کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی ( فریدون )

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 349
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی
با وجود پژوهش های ارزشمند، درباره هماهنگی های شاهنامه و تاریخ مدون ایران، هنوز عده ای بیان می کنند که نام کوروش کبیر و هخامنشیان در شاهنامه نیامده است! حتی برخی از این گفته ها بهره می برند و به کوروش ستیزی می پردازند.
مشخص نیست از چه رو این حساسیت تا این حد برای کوروش وجود دارد؛ در حالی که نام بسیاری از پادشاهان ایران که وجود آن ها در تاریخ ایران به اثبات رسیده است، به صورت مستقیم و دست نخورده در شاهنامه نیامده است.
در ادامه خواهیم دید که روایت های مربوط به کوروش در جای جای شاهنامه به چشم می خورد و ممکن است با توجه به دگرگونی های زبان پارسی از باستان تا دوره بعد از اسلام، نام کوروش با نام هایی مانند کیخسرو یا فریدون در شاهنامه ثبت شده باشد. تعجب آور است که برخی اسکندر شاهنامه را همان الکساندر مقدونی می دانند اما کوروش را کیخسرو نمی دانند.
cyrsu-ferdosi.JPG

بررسی نام کوروش کبیر
به نظر می رسد هسته اصلی نام کوروش واژه کورو بوده است.
نام کوروش در برخی از کتیبه های باستانی به این شکل نوشته شده است:
kurosh-mikhi.png

مرحوم مشیرالدوله پیرنیا در کتاب «تاریخ ایران باستان» آورده است:
اسم این شاه را چنین نوشته اند در کتیبه های او و سایر شاهان هخامنشی به پارسی قدیم (کورو) یا کوروش (کورائوس در صیغه مضاف الیه)، در نسخه عیلامی کتیبه ها کوراش ...
یونانیان نام او را کوروس (Kuros) نگاشته اند که در تلفظ فرانسه سیروس و در تلفظ انگلیسی سایروس (Cyrus) خوانده می شود.
پس کوروش نامی است که از کتیبه های باستانی -که به زبان باستان نگاشته شده اند- به دست آمده و نام هایی مانند آن در منابع یونانی و یهودی و... دیده می شود. آنچه باعث شده است امروز این شخص را کوروش بنامیم، رمز گشایی کتیبه هاست.
با این دگرگونی های زبانی نباید توقع داشت که نام این شخص به صورت کوروش در شاهنامه آمده باشد، همانطور که نام اَرتَخشَتر بدون دگرگونی نیامده است. اما در شاهنامه فردوسی، پادشاهانی وجود دارند که علاوه بر شباهت نام آنها با کوروش کبیر ، روایت های مربوط به آنها هم با روایت های مربوط به کوروش کبیر همخوانی دارد.

کوروش و فریدون
همانطور که فریدون در افسانه های ایرانی جایگاه ویژه و غیر قابل انکار دارد، کوروش هم در تاریخ ایران جایگاه ویژه و غیر قابل انکاری دارد.
آشکار ترین شباهتی که می توان بین کوروش و فریدون پیدا کرد مقابله آنها با شخص های تقریباً هم نام است. فریدون با آژی دهاک (معرب: ضحاک) و کوروش با آستیاک ، مقابله می کند. همانطور که می بینید آژی دهاک و آستیاک شباهت زیادی با هم دارند و حتی عده ای آژی دهاک را آژدهاک خوانده اند که شباهتش با آستیاک بیشتر می شود.
zahaktazi.jpg

تصویری خیالی از آژدهاک(ضحاک) با توجه به افسانه های ایرانی

اما شباهت به اینجا ختم نمیشود. شباهت های دیگری هم بین این دو از جمله در داستان ها دیده می شود.

شباهت داستان کودکی فریدون با کوروش
cyrus-child.jpg

داستان کودکی فریدون در شاهنامه شباهت عجیبی با داستانی است که هرودوت از زمان کودکی کوروش می گوید.
در شاهنامه فردوسی اینچنین گفته می شود:
چون روزگاری دراز از پادشاهی غاصبانه و جفاکارانه ی ضحاک(آژدهاک) بگذشت، فریدون از مادر زاده شد. در این هنگام ضحاک در خواب دید که مردی فریدون نام بر او شوریده بخواری و ذلت به بندش خواهد کشید. بهمین جهت خورد و خواب بر وی حرام شد، و در صدد یافتن فریدون برآمد.
خلاصه عبدالعظیم رضایی از شاهنامه، تاریخ ده هزار ساله ایران

بنا به گفته تاریخ(تواریخ) هرودوت داستان کودکی کوروش اینچنین است:
آستیاک دختری به نام ماندانا داشت و شبی در خواب دید که از زهدان دخترش تاکی روییده و به سراسر آسیا سایه افکنده است. آستیاک قبل از این هم خواب دیده بود که پیشاب دخترش به سیلی تبدیل شده که پایتخت او و سپس سراسر آسیا را فرا گرفته است. پس از آنکه تعبیر خواب را از خواب گزاران پرسید قصد داشت نوزاد ماندانا که همان کوروش بود را از بین ببرد.
تاریخ (تواریخ) هرودوت، کتاب ١، بندهای ١٠٧ و ١٠٨

همان طور که مشاهده می شود، پادشاه قبل از فریدون و کوروش تحت تأثیر خوابی که می بینند به فکر نابودی فریدون و کوروش می افتند. اما شباهت ها در اینجا به پایان نمی رسد هم فریدون و هم کوروش از نابود شدن نجات می یابند.

شباهت سپاکو و فرانک
بر اساس تواریخ هرودوت، بانویی به نام سپاکو(اسپاکو) کوروش را پرورش میدهد و بنا به گفته هرودوت سپاکو به معنای سگ است.
تاریخ (تواریخ) هرودوت، کتاب ١، بند ١١٠

نام مادر فریدون در شاهنامه فرانک است. از نام فرانک هم معنایی شبیه سپاکو می توان برداشت کرد. فرانک به معنی سیاهگوش است و در فرهنگ کهن ایران گربه سانان بزرگ را نیز از سگسانان به شمار می آوردند.
تاریخ ما، جواد کهلان مفرد

بعید نیست که هرودوت با توجه به عدم آگاهی های لازم معنی سپاکو را درست درک نکرده باشد و در حقیقت سپاکو و فرانک، کاملا به یک معنا داشته باشند.

قیام فریدون و قیام کوروش
شباهت بعدی که می توان شمرد قیام هر دوی این اشخاص علیه پادشاه پیشین است. فریدون با همراهی کاوه یک قیام به یادماندنی را علیه ضحاک(آژدهاک) در افسانه های ایرانی رقم می زند. از طرفی بر اساس گفته مورخان یونانی مانند هرودوت کوروش علیه آستیاگ به پا می خیزد.
این دو مقابله به نتیجه می رسد و باعث بهبود اوضاع می شود.

هماهنگی هایی در خارج از شاهنامه
می دانیم فتح بابل از مهم ترین اقدامات کوروش بوده است و جالب آنکه اگر دیگر منابع ایرانی را بررسی کنیم، ارتباط ضحاک(آژدهاک) را با شهر بابِل می بینیم. فریدون بر ضحاک پیروز می شود و او را اسیر کرده و در کوه دماوند حبس نمود. هرچند ویژگی هایی که از مکان نخستین ضحاک در شاهنامه گفته می شود هم به وضعیت جغرافیایی بابل نزدیک است. اما در منابع دیگر واژه بابل مستقیماً اشاره می شود.
برای مثال صاحب مجمل التواریخ و القصص درباره ضحاک می گوید:
ضحاک، یعنی خندناک. و اژدهاک گفتند سبب آن علت که بر کتف بود، ... ابن ربکاونبن سادسره (کذا) ابن تاج بن فروال بن سیامک بن مشی بن کیومرث، و تاج جد او بود که عرب از نسل اواَند و بزمین بابل نشست ...
مجمع التواریخ، ص ۵٢ و ٢۶ ، به نقل از لغت نامه دهخدا

در فارسنامه ابن بلخی هم گفته می شود:
گویند ضحاک اصل آن اژدهاق[آژدهاک] است... و ازبهر آن او را اژدهاق گفتندی که او جادو بود و به بابل پرورش یافته بود و جادویی به آموخته و روزی خویشتن را بر صورت اژدهائی بنمود.
فارسنامه ابن بلخی، ص ٣۴ و ٣۵، به نقل از لغت نامه دهخدا

با توجه به آثار باستانی یافته شده، فتح بابل به دست کوروش، از مهم ترین وقایع آن دوران است. استوانه کوروش که یکی از بی مانند ترین آثار باستانی از لحاظ محتوا در آن روزگار است، به فتح این شهر توسط کوروش و چگونگی رفتار آن با مردمان اشاره می کند. این درحالی است که بر اساس گفته گزنفون در کوروش نامه، فتح کوروش در ادامه اقدام پدافندی کوروش در برابر دشمنانی است که در ابتدا قصد حمله داشتند.
بنگرید به: کوروش نامه گزنفون، دفتر ٣،بخش ٣ - دفتر ٧، بخش ۵

می توان گفت وقتی کوروش در قالب فریدون جای گرفته است، تمام دشمنان آن در قالب ضحاک ترسیم شده اند و مهم ترین فتح کوروش که بابل بوده است هم با عنوان مکان ضحاک، در منابع ایرانی ثبت شده اند.


cyrus-babylon.JPG

کوروش بزرگ در بابل (اقتباس از مستند)

بن مایه ها :
فردوسی. شاهنامه.
بیرونی. مترجم: اکبر داناسرشت. ترجمه آثارالباقیه عن القرون الخالیه. تهران: کتابخانه خیام به شرکت مترجم. چاپخانه شرکت طبع کتاب، ١٣٢١
گزنفون. مترجم: ابوالحسن تهامی. بر اساس ترجمه انگلیسی Henry Graham Dakyns). زندگی کوروش (کوروش نامه Cyropedia). چاپ دوم. تهران: انتشارات نگاه، ١٣٨٩
گزنفون(سنفون). مترجم: خشایار رخسانی. زندگی نامه کوروش بزرگ (کوروش نامه Cyropedia). انجمن پژوهشی ایرانشهر
هرودوت. مترجم: مرتضی ثاقب فر. تاریخ هرودوت. چاپ نخست. تهران: انتشارات اساطیر، ١٣٨٩
فوتیوس. مترجم: کامیاب خلیلی. خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر(معروف به خلاصه فوتیوس). چاپ نخست. تهران: انتشارات کارنگ، ١٣٨٠
یاری نامه ها :
عبدالعظیم رضایی. تاریخ ده هزار ساله ایران. چاپ پانزدهم. انتشارات اقبال، ١٣٨٢
فریدون جنیدی. زروان. چاپ نخست. تهران: نشر بلخ، ۱۳۵۸.
جلال خالقی مطلق. مجلهٔ ایرانشناسی. سال هفتم، بهار ١٣٧۴، شماره ١
جواد کهلان مفرد، تارنمای تاریخ ما،۱۳ شهریور ۱۳۹۰
علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، واژه ضحاک
بن مایه های فرتور ها(تصاویر):
تونی آلن، چارلز فیلیپس، مایکل کریگان. مشاور: دکتر وستا سرخوش کریتس. مترجمان: زهره هدایتی، رامین کریمیان. سرور دانای آسمان. چاپ نخست. تهران: نشر نی، ۱۳۸۴. ISBN 964-312-796-6.
نسخه تبلیغاتی مستند در جستجوی کوروش بزرگ، Spenta Productins
مستند کوروش بزرگ در بخش بزرگان ایران زمین تلویزیون بی بی سی فارسی
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    آیا کورش همان فریدون شاهنامه است ؟



    پیرامون تاریخ کهن ایران و تیره ها و شخصیت های آن زمان سخنان فراوان و البته دگرگونه ای بیان می گردد . مهرمیهن همواره برترین دیدگاه ها از بهترین استادان ایرانشناس را در این پایگاه به نمایش در می آورد اما این شوند آن نمی شود که دیدگاه های دگرگونه و یا مخالف را نمایش ندهیم . در یکی از تارنگار های اینترنتی دیدگاه دگرگونه ای پیرامون کورش بزرگ و یکی بودن او با فریدون پدر آریاییان جهان بیان شده است که البته نوشتار درخور و دانشی ای می باشد . در اینجا این نوشتار را سر به سر بازگو می کنیم:

    چرا نام کورش در شاهنامه تحت همین نام ذکر نشده است؟


    ________________

    خیلی هم عجیب نیست که ما ایرانیها و افغانها و تاجیکان (صرف نظر از من عاشق و مریض و معتاد استوره ها) نام شاهنامه ای کورش بزرگ را نمی شناسیم. اصلاً می دانیم که این کورش بزرگ، کورش سوم هخامنشی است یا پدر بزرگش کورش دوم خاندان هخامنشی؟


    از سوی دیگر، مگر ما نامهای قهرمانان شاهنامه ای کیخسرو و گرشاسپ/رستم بزرگ شاهنامه ای و اوستایی را در عرصه تاریخ می شناسیم : اولی متعلق به ویرانگر امپراطوری بزرگ آشوریان یعنی کیاکسار مادی خبر هرودوت (در اصل کی آخسارو، یا کی خشثرو) همان هوخشتره است و دومی نخستین شکست دهنده ایرانی آشوریان که در پای حصار شهر آمل مازندران لشکریان متجاوز ایشان را کشتار کرد و خشتریتی (کیکاوس، سومین پادشاه بزرگ ماد/کیانیان) از محاصره نجات داد یعنی همان آترادات پیشوای مردان که کورش سوم را برای افتخار فرزند وی می خواندند و...

    کلاً ما ایرانیها یا کشورهای فارسی زبان یک کتاب تاریخ اساتیری به نام شاهنامه داریم و یکی هم تاریخ مدون است که بر پایه منابع یونانی و رومی و اسلامی است که این یکی در مدارس و دانشگاهها تدریس میشود. واین دو به موازات هم موجود هستند ولی غالباً بیگانه از هم. قسمت اول تاریخ اساتیری که با پیشدادیان و کیانیان و نوذریان باشند تا حال بیشتر افسانه تصور شده اند تا تاریخ...


    در حالی که حقیقت این است که آن تاریخ افسانه ای شده کهن ایرانیان است و تنها احتیاج به غور و بررسی علمی تطبیقی دارد که بیش از آن که کار یک محقق صرفاً تاریخ دان باشد کار یک ریاضی دان است که افکارش با علم تطبیق ریاضی پرورده شده باشد و هر وجه اشتراک لفظ و واقعه و معنی را در این باب نه تنها نادیده نگیرد بلکه به دیده منت بنگرد.


    با کنکاش در داستان کودکی کورش به نقل از هرودوت ، می توان شباهتهای بسیاری میان آن و داستان کودکی فریدون (یعنی جهانگشا از خاندان نوذری= پادشاهی جدید) داشت که در اوستا اسمش ثراتئونه (سومین"کورش") یا قوچ دوشاخ آمده است که این دومی را همچنین می توان معنی نام شاهنامه ای وی یعنی فریدون به شمار آورد. کلمه سرو (ثرو) به اوستایی به معنی شاخ است. همان کورشی که مولانا ابوالکلام آزاد به درستی با ذوالقرنین (یعنی قوچ دوشاخ) در قرآن یکی دانسته است.

    ولی وی هم که در راه این تحقیق سنگ تمام گذاشته، هنوز نمی دانسته که نام کوروش در زبان پارسی باستان و پهلوی (فارسی میانه) خود به معنی قوچ است. پدر بزرگ مادری کورش دوم یعنی آستیاگ اول (=تاجدار،منظور فرورتیش، فرائورت، سیاوش) و نواده اش آستیاگ دوم (آژدیاک= ثروتمند) را از قدیم از عهد لااقّل از عهد موسی خورنی مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی با آژی دهاک (پادشاه ماروش= در اصل منظور مردوک خدای بابلیها و پادشاهان بابلی که با مادها متحد و خویشاوند شده بودند) یکی به شمار آورده اند.


    داستان کودکی فریدون و کورش در اساس یکسان است: فرانک، مادر فریدون همان سپاکو (دایه شیر دهنده کورش) است. این نام از آنجا پیدا شده است که نام پارس به زبان سکایی به معنی پلنگ/یوزپلنگ (معروف به سگ بالدار) بوده است. پلنگی که پوستش بدنه درفش کاویانی فریدون/کورش تشکیل بوده است. ولی در اوستا و شاهنامه آژی دهاک (ضحاک، آستیاگ دوم) پدر بزرگ فریدون/کورش سوم نبوده است.

    و این درست است زیرا که این کورش دوم یعنی توس نوذری سپهسالار کیخسرو /کیاکسار بوده که نواده دختری آستیاگ اول (=تاجدار نخستین، فرائورت/سیاوش) بوده است. طبیعی است تشابه نامها، سبب یکی شدن اخبار مربوط به کورش دوم و نواده اش کورش سوم در قرون و اعصار بعد گردیده است.


    چنانکه در کورشنامه گزنفون این دو کورش بزرگ تاریخ ایران یکی و یگانه شده و سردار همان کیاکسار (کیخسرو، هوخشتره) به شمار آمده است. کورش سوم این آستیاگ دوم پسر کی آخسارو را شکست داده و موجب قتل وی گردید، همانطوریکه در نقش ملی اش فریدون همین معامله را با اژی دهاک/ضحاک (خندان= آشّور، اسحاق) نمود.


    سه پسر فریدون یعنی سلم (سرور بزرگ)، تور (وحشی) و ایرج (نجیب) به ترتیب به جای مگابرن ویشتاسپ (نخست فرماندار ماد سفلی و سپس در زمان کورش، فرماندار گرگان)، کمبوجیه سوم و گئوماته بردیه (ایرج، آرای آرایان، سپیتاک زرتشت، نخست حاکم آذربایجان و اران و ارمنستان و بعد زمان کورش حاکم بلخ و شمال غربی هندوستان) بوده اند که از این میان مگابرن ویشتاسپ و برادر کوچکش سپیتاک زرتشت (برمایون، داماد و پسرخوانده/برادر خوانده محبوب کورش) پسران سپیتمه جمشید (داماد و ولیعهد آستیاگ دوم) پادشاه ولایات جنوب قفقاز بوده است که کورش سوم برای زنده باقی نگذاشتن رقیب وی را هم مقتول ساخت ولی با همسر او آمیتیدا (دانای منش نیک، دختر آستیاگ) ازدواج کرده و دو پسرش را به حکمرانی گرگان و سمت هندوستان و بلخ بر گماشت و رسماً به پسر خواندگیشان پذیرفت.


    بنابراین دو پسر خوانده کورش از جانب پدری از خاندان سپیتمه جمشید پیشدادی، از سوی دیگر از جهت مادر نسب از خاندان وجیه المله کیانی یعنی پادشاهان ماد (فرتریان= پادشاهان پیشین) و از جانب دیگر پسر خواندگان فریدون/کورش سوم هخامنشی بوده اند. البته دور از ذهن نیست که در نزد ایرانیان نام رسمی کورش سوم (سومین قوچ) در مقابل لقب پر طمطراق وی یعنی فریدون (جهانگشا) رنگ باخته و فراموش شده باشد.

    از میان ایرانشناسان کارهای هرتسفلد و آرتورکریستن سن در باب تاریخ تطبیقی ایران باستان تحسین انگیزترین هستند. هرتسفلد بزرگ که نخستین کسی است که زرتشت بزرگ را در وجود سپیتاک بردیه داماد و پسر خوانده کورش سوم دیده (گرچه در صد کمی از شخصیت تاریخی وی را شناسایی نموده) و در باب خود کورش سوم کاملاً به خطا رفته و در عرصه اساتیر ملی شاهنامه و اوستا وی را با کیخسرو (در اصل کی خشثرو= هوخشتره) معادل دانسته است.

    آتوسا (ملقب به استر در تورات، در واقع ملقب به ایشتار الهه عشق) که در روایت خارس میتیلنی، رئیس تشکیلات دربار اسکندر در ایران همسر زریادر (زرین تن= زرتشت) بوده، همان همسر گئوماته بردیه / زرتشت است که در روایات زرتشتی در رابـ ـطه با زرتشت تحت لقب هووی (نیک نژاد، شاهدخت) دختر فرشوشتر (شهریار جوان، کورش نوذری) ظاهر شده است. داریوش قاتل گئوماته بردیه/زرتشت با همین همسر وی ازدواج نمود و از وی خشایارشا (بهمن اسفندیار) را به دنیا آورد.

    نام اسفندیار (سپنداته= مقدس) گسترش دهنده آیین زرتشتی را هم که کتسیاس طبیب و مورخ یونانی دربار پادشاهان میانی لقب گئوماته بردیه آورده هرتسفلد به نادرستی به قاتل و دامادش داریوش اول منتسب می نماید. این موضوعات مربوط به یکی بودن این آتوسا و آن مگابرن ویشتاسپ و سپیتاک زرتشت/اسفندیار پسران سپیتمه جمشید که در رابـ ـطه با هم ، هم در تاریخ اساتیری و هم در تاریخ مدون حضور دارند، این افراد مشترک تاریخ اساتیری و تاریخ مدون ایران با ردیف شدنشان کنار هم پرده از روی تاریخ اساتیری کهن ایران بر می دارند، و این امر را ایرانشناسان هرتل و هرتسفلد به طور ناقص ولی نخستین بار انجام داده اند.

     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا