زرد ابـدی|Juliet

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Juliet

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/03/27
ارسالی ها
8
امتیاز واکنش
43
امتیاز
41
محل سکونت
شـاید زیـر سقـف خـدا
سلام دوستان عزیز!
ان شاالله لبخند به روی صورت هایتان حک شده باشد:)
و هیچکس دچار زرد ابدی نشود:(

اربعیـن حسیـنی هم تسلیت میگم:(
بریم که داشته باشیم زرد ابدیو..:aiwdffan_light_blum:
ــــــــــــــــــــــــــــــ
نام داستان کوتاه: زر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
ابدی
نویسنده: ژولیت
همه چیز از ماندن همیشگی‌اش شروع شد،همان ماندنی که قرار بود ابدی باشد و فقط حرفی در دهان شد!
البته شاید حرف نبود،
چون او هر لحظه بود
در خیابان ها شانه به شانه‌ام قدم میزد
درون مترو از قسمت مردها برایم دست تکان میداد که همین جا مقصد است!
حتی درون خانه به درد و دل هایم با سخاوت گوش فرا می داد و با همان تفکراتش و لبخند مهربانش جوابم را میداد
او حتی در پشت انزوار پلک هایم،هم ابدی بود
او زرد را دوست داشت و من همیشه زرد بودم،همان زرد ابدی !
سال ها بعد،درحالی که پرسیدم چه رنگی بپوشم برای مهمانی رفیق مشترکمان
او باز هم گفت:زرد
من تماما زرد رنگ رفتم با یک دسته گل رز زرد
همانجا بود کیش و مات شدم،همانجا خود واقعی اش بود،خودِ خودش نه توهمات ذهنی‌ام
دست هایش چفت دست دیگری بود و خنده اش در کنار دیگری جذبه‌ی همیشگی‌اش را داشت
بهت زده بودم من زرد پوش و دیگری سرخ پوش خندان کنار او!
هنگام سلام دادنم خنده نداشت ،جدی بود و خشک اصلا شاید من را هم به یاد نداشت
در میان جمع زنانه‌ـیمان دیگری هم بود با خنده از روابطش با او میگفت و من هر لحظه مرگ را جلوی چشم هایم به رخ پلک هایم میکشیدم
من عقاید قبلش را داشتم و دیگری از عقاید جدیدش میگفت از رنگی که دوست دارد:سرخ
و این پاردوکس لعنتی من را همان شب جلوی نگاه خندانش به دیگریِ دلبرایِ سرخ پوش کشت!

ــــــــــــــــــــــــ

اینجانب ژولـیت منتظر نقـد های رنگیتون هستم:aiwdffan_light_blum:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا