- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
روز 23 بهمن 1357 سرلشكر محمدولي قرهني به حكم مهندس بازرگان نخستوزير موقت كشور، به رياست ستاد مشترك ارتش منصوب شد.
در بررسي زندگي خصوصي و اجتماعي/ سياسي بعضي از شخصيتها، اعم از متقدمين و متأخرين، گـهگاه به چهرههايي برميخوريم كه با وجود موقعيتهاي ممتاز و مطرح در زمان حيات خويش، زندگي و عملكردهايشان در هالهاي از ابهام و در پارهاي موارد، حتي در تاريكي قرار گرفته و همين ابهام، تبيين تاريخچه حياتشان را براي محقق و پژوهشگر تاريخي تا حدود زيادي سخت و مشكل ميسازد. شهيد سپهبد محمدولي قرني- نخستين رئيس ستاد ارتش پس از پيروزي انقلاب اسلامي- يكي از همين چهرههاست. با اين وجود، با تلاش زياد و كمك گرفتن از دوستان و همكاران، توانستيم بعضي از زواياي تاريك و پنهان زندگي اين شهيد بزرگوار را روشن كنيم و براي نسل حاضر و نسلهاي آينده، در اختيار علاقهمندان قرار دهيم. آنچه در پيميآيد، حاصل اين تلاش است.
شهيد قرني در سال 1292 خورشيدي، در خانوادهاي متوسط الحال از منظر مادي و در عين حال با روحيه مذهبي، در تهران به دنيا آمد. وي سومين فرزند خانواده بود. پدرش، ميرزا آقاخان نام داشت و از مديران مخابرات تهران بود. به هنگام خردسالياش، پدر چند سالي به شيراز منتقل شد و خانواده در شيراز اقامت داشت و مجدداً به تهران بازگشتند. اما پدر، در راه بازگشت، در آباده بيمار شد و به سبب همان بيماري از دنيا رفت. به هنگام فوت پدر، شهيد قرني ده سال بيش نداشت. خانوادهاش يك سال در اصفهان اقامت گزيد و وي تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان گلبهار اصفهان به اتمام رساند. پس از بازگشت به تهران، تحصيلات متوسطهاش را در دبيرستان دارالفنون آغاز كرد و در دبيرستان نظام ارتش به پايان رساند. در سال 1309 وارد دانشكده افسري شد و در سال 1313 با درجه ستوان دومي، در رسته توپخانه فارغالتحصيل گرديد. وي از هوش و استعدادي سرشار برخوردار بود، چنان كه در دبيرستان نظام، ميان 32 تن از همكلاسان خود- كه همه برگزيده بودند- نفر دوم و در دانشكده افسري هم با معدل 68/17 نفر سوم شد. (نوروزي فرسنگي، 1383)
صداقت و پاكدامني از ويژگيهاي بارز آن شهيد است. يك فرم ارزشيابي خدمتي از ايشان در پروندهاش باقي است كه خود مؤيد اين ادعا ميباشد. فرم مذكور در سال 1324 تنظيم شده و چهل و سه خصوصيت اخلاقي و رفتاري در آن ارزشيابي شده است. در تمام موارد در جدول فرم پيشگفته، نسبت به ايشان نظريه درحد عالي داده شده. اين امر نشانگر ميزان صداقت، درستي، پاكي و خلوص اوست كه تربيت عالي وي را ثابت ميكند، اين خصوصيات تا پايان زندگي در وجود شهيد باقي بود، بهطوريكه از وي شخصيتي ستودني ساخته بود، طوري كه حتي در موارد بازجويي، كسي به خود اجازه نميداد نسبت به ايشان اسائه ادب روا داشته و يا گستاخي كند. مشاغل مهمي كه شهيد قرني در طول خدمت خود عهدهدار بوده و از خلاصه وضعيت خدمتياش استخراج شده، نقطه پاياني است بر اين دوره از زندگاني وي.
مشاغل مهم: كفيل فرمانده گردان 2 هنگ 4 توپخانه، فرمانده گردان 105، رئيس ركن دوم ستاد مركز تعليماتي آمادگاه، فرمانده پارك توپخانه لشكر 2 ، رئيس ركن سوم لشكر 2 مركز، رئيس ستاد لشكر 2، معاون اداره دوم سررشته داري ارتش، فرمانده تيپ مستقل رشت، رئيس ركن دوم و معاون ستاد ارتش. وي داراي امتيازاتي به اين شرح بوده است: آجودان مخصوص شاه و داراي نشان لياقت درجه 2 و 3، نشان همايون درجه 2، نشان دانش درجه 2 و 3، نشان افتخار درجه 3 و 1 و شش ماه ارشديت. همچنين تشويقاتي چون: تقدير در فرمان همگاني ارتش (3 نوبت)، تقدير در دستور قسمتي و كتبي (43 نوبت) نيز داشته است.1
زندگي خدمتي شهيد قرني
چنان كه پيش از اين گفته شد، شهيد قرني در طول سالهاي خدمت خود (1313- 1337)، يعني حدود 24 سال، مصدر خدمات و مشاغل مهمي بوده كه در تمامي اين مشاغل، شايستگي و لياقت خود را به نمايش گذاشته . آخرين سمت ايشان پيش از اخراج از ارتش، رياست ركن 2 و معاونت ستاد ارتش بوده است. اين شغل، باتوجه به موقعت زماني و وضعيت ارتش پس از كودتاي 28 مرداد 1332، شغل بسيار مهمي بوده كه هركس قادر به تصدي آن نبوده است.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 خورشيدي و تغييرات همه جانبه در كشور، ارتش نيز دستخوش تغييرات زيادي شد كه از جمله آنها روي كار آمدن افسراني همچون تيمور بختيار، كيا، علوي مقدم و ... بود كه افرادي فاسد، متملق، چاپلوس، سر سپرده و خود فروخته بودند و سرانجام، با وجود برخورداري از همهگونه امكانات و امتيازات، به ولي نعمت خود نيز خيانت كردند، وجود اين اشخاص، آزادي عمل آنان و آنچه از فساد و تباهي انجام ميدادند، براي افسر خوش نام، پاك و درستي چون قرني قابل تحمل نبود. شغل حساس قرني ايجاب ميكرد تا وي بنا به مسئوليتي كه داشت، چهره حقيقي اين اشخاص را به شاه بنماياند و او را از آنچه اينان ميكردند، آگاه سازد. اما شاه كه خود با حمايت و پشتيباني اين افراد، در جريان كودتاي 28 مرداد به ايران بازگشته و مجدداً به سرير قدرت نشسته بود، طبيعتاً حاضر نبود استدلال قرني را بپذيرد؛ چه آنكه ميدانست اگر باز هم تخت سلطنت وي تهديد بشود، افرادي نظير بختيار و امثال وي- به خاطر منافع فردي خودشان- دوباره او را به قدرت باز خواهندگرداند. از اين رو، قرني در وضعيت بدي قرار گرفته بود. از يك سو منويات درونياش را براي شاه آشكار و از سوي ديگر، خود را به دشمنان معرفي كرده بود. در اين ايام قرني، باوجود تصدي شغل معاونت ستاد ارتش، حداقل بهعنوان مخالف امراي ارشد نظام شاهنشاهي، آن هم در سطح ارتش خود را نشان داده بود. ولي او از اين حوادث و اتفاقات كوچكترين ترسي به خود راه نميداد و چون خود را در جبهه حق ميديد، اطمينان به پيروزي حق و نابودي باطل داشت. حوادث و رويدادهاي بعدي، قرني را در انجام آنچه ميخواست، مصممتر كرد. او به اين نتيجه رسيده بود كه بايد اين شجرة خبيثه را از ريشه قطع كرد و برای این کار پيشبينيهاي لازم را نيز انجام داد. سرانجام وي تصميم گرفت تا نيت خويش را عملي سازد. وي معتقد بود كه «شاخه نظامي ناراضيان آماده است... اقدامات در ارتش با من؛ اغلب افسران جزء، از ستوان دومي تا سرهنگ دومي ناراضي هستند...» (نوروزي فرسنگي، 1383)