شکایت بنی صدر از شهید رجایی در دادسرای تهران

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 449
  • پاسخ ها 11
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
یک بخشی از سرمایه‌گذاری‌های آمریکا در ایران از طرف دولت این کشور نبوده، بلکه از طرف بخش خصوصی این کشور بوده است و آقای طباطبایی یکی از مقصران قطع رابـ ـطه دو کشور را این بخش خصوصی عنوان کردند که به آن‌ها لقب «سرمایه‌داران بی‌وطن آمریکا» را داده بودند. آنها چگونه میتوانستند از ایران خسارت بگیرند؟
آن‌ها در آمریکا طرح دعوا کرده بودند و اموال ایران در آمریکا را توقیف کرده بودند. البته آقای طباطبایی به علت اینکه با بیت حضرت امام ارتباط داشتند در مسایل مختلف مداخله می‌کردند کما اینکه به گفته خودشان با هواپیماهای دولتی دربست به آلمان سفر می‌کردند و با کسانی در تماس بودند و مسائلی را می‌توانستند به عرض حضرت امام برسانند. حتی در یک مورد ادعا کرده بودند که می‌توانند سلاح و مهمات برای جنگ تهیه کنند و به دنبال این امر بودند که ظاهرا به نتیجه‌ای نرسید. در آن ماجرا مبالغ زیادی ارز کشور به هدر رفت و تا جایی که به خاطر دارم، پرونده ای هم برای ایشان در دادستانی تشکیل شد که میتونید شرح کامل آن را از خود ایشان بپرسید.
آقای شمس اردکانی می‌گفتند که آقای نبوی مخالف گفت و گو با آمریکا در دولت کارتر بودند. آقای طباطبایی هم از کسانی گفتند معتقد بودند بعد از شاه باید کارتر را هم ساقط کرد. حالا آقای نبوی امکان پاسخگویی ندارند شما چه پاسخی برای این دارید؟
بگذارید اول مطلبی را عرض کنم و آن اینکه آقای شمس اردکانی و آقای صادق طباطبایی، راجع به افرادی صحبت کردهاند که این افراد یا در قید حیات نیستند یا به علت زندانی بودن به خارج دسترسی ندارند که پاسخ آن‌ها را بدهند. بهتر این است که از نظر انسانی راجع به کسانی صحبت کنیم که قادر به پاسخگویی هستند. این خلاف انسانیت و مروت است که راجع به کسانی که از دنیا رفته‌اند یا قادر به پاسخگویی نیستند مطالبی بگوییم و اتهاماتی بزنیم. این امر از انسانیت و اسلامیت به دور است.
و اما جواب سوال شما؛ وقتی که بحث مربوط به گروگان‌گیری در مجلس مطرح بود، بهزاد نبوی موافق بود که چهار شرط امام(ره) زودتر به وسیله مجلس تصویب بشود و به دولت ابلاغ شود. عده دیگری بودند که مجلس را ترک می‌کردند که جلسه تشکیل نشود.
چه طیف‌هایی مجلس را ترک می‌کردند؟
یک طیف که از مجاهدین انقلاب اسلامی که جدا شده بودند. در حالی که بهزاد نبوی دنبال این بود که مجلس تشکیل بشود و نظر بدهد.
یعنی برای آقای نبوی دولت کارتر یا ریگان برای مذاکره با ایران تفاوتی نمی‌کرد؟
نمی دانم. او می‌خواست که زودتر مجلس نظر بدهد.
می‌توانیم نتیجه بگیریم که اختلافات گروه‌های داخلی باعث شد که این مذاکرات به تعویق بیافتد؟
بله. بسیاری از کارها در جمهوری اسلامی در وقت خودش انجام نشده است. اگر کارها در وقت خود انجام می‌شد ما می‌توانستیم موفقیت‌های بیشتری داشته باشیم. وقتی که عراق به کویت حمله کرد وزیر خارجه کویت مثل یک بنده ذلیل به ایران می‌آمد. آیا ما از این استفاده کردیم؟ نه. الآن ما در مورد فلات قاره با کویت اختلاف داریم و حاضر نیستند با ما همکاری کنند. در حالی که در آن زمان هر قراردادی که به آن‌ها پیشنهاد می‌کردیم می‌پذیرفتند. در رابـ ـطه با دریای مازندران وقتی که موضوع فروپاشی اتحادیه شوروی مطرح بود و متزلزل بودند، می‌توانستیم بیشترین امتیاز را بگیریم. اما گذاشتیم که کشورهای اطراف دریای خزر به جای اتحاد شوروی، پنج کشور بشوند.
در مورد گروگان‌گیری هم همینطور است. اگر ما آن زمانی که مرحوم شهید رجایی به نیویورک رفت و کارتر مع الواسطه عاجزانه درخواست کرده بود که به این مطلب خاتمه بدهند اقدام شده بود، مسلما ما امتیازات بیشتری گرفته بودیم.
چرا این اتفاق آن موقع نیفتاد؟ شما در جریان درخواست آمریکا بودید؟
من شنیدم که پیغام آوردند که بیایید حل کنیم. نمی‌دانم چه کانال‌هایی بود ولی فکر می‌کنم به وسیله دبیرکل سازمان ملل متحد بود.
شما با آقای رجایی درباره علت عدم پذیرش صحبت نکردید؟
من نه صحبتی نکردم. من وضعیت کشور را می‌دانستم. به هرحال آقای بنی‌صدر خود یک قطبی بود و حرف خود را می‌زد. از طرف دیگر رهبری یعنی امام بودند و امور در دست ایشان بود و کسی نمی‌توانست در برابر امام حرفی بزند. از طرف دیگر گروه‌های سیـاس*ـی مختلف بودند. دانشجویان پیرو خط امام خودشان یک قطب شده بودند.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    راجع به مفاد بیانیه الجزایر کمی توضیح میدهید؟
    بحث راجع به بیانیه الجزایر بحثی نیست که ما بخواهیم در چند دقیقه آن را بیان کنیم اما من می‌توانم از بیانیه‌های الجزایر به خوبی دفاع کنم. بیانیه‌های الجزایر قابل دفاع هستند. به خصوص با توجه به شرایطی که ما در آن شرایط بیانیه‌ها را امضا کردیم. در امضای بیانیه‌های الجزایر اولا آمریکا متعهد شد که دعوایی که در دیوان بین المللی دادگستری طرح کرده بود و در رسیدگی اولیه دولت ایران به وسیله دیوان مسئول شناخته شده بود آن دعوا پس گرفته شود. از سپرده‌های ایران در آن شرایطی که مشکلات شدید ارزی داشتیم چهار میلیارد دلار در اختیار دولت شهید رجایی قرار گرفت.
    دعاوی ای که علیه ما در آمریکا تشکیل شده بود و دادخواست‌هایی که داده بودند همه پس گرفته و یا معلق شد. رسیدگی به این امر در لاهه و در جایی که یک داور ایرانی، یک داور آمریکایی و یک داور وسط رسیدگی کنند که به مراتب عادلانه تر از رسیدگی دادگاه‌های امریکا بود. دولت آمریکا متعهد شد که در امور داخلی ایران به هیچ وجه ( نظامی و غیر نظامی) مداخله نکند. وضعیت اموال ایران به قبل از مسئله گروگانگیری برگردد. دولت آمریکا متعهد شد که برای وصول اموال شاه به ایران کمک کند. همه این‌ها امتیازاتی بود که به ما دادند و ما توانستیم از آن‌ها استفاده کنیم.
    آقای صادق طباطبایی یک مطلبی گفته است که «تمام ایرانیانی که اینجا اموالشان مصادره شده بود تابعیتشان را تغییر داده و به عنوان اتباع آمریکا به دادگاه لاهه شکایت کردند و با حکم قاضی چند برابر پول آن را از حساب تنخواهی که توسط دولت الجزایر باز شده بود از محل دارایی‌های بلوکه شده ایران دریافت می‌کردند».
    این حرف چند اشتباه دارد. اولا تمام کسانی که اموالشان مصادره شده بود نرفتند و شکایت نکردند. ثانیا تغییر تابعیت باید قبل از امضای بیانیه‌های الجزایر باشد که بتوانند طرح دعوا کنند و هیچکدام چند برابر پول نگرفتند. 128 نفراز دارندگان تابعیت مضاعف در لاهه طرح دعوا کردند. کل خواسته این‌ها 4 میلیارد و 300 میلیون دلار بابت اصل بود. کل محکومیت ایران بابت اصل از این 4 میلیارد و 300 میلیون دلار ، 49 میلیون دلار است.
    یعنی ما 49 میلیون دلار بابت اصل محکوم شدیم. چطور ایشان می‌گویند چند برابر پول گرفتند؟
    یکی از خواننده‌های ما هم درباره این حساب تنخواهی که در بانک مرکزی الجزایر باز شده است، پرسیده‌اند که ایران تا کی باید این 500 میلیون دلار را پرداخت کند؟
    دولت آمریکا می‌گفت که در اینجا اموال ایران توقیف شده است وقتی بخواهیم این دعاوی را از دادگاه‌های امریکا پس بگیرم و به داوری لاهه بدهیم، برای اینکه سپرده‌های ایران را آزاد کنیم ناچار باید یک تضمینی داشته باشیم. همان یک میلیارد دلاری که گذاشتند آنجا (بانک مرکزی الجزایر) تضمینی بود برای این دعاوی. خوشبختانه یک اثر خوبی هم برای ما داشت. هر آمریکایی که در جایی طرح دعوا می‌کرد و مدعی می‌شد و می‌خواست اموال ایران را توقیف کند ما استدلال می کردیم که یک میلیارد دلار در بانک مرکزی الجزایر قرار داده شده است. بنابراین دادگاه دیگر اموال ایران را توقیف نمی کرد. با گذاشتن این یک میلیارد دلار اموال ایران در دنیا مصونیت پیدا کرد.
    این حساب توانست آن 10 میلیاردی که فرمودید آمریکا بلوکه کرده بود را آزاد کند؟
    دولت آمریکا می‌گفت که ایران چند میلیارد از بانک‌های ما وام گرفته است. ما به اعتبار این سپرده‌ها بوده که به ایران وام دادیم. شما به ما یک تضمینی بدهید، ما همه حساب‌هایتان را آزاد می‌کنیم. تضمینی هم که عنوان شد این بود که یکی از بانک‌های مرکزی دنیا بیاید و بدهی‌های ایران را تضمین کند که اگر ایران، وام‌هایش را نداد، او بدهد. دولت ایران کوشش خود را کرد ولی هیچ بانک مرکزی معتبر خارجی حاضر نشد که بدهی‌های ایران را تضمین کند.
    برای همین این تصمیم را شهید رجایی گرفت و گفت ما وام‌هایی که گرفته ایم را پس می دهیم. به همین اعتبار مبلغ 5 میلیارد دلار در حساب‌های آمریکا نگه داشتند که بازپرداخت وام‌ها بشود. بعد که وام‌ها بازپرداخت شد 1 میلیارد و 450میلیون دلار اضافه آمد که آمریکا به ایران داد.
    جمع این‌ها می‌شود 6 میلیارد! شما فرمودید که 10 میلیارد دلار بلوکه شده بود؟
    یک میلیارد گذاشتند در بانک مرکزی الجزایر، 4 میلیارد روز اول به ایران دادند و 5 میلیارد هم در آمریکا نگه داشتند. از آن 5 میلیاردی هم که در آمریکا نگه داشتند، بعدا که این وام‌ها تسویه شد، یک میلیارد 450 میلیون دلار اضافه آمد و طبق رای دیوان داوری به ایران دادند.
    ما طبق قرارداد الجزایر باید مدام حساب بانک مرکزی الجزایر را پر می‌کردیم. این روند همچنان ادامه دارد؟
    این مبلغ مدتی است که پایین نیامده و دیگر نیازی به پرکردن آن نیست.
    مخالفان بیانیه الجزایر چه گروه‌هایی بودند؟ در سال‌های اخیر انتقادات زیادی به بیانیه‌ الجزایر شده است؟
    در سال‌های اخیر هرکس با بهزاد نبوی مخالف است با این بیانیه هم مخالفت کرده است. اما عموم مخالفت‌ها، مخالفت‌های سیـاس*ـی است. در آن زمان طرفداران دولت موقت با مرحوم شهید رجایی و بهزاد نبوی مخالف بودند. طرفداران آقای رییس جمهور(بنی صدر) هم با این‌ها مخالف بودند. مخالفین دیگری هم آن‌ها داشتند. این مخالفین مسلما می‌گویند که بیانیه‌ها به ضرر ایران تمام شده است. این مخالفت‌ها بیشتر جنبه سیـاس*ـی دارد اما اگر بیایند و بحث حقوقی بکنند و شرایط آن زمان را در نظر بگیرند منصفانه این هست که بگوییم در شرایط آن زمان بیانیه الجزایر مناسب بوده است.
    شما به عنوان یک حقوقدان چه انتقادی به بیانیه الجزایر دارید؟
    البته انتقادهایی هست اما نه به آن معنا که بگوییم کلاه گشادی بر سر ایران رفته است. یک نکاتی هست که باید به آن توجه می‌شد اما هر مذاکره دو طرف دارد. باید طرف مقابل هم قبول کند. قرار داد که یک طرفه نبوده است.
    اگر این قرارداد در زمان کارتر انجام می‌شد، خیلی تفاوت می‌کرد؟
    البته بهتر بود این مذاکرات در زمان کارتر انجام می‌شد. ولی او در انتخابات شکست خورد. قطعا مذاکره در دولت کارتر با دولت ریگان تفاوت می‌کرد و احتمالا بیشتر به نفع ما می‌شد اما در شرایطی که این قرارداد امضا شد کارتر انتخاب نشده بود و ریگان پیروز رقابت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده بود و چند روز بعد از آن می‌خواست به عنوان رییس جمهور سوگند یاد کند. او هم طوری عمل می‌کرد که گویی تا دندان مسلح است. بنابراین در آن شرایط بهتر از این نمی‌شد.
    آقای طباطبایی گفتند که بنی صدر در رابـ ـطه با بیانیه الجزایر از شهید رجایی شکایت کرد و یک جایی هم آقای نبوی مصاحبه کرده و گفته است که اینقدر درباره بیانیه الجزایر چرتکه نیاندازید؟
    معلوم نیست که این حرف را زده باشد اما به هر حال بنی‌صدر در دادسرای تهران از آقای رجایی شکایت کرد.
    این شکایت به جایی هم رسید؟
    این شکایت در شعبه 35 بازپرسی بود. شخصی هم به اسم دکتر رفعتی بازپرس آن بود. ایشان بازنشست شدند. من از نتیجه آن بی اطلاعم شما که خبرنگار هستید بروید ببینید بالاخره چه شده است.
     
    بالا