فرمان کوروش بزرگ

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 88
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
کوروش ، بزرگترین پادشاه تاریخ جهان است. این اعجوبه‎ی بی‎مانند ، در جریان فتح بابِل ،

کتیبه‎ای از خود بر جای گذاشت که مطالب یادشده در آن ، حتی بشر امروزی را نیز در

حیرت فرو می‎برد. این کتیبه دارای 45 بند است.

در این جستار ، متن کامل این کتیبه‎ی نامدار را ــــ که بر پایه‎ی ترجمه‎ی استادِ دانشمند :

« عبدالمجید ارفعی » می‎باشد ــــ میآوریم تا ایرانیان ، بیش از پیش با نیاکان بزرگ و پُر افتخارشان

آشنایی یابند.

یادآوری می‎شود که به اصطلاح : ترجمه‎ی این استوانه از سوی شخص دیگری که سواد

بایسته را ندارد(غیاث‎آبادی) ، دقیق و علمی نیست ؛ و فقط ترجمه‎ی استاد : ارفعی از درستی

و اعتبار برخوردار است.
-------------------------------------------------------------------------------------------

1. [ آنگاه که ......... { مردوک ] ، پادشاه همه‎ی آسمانها و زمین ، کسی که ...... ، } ......

که با ... یَش { سرزمین‎های دشمنانش (؟) را لگدکوب میکند }

2. [ .................................................. .............. ]

{ با دانایی گسترده ، ... کسی که } چهار [ گوشه‎ی جهان ، ] { را زیر نظر دارد }.

3. [ .................................................. ..............

........] ناشایستگی شگرف (؟) بر سروری کشورش چیره شده بود.

4. [ .................................................. ..............................................

......................... ] ( بگفت تا به زور ) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهد.

5. ( پرستشگاهی ) همانند « اِسَنگیلَ » ( Esangila ) [ بنا کر ] د .........................

.............................................. از برای اور و دیگر جاهای مقدس

6. با آیین‎های نه دورخور ایشان ، آیین پیشکشی قربانی‎ای نهاد که ( پیش از آن ) نبود.

......................... هر روز به گونه‎ای گستاخانه و خوارکننده ، سخن می‎گفت ، و نیز

با بَدکرداری از بهر خوارکردن ( خدایان )

7. بردن نذورات را ( به پرستشگاهها ) برانداخت. [ او ( همچنین ) در آیین‎ها ( به گونه‎هایی

ناروا ) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به(=در) شهرهای مقدس بپیوست.

او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشُست.

8. کسی که همواره به شهر وی(= شهر مردوک = بابل Babilim ) تبهکاری روا می‎داشت (و)

هر روز [ به آزردن ( آن ) سرزمین ، دست ( می‎یازید ) ، مردمانش ] را با یوغی بی‎آرام

به نابودی میکشانید ، همه‎ی آنها را.

9. از شکوه‎های ایشان انلیل خدایان(= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد.

[ جاهای مقدس رها شدند و یاد نمای ( آن ) پرستشگاه‎ها(=آثار) به فراموشی سپرده شد ].

دیگر خدایان باشنده در میان ایشان ( نیز ) پرستشگاه‎های خویش را رها کردند.

10. در ( برابر ) خشم وی(=مردوک) او(=نبو-نائید) آنان(=پیکره‎های خدایان) را به بابل

فرا برد. لیک مردوک ، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ] ، از بهر همه‎ی باشندگانِ

روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود ،

11. و ( از بهر ) سرزمین‎های سومر(Sumer) و اکد(Akkad) که ( به سان ) [ کالبد ]

مردگان(بی‎جان) گشته بودند ، او(=مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان

باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.

( مردوک ) در میان همه‎ی سرزمین‎ها به جستجو و بیازمودن پرداخت ،

12. به جستن شاهی دادگر ، ( آنگونه که ) خواسته‎ی وی(=مردوک) باشد ، او(=مردوک)

دستان کوروش ، شاه انشان ( Ansan ) را ( برای یاری‎اش ) به دست گرفت. ( آنگاه )

او(=مردوک) کوروش ، پاشاه شهر انشان را به نام بخواند ( برای آشکار کردن دعوت وی )

و او را به نام بخواند ( از بهر ) پادشاهی بر همه‎ی جهان.

13. او(=مردوک) سرزمین گوتیان ( G/Quti= شمال ) و تمامی سپاهیانِ مَندَ ( Manda= مادها )

را به فرمانبرداری از او(=کوروش) وا داشت. او(مردوک) ( وا داشت تا ) مردم ، سیاه‎سران ،

به دست کوروش شکست داده شوند.

14. ( در حالی که ) او(=کوروش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می‎کرد ، مردوک خدای

بزرگ ، نگاهبان مردم خویش ، با شادی به کردارهای نیک و دل ( پر از ) داد او(=کوروش)

می‎نگریست.

15. ( پس ) او را فرمود که به سوی شهر وی ، بابل ، پیش رود. ( مردوک ) او(=کوروش) را

برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود ) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام

برداشت.

16. ( در حالی که ) سپاهیان بی‎شمار او که همانند ( قطره‎های ) آب یک رود به شمارش

درنمی‎آمدند ، پوشیده در ساز و برگ جنگ ، در کنار وی گام برمی‎داشتند.

17. او(=مردوک) بی هیچ کارزاری وی(=کوروش) را به شهر خویش ، بابل ، فرابرد.

( مردوک ) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبو-نائید را ، پادشاهی که وی(=مردوک) را

پرستش نمی‎کرد ( معنی لغوی : احترام نمی‎گذاشت ) ، به دست او(=کوروش) سپرد.

18. همه‎ی مردم بابل ، همگی ( مردم ) سومر و اکد ، ( همه‎ی ) شاهزادگان و فرمانروایان

به وی(=کوروش) نماز بردند و بر دو پای او بـ..وسـ..ـه دادند (و) از پادشاهی‎اش شادمان گردیده ،

چهره‎ها درخشان کردند.

19. سروری(=مردوک) که به یاری وی خدایانِ(؟) در خطر مرگ ( قرار گرفته ) زندگی دوباره یافتند

و از گزند و آسیب رها شدند ، (و) همه‎ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را

گرامی داشتند.

20. من ، کوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ،

شاه چهار گوشه‎ی جهان ،

21. پسر کمبوجیه ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ، نوه‎ی کوروش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر )

انشان ، نبیره‎ی چیش‎پیش ، شاه بزرگ ، شاه ( شهر ) انشان ،

22. از تخمه‎ی پادشاهی‎ای جاودانه ، آن که پادشاهی‎اش را خداوند(=مردوک) و نبو دوست دارند

و از بهر شادی دل خویش پادشاهی ا و را خواهانند. آنگاه که من(=کوروش) آشتی‎خواهان

به بابل اندر شدم ،

23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش ، اورنگ سروری خویش بنهادم ، مردوک ،

سرور بزرگ ، مهر دل گشاده‎ام که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید]

( پس ) هر روز پیوسته ( آشکارا ) در گرامیداشت او کوشیدم.

24. ( و آنگاه که ) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی‎داشتند ، من نگذاشتم کسی

( در جایی ) در تمامی سرزمین سومر و اکد ترساننده باشد.

25. من شهر بابل و همه‎ی ( دیگر ) شهرها را در فراوانی نعمت پاس داشتم.

باشندگان درمانده در بابل را که ( نبو-نائید ) ایشان را به رغم خواست خدایان ، یوغی داده بود (؟)

نه درخور ایشان ،

26. درماندگی‎هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری (؟) برهانیدم.

مردوک ، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و

27. ( آنگاه ) مرا ، کوروش ، پادشاهی که پرستنده‎ی وی است و کمبوجیه ، فرزندهِ زاده شده‎ی

من و همگی سپاهیانم را

28. با بزرگواری ، افزونی داد و ما به شادمانی ، در آشتی تمام ، کردارهایمان به چشم او

زیبا جلوه کرد ، ( و ما ) والاترین پایه‎ی [ خداییاش ] را ستودیم. به فرمان او(=مردوک)

همه‎ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته ،

29. و همگی ( شاهان ) جهان از زبرین دریا(=دریای مدیترانه) تا زیرین دریا(=دریای پارس) ،

( همه‎ی ) باشندگان سرزمین‎های دوردست ، همه‎ی شاهان آموری ( Amurru=غرب ) ، باشندگان

در چادرها ، همه‎ی آنها ،

30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من(=کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بـ..وسـ..ـه

دادند. از [...] تا ( شهر ) آشور ( Assur ) و شوش ( MUS.ERIN=Susan )،

31. اَگَدِ(Agade) سرزمین اشنون ( Esnunna ) ، ( شهر ) زَمبَن ( Zamban ) ،

( شهر ) مِ-تورنو ( Me-Turnu ) ، دیر ( Der ) تا ( پایان ) نواحی سرزمین گوتیان(=شمال)

و نیز ( همه‎ی ) شهرهای آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود ، ( از نو ساختم ).

32. ( و نیز پیکره‎ی ) خدایان باشنده در میانه‎ی آنها ( که از آن شهرها نبو-نائید به بابل آورده

بود ) را ( پس از بازسازی پرستشگاه‎هایشان ) به جایهای نخستین‎شان بازگردانیدم و

( همه‎ی آن پیکره‎ها را ) تا به جاودان در جای ( نخستین‎شان ) بنشاندم ( و ) همگی آن مردم را

( که پراکنده شده بودند ) ، گرد آوردم و آنان را به جایگاه‎های خویش باز گردانیدم.

33. ( و نیز پیکره‎ی ) خدایان سومر و اکد را که نبو-نائید ( بیبیم ) از خشم سرور

خدایان(=مردوک) به بابل اندر آورده بود ، به فرمان مردوک ، خدای بزرگ ، به شادی و خوشی

34. در نیایشگاه‎هایشان بنشاندم - جایهایی که دل آنها شاد گردد.

باشد که خدایانی که من به جایهای مقدس ( نخستین‎شان ) باز گردانیدم ،

35. هر روز در برابر خداوند(=مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در

پایمردی من سخن‎ها گویند ، با واژه‎هایی نیکخواهانه. باشد که به مردوک ، خدای من ، بگویند

که « به کوروش » ، پادشاهی که ( با بیم ) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش ،

36. بی‎گمان باش ، بهل تا آن زمان { سهمیه‎رسانِ نیایشگاه‎هایمان باشند } با روزهایی بی

هیچ گسستگی. { ... و } همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه‎ی ( مردم )

سرزمینها را در زیستگاهی آرام بنشاندم.

37. [ ......................... ( به پیشکش‎های پیشین ) ... غا ] ز ، دو اردک و دَه کبوتر وحشی(فربه)

بیش از ( آنچه پیش‎تر داده می‎شد از ) غازها ، اردک‎ها و کبوتران وحشی افزودم.

38. [ ....... رو ] زانه بر آنها بیفزودم. در استوار گردانیدن بــ[ــنای] دیوار « ایمگور - انلیل »

باروی دفاعی بزرگ شهر بابل کوشیدم و

39. [ ........ ] دیوار کنارهای ( ساخته از ) آجر را بر کنار خندق شهر که ( یکی از )

شاهان پیشین [ ساخته و ( بنایش را ) به انجام نرسانیده ] بود ،

40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر ( به تمامی ) برنیامده بود ] ، آنچه را هیچ‎یک از

شاهان پیشین ( با وجود ) افراد به بیگاری گرفته‎شده‎ی [ کشورشان ] در بابل نساخته بودند ،

41. [ .................................................. ..........................................

از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا ] ن [ را به انجام رسانیدم. ]

42. [ دروازه‎های بزرگ وسیع بر آنها بنهادم [................] و درهایی از چوب سدر ]

با پوششی از مفرغ ، با آستانه‎ها و پاشنه [ هایی از مس ریخته‎شده [................] هر آنجایی

که دروازه‎ها]یشان ( یافت می‎شد ) ،

43. [ استوار گردانیدم .................................................. ..........................

نو]شته‎ای ( در بر دارنده‎ی ) نام آشور-بانی-اپلی (Assur-bani-apli) ، شاهی پیش از من [ در

میان آن(=بنا) بدید]م.

44. [................... ] { او ... مردوک ، سرور بزرگ آفریننده‎ی (؟) } [.......................]

45. [.................................................. ......] { - من - همچون هدیه‎ای [ پیشکش کردم ] }

....... [ { ( برای ) خشنودیات } تابه روز جا]ودان.

{[ نوشته و ] تطبیق [ بر بنیاد لوحه‎ی ... ] ؛ ( این ) کتیبه‎ی قیشتی - مردوک ( Qisti Marduk )

پسر ... }
-----------------------------------------------------------------------------------------------
[ فرمان کوروش بزرگ ▬ عبدالمجید ارفعی ▬ صفحه‎ی 45 تا 51 ]



%D9%85%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%B1(1).jpg
 

برخی موضوعات مشابه

بالا