سرگذشت کوروش کبیر

  • شروع کننده موضوع Mårzï¥ē
  • بازدیدها 282
  • پاسخ ها 8
  • تاریخ شروع

Mårzï¥ē

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/18
ارسالی ها
10,419
امتیاز واکنش
37,579
امتیاز
1,051
محل سکونت
TehRan
  • پیشنهادات
  • Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    هر آنچه از نوشته ها و کتابهای کهن باقی مانده بعد از حمله اعراب و باقی مانده از آتش سوزیهای کتابخانه ها بوسیله آنها بر می آید ، چنین گزارش میکند:
    مادر کوروش ماندانا فرزند پادشاه ماد آستیا ک ( فرزندهوخشتره ) همسر کمبوجیه پادشاه پارس بود .
    شبی پدر ماندانا (پدر بزرگ کوروش) در خواب می بیند که از شکم دخترش درخت تاکی ( درخت انگور ) میروید و همه حهان را در بر میگیرد. آستیاک با ناراحتی از خواب بیدار میشود و از خوابگزاران تعبیر آن طلب میکند. باو میگویند از دختر تو و کمبوجیه فرزند پسری بدنیا خواهد آمد که سرزمین تو را نیز تصاحب خواهد کرد.
    آستیاک بر آشفته دستور میدهد دخترش را از همدان بیآورند و او را بصورت یک زندانی نگاهداری میکند تا روزیکه فرزند ماندانا بنام کورش بدنیا میآید. آستیاک اورا بدست یکی از نزدیکانش بنام هارپاک میسپارد تا او را از بین ببرد و به ماندانا گفته میشود که فرزندش مرده بدنیا آمده . و اما هارپاک کوروش را بدست یکی از چوپانان خود بنام مهرداد که پارسی بود می سپارد تا اورا از بین ببرد. همسر مهرداد در همین زمان پسری مرده بدنیا آورده بود . مهرداد لباسهای کورش را بتن فرزند مرده خود میکند و او را بنزد آستیاک میبرد و بدین ترتیب کوروش از مرگ حتمی نجات میآید ودر نزد مهرداد بزرگ میشود. در نوشته ها آمده کوروش بعلت هوش و درایتی که همیشه از خود نشان میداد در میان بچه ها منزلتی دیگر داشت و همیشه او را بعنوان سرکرده انتخاب میکردند . در یکی از روزها در اثنای بازی یکی از زیر دستانش از دستور او سرپیچی میکند . کورش دستور میدهد او را که فرزند یکی از نجیب زادگان دربار بود تنبیه نمایند. بچه ائیکه تنبیه شده بود بنزد پدر رفته و جریان تنبیه شدنش را بوسیله یک پارسی بیان میکند.
    آن بزرگ بنزد پادشاه( آستیاک ) رفته و ماجرای تنبیه شدن فرزندش را با او در میان میگذارد .
    گویند آستیاک فرمان میدهد که کورش را بیآورند ، پادشاه از او میپرسد با چه جراتی این بچه نجیب زاده را تنبیه کردی؟
    کورش با گستاخی و همان متانت بسی والای همیشگی خود جواب میدهد . چون او از دستور من سرپیچی کرده بود و این نه آنست که طبق قوانین دربار کسی که از دستور ما فوق خود سرپیچی کند باید تنبیه شود . پادشاه از گفتار او در شگفت میشود و با خود میاندیشد که این بچه پارسی ساده نمی تواند باشد که از چنین گستاخی برخوردار باشد، ولی وقتی بطور دقیق به چهره کوچک و جذاب کورش دقیق میشود بخود میلرزد، چونکه چهره خود و خانواده و دخترش را در او می بیند. پس با تهدید ازمهرداد راستی جریان را جویا میشود وبدین ترتیب به حقیقت پی میبرد. پس پادشاه بار دیگر خوابگزاران را طلب میکند و از آنها کسب تکلیف میکند ، آنها باو اطمینان میدهند که خواب او تعبیر شده او میبایستی شاه شود و الان می بینید که او شاه شده ولی شاه کودکان، پس از آن پدر بزرگ آسوده خاطر میشود . بدین ترتیب بار دیگر کورش از خطر مرگ نجات پیدا کرده و بنزد پدر و مادرش به همدان فرستاده میشود .
    آستیاک در 35 سال حکومت خود یکی از پر قدرت ترین پادشاهان ماد بود . وی همیشه بر آن بود که بیک صورتی خود را به آسیا صغیر برساند ولی بعلت اینکه پدرش با کشور لیدی قرداد صلحی بسته بود نمی توانست، بهمین جهت سعی بر آن گذارد و سپاهیان خود را به بین النهرین و سوریه فرستاد و سرحدات متصرفات خود را به خلیج فارس رسانید و هم مرز پارسیان شد.
    او با قدرت اشراف زادگان که در زمان پدرش در دربار داشتند مخالف بود ولی بجای آن به مغ ها و روحانیون میدان میداد و این خود سبب آن شده بود که در میان ارتشش و سردگانش مخالفان زیادی پیدا کند. در این میان یکی از سرکردگانش بنام کارپاگا با شاه ایران کورش دوم نوه آستیاک تماسهائی میگیرد و این خود سبب آن میشود که آستیاک بهانه ائی بدست میآورد و به پارس لشگرکشی می نماید.
    در همین میان عده زیادی از لشگریانش که از جوانمردی و بزرگی کورش که شهره آفاق شده بود از آستیاک جدا شده و به سپاهان کورش میپیوندند ودر نبرد سختی که بین این دو دست میدهد مادها شکست میخورند و آستیاک کشته میشود و باین ترتیب سلسله هخامنشی جانشین مادها میشود
    چنانکه گذشت امپراطوری هخامنشی با تدبیر کورش بزرگ و با یکی شدن دو قوم بزرگ آریائی، پارس و ماد بزرگترین امپرطوری جهان را بوجود می آورد .
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    گرچه نام کورش بزرگ همیشه به بزرگی شناخته شده بود البته نه بخاطر کشور گشایش بلکه از نقطه نظر کنترل و هدایت امپراطوری و رسیدگی بیسابقه بکارهای مردم زیر فرمانش و کشورهای شکست خورده و افراد مغلوب ، و این خود سبب پیروزیهای بی حد او در آسیای صغیرشد . او ارتشش را بسوی مرزهای شرقی هدایت کرد . پارتها و هرسینیا که جزو تصرفات مادها بود بتصرف در آورد . او بعد از تصرف آرخوزیا و مارگیا و باختریا متوجه غرب گردید . بعد از آن متوجه سرزمین بابل و مصر شد، زیرا که مردم آن دیار در زیر ظلم و ستم پادشاهان و حکام آن زمان رنج میبردند . با تصرف بابل توانست قوم یهود که بیش از 40000 تن بودندو سالها در اسارت و مورد ظلم وجور بابلیان بودند آزادی نماید و آنها را به سرزمین خودشان فلسطین بفرستد . این گامی بود که او در راه بشردوستی و صلح و صفا برای بشر به ارمغان آورد و وزش نسیم تازه بود از شرق بوسیله کوروش بخاطر آنکه اوبرای حقوق بشر احترام خاصی قائل بودو نقشه و تدابیر او بود که امپراطوران بعدی و حتی سلسله های بعد از هخامنشی تمام نقشه های کشوری و مملکتداری خود را ازروی کارهای او بطور حتم الگو گرفتند. یهودیان به او نام شبان و فرستاده خدا و یونانیان باو قانونگذار لقب داده اند.
    او برای جلوگیری تاخت و تاز قبایل و همسایگان تجاوزکار در کشور استحکامات مختلفی بنا کرد و کشورپهناورش را به استانها تبدیل و هر قسمت را به یک ساتراپ یا استاندار داد وبرای جلوگیری از ظلم و ستم آنها بر مردم مقررات مهمی را بوجود آورد و برای خبر داشتن از اقصاء نقاط کشور اولین پست و پستخانه را بنام چاپار را بوجود آورد.او قبل از مرگش پایتخت امپراطوری بزرگش را در محلی بنام پاسارگاد بنا نهاد.
    در اثر تجاوزاتی که بوسیله قبائل نیمه صحرانشین ماساژتها یکی از تیره های سکایی در طرف دیگر رود اُراکس بودند و مرزهای شمال شرقی ایران را مورد تجـ*ـاوز قرار داده بودند مجبور به جنگ با آنها شد . در آغاز کار پیشرفتهائی هم نمود ولی ملکه تومیریی با وعده صلح و کنار گذاردن جنگ او را به داخل سرحدات خود میکشد درجنگی سختی که بین دو سپاه در میگیرد کوروش بزرگ شدیدا زخمی میشود که در اثر جراحات وارده بعد از سه روز بدرود حیات میگوید ودنیائی را از وجود خود بی بهره میگذارد .
    جسد او را داریوش بزرگ به پاسارگارد آورد ودر محلی بنام مشهد مرغاب بخاک سپرد .
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    در مورد آنچه کوروش پس از فتح بابل انجام داده است ، سند ی به دست آمده که به استوانه ی کوروش معروف است. استوانه ی کوروش کبیر در خرابه های بابل پیدا شده و اصل آن در موزه ی بریتانیا نگهداری می شود. این استوانه را باستانشناسی به نام هرمزد « رسام » در سال ۱۸۷۹ میلادی پیدا کرده است. بخش بزرگی از این استوانه اینک از بین رفته است ولی بخشی از آن که سالم مانده است سندی مهم و تاریخی است مبنی بر رفتار جوانمردانه ی کوروش کبیر با مردم شهر تسخیر شده ی بابل و نیز یهودیانی که در اسارت آنان بودند. گوینده ی خط های آغازین این نوشته نامعلوم است ولی از خط بیست به بعد را کوروش کبیر گفته است.
    و اینک متن استوانه :
    ۱) « کوروش» شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانا ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد.
    ٢) شاه نواحی جهان.
    ۳) چهار[ ...... ] من هستم [ ...... ] به جای بزرگی ، ناتوانی برای پادشاهی کشورش معین شده بود.
    ۴) نبونید تندیس های کهن خدایان را از میان برد [ ...... ] و شبیه آنان را به جای آنان گذاشت.
    ۵) شبیه تندیسی از ( پرستشگاه ) ازاگیلا ساخت [ ...... ] برای « اور» و دیگر شهرها.
    ۶) آیین پرستشی که بر آنان ناروا بود [ ...... ] هر روز ستیزه گری می جست. همچنین با خصمانه ترین روش.
    ۷) قربانی روزانه را حذف کرد [ ...... ] او قوانین ناروایی در شهرها وضع کرد و ستایش مردوک ، شاه خدایان را به کلی به فراموشی سپرد.
    ۸) او همواره به شهر وی بدی می کرد. هر روز به مردم خود آزار می رسانید. با اسارت ، بدون ملایمت همه را به نیستی کشاند.
    ۹) بر اثر دادخواهی آنان « الیل » خدا ( مردوک ) خشمگین گشت و او مرزهایشان. خدایانی که در میانشان زندگی می کردند ماوایشان را راه کردند.
    ۱۰) او ( مردوک ) در خشم خویش ، آنها را به بابل آورد ، مردم به مردوک چنین گفتند : بشود که توجه وی به همه ی مردم که خانه هایشان ویران شده معطوف گردد.
    ۱۱) مردم سومر و اکد که شبیه مردگان شده بودند ، او توجه خود را به آنان معطوف کرد. این موجب همدردی او شد ، او به همه ی سرزمین ها نگریست.
    ۱٢) آنگاه وی جستجوکنان فرمانروای دادگری یافت ، کسی که آرزو شده ، کسی که وی دستش را گرفت. کوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد ، نامش را به عنوان فرمانروای سراسر جهان ذکر کرد.
    ۱۳) سرزمین « گوتیان » سراسر اقوام « مانداء» را مردوک در پیش پای او به تعظیم واداشت. مردمان و سپاه سران را که وی به دست او ( کوروش ) داده بود.
    ۱۴) با عدل و داد پذیرفت. مردوک ، سرور بزرگ ، پشتیبان مردم خویش ، کارهای پارسایانه و قلب شریف او را با شادی نگریست.
    ۱۵) به سوی بابل ، شهر خویش ، فرمان پیش روی داد و او را واداشت تا راه بابل در پیش گیرد. همچون یک دوست و یار در کنارش او را همراهی کرد.
    ۱۶) سپاه بی کرانش که شمار آن چون آب رود برشمردنی نبود با سلاح های آماده در کنار هم پیش می رفتند.
    ۱۷) او ( پروردگار) گذاشت تا بی جنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نیازی برهاند. او نبونید شاه را که وی را ستایش نمی کرد به دست او ( کوروش ) تسلیم کرد.
    ۱۸) مردم بابل ، همگی سراسر سرزمین سومر و اکد ، فرمانروایان و حاکمان پیش وی سر تعظیم فرود آوردند و شادمان از پادشاهی وی با چهره های درخشان به پایش بـ..وسـ..ـه زدند.
    ۱۹) خداوندگاری ( مردوک ) را که با یاریش مردگان به زندگی بازگشتند ، که همگی را از نیاز و رنج به دور داشت به خوبی ستایش کردند و یادش را گرامی داشتند.
    ٢۰) من کوروش هستم ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمین سومر و اکد ، شاه چهار گوشه ی جهان.
    ٢۱) پسر شاه بزرگ کمبوجیه ، شاه شهر انشان ، نوه ی شاه بزرگ کوروش ، شاه شهر انشان ، نبیره ی شاه بزرگ چیش پیش ، شاه انشان.
    ٢٢) از دودمانی که همیشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروائیش را « بعل » و « نبو » گرامی می دارند و پادشاهیش را برای خرسندی قلبی شان خواستارند. آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم
    ٢۳) با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروایان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور بزرگ ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستایش او کوشیدم.
    ٢۴) سپاهیان بی شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمین سومر و اکد تهدید کننده ی دیگری پیدا شود.
    ٢۵) من در بابل و همه ی شهرهایش برای سعادت ساکنان بابل که خانه هایشان مطابق خواست خدایان نبود کوشیدم [ ...... ] مانند یک یوغ که بر آنها روا نبود.
    ٢۶) من ویرانه هایشان را ترمیم کردم و دشواری های آنان را آسان کردم. مردوک خدای بزرگ از کردار پارسایانه ی من خوشنود گشت.
    ٢۷) بر من ، کوروش شاه که او را ستایش کردم و بر کمبوجیه پسر تنی من و همچنین بر همه ی سپاهیان من
    ٢۸) او عنایت و برکتش را ارزانی داشت ، ما با شادمانی ستایش کردیم ، مقام والای ( الهی ) او را . همه ی پادشاهان بر تخت نشسته.




    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    ٢۹) از سراسر گوشه و کنار جهان ، از دریای زیرین تا دریای زبرین شهرهای مسکون و همه ی پادشاهان « امورو » که در چادرها زندگی می کنند.
    ۳۰) باج های گران برای من آوردند و به پاهایم در بابل بـ..وسـ..ـه زدند. از [ ...... ] نینوا ، آشور و نیز شوش
    ۳۱) اکد ، اشنونه ، زمیان ، مه تورنو ، در ، تا سرزمین گوتیوم شهرهای آن سوی دجله که پرستشگاه هایشان از زمان های قدیم ساخته شده بود.
    ۳٢) خدایانی که در آنها زندگی می کردند ، من آنها را به جایگاه هایشان بازگردانیدم و پرستشگاه های بزرگ برای ابدیت ساختم. من همه ی مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانیدم.
    ۳۳) همچنین خدایان سومر و اکد که نبونید آنها را به رغم خشم خدای خدایان ( مردوک ) به بابل آورده بود ، فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ
    ۳۴) در جایشان در منزلگاهی که شادی در آن هست بر پای دارند. بشود که همه ی خدایانی که من به شهرهایشان بازگردانده ام
    ۳۵) روزانه در پیشگاه « بعل » و « نبو » درازای زندگی مرا خواستار باشند ، بشود که سخنان برکت آمیز برایم بیایند ، بشود که آنان به مردوک سرور من بگویند : کوروش شاه ستایشگر توست و کمبوجیه پسرش
    ۳۶) بشود که روزهای [ ...... ] من همه ی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم.
    ۳۷) [ ...... ] برای قربانی ، اردکان و فربه کبوتران.
    ۳۸) [ ...... ] محل سکونتشان را مستحکم گردانیدم.
    ۳۹) [ ...... ] و محل کارش را.
    ۴۰) [ ...... ] بابل.
    ۴۱) [ ...... ] ۴٢) [ ...... ] ۴۳) [ ...... ] ۴۴) [ ...... ] ۴۵) [ ...... ] تا ابدیت .
    ● شفقت کوروش بر گرفته از کتاب یهودیان باستان اثر ژوزف فوکه
    در دنیای باستان رسم بر آن بود که چون قومی بر قوم دیگر فائق می آمدند ، قوم مغلوب ناچار می شدند که به دین مردم پیروز درآیند و از باورهای مذهبی خود دست بکشند. چه بسیار مردمی که به خاطر سر باز زدن از پذیرش دین بیگانه ، بدست اقوام پیروز تاریخ به خاک افتاده اند و چه بسیار معابدی که توسط فاتحان با خاک یکسان گشته اند. در چنین دنیایی بود که کوروش پرچم آزادی ادیان را برافراشت و مردم را ( از ایرانی و انیرانی و از بت پرست و خورشید پرست و یکتا پرست ) در انجام فرائض دینی خود آزاد گذاشت و حتی معابدی را که در جریان جنگهای مختلف آسیب دیده بودند از نو ساخت. بهترین نمونه های این جوانمردی را در جریان تسخیر بابل می بینیم.
    در حالی که مردم بابل خود را برای دیدن صحنه های ویران شدن معابدشان به دست سپاهیان پارسی آماده می کردند ، کوروش در میان آنان حاضر شد و در مقابل چشمان حیرت زده ی آنان ، مردوک خدای خدایان بابل را به گرمی ستود و فرمان آزادی مذهبی را در سراسر کشور بابل صادر کرد. این فرمان از جمله شامل یهودیانی می شد که بختنصر همه چیزشان را گرفته بود ، کشورشان را در شعله های آتش ویران کرده بود و خودشان را به اسارت به بابل آورده بود. اندکی پس از ورود به بابل ، کوروش به یهودیان اجازه داد تا پس از هفتاد سال زندگی در اسارت و بندگی به فلسطین بازگردند و درآنجا به بازسازی اورشلیم بپردازند.
    کوروش به خزانه دار خود « مهرداد » دستور داد تا هر چه از ظروف طلا و نقره و اسباب و اثاث مذهبی که در دوره ی بختنصر از معابد اورشلیم غارت شده و در معبد های بابل باقی مانده است را به یهودیان بازگرداند و او نیز همه ی آن اثاث را که مشتمل بر پنج هزار و چهارصد تکه بود به آنان مسترد داشت. سپس کوروش از مردمانی که یهودیان در میان آنان می زیستند خواست تا آذوقه و خواربار و مواد لازم برای سفر را برایشان فراهم آورند و آنان نیز چنین کردند. باری ! هزاران یهودی پس از صدور فرمان آزادیشان از جانب کوروش ، به سوی شهر و دیار خود روانه شدند و با کمک ایرانیان موفق شدند شهر خود را از نو بسازند و حیات ملی خود را احیا کنند.
    به خاطر این محبت بزرگ و ستودنی ، از کوروش در کتاب های مقدس یهودیان به نیکی یاد شده است. این ستایش چنان است که تورات کوروش کبیر را « مسیح خدا » نامیده است. بدین صورت از دیر باز کودکان یهودی از همان نخستین روزهای زندگی خود از طریق کتب مذهبی با این ابر مرد بشر دوست آشنا گشته و مردانگی و فتوت او را می ستایند. مسیحیان نیز که به گمان بسیاری پایه و شالوده ی دینشان ، تورات یهود است ، کوروش را فراوان احترام می کنند و مقامی بالاتر از یک پادشاه و یک کشورگشای بزرگ برای وی قائلند. در قرآن مجید نیز از کوروش کبیر ( یا همان ذوالقرنین ) به نیکی یاد شده و بدین ترتیب کوروش تنها پادشاهی است که در هر سه کتاب آسمانی مورد ستایش پروردگار قرار گرفته است.
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    یکی از مواردی که همواره مورد بحث پژوهشگران قرار گرفته، دین کوروش بوده است و نظرات گوناگونی درباره آن مطرح شده است. مسلم است که پادشاهان هخامنشی از جمله کوروش بزرگ دارای تسامح مذهبی بودند و به باورهای اقوام گوناگون احترام می‌گذاشتند. با این حال به نظر می‌رسد کوروش یکی از آیین‌های ایرانی را داشته و پرستنده اهورامزدا به عنوان خالق و آفریننده یکتا بوده است. اما این روزها می‌بینیم که عده‌ای با سطحی نگری بیان می‌کنند که کوروش بت پرست بوده است!! در این نوشتار برآنیم تا اشاراتی به منابع داشته باشیم و نظر چند تن از تاریخ‌دانان را در مورد دین کوروش بیان کنیم.
    می‌دانیم که در کتیبه‌های پادشاهان هخامنشی پس از کوروش بزرگ از جمله داریوش بزرگ که خویشاوند کوروش بوده است، اهورامزدا گرامی داشته شده و به عنوان خدای بزرگ که آسمان و زمین را آفریده مطرح می‌شود.
    مطابق با گزارش گزنفون، کوروش از دینمردان که «مغان» نام داشتند، بهره می‌برد و آنها را برای اعمال دینی فرا می‌خواند (نک: کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۵، بند ۱۴)، بسیاری از پژوهشگران با توجه به این مطلب و همچنین دیگر آثار، دین کوروش را با سنت مزدایی در پیوند می دانند.
    مری بویس می‌نویسد که کوروش همانند نیاکانش زرتشتی بوده است و از موارد مهم مورد توجه او، می توان به آتشکده‌های پاسارگاد اشاره کرد که یادآور آیین زرتشتی هستند و همچنین برخی از منابع‌ یونانی که ارزش قابل توجهی برای مغان در دربار کوروش قائل شده‌اند. ماکس مالوان در مقاله خود که در تاریخ ایران کمبریج به چاپ رسیده است، گرچه از فقدان مدارک درباره دین زرتشتی کوروش سخن می راند اما نقاط مشترک بین رفتار کوروش با آموزه‌های زرتشت و اصول دین زرتشتی را در نظر دارد و احتمال می دهد از دین زرتشتی تأثیر پذیرفته باشد. تورج دریایی هم با آنکه اشاره می‌کند از عقاید مذهبی شخصی کوروش آگاهی اندکی داریم، اما معتقد است که شواهد آشکارا نشان دهنده آداب ایرانی وی می‌باشند. وی با توجه به منابعی مانند کتاب عزرا و متون بابلی که درباره کوروش سخن گفته‌اند و همچنین با استناد به پژوهش‌های پیشین، این چنین می‌آورد:
    مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهوره‌مزدا ارتباط دارد. اهوره‌مزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگره مینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متن‌ها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست می‌یابیم که به عنوان نماینده اهوره‌مزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز می‌گرداند . این درحالی است که آثار به جا مانده از پاسارگاد که آرامگاه کوروش در آنجا قرار دارد، سنت‌های ایرانی را نشان می‌دهد، از جمله چند آتشکده سنگی، بازمانده‌های نقش گل نیلوفر در ورودی آرامگاه کوروش که با میترا پیوند دارد و… (همان: ص ۲۵) این موارد به ما نشان می‌دهد که احتمالا اگر کوروش دین زرتشتی هم نداشته حداقل پیروی یک آیین ایرانی – شاید از آیین‌های ایرانی پیش از زرتشت – بوده است.
    در اینجا اشاره می کنیم که مولانا ابوالکلام آزاد که دیدگاه وی درباره ذوالقرنین (ع) و کوروش مورد توجه اهالی تحقیق قرار گرفت و امروز کوروش به عنوان محتمل ترین گزینه برای ذوالقرنین مطرح است، دین کوروش را مرتبط با آیین زرتشتی می‌دانست و معتقد بود که کوروش پیرو دینی بود که زردشت پیغمبر معروف ایران بنا نهاد (نک: دین کوروش از نظر مولانا ابوالکلام آزاد).
    البته نباید فراموش کنیم که آیین زرتشتی در دوران ساسانی دست خوش تحولاتی شد و در ارزیابی آیین کوروش بزرگ، باید متوجه باشیم که معیار ما برای سنجش دین کوروش، آیین زرتشتی ساسانی نیست. به نظر می‌رسد نوآوری‌ها و تحریف‌هایی در دوران ساسانی رخ داد و به این دلیل است که برخی از احکام زرتشتی ساسانی را در دوران اشکانی و هخامنشی مشاهده نمی‌کنیم یا مواردی بر خلاف آنها را در ایران پیش از ساسانیان می‌بینیم. برخی ادعا می‌کنند که دین کوروش با مردوک (خدای بابلی) در ارتباط بوده است. این موضوع می‌تواند به عنوان یک فرضیه (هرچند سست) باقی بماند اما رفتار افرادی که اکثرا رویکرد ایران‌ستیزانه دارند جالب توجه می‌نماید! آنها کوروش را بت پرست می‌خوانند و موارد نادرستی را به او نسبت می‌دهند. به نظر می‌رسد ارتباط آنچنانی بین هخامنشیان و ایرانیان با مردوک وجود نداشته است و آثار بسیار فراوانی نشان می‌دهد که کوروش پیوند تنگاتنگی با آیین‌های ایرانی داشته است.
    آنچیزی که به نظر می‌آید این است که ادیان بابلی، در ایران جایگاهی نداشته است؛ آیا اگر کوروش مردوک را با تمام معیارهایی که در بابل رواج داشت، می پرستید نباید اثر قابل توجه و فراگیری از آن در فرزندان، خویشان و مردم آن دوره باقی مانده باشد؟
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    با این حال سیاست احترام به ادیان گوناگون در سراسر دوران فرمانروایی هخامنشیان وجود داشت به طوری که کوروش بزرگ و جانشینانش به ادیان گوناگون احترام می‌گذاشتند.
    درباره ارتباط آیین کوروش بزرگ با مردوک معمولا به استوانه کوروش استناد می‌شود که در آن مردوک مورد ستایش قرار گرفته است. همان استوانه‌ای که با سنت‌های بابلی نوشته شده است.
    در اینجا چندین و چند بحث وجود دارد، اول اینکه آیا شایسته است که دین و آیین بابلی را با آداب و رسوم اقوامی مانند عرب‌های عصر جاهلی مقایسه نمود و همه را به یک چشم دید؟!
    در مرحله بعد باید به سنت‌های بابلی توجه ویژه داشت. تردیدی نیست که این استوانه توسط کاتبان بابلی و با سنت‌های بابلی نگارش یافته است. در زبان بابلیان کلمه‌ای که ما اکنون خدا می‌نامیم، مردوک بوده است و این موضوع طبیعی است که از مردوک به عنوان خدا در استوانه‌ای که با سنت بابلی و نوسط بابلیان نگاشته شده است، یاد شود (لازم به ذکر است فرضیاتی وجود دارند که نگارش استوانه کوروش را توسط کاهنان بابلی و در بزرگداشت کوروش می‌دانند. به عبارت دیگر احتمال می‌رود که بابلیان گزارشی از رفتار و سخنان کوروش بزرگ با توجه به ارزش‌ها و نگرش‌های خود تهیه کرده‌اند؛ همانطور که یهودیان در منابع خود سخنان و رفتار کوروش را با ارزش‌ها و نگرش‌های خود گزارش کرده‌اند. اما این بدان معنا نیست که مثلا کاتبان یا کاهنان بابلی بدون اطلاع کوروش بزرگ این استوانه را نوشته باشند).
    به هر حال این استوانه چه به دستور کوروش و چه توسط کاهنان در بزرگداشت کوروش نگارش یافته باشد، پیش از هر چیز نشان دهنده تسامح کوروش نسبت به سنت‌های بابلی است و احترام به آیین‌های ملل مغلوب است؛ البته طبیعی است که برای رساندن مفاهیم برای مخاطب بابلی از سنت‌های بابلی و این واژه‌ها بهره بـرده‌اند. سنت‌های بابلی را هم نباید با رفتار و باورهای عرب‌های دوران جاهلی یکی دانست.
    توجه به این سنت‌های بابلی وقتی جالب می‌شود که در اسناد باقی مانده از دوران داریوش بزرگ و در سندی که در خود بابل و برای مخاطب بابلی تنظیم شده است، «بِل» جای «اهورامزدا» را گرفته است!!! می‌دانیم که در کتیبه بیستون اهورامزدا رهنمای داریوش است اما در قطعه‌ای از یک رونوشت بابلی کتیبه بیستون، که در خود بابل و بر یک یادمان سنگی کنده شده بود و به طور آسیب دیده به دست آمده است، خدای رهنمای داریوش، که همو نیز داریوش را به شاهی برگزیده به جای اهورامزدا در متن اصلی، بِل خوانده شده است. که خواننده بابلی از آن مردوک را برداشت خواهد کرد؛ یعنی همو که رهنمای کوروش نیز بود و اکنون رهنمای داریوش است (استالپر، ١۳۹۴: ص ۹۴).
    جالب آنکه رفتارهای مشابه و احترام به سایر ادیان توسط کوروش وجود دارد. برای مثال رفتار کوروش بزرگ با یهودیان در تاریخ مشهور است. کوروش بزرگ بعد از فتح بابل اجاره بازگشت یهودیان به اورشلیم را داد و حتی افرادی مسئول رسیدگی به اوضاع یهودیان شدند. یهودیان هم در منابع خود کوروش را ستایش کرده‌اند و از او به نیکی یاد کرده‌اند. حتی در بخش‌هایی از منابع یهودیان کوروش یک منجی از جانب یهوه خدای بزرگ یهودیان دانسته شده است.
    نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، درون مایه متن و بررسی اندیشه درونی استوانه کوروش است. اگر به جای آنکه با ظاهر نگری، درگیر واژه‌ها شویم، به صورت کلی به درون مایه متن نگاه کنیم، متن استوانه کاملا یادآور اندیشه‌های ایرانی می‌باشد اما با نمادها و نگرش‌های زبان دیگر بیان شده است. گویا این متن یک رفتار بر اساس اندیشه‌های ایرانی را با زبان دیگر گزارش می‌کند. این موضوع در دیگر متون از جمله متن‌های یهودیان هم مورد توجه قرار می‌گیرد.
    دکتر تورج دریایی با بررسی منابع یهودی در کنار استوانه کوروش و با تحلیلی شایسته می‌نویسد:
    در کتاب عزرا هم موضوع بازسازی پرستشگاه خدایان را می بینیم که در اسناد میان‌رودانی که در بالا ارائه شد دیده می‌شود…
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan
    این دیدگاه دارای اهمیت است، اما نه فقط برای اهداف تبلیغاتی که کوروش می‌توانست با سنت‌های متعددی به آن دست یابد، بلکه به دلیل یک اندیشه کاملا ایرانی که من به آن معتقد هستم. مضمون «درست کردن هر آنچه که خراب شده بود» دیدگاهی است که با اهوره‌مزدا ارتباط دارد. اهوره‌مزدا یا خدای خردمند، نماینده نظم در جهان هستی است، در حالی که انگره مینو نماینده بی نظمی/دروغ است. اگر این متن‌ها را در چارچوب ایدئولوژی ایرانی بخوانیم به نگرش ایرانی/مزدایی روشنی از پادشاه دست می‌یابیم که به عنوان نماینده اهوره‌مزدا، نظم (در اوستا: اشه، و در فارسی باستان: اَرته) را به زمین باز می‌گرداند. در نتیجه پادشاهان بیدادگر پیشین (نبوکدنزار، نبونه‌ئید و…) نماینده بی نظمی / دروغ، اهریمن یا انگره‌مینو شدند. گذشته از این، نبونه‌ئید با کودتا در بابل به قدرت رسید، و از کوروش گزارشی در دست است که در آن او در تلاش برای بازگرداندن نظم نشان داده شده است. این کارهای کوروش بسیار همانند به آن چیزی است که در سنگ نوشته بیستون داریوش یکم آمده است که در آن پادشاه کوشش می‌کند آشوب‌ها و بی‌نظمی‌هایی که پس از مرگ کمبوجیه و به تخت نشستن یک غاصب، یعنی گئوماته مغ به وجود آمده بود را توضیح دهد . از مجموعه شواهد موجود، این موضوع به دست می‌آید که کوروش با توجه به منش و رفتارش فردی یکتاپرست و به احتمال فراوان پیرو آیین زرتشتی بوده است. پرستش مردوک در میان ایرانیان جایگاه خاصی نداشته است و ارتباط باورهای دینی کوروش با مردوک بسیار بعید می‌نماید. با این حال کوروش بزرگ دارای تسامح دینی بوده و به ادیان دیگر احترام می‌گذاشته است کمااینکه به دین یهودیان هم احترام فراوانی گذاشت. دیگر پادشاهان هخامنشی هم دارای تسامح دینی بودند و این تسامح در فرهنگ ایرانی حتی تا دوره پس از اسلام در میان ایرانیان وجود داشته است. کوروش بزرگ به عنوان محتمل ترین گزینه برای حضرت ذوالقرنین (ع) در قرآن مجید مطرح است بنابراین به تأیید بسیاری از عالمان دینی، چنین شخصیتی که در کتب آسمانی از او یاد شده، فردی یکتاپرست و پیرو ادیان الهی بوده است.
     

    Mårzï¥ē

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/18
    ارسالی ها
    10,419
    امتیاز واکنش
    37,579
    امتیاز
    1,051
    محل سکونت
    TehRan

    برخی موضوعات مشابه

    بالا