هندیها خواست افغانهای فراری را به ایران تحویل دهند در پی عدم تحویل آنها وارد جنگ با هندیها شد و دهلی را تصرف کرد. نادر از فرمانروایانی بود که برای آخرینبار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک کشتیهای عظیم جنگی کوشید تا استیلای حقوق تاریخی کشور را بر آبهای شمال و جنوب تثبیت کند. نادر برای تامین هزینه جنگهای خود مجبور بود تا مالیاتهای گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورشهایی در سراسر کشور روی میداد. زمانی که نادر برای رفع یکی از این شورشها به خراسان رفته بود جمعی از سردارانش شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند. به گفته لارنس لکهارت، مورخ انگلیسی، ماجرا از این قرار بوده: نادر در ماههای پایانی عمر در اوج خشونت حکومت میکرد و به تمامی سردارانش سوءظن داشت. نادر شبی رییس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم میکنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند، ابقا نکنید... . نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسینخان قاجار، که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه نکردند. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادرگیر کرد و درافتاد تا خواست برخیزد صالحخان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمدخان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا کرد.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا