تنهایی متفاوته . یکی رو داریم که دورش شلوغه ولی تنهاس . یکی رو هم داریم هیشکی رو نداره و تنها نیس . شاید دلیل تنهایی خیلیا درک اطرافیانشونه . یا شعورشون . نمیدونم
معمولا آدما خودشون میخوان که تنها بمونن. با اون اخلاق گندشون.گاهی اوقات یه خصلت توی وجود یه شخص هس که باعث میشه بقیه ازش دوری کنن.پس توی این مورد تقصیر اون فرد نیس.یه چیز دیگه.بعضیا خودشون دوس دارن تنها بممونن و سراغ کسی نرن.گاهی اوقات غرور بیجا هم چنین چیزی رو فراهم میکنه.کلا دلایل زیادی داره.
من خودم گاهی احساس تنهایی میکنم ودلیلشم فکر میکنم اینه که هنوز نتونستم دوستی پیدا کنم که حرف دلم رو بفهمه و باهاش راحت باشم همین باعث میشه دلم بگیره و احساس کنم دارم به دوستام خــ ـیانـت میکنم با تظاهر کردن به دوست صمیمی بودن همین باعث میشه گاهی خودم رو از جمع بیرون بکشم و تنها شم
تنهایی یه جور غصه ی خودساخته ذهنیه
البته این برای افرادی که فامیل و دوستهای زیادی دارن ولی احساس تنهایی میکنن
ولی بعضی افراد هم هستن که واقعا تنها هستن به طوریکه هیچ دوست و فامیلی ندارند
بعضی از افراد قادر به ایجاد ارتباط اجتماعی نیستن به همین دلیل تنها هستن
به نظرم كلاً انسان ها در هر زماني از زندگيشون نياز به تنهايي دارن ولي به هر دليل به اون عده اي نميرسن و برعكس در دوران ميانسالي و كهن سالي هيچوقت نميخوان تنها باشن و متاسفانه در اين دوره تنها ميشن
علل مختلف در ايجاد حس تنهايي در سنين نوجواني و جواني ممكن عاملي هايي مثل پرخاشگري،رنجاندن ديگران و حتي راندن ديگران ،منزوي بودن موجب تنهايي بشه كه در سنين كهن سالي و ميان سالي نير مشابه همين علت هاست