- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
یک بخشی از سرمایهگذاریهای آمریکا در ایران از طرف دولت این کشور نبوده، بلکه از طرف بخش خصوصی این کشور بوده است و آقای طباطبایی یکی از مقصران قطع رابـ ـطه دو کشور را این بخش خصوصی عنوان کردند که به آنها لقب «سرمایهداران بیوطن آمریکا» را داده بودند. آنها چگونه میتوانستند از ایران خسارت بگیرند؟
آنها در آمریکا طرح دعوا کرده بودند و اموال ایران در آمریکا را توقیف کرده بودند. البته آقای طباطبایی به علت اینکه با بیت حضرت امام ارتباط داشتند در مسایل مختلف مداخله میکردند کما اینکه به گفته خودشان با هواپیماهای دولتی دربست به آلمان سفر میکردند و با کسانی در تماس بودند و مسائلی را میتوانستند به عرض حضرت امام برسانند. حتی در یک مورد ادعا کرده بودند که میتوانند سلاح و مهمات برای جنگ تهیه کنند و به دنبال این امر بودند که ظاهرا به نتیجهای نرسید. در آن ماجرا مبالغ زیادی ارز کشور به هدر رفت و تا جایی که به خاطر دارم، پرونده ای هم برای ایشان در دادستانی تشکیل شد که میتونید شرح کامل آن را از خود ایشان بپرسید.
آقای شمس اردکانی میگفتند که آقای نبوی مخالف گفت و گو با آمریکا در دولت کارتر بودند. آقای طباطبایی هم از کسانی گفتند معتقد بودند بعد از شاه باید کارتر را هم ساقط کرد. حالا آقای نبوی امکان پاسخگویی ندارند شما چه پاسخی برای این دارید؟
بگذارید اول مطلبی را عرض کنم و آن اینکه آقای شمس اردکانی و آقای صادق طباطبایی، راجع به افرادی صحبت کردهاند که این افراد یا در قید حیات نیستند یا به علت زندانی بودن به خارج دسترسی ندارند که پاسخ آنها را بدهند. بهتر این است که از نظر انسانی راجع به کسانی صحبت کنیم که قادر به پاسخگویی هستند. این خلاف انسانیت و مروت است که راجع به کسانی که از دنیا رفتهاند یا قادر به پاسخگویی نیستند مطالبی بگوییم و اتهاماتی بزنیم. این امر از انسانیت و اسلامیت به دور است.
و اما جواب سوال شما؛ وقتی که بحث مربوط به گروگانگیری در مجلس مطرح بود، بهزاد نبوی موافق بود که چهار شرط امام(ره) زودتر به وسیله مجلس تصویب بشود و به دولت ابلاغ شود. عده دیگری بودند که مجلس را ترک میکردند که جلسه تشکیل نشود.
چه طیفهایی مجلس را ترک میکردند؟
یک طیف که از مجاهدین انقلاب اسلامی که جدا شده بودند. در حالی که بهزاد نبوی دنبال این بود که مجلس تشکیل بشود و نظر بدهد.
یعنی برای آقای نبوی دولت کارتر یا ریگان برای مذاکره با ایران تفاوتی نمیکرد؟
نمی دانم. او میخواست که زودتر مجلس نظر بدهد.
میتوانیم نتیجه بگیریم که اختلافات گروههای داخلی باعث شد که این مذاکرات به تعویق بیافتد؟
بله. بسیاری از کارها در جمهوری اسلامی در وقت خودش انجام نشده است. اگر کارها در وقت خود انجام میشد ما میتوانستیم موفقیتهای بیشتری داشته باشیم. وقتی که عراق به کویت حمله کرد وزیر خارجه کویت مثل یک بنده ذلیل به ایران میآمد. آیا ما از این استفاده کردیم؟ نه. الآن ما در مورد فلات قاره با کویت اختلاف داریم و حاضر نیستند با ما همکاری کنند. در حالی که در آن زمان هر قراردادی که به آنها پیشنهاد میکردیم میپذیرفتند. در رابـ ـطه با دریای مازندران وقتی که موضوع فروپاشی اتحادیه شوروی مطرح بود و متزلزل بودند، میتوانستیم بیشترین امتیاز را بگیریم. اما گذاشتیم که کشورهای اطراف دریای خزر به جای اتحاد شوروی، پنج کشور بشوند.
در مورد گروگانگیری هم همینطور است. اگر ما آن زمانی که مرحوم شهید رجایی به نیویورک رفت و کارتر مع الواسطه عاجزانه درخواست کرده بود که به این مطلب خاتمه بدهند اقدام شده بود، مسلما ما امتیازات بیشتری گرفته بودیم.
چرا این اتفاق آن موقع نیفتاد؟ شما در جریان درخواست آمریکا بودید؟
من شنیدم که پیغام آوردند که بیایید حل کنیم. نمیدانم چه کانالهایی بود ولی فکر میکنم به وسیله دبیرکل سازمان ملل متحد بود.
شما با آقای رجایی درباره علت عدم پذیرش صحبت نکردید؟
من نه صحبتی نکردم. من وضعیت کشور را میدانستم. به هرحال آقای بنیصدر خود یک قطبی بود و حرف خود را میزد. از طرف دیگر رهبری یعنی امام بودند و امور در دست ایشان بود و کسی نمیتوانست در برابر امام حرفی بزند. از طرف دیگر گروههای سیـاس*ـی مختلف بودند. دانشجویان پیرو خط امام خودشان یک قطب شده بودند.
آنها در آمریکا طرح دعوا کرده بودند و اموال ایران در آمریکا را توقیف کرده بودند. البته آقای طباطبایی به علت اینکه با بیت حضرت امام ارتباط داشتند در مسایل مختلف مداخله میکردند کما اینکه به گفته خودشان با هواپیماهای دولتی دربست به آلمان سفر میکردند و با کسانی در تماس بودند و مسائلی را میتوانستند به عرض حضرت امام برسانند. حتی در یک مورد ادعا کرده بودند که میتوانند سلاح و مهمات برای جنگ تهیه کنند و به دنبال این امر بودند که ظاهرا به نتیجهای نرسید. در آن ماجرا مبالغ زیادی ارز کشور به هدر رفت و تا جایی که به خاطر دارم، پرونده ای هم برای ایشان در دادستانی تشکیل شد که میتونید شرح کامل آن را از خود ایشان بپرسید.
آقای شمس اردکانی میگفتند که آقای نبوی مخالف گفت و گو با آمریکا در دولت کارتر بودند. آقای طباطبایی هم از کسانی گفتند معتقد بودند بعد از شاه باید کارتر را هم ساقط کرد. حالا آقای نبوی امکان پاسخگویی ندارند شما چه پاسخی برای این دارید؟
بگذارید اول مطلبی را عرض کنم و آن اینکه آقای شمس اردکانی و آقای صادق طباطبایی، راجع به افرادی صحبت کردهاند که این افراد یا در قید حیات نیستند یا به علت زندانی بودن به خارج دسترسی ندارند که پاسخ آنها را بدهند. بهتر این است که از نظر انسانی راجع به کسانی صحبت کنیم که قادر به پاسخگویی هستند. این خلاف انسانیت و مروت است که راجع به کسانی که از دنیا رفتهاند یا قادر به پاسخگویی نیستند مطالبی بگوییم و اتهاماتی بزنیم. این امر از انسانیت و اسلامیت به دور است.
و اما جواب سوال شما؛ وقتی که بحث مربوط به گروگانگیری در مجلس مطرح بود، بهزاد نبوی موافق بود که چهار شرط امام(ره) زودتر به وسیله مجلس تصویب بشود و به دولت ابلاغ شود. عده دیگری بودند که مجلس را ترک میکردند که جلسه تشکیل نشود.
چه طیفهایی مجلس را ترک میکردند؟
یک طیف که از مجاهدین انقلاب اسلامی که جدا شده بودند. در حالی که بهزاد نبوی دنبال این بود که مجلس تشکیل بشود و نظر بدهد.
یعنی برای آقای نبوی دولت کارتر یا ریگان برای مذاکره با ایران تفاوتی نمیکرد؟
نمی دانم. او میخواست که زودتر مجلس نظر بدهد.
میتوانیم نتیجه بگیریم که اختلافات گروههای داخلی باعث شد که این مذاکرات به تعویق بیافتد؟
بله. بسیاری از کارها در جمهوری اسلامی در وقت خودش انجام نشده است. اگر کارها در وقت خود انجام میشد ما میتوانستیم موفقیتهای بیشتری داشته باشیم. وقتی که عراق به کویت حمله کرد وزیر خارجه کویت مثل یک بنده ذلیل به ایران میآمد. آیا ما از این استفاده کردیم؟ نه. الآن ما در مورد فلات قاره با کویت اختلاف داریم و حاضر نیستند با ما همکاری کنند. در حالی که در آن زمان هر قراردادی که به آنها پیشنهاد میکردیم میپذیرفتند. در رابـ ـطه با دریای مازندران وقتی که موضوع فروپاشی اتحادیه شوروی مطرح بود و متزلزل بودند، میتوانستیم بیشترین امتیاز را بگیریم. اما گذاشتیم که کشورهای اطراف دریای خزر به جای اتحاد شوروی، پنج کشور بشوند.
در مورد گروگانگیری هم همینطور است. اگر ما آن زمانی که مرحوم شهید رجایی به نیویورک رفت و کارتر مع الواسطه عاجزانه درخواست کرده بود که به این مطلب خاتمه بدهند اقدام شده بود، مسلما ما امتیازات بیشتری گرفته بودیم.
چرا این اتفاق آن موقع نیفتاد؟ شما در جریان درخواست آمریکا بودید؟
من شنیدم که پیغام آوردند که بیایید حل کنیم. نمیدانم چه کانالهایی بود ولی فکر میکنم به وسیله دبیرکل سازمان ملل متحد بود.
شما با آقای رجایی درباره علت عدم پذیرش صحبت نکردید؟
من نه صحبتی نکردم. من وضعیت کشور را میدانستم. به هرحال آقای بنیصدر خود یک قطبی بود و حرف خود را میزد. از طرف دیگر رهبری یعنی امام بودند و امور در دست ایشان بود و کسی نمیتوانست در برابر امام حرفی بزند. از طرف دیگر گروههای سیـاس*ـی مختلف بودند. دانشجویان پیرو خط امام خودشان یک قطب شده بودند.