نقد رمان سرد مثل پاییز| Faeze18 کاربر انجمن نگاه دانلود

Redemption.H

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/25
ارسالی ها
239
امتیاز واکنش
5,038
امتیاز
416
ژانر:اجتماعی عاشقانه معمایی

خلاصه
داستان درباره دختری به اسم پاییز که ازبدو ورودش به دنیا کسی دوسش نداشته اموال پدرش توسط شخصیت نامعلومی بالا کشیده میشه وپدرش تو پونزده سالگی می خواد پایسزرو بفروشه که پاییز فرار می کنه و این فرار تازه اغاز ماجراس

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

درخواست بررسی برای تگ رمان
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    به نام خدا
    نویسنده عزیز ، ضمن عرض سلام ، ورود شما به تاپیک نقد که نشانی از نقد پذیری و علاقه مندی شما به پیشرفت قلمتان است را تبریک می گوییم . لطفا قبل از شروع فعالیت در تاپیک نقد ، قوانین بخش را مطالعه فرمایید .


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    توجه فرمایید که این چنین پیام ها اسپم محسوب میشوند و لازم است در صورت مشاهده ، پیام مربوطه را به کادر مدیریت بخش نقد ، گزارش دهید :
    -عزیزم ادامه بده

    -خیلی رمانت قشنگه من عاشقش شدم

    -تند تند پست بزار

    -تو رو خدا مهناز و فرهود بهم نرسن

    و...........

    برای آموزش " نقد " می توانید از تاپیک زیر بهره ببرید :
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید .
    مدیریت بخش نقد
     

    sherry.si

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    440
    امتیاز واکنش
    16,874
    امتیاز
    794
    سن
    25
    سلام عزیزم
    خلاصه داستان و اسم رمان به خوبی انتخاب شده..
    رمانی که می نویسی میتونه طرفدار های خاص خودشو داشته باشه..مثله من که از داستان های پیچیده خوشم میام..
    موضوع رمانت متفاوته و تکراری نیست..اولش ممکنه خواننده متوجه داستان و شخصیت پاییز نشه..ولی وقتی داستان جلو میره آدم درک بهتری پیدا میکنه..
    توصیف هایی که میکنی عالیه و آدم رو کاملا غرق داستان میکنه..رمان جای پیشرفت داره و مطمئنم که عالی تر میشه..
    قلمت قوی تر شده والان که داستان واسم جا افتاده بیشتر مشتاق ادامه اش هستم..
    وقتی شخصیت مرداک بیدار میشه کشش و جذابیت داستان بیشتر میشه..
    چندتا غلط املایی داری اما دستورات نگارشی رو درست رعایت میکنی..
    به شخصه داستانتو دوست دارم و امیدوارم همینطور قوی ادامش بدی
    موفق باشی عزیزم:aiwan_light_heart:
     

    Redemption.H

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/25
    ارسالی ها
    239
    امتیاز واکنش
    5,038
    امتیاز
    416
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Curly

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/10
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    13,965
    امتیاز
    684
    سلام فائزه جان
    حقیقتش من اصلا من منتقد خوبی نیستم اما وظیفه دونستم عزیزدلم بهت در رابـ ـطه با بهتر شدن رمانت کمک کنم:)خب اول باید بگم اسم رمان مناسب شخصیت رمانت هست.
    موضوع رمانت خیلی جذاب و متفاوته به نظر من کار هرکسی نیست که بتونه رمان هایی درباره بیماری های اختلالات دو قطبی یا چندشخصیتی بنویسه اما شما نشون دادی که از پس این کار برمیای.
    غلط های تایپی و املاییت کمی زیاد بودند با کمی وقت گذاشتن بر روی اون ها میتونی ویرایششون کنی
    اینم باید عزیزم در نظر بگیری که داخل رمان نباید کلماتی مثل(به،که)رو کوتاه شده مثل زمانی که با شخصی پیامک بازی می کنی بنویسیم سعی کن آخر کلمات(به و که)حتما حتما (هـ) رو اضافه کنی چون برای خواننده ممکنه حس خوبی ایجاد نکنه
    توصیف های رمانت خوب هستن و البته بهتر از اینم میتونن بشن گلم:)
    یک چیزی که اذیتم می کرد نام یکی از شخصیت های رمانت بود!پدر پاییز،بابای سه تا بچه ست و طبیعتا سنش بالاست نام های تقریبا مدرنی مانند پرهام در گذشته زیاد استفاده نمی شده و همین باعث میشه کمی این موضوع عجیب به نظر برسه.
    در کل رمان خیلی خوبی داری و با بیشتر روی اون کار کردن مطمئنم موفق میشی و نویسنده معروفی خواهی شد
    ببخشید اگر حرفام کمی ناراحت کننده بود،قصدم از گفتن ایرادهای رمانت این بود که شما تبدیل به نویسنده عالی و بهتری بشی خانمی:)
     

    maral.abbasi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/11
    ارسالی ها
    426
    امتیاز واکنش
    3,956
    امتیاز
    451
    محل سکونت
    اهواز
    خب از کجا شروع کنم ؟؟خیلی از رمانت خوشم اومد باحاله و فرق داره کلیشه نیست ولی...مگه میشه یه خانواده کسی رو که از گوشت و خون خودشونه دوست نداشته باشن و اینقدر اذیتش کنن به نظرم اگه اینقدر باهاش بد نبودن بهتر بود
    مثلا من میخواستم یه رمان اینجوری بنویسم ولی از دختر توی سن 5-6 سالگی سواستفاده جنـ*ـسی شده بود البته این نظر منه
     

    بهار قربانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/30
    ارسالی ها
    136
    امتیاز واکنش
    897
    امتیاز
    336
    سن
    29
    محل سکونت
    مشهد
    سلام دوست عزیز
    همین طور که سایر دوستان اشاره کردن رمان شما تازگی داره با انتخاب اسم های متفاوت برای شخصیت های مخفی در ذهن پاییز داستان کار هوشمندانه ای انجام دادی که بعضی پیچیدگی های حاصل از تغییر شخصیت حین داستان رو از بین میبره.
    از لحاظ فنی اشکالات تایپی داری که با ویرایش حل میشند و مشکل بزرگی نیست پست های اول رو شلوغ نوشتی و خواندنش طاقت فرساست اگر اصلاح شوند در جذب خواننده و شیوایی نوشته کمک کردی.
    اما به عنوان یه خواننده، نه منتقد دوست داشتم توصیفات بیشتری در داستانت به کار ببری توصیفاتی چون حالت چهره، شکل منظره یا آب و هوا از این حیث توصیفات مهمند که خواننده راحت تر حس شخصیت ها را درک کند.
    به ایدهء زیبایی که در سر داری شاخ و برگ بیشتری بده. شاهکارها اینگونه خلق میشوند.
     

    Redemption.H

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/25
    ارسالی ها
    239
    امتیاز واکنش
    5,038
    امتیاز
    416
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Ava Banoo

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/26
    ارسالی ها
    724
    امتیاز واکنش
    61,759
    امتیاز
    978
    سن
    25
    محل سکونت
    شیراز
    سلام فائزه جان

    خسته نباشی :aiwan_light_blumf:


    نام :
    با نگاه اول به اسم رمان ، این ذهنیت برای خواننده به وجود میاد که قراره یه داستان با فضایی غم انگیز و تلخ رو بخونه . در ادبیات از واژه پاییز بیشتر برای بیان حزن و اندوه و غم استفاده می شه و به خودی خود حس سردی و تلخی رو به آدم القا می کنه . البته این نکته رو نباید فراموش کرد که در کنار جنبه های غم انگیزی که به دنبال داره ، همیشه از پاییز به عنوان عروس فصل ها یاد شده و الهام بخش نویسندگان و هنر مندان زیادی ، برای خلق آثارشون بوده . شما برای انتخاب نام رمان ، جنبه غم انگیز کلمه پاییز رو در نظر گرفتید .
    در کنارتمام این ها ، به کار بردن واژه "سرد " در کنار پاییز ، یه جورایی تاکید بر پاییز و ویژگی های نهفته در این کلمه داره .
    وقتی برای اولین بار اسم رمان توجه میشه ، به نظر یه اسم ساده و معمولی که شاید نتونه کشش کافی رو برای جذب خواننده ایجاد کنه ، اما با خوندن خلاصه رمان ، خواننده نگاه متفاوتی به اسم رمان پیدا می کنه . ایهامی که در واژه پاییز وجود داره (یکی در معنای اسم شخصیت رمان و دیگری به معنای فصل پاییز ) زیبایی خاصی به اسم رمان می بخشه . به نظرم اسم ساده و در عین حال جالبی هست .



    *****************************************

    جلد :
    در طراحی جلد رمان اغلب از رنگ های پاییزی استفاده شده و این موضوع تا حدودی جلد رمان رو با نام رمان مرتبط می کنه .اغلب افراد فصل پاییز رو با رنگ های قرمز ، نارنجی ، زرد ، طلایی و ... می شناسن که این رنگ ها، رنگ های گرمی محسوب می شن و حس مطبوع و دل پذیری رو به آدم القا می کنند ؛ اما همون طور که برای نام رمان توضیح دادم ، شما از جنبه ی حزن انگیز و تلخ کلمه پاییز استفاده کردید . در این موارد ، بیشتر این این توقع به وجود میاد که جلد رمان ، همون حسی رو به آدم القا کنه که در خصوص اسم رمان احساس می شه . به کار بردن این رنگ ها در طراحی جلد رمان ( به خصوص رنگ های به کار رفته در عکس دختر بچه ) یه تناقض رو با اسم رمان به وجود آورده ؛ البته این موضوع از زیبایی جلد رمان شما کم نکرده .
    برای طراحی جلد ، از دو تصویر استفاده شده ؛ یکی ، تصویر یک سر هست که تعداد زیادی چرخ دنده در اون به کار بـرده شده و دیگری تصویر دختر بچه ای هست که تنها در یک جنگل خزان زرده ایستاده که از تصویر دوم برای تصویر گوشه هم استفاده شده .
    خب بازم می گم در نگاه اول ، شاید هیچ شخصی نتونه ارتباط بین این دو تصویر رو درک کنه ؛ چون هر دو شامل مفاهیم متفاوتی هستند و کسی که اولین بار جلد رمان رو می بینه شاید نتونه نقطه اشتراکی بین این دو تصویر پیدا کنه و صرفا به خاطر اسم رمان "سرد مثل پاییز " نگاه خواننده به سمت عکس دختر بچه کشیده میشه و تا حدودی به تصویر اول توجهی نمیشه ؛ اما وقتی قسمتی از رمان خونده بشه ،ارتباط بین این دو تصویر به خوبی آشکار می شه .

    تصویر سر با تعداد زیادی چرخ دنده ، این مفهوم رو در برداره که شاید شخصیت رمان مثل یک ربات عمل می کنه و طبق دستورات برنامه ریزی شده ای رفتار می کنه و درعین ربات بودن ، می تونه از توانایی های ذهنی خودش بیشتر از اطرافیان استفاده کنه و در ادامه می بینیم که شخصیت اصلی داستان ؛یعنی پاییز بیماری Dissociative identity disorder یا همون چند شخصیتی رو داره که اغلب رفتاراش نشأت گرفته و برخواسته از شخصیت های پرداخته شده در ذهن او هست و به عبارتی شخصیت های پاییز ،او رو تحت کنترل خودشون دارند . این تصویر با این بخش از رمان شما ارتباط داره و در واقع شخصیت و تفکر پاییز رو نشون میده .

    تصویر دوم ، بیانگر فضای زندگی پاییز هست . دختربچه ای که به تنهایی وسط جنگل ایستاده و به نقطه نامعلومی خیره شده بیانگر تنهایی پاییز ، فقدان عشق و محبت در زندگی او ، طرد شدن او و سرنوشت نامعلومی هست که انتظارش رو می کشه .
    به طور کلی ، جلد بسیار جالب و تامل برانگیز طراحی شده و به نظرم می تونه نظر مخاطب رو جلب کنه .



    ******************************************

    خلاصه :
    خلاصه رمان ، دید کلی از موضوع رمان رو به خواننده ارائه می ده . خلاصه رمان شما به صورتی ادبی و زیبا نوشته شده بود . بیان جامعی از خانواده ، گذشته و حال و آینده شخصیت رمان را نشان می داد در عین حال با نوشتن سوال هایی در پایان خلاصه نقاط ابهامی را برای خواننده به وجود میاره و همین امر موجب ترغیب خواننده به خوندن رمان و کشف این ابهامات میشه .

    البته نظر شخصی من این هست که بهتر بود دو سوال آخر " آیا راه رهایی برای او وجوددارد؟مقصر جنونش کیست؟ " به صورت مبهمی در خلاصه آورده بشه تا ذهن خواننده بدون اینکه سوالی مطرح بشه درگیر کنه و دیگر نیازی به نوشتن این دو سوال وجود نداشته باشد ؛ با این حال این موضوع چیزی از زیبایی خلاصه کم نکرده . خلاصه مفید و خوبی بود .


    ******************************************

    مقدمه :
    مقدمه ، مکمل خلاصه هست و به خواننده در برقراری ارتباط بهتر با رمان کمک می کنه . مقدمه شما به صورت متن ادبی نوشته شده و به زیبایی احساسات شخصیت اصلی رمان رو به تصویر کشیده و با خلاصه ارتباط خوبی برقرار می کنه .بیماری قلبی پاییز و خلا احساسی که در وجود او حس می شود و تنهایی پاییز به زیبایی در مقدمه آورده شده . در کنار تمامی زیبایی هایی که مقدمه رمان داره ، چند نکته جرئی در خصوص نگارش مقدمه وجود داره که لازم دونستم بیان کنم .


    1) قلبش آن ماهیچه دیگر عادت تپیدن ندارد : درخصوص این جمله بهتر بود ، چون " آن ماهیچه تپنده " بدل قلب محسوب میشه و توضیحی در مورد اون هست ، بین دو ویرگول قرار بگیره تا از لحاظ نگارشی مشکلی نداشته باشه و خواندن اون راحت تر بشه .

    قلبش ، آن ماهیچه تپنده ، دیگر عادت به تپیدن ندارد .

    البته می تونید جمله های دیگری رو جایگزین کنید که من براتون چند مورد مثال می زنم :

    1) ماهیچه های قلبش دیگر توانی برای تپیدن نداشتند .

    2) ماهیچه های قلبش دیگر از تپیدن خسته شده بودند .

    2) تنهایی برایش فاتحه ای بخواند : خب این قسمت از مقدمه جدا از جنبه زیبایی و ادبی بودنش کژتابی داره . توضیح کوتاهی در مورد کژتابی بیان می کنم تا بهتر متوجه اش بشید .

    کژتابی یا ابهام ساختاری در جملاتی موجود است که از آن‌ها می‌توان مفاهیم و معانی متعددی برداشت نمود؛ این جملات دقیقاً مقصود را بیان نمی‌کنند. ازعمده ترین دلایل کژتابی ، می توان به موارد زیر اشاره کرد :

    1) ابهامات مرجع ضمیر : علی به دوستش گفت که مقاله اش منتشر شده است .

    2) عدم رعایت دقیق قواعد نقطه گذاری : عفو لازم نیست اعدامش کنید . (عفو ؛ لازم نیست اعدامش کنید . )

    3) ابهام ممثل ( مجسم شده ) در جملات سلبی : من مثل تو زود باور نیستم .

    4) ابهام تعلق صفت به مضاف یا مضاف الیه : جان دان، مورخ فلسفه یهودی‌است.



    من احساس کردم که این جمله شما ابهام مرجع ضمیر داره . با توجه به جملات قبل و بعد این جمله ، من برداشت های متفاوتی از این جمله داشتم که رو براتون می نویسم :

    1) خود شخص ،به تنهایی و بدون حضور کسی ، برای دلتنگی هایش فاتحه می خواند .

    2) تنهایی ( که در اینجا به عنوان یه شخص به تصویر کشیده شده ) برای دختر فاتحه می خواند .


    این دو معنی از جمله نوشته شده شما برداشت میشه . به نظرم اگه قرار هست یکی از دو معنی بالا در نوشته به کار ببرید ، بهتره به صورتی بیان بشه که کژتابی اون برطرف بشه به عنوان مثال :

    1) به تنهایی برسر خاک دلتنگی ها و خاطرات از دست رفته اش نشسته بود و برای آن ها فاتحه می خواند .

    2) حضور تنهایی را در کنارش احساس می کرد که برای روح مرده ‌اش فاتحه ای می خواند . همیشه، مردن ، فقط به نفس نکشیدن نیست . گاهی اوقات ، آدمی پیش از آنکه جسمش بمیرد ، روحش دست از زندگی می شوید .


    3) مگرپاییز از خودش هم هراس دارد؟؟ : این جمله از نظر من زیباترین جمله مقدمه هست . فقط احتیاجی نیست که برای تاکید روی جمله از چند علامت پرسشی پشت سر هم استفاده کنید . چون این کار هیچ تغییری در ساختار جمله ایجار نمی کنه و فقط ظاهر اون رو از حالت عادی خارج می کنه .

    به جز این موارد جرئی ، ایرادی به مقدمه وارد نیست و متن آن خیلی زیبا و دقیق نوشته شده .


    ******************************************

    شروع : داستان رمان با قدم زدن شخصیت اصلی داستان در پیاده رو خیابانی در استانبول ، درحالی که غرق در افکارش هست ، شروع شده که بعد برای نوشیدن چای وارد کافه می شود و باقی قضایا . شروع کلیشه ای نداشتید و خوب استارت رمان رو زده بودید . جمله ابتدایی رمانتون به این صورت نوشته شده :

    درپیاده رو سنگ فرش شده راه می رفت سنگ فرش ها چ رنگی بود؟قرمز؟نارنجی؟یاشایدم عنابی؟حتمالا اخری درست بود .

    باید به این نکته توجه داشته باشید که شما زاویه دید دانای کل رو انتخاب کردید و دانای کل تسلط کامل روی داستان داره . به نظرم بهتر بود عنوان می کردید که منظور از این جمله ، فکری بوده که در ذهن پاییز در مورد رنگ سنگ فرش ها ، به وجود اومده :

    درپیاده رو سنگ فرش شده ، راه می رفت . نگاهش معطوف سنگ فرش پیاده رو بود و با خود می اندیشید که چه رنگی را به آن ها نسبت دهد ؛ قرمز ؟ نارنجی ؟یا عنابی ؟ به نظر می رسید، رنگ عنابی گزینه ی مناسب تری بود .

    شروع رمان یه شروع آرام و بی دغدغه بود که هیچ اثری از کشمکش یا وجود معمایی در اون احساس نمی شد و یه زندگی معمولی رو به تصویر می کشید . به نظرم اگه امکانش وجود داشت که رمان با هیجان بیشتری شروع بشه ، هماهنگی بیشتری با کل رمان پیدا می کرد ولی بدون این کار هم شروع خوب و قابل قبولی بود .


    ******************************************
    شخصیت پردازی : پاییز ( مرداک ، جودی و کاپیتان که شخصیت های مختلف پاییز رو شکل میدن ) ، شهکام ، الیف ،سانیا ، پارمیس ، پولاد ، پاپا عارف ، پرهام ، عاطفه ،فردین ،کیوان ، ساحل ، نهال ، آقای افرهی ،شیرزاد و ... تا به این جا شخصیت هایی هستند که در رمان شما حضور پیدا کردند که البته برخی از آن ها مثل پاییز ، شهکام ، الیف شخصیت های فعالی در رمان بودند که در بیشتر پست ها حضور داشتند . پاپا عارف در بخش های آغازین رمان حضور پررنگی داشت . خانواده پاییز یعنی پارمیس ، پولاد ، پرهام و عاطفه با نقش های کم رنگ تری داشتند . سایر شخصیت ها ،گذرا بودند و حضور ثابتی در رمان نداشتند مثل ساحل نهال و سایر کارمندان شرکت شهکام .
    اسم های انتخابی شما در خصوص شخصیت های داستان خوب وتا حدودی طبیعی هست .
    پاییز دختر 20 -21 ساله هست که رشته معماری درس خوانده و در 15 سالگی به خاطر رفتار بد خانواده اش به ترکیه میره و با پاپا عارف زندگی می کنه و حالا به قصد گرفتن انتقام دوباره به ایران برگشته و میخواد جبران مافات کنه . باتوجه به اینکه پاییز گرفتار بیماری چند شخصیتی هست ، نمی شه توضیح دقیقی در رابـ ـطه با نوع برخوردش داد ؛ اما ذکر این نکته الزامی هست که وقتی هر کدوم از شخصیت های پاییز نمود پیدا می کنه ( مرداک ، جودی و کاپیتان ) نویسنده تونسته به خوبی هر شخصیت و تفاوت های بین اون ها رو به تصویر بکشه . به صورت کلی پاییز دختری غمگین و دل مرده هست که سختی های زیادی کشیده و در زندگیش طعم محبت خانواده رو نچشیده و همین باعث بروز بیماریش شده . اما در عین اون همه سختی و سردی ، هنوز هم ذره ای محبت در دلش وجود داره .
    شهکام مرد 32 ساله ای هست که گویا دلبسته پاییز شده و از چیزی که در گذشته اتفاق افتاده واهمه داره . با توجه به سنی که برای این شخصیت در نظر گرفته شده ، رفتار های معقولانه و پخته ای از خودش نشون میده .
    الیف و سانیا شخصیت های حمایتگری و دلسوزی دارند که به پاییز در پیشبرد اهدافش کمک می کنند .
    خب به نظر من در طول رمان ، فقط شخصیت های پاییز و شهکام و تا حدودی الیف و سانیا معلوم شده و هیچ توضیحی در مورد دیگر شخصیت ها داده نشده . به عنوان مثال فقط به طور کلی در داستان بیان شده خانواده پاییز از او خوششان نمی آمد و قصد فروختن او را دارند ولی توضیحی در مورد شخصیت هر یک از اعضای خانواده ، شغل آن ها و ... داده نشده . که البته فکر می کنم شاید جزئی از طرح قصه باشه و در ادامه بهش پرداخته بشه .



    **************************************

    سیر داستان : داستان شما شروع آرامی داشت و تا پست 9 خبری از هیجان و یا معمای خاصی نبود . در اواخر پست 9 و با رویارویی پاییز با خواهر وبرادرش ، پارمیس و پولاد ، رمان وارد بخش دیگه ای می شه . بابرگشت پاییز به ایران و برخورد ها و نقشه هایی که پاییز برای اعضای خانواده اش می کشد هیجان داستان تا حدودی بالا می رود . ورود شهکام به زندگی پاییز ، داستان رو به سمت عاشقانه سوق میده . معمایی هم که در گذشته پاییز وجود داره و هنوز حل نشده باعث کشش داستان میشه .

    در کل سیر رمان ، فراز و فرود های نرمالی داره ؛ منظورم این هست که نه خیلی کسل کننده هست نه خیلی هیجانی و به نظرم روند زیبایی رو طی می کنه .


    *************************************

    نثر داستان : شما برای نوشتن رمان از نثر ادبی استفاده کردید که این جای تشکر داره و توانایی شما رو در نوشتن نشون میده . بعضی از قسمت ها بسیاد ادبی و زیبا نوشته شده بود ؛ ولی در عین استفاده از معیار ، بسیار روان بود هیچ اجساس سختی در کلام دیده نمی شد اما خب بخش هایی از رمان ، به خصوص پست های اول ، نثر بین محاوره و معیار در نوسان هست و این موضوع خیلی به چشم می خوره ؛ من نمونه هایی از اون ها رو براتون قید می کنم :

    پست 3 صفحه 1 :ک زیرشون حسابی گوده و باعث میشه چشمش بیش تر از بقیه اجزا صورتش تودید باشه .

    زیر چشم هایش حسابی گود افتاده بود و باعث می شد که چشمانش بیشتر از سایر اعضای صورتش خودنمایی کنند .

    پست4 صفحه 1 :بایاداوریشون قلبش درد می گیره .

    با یاد آوریشان قلبش درد می گیرد .

    البته این مشکل در صفحات بعد تا حدود زیادی ازبین رفته . نثر رمان خوب هست و من به نویسنده عزیز توصیه می کنم صفحه اول رمان رو مجدد بازبینی کنه و بخش های محاوره رو به صورت معیار دربیاره تا باعث انسجام و پیوستگی ساختار رمانش بشه .


    *************************************

    زاویه دید : بیان داستان شما از زبان سوم شخص مفرد یا همون دانای کل هست . این زاویه دید این امتیاز رو به شما میده که با دیدی وسیع تر و دستی باز تر قصه رو روایت کنید و در رابـ ـطه با شخصیت هاتون راحت مسائل و احساساتشون و چیزهای دیگه ای رو مطرح کنید .
    ترکیب نثر معیار با زاویه دید دانای کل بسیار جالب و زیباست و درعین حال سختی های خودش رو داره . بهتره که قمست هایی از دانای کل که به صورت محاوره نوشته شده ویرایش بشه تا موجب یک دستی متن رمانتون بشه .



    *************************************

    دیالوگ ها و مونولوگ ها : خب همون طور که با حرف زدن با یک شخص به شخصیتش پی می بریم ، رمان هم باید همین طور باشه . دیالوگ شما به خوبی متناسب با سن و شخصیت افراد رمان نوشته شده . حالت منطقی و عصبانی پاییز که نشأت گرفته از شخصیت هاش هستن به خوبی در دیالوگ ها لحاظ شده .
    مونولوگها هم بیان کننده حوادث و افکار درونی شخصیت ها هستند و به نظرم به خوبی نوشته شده بودند . فقط تنها نکته ای که وجود داره این هست که در دیالوگ ها اگر نام گوینده آورده بشه باید در جلوی نامش : قرار بدید . در حالی که شما از _ استفاده کرده بودید . _ برای زمانی به کار میره که در دیالوگ ها اسم گوینده آورده نشه .
    پست 15 صفحه 2 :
    پاییز_چیکار کردی رسیدی؟؟ پاییز : چی کار کردی رسیدی ؟
    مرد_بله خانم جلو مدرسشونم مرد : بله خانم مدرسشونم .
    پست 20 صفحه 2 :
    مادر_چقدر زیباشدی عزیزم مادر : چه قدر زیبا شدی عزیزم
    پولاد_مامان راست میگه خواهری پولاد : مامان راست میگه خواهری
    بابا_دختر من همیشه زیبا. بابا : دختر من همیشه زیباست .

    **************************************
    توصیفات : توصیفات مکان در بعضی از جاها وجود داره در بعضی جاها وجود نداره . مثلا شما کافه ای که پاییز برای نوشیدن چای به اون جا رفت رو توصیف کردید ولی خونه پدری پاییز که در ایران بود ، توصیف نشده بود .
    من احساس کردم که تمرکز شما بیشتر روی توصیف ظاهر اشخاص به خصوصی بوده ،اون قدر که از پاییز و شهکام توصیف کردید ، از بقیه شخصیت ها به این شدت توصیف نکردید و این باعث میشه که خواننده نتونه تصویری از اون ها رو مجسم کنه . به نظرم بهتره که توصیف بیشتری برای بقیه شخصیت ها و مکان نوشته بشه . اما منظورم من به این نیست دقیقا تک تک و جزء به جزء بخواید تو صیف کنید . توصیفات خیلی جرئی امکان تخیل رو از خواننده می گیره . مثلا در صفحه 4 پست 36 ظاهر دکتر رو اینطور توصیف کردید :
    دکتر مردی پابه سن گذاشته با موهای جوگندمی ,ریش پرفسوری وفربه بود که پیراهن گرانقیمت مارک دیور به تن داشت .
    قسمت اول توصیف بسیار عالیه و خواننده می تونه با ملاک های خودش تصویری از دکتر رو در ذهنش مجسم کنه؛ ولی وقتی صحبت از مارک لباس میاد ، شاید بعضی از افراد این برند رو نشناسند ، به همین خاطر نمی تونند تو ذهنشون تصویر درستی از پیراهن داشته باشند . به نظرم بهتر بود به جای عنوان مارک لباس توضیحی در مورد رنگ و مدل آن می دادید .
    یا در پست 37 همان صفحه :
    روبروی اپارتمان شیک ترمز کرد سیگار لوییکسش را از جعبه اش برداشت وروی لب گذاشت .
    من به شخصه، تا به حال این اسم رو نشنیده بودم و هیچ درکی از شکل ، رنگ و یا حتی بوش نداشتم . مخاطب رمان های مجازی از همه ی اقشار مختلف جامعه فقیر ، غنی ، دارای تحصیلات عالی ، کم سواد ، بزرگ سال ، جوان و ... هستند . این خیلی خوبه که توصیفات دقیقی بخواد ارائه بدید، اما همون طور که گفتم ممکنه بعضی ها با درکش مشکل پیدا کنند .
    بعضی از توصیفات هم خیلی زیبا بیان شده بودند :
    پست 45 : نگاه کردن به ان تیله های آفتابی دل شیر می خواست .
    اولین بار بود که برای توصیف چشم های عسلی این تشبیه رو دیدم . به نظرم زیبا و جالب بود .

    **************************************
    ایده : داستانی که شما شروع به نگارشش کردید ، ایده جالبی داره . در مورد دختری هست که به خاطر مشکل مالی که در گذشته گریبان گیر خانواده اش بوده ، میخوان اون رو بفرشون که این اتفاق نمی افته و اون فرار می کنه و الان دچار بیماری روانی و قلبی هست که سرمنشا هر دو تاش به گذشته بر می گرده . بعد از 5 سال به ایران برمی گرده و در صدد انتقام از خانواده اش و کسایی که مسبب این اتفاقات تلخ براش بودن ، هست . در این گیر و داد کشش عاطفی نسبت به فردی به نام شهکام پیدا می کنه که شهکام هم در مسائل 5 سال پیش به نوعی دخالت داشته و همین امر موجب عذاب وجدانش می شه و...
    با توجه به اینکه رمان حول زندگی و دغدغه های یه بیمار روحی شکل گرفته ، به نظرم ایده خوبی برای نوشتن هست .

    **************************************
    علائم نگارشی و غلط املایی : خب راستش غلط املایی و نگارشی نسبتا زیادی داشت . مثلا در بسیاری از پست ها پاییز رو پتییز نوشته بودید یا که رو به صورت ک ، خب / خاب
    کشیدگی حروف هم در متن رمان به چشم می خورد که بهتره برطرف بشه
    پست 43 : _ووویی چقدر سرده _پایییییز _چیییییی؟ _ ووی چه قدر سرده _ پاییز _ چی
    یا مثال هایی از قبیل که به ندرت به چشم می خوره .
    از نقطه تقریبا میشه گفت خیلی کم استفاده شده و در بعضی جاها از , به جای نقطه استفاده شده ولی سایر علائم نگارشی تا حدودی به کار بـرده شده . به خصوص به هنگام نوشتن دیالوگ ها از _ استفاده شده که نشون از مهارت نسبی شما در به کار بردن علائم نگارشی هست .
    **************************************
    متفرقات : در پست 40 صفحه 4 ماشین شهکام شولت معرفی شده که گمان می کنم به علت خطای تایپی باشه ؛ چون نام درست این ماشین شورولت است .

    پست 42 صفحه 5 : با هل پول تاکسی را حساب کرد . بهتر اینجا نوشته می شد با عجله پول تاکسی را حساب کرد .
    شما تو پست های از فونت های مختلفی برای نوشتن استفاده کردید مثل پست 12 صفحه 2 ، نیمی با فونت نازک و نیم دیگر با فونت ضخیم تایپ شده . پست های اول هم که فونت سایز 6 نوشته شده که خیلی بزرگ هست و بهتره رسم الخط رمان یک دست و با یک فونت و سایز نوشته بشه .
    درپست 45 شما متن کامل آهنگ غوغای ستارگان رو نوشتید . به نظرم بهتر بود بخشی از آهنگ رو بنویسی و پایین نام آهنگ رو قید کنی .
    پست 4 یا 5 توضیحی در مورد بیماری پاییز دادید که بهتر بود این توضیح به صورت پی نوشت تایپ بشه . البته چون در یک پست جدا نوشته شده به ساختار رمان ایرادی وارد نمی کنه اما بهتره که این تغییر اعمال بشه تا ان شاءالله برای دانلود مشکلی پیش نیاد .

    فائزه جان قلم قوی و دلنشینی داری ، به نوشتن ادامه بده . امیدوارم شاهد پیشرفت و موفقیتت در عرصه نویسندگی باشم .
    با آرزوی موفقیت برای تو دوست عزیز:aiwan_lggight_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    Redemption.H

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/25
    ارسالی ها
    239
    امتیاز واکنش
    5,038
    امتیاز
    416
    ممنون از اواجان بابت نقد دقیقشون واقعا خوشحالم گـه برای رمانم وقت گذاشتید انشالا در اولین فرصت اشکالات رو برطرف می کنم سپاس ازعنایت وریزبینیتو ن
     
    بالا