فرهنگی و هنری روز واقعه برایم یک اتفاق بزرگ بود

  • شروع کننده موضوع ShAd ShAd
  • بازدیدها 389
  • پاسخ ها 19
  • تاریخ شروع

ShAd ShAd

کاربر اخراجی
عضویت
2016/11/27
ارسالی ها
1,671
امتیاز واکنش
12,204
امتیاز
746
لادن مستوفی این روزها در تالار حافظ در نمایش «نویسنده مرده است»، به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی بازی می‌کند. البته این نمایش در اجراهای قبلی با بازی ایوب آقاخانی و این‌بار با بازی خود آرش عباسی انجام شده است. ما در این گفت‌وگو، هدف‌مان مرور و شناخت اولیه از بازیگری لادن مستوفی است که در بخش نخست، او تعریف‌های خود از بازیگری را ارائه می‌کند؛ بنابراین چندان برای او مدیوم (سینما، تلویزیون یا تئاتر) مهم نیست، بلکه این بازیگری است که برای او مجال رودررویی را فراهم می‌کند و ما در این منظر سختی مواجهه بازیگر با هنرش را درمی‌یابیم. مستوفی با فیلم روز واقعه کار شهرام اسدی در سال ٧٣ مطرح شد و پس از آن بارها در آثار سینمایی، تلویزیونی و حتی تئاتری خوش‌درخشیده است.
 
  • پیشنهادات
  • ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    شما با وجود آنکه از سینما به تئاتر آمده‌اید، با اعتراضی مواجه نشده‌اید... تا آنجایی که من می‌دانم خدای کشتار، کار علیرضا کوشک جلالی نمایشی بود که ورودتان به تئاتر با آن اتفاق افتاده است؟
    نه، اولین تجربه من برمی‌گردد به جشنواره تئاتر فجر در سال ٧٧، نمایش چرخه آتش بود.
    یعنی در اجرای عمومی‌اش هم بودید؟
    نه، اجرای عمومی‌اش را خانم مهسا مهجور بازی کرد.
    چون من اجرای عمومی‌اش را دیده‌ام...
    بله، من در اجرای جشنواره‌اش بودم که نویسنده‌اش آقای پرویز زاهدی و کارگردان اثر سیاوش طهمورث بود. علی اوسیوند، گوهر خیراندیش، محمد حاتمی و من بازیگرهایش بودیم، ولی تجربه خوبی نبود، حداقل برای من تجربه خوبی نبود. البته چرخه آتش اولین تجربه تئاتر من نبود، من قبل از ورود به سینما در شهرستان کار تئاتر می‌کردم.
    در تنکابن؟
    بله، در یک گروه کوچک و با متن‌هایی از پیراندللو و تاگور.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    مواجهه اولیه شما با تئاتر چگونه بوده است و اولین تئاتری که باعث شد به هنر بازیگری علاقه‌مند بشوید و تصمیم بگیرید بازی کنید، چه بوده است؟
    خیلی از تئاترها بود. نه‌فقط تئاتر، خیلی از آثار بزرگ سینمای دنیا و ایران در شکل‌گیری علاقه من مؤثر بودند. آدم در هر دوره از زندگی‌اش یک نوع نگاه دارد. کلا معتقدم تنفس در فضای هنری، باعث رشد در همه جنبه‌های زندگی خواهد بود. هرچه زمان می‌گذرد، هنرمند نگاهش پخته‌تر می‌شود و یکی از چیزهایی که به هر هنرمندی کمک می‌کند تا نگاه عمیق‌تری در حیطه کاری خود داشته باشد، در واقع دانش نیست، بلکه شعور است و شعور را در طول زمان به دست می‌آوریم. شعور را بر حسب تجربه به دست می‌آوریم. من چند روز پیش با یکی از دوستانم که استاد مرمت بناهای تاریخی هستند، جلسه‌ای داشتم. او دانشجویانش را به عمارت مسعودیه آورده بود و می‌گفت من به‌سختی دانشگاه را مجاب کردم که اجازه بدهند دانشجویان در فضاهای مرتبط با کارشان باشند و من در اینجا دارم کلاس‌هایشان را برگزار می‌کنم. این درواقع فراتر از آن دانشی است که دانشگاه به این بچه‌ها می‌دهد. هنرمند با حضور در فضاهای فرهنگی شعور پیدا می‌کند و این شعور در این سال‌ها در من به وجود آمده. شاید نگاه اولیه من به تئاتر با درکی که امروز از آن دارم فرق کند. به‌هرحال علاقه‌مندی خاصی به این مقوله داشته‌ام و جادوی صحنه با همه سختی‌ها و دغدغه‌هایش آدم را با خودش می‌برد. بودن در صحنه و زندگی‌کردن در صحنه، مثل اعتیاد می‌ماند. همه فکر می‌کنند که یک گروه بعد از چند ماه تمرین، هر شب یک نمایش را به شکل روتین اجرا می‌کنند؛ درحالی‌که هر اجرا یک نمایش جدید است. امکان ندارد٣٠ اجرا عین هم باشد. هر اجرا روح خودش را دارد و از پتانسیل و تأثیرگذاری خودش برخوردار است. من از ابتدایی که وارد تئاتر شدم و حتی زمانی که در شهرستان تئاتر کار می‌کردم، نگاهم مثل امروز نبود. اندیشه‌ای برای کارکردن داشتم، اما جایگاهم را نمی‌شناختم. بیشتر تجربه می‌کردم تا اینکه بخواهم به یک تصمیم یا آگاهی درونی برسم. روز واقعه برای من یك اتفاق بزرگ بود.
    چرا؟
    چون با اینکه روز واقعه یک اثر سینمایی بود، خیلی به فضای تئاتر نزدیک بود. هم از جهت متن و هم شیوه اجرا و تمرین‌هایی که بازیگرها می‌کردند و صحنه‌هایی که پرده به پرده، و پلان به پلان طراحی می‌شد، برای من دقیقا تداعی بازی تئاتر بود. این ادامه پیدا کرد تا سال ٧٧ که اولین تجربه تئاتر را در تهران داشتم که البته تجربه ناامیدکننده‌ای بود.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    چگونه اتفاق افتاد که برای چرخه آتش دعوت به کار شدید؟
    خب در ابتدا متن کامل نبود و بخشی از کار صرف بازنویسی و بعد تمرین‌ها شد. خیلی موقعیت خوبی بود. من در آن سن کم، در کنار بزرگ‌های تئاتر کار می‌کردم و این افتخار خیلی بزرگی بود ولی اگر خودم الان بخواهم با یک جوان درواقع کم‌تجربه‌تر از خودم که وارد تئاتر شده است، کار بکنم، قطعا شیوه متفاوتی را دنبال می‌کنم.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    فکر می‌کنم نیاز به مقدمه‌چینی‌هایی برای ورود به نقش هست؟
    بله، بخشی به روحیات آدم‌ها بستگی دارد؛ مثلا من ذاتا آدم حسی هستم و با همه چیز، با همه عناصر زندگی، با تنهایی‌های خودم، با طبیعت و هر چیزی بسیار حسی روبه‌رو می‌شوم. من فکر می‌کنم، احساسِ بازیگر باید در جای درست و به اندازه خرج شود. به‌هرحال نمی‌دانم، شرایط کاری آن زمان این‌طور بوده و الان ٢٠ سال گذشته و شاید دیگر آدم‌ها مثل آن زمان دیگر کار نکنند. من نمی‌توانستم درک بکنم که چرا برخی از کارگردان‌ها سر صحنه سر بازیگر یا دیگر عوامل باید داد بزنند. من این را بیشتر نشانه ضعف می‌دانم تا نمایش قدرت و احساس کردم آن فضا با روحیه من سازگار نیست. البته من آقای طهمورث را دوست دارم و بعدها با هم کار کردیم. خیلی به ایشان ارادت دارم. من حتی ممکن هست با خواهرم هم نخواهم کار کنم یا ترجیح بدهم با دوستی که الان همکار من است، دوستی کنم تا کار. به‌هرحال آن زمان من ترجیح دادم در اجرای عمومی نباشم که البته برایم یک پیامد بد داشت و من را سال‌ها از تئاتر دور کرد.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    تا سال ٨٩ و خدای کشتار؟
    نه؛ سال ٨٤. من در این سال تئاتر بی‌حیوان را کار کردم؛ با آقای دکتر عزیزی که مرحوم داود رشیدی، رضا بابک و مجید جوزانی در آن بازی می‌کردند و متن از اریک ایمانوئل اشمیت بود و در چارسو اجرا شد. از ٧٧ تا ٨٤ پیشنهاد کار تئاتر داشتم که یک مقدار کارهای سینمایی نمی‌گذاشت کار تئاتر بکنم و از طرفی هم تجربه تلخ «چرخه آتش» تا حدی در من ترس و به نوعی امتناع ایجاد کرد. اما تئاتر بی‌حیوان تجربه خوبی بود و کارکردن با بزرگانی مانند داود رشیدی و رضا بابک که در عین توانمندی بسیار سعه‌صدر داشتند و بسیار سخاوتمند بودند، تجربه‌ای لـ*ـذت‌بخش و فراموش‌نشدنی بود. من همیشه مدیون این سخاوت و مهربانی هستم که به من جرئت داد دوباره خودم را در صحنه محک بزنم. اما چون خاستگاه اصلی‌ام سینما بود، سعی می‌کردم بیشتر در همان حوزه کار بکنم. بعد از سال ٨٣ که من آخرین سریال را بازی کردم، تصمیم گرفتم دیگر سریال بازی نکنم.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    چرا؟
    چون چند سال پیاپی سریال بازی می‌کردم. خوشبختانه سه سریال بازی کردم که هر سه، هم پربیننده بود و هم بابتشان جایزه گرفتم. اما دوست نداشتم بابتشان در یک مدیوم جا بیفتم و بگویند فلانی بازیگر سریال است یا بازیگر سینما یا بازیگر تئاتر. فکر می‌کنم بازیگر، بازیگر است و در هر عرصه‌ای که باشد، باید خوش بدرخشد. این ایده‌آل من است و نمی‌دانم چقدر به آن رسیده‌ام. به‌هرحال انتهایی ندارد. من فکر می‌کنم تازمانی‌که زنده‌ام باید کار کنم، تلاش کنم و هیچ‌وقت دست از تجربه‌اندوزی نخواهم کشید.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    شاید به خاطر آن اشاره‌ای باشد که گفتید باید در فضا حضور داشت و این بیانگر رابـ ـطه‌ای شهودی است که مدام در حال تجربه‌کردن و کشف‌کردن هستید و هرچه آدم‌های دوروبر دقیق‌تر باشند، این تجربیات نیز دقیق‌تر خواهند شد؟
    بله؛ آدم‌ها باید از جنس همان مکاشفات باشند و فضایی که در آن حضور دارند. زیاد آدم قید‌و‌بنددار‌ی نیستم و وقتی حس می‌کنم قیدوبندها دورم را گرفته‌اند، سریع این تارها را پاره می‌کنم و می‌آیم بیرون. من آن سال‌ها دیگر سریال کار نکردم، حتی کارهای فاخری مانند مدار صفردرجه، نرگس، کلاه پهلوی و میوه ممنوعه به من پیشنهاد شد. اما با عذرخواهی گفتم که می‌خواهم از این فضا فاصله بگیرم. می‌خواستم بیشتر سمت سینما بروم.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    در اینجا باید جاذبه‌ای باشد که شما را برای مثال از سریال دور و به سینما نزدیک‌تر می‌کند؟
    نه؛ به‌هرحال نمی‌گویم سینمای ما ایده‌آل است یا فیلم‌هایی که من بازی کرده‌ام، چنین است. از همان سال‌ها احساس کردم قیدوبندها در تلویزیون زیاد می‌شود و این یک مقدار کار بازیگر را سخت می‌کند. تو می‌خواهی خودت باشی؛ اما این قید و بندهای دست‌وپاگیر باعث می‌شود خودت نباشی. یا باید از این فضا فاصله بگیری یا تن به شرایط بدهی. خب من راه اول را انتخاب کردم. برخی می‌گویند بازیگری در تئاتر از بازیگری در سینما و تلویزیون سخت‌تر است. من اصلا به این حرف‌ها اعتقادی ندارم.
     

    ShAd ShAd

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/11/27
    ارسالی ها
    1,671
    امتیاز واکنش
    12,204
    امتیاز
    746
    بازیگری در کل سخت است و فرقی نمی‌کند در چه مدیومی باشد؟
    بله؛ بازیگری بسیار سخت است؛ اگر کارت را جدی بگیری. بازیگر سینما و سریال باید بسیار هوشمند و با قوهء تخیل بالا باشد. من شکل ایده‌آل قضیه را نگاه می‌کنم چون هم بازی خوب داریم و هم بازی بد. یک بازیگر سینما درعین‌حالی که یک صحنه حسی را بازی می‌کند، هم‌زمان باید به مونتاژ و موقعیت دوربین هم فکر کند و خیلی چیزهای دیگر. باید ذهنی سیال با قوه تخیل قوی داشته باشد چون تو باید خودت را ببینی، جای نور، موقعیت بازیگر مقابلت، لحن صدا، اندازه تصویر، اینکه شما در کجای پلان و چه کادری قرار گرفته‌ای و این احساس شما در کجای قصه باید خرج شود. همه اینها در یک زمان و یک لحظه از ذهن بازیگر عبور کرده و در تصویر ثبت می‌شود.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا